Save  Pasargad Committee

 

d

سایت بنیاد میراث پاسارگاد

پيوند به خانه

 

 

بی پناهان در جست و جوی قهرمان

 از: علی اصغر رمضانپور

    در نزدیکی جایی که من زندگی می کنم در لندن، خط کشی عابر پیاده ای هست که هر روز گروهی از مردم از سراسر دنیا می آیند تا ازآن عبور کنند و از عبور خود عکس بگیرند. این همان نقطه ای ست که زمانی گروه بیتل ها پس از ضبط یکی از آلبوم های خود دراستودیوی ABBY ROAD از آن عبور کردند. با وجود آن که سال هاست رانندگان و ساکنان محله از گره های ترافیکی ای که این زواردرست می کنند می نالند اما هیچ مقامی به خود جرات نمی دهد دست به محدود کردن زائران بزند.

تبدیل شدن یک پیاده رو به زیارتگاه نمونه ای از پدیده ای است که میرچا الیاده مردم شناس معروف از آن به عنوان بازتولید آیین اسطورهای زیارت در دوران مدرن نام می برد. زیارت به معنای بازگشت به مکان موعود ریشه در باورهای کهن اسطوره ای انسان دارد کهمذاهب از آن بهره برده اند. بنا بر این ساختن زیارتگاه بخشی از سرشت آدمی است. سرشتی که حضور در مکان مشترک در زمان هایمتفاوت را عامل برای فراتر رفتن از فاصله زمانی می بیند که میان زائر و زیارت شونده وجود دارد. مکان زیارت واجد معنا می شود ونه فقط زیارت کننده را به زیارت شوند پیوند می دهد بلکه به عنوان عامل واسطه میان گروه زائران عمل می کند و زائران را به یگانگیمی رساند. یگانگی ای که سازنده احساس هویتی مشترک است.

    آغاز فرآیند تبدیل شدن مقبره کوروش بزرگ در پاسارگاد به محل زیارت را می توان در اواخر دهه هشتاد و هنگامی دانست که نگرانیهای عمومی در باره اجرای طرح ساختن سدی بالاگرفت که پنداشته می شد به تخریب بنای پاسارگاد منجر می شود. آن سال ها همچنینهمراه بود با تلاش دولت محمود احمدی نژاد برای بهره برداری تبلیغاتی از احساسات ملی گرایانه. اما این اقدام های دولتی به جای آن کهبه مردمی که نگران از بین رفتن پاسارگاد بودند احساس امنیت خاطر بدهد این نگرانی را ایجاد کرد که گروهی که از دید آنان هیچ نسبتیبا کوروش بزرگ ندارند در حال مصادره او به نفع خود هستند. در این شرایط مساله نگهداری و پاسداری از حریم کوروش بزرگ نه فقطمتوجه مقبره که متوجه معنای تاریخی ای گردید که در مورد کوروش به باور عمومی تبدیل شده بود. تلاش برای تعیین روزی کهاختصاص به کوروش داشته باشد و ترویج روز ۷ آبان به عنوان زادروز کوروش بزرگ و فعالیت های اینترنتی و و فعالیت در فضایمجازی در مسیری خارج از بستر های حکومتی پیامد این تحول بود.

به این ترتیب احساس نیاز به حمایت از کوروش در کنار زمینه ای تاریخی در ملی گرایی ایرانی که به کوروش موقعیتی کلیدی می دادسبب شد تا پاسداری از پاسارگاد به نماد ملی گرایی ایرانی تبدیل شود که اکنون فرصتی یافته بود تا از کنش انفعالی خارج شود و امکاندست زدن به کنشی فعال پیدا کند. این کنش فعال مخاطب خود را دولتی می دید که نه فقط درکی از رسالت تاریخی کوروش ندارد بلکه درپی حذف او از سرزمین ایران و ویرانی ایران است. معنای این استنباط این بود که برای نخستین بار ملی گرایی ایرانی چارچوب روانیبرای سازمان دادن اعتراض سیاسی پیدا می کرد.

چارچوب روانی ای که سال به سال با افزایش حضور در پاسارگاد تحکیم می شد. اما رابطه میان زائر و زیارت شوند رابطه ای دو طرفهاست. وقتی نهاد زیارت به گرد یک موضوع یا محل خاص شکل می گیرد فقط ادای دین زیارت کننده کافی نیست. زیارت کننده احساسمی کند از حمایت معنوی زیارت کننده برخوردار است. به تعبیر روانشناختی تقویت احساس هویت و عمل جمعی به زائر احساس اعتمادبه نفس می دهد. به این ترتیب زائر نه فقط حامی است بلکه نیازمند حمایت نیز هست. و محل زیارت به پناهی برای ابراز نیاز زائر تبدیلمی شود.

    وقتی زائر محل زیارت را پناهگاه و وعده گاه خواست های خود می بیند بر زبان آوردن خواسته ها ( چه به زبان راز و نیاز و چه بهزبان شعار ) به بخشی از آیین زیارت تبدیل می شود. این همان فرآیندی است که آهسته آهسته دیدن مقبره کوروش را از بازدید یک مکانتاریخی به زیارت یک زیارتگاه و بازاندیشی تاریخی را به طلب حاجت ارتقا می دهد.

    از این منظر، شعارهای مردم در پاسارگاد را بیش از اقدامی سازمان یافته و سیاسی می توان نتیجه طبیعی احساس بی پناهی ای دانست کههر روز در جامعه ایران گسترش می یابد و در هر جایی ماوایی و سرپناهی می جوید. جامعه ای که رهبران آن هر روز یکدیگر را بهدروغ گویی متهم می کنند و پیوسته اعتبار خود را از دست می دهند. و امیدها نا امید می شود. و قوه قضاییه آن نه فقط از پیگیری دادکودکان قربانی آزار جنسی ناتوان است بلکه قاضی القضات آن قربانیان را تهدید به مجازات می کند تا آنان را به سکوت وادار کند. ومرجع تقلید آنان هم در کنار متهم قرار می گیرد. و در هیاهویی که حتی نیروهای سیاسی قانونی و منتقد در کشور نیز در مورد استیفایبدیهی ترین حقوق مردم باز می مانند،‌ پناه بردن به نیروی معنوی کوروش بزرگ به مثابه قهرمانی که به عنوان پدر نجات دهنده شناختهمی شود طبیعی ترین واکنش در میان جمع زائران است.

    تردید در سازمان یافتگی سیاسی این حرکت به معنای نادیده گرفتن معنای سیاسی این اقدام جمعی نیست. ملی گرایی فعال ایرانی نه فقطاحساس بی پناهی می کند بلکه پناهگاه خود را گذشته ای می داند که با شکوه نموده می شود. واسطه مستقیم این گذشته حکومت پهلوی وشاهی است که مورد تهاجم جمهوری ای قرار گرفته است که همه وعده هایش واهی از آب در آمده است. به این ترتیب ملی گرایی فعالایرانی دیگر جمهوری اسلامی را نظامی نمی داند که در جست و جوی شکوه از دست رفته ایران باشد. بلکه برعکس، آن را نظامی میداند که در پی ویرانی ایران است. به همین دلیل جستجوی قهرمانی که باید بازگردد در شاهزاده رضا پهلوی به عنوان ادامه دهنده راهگذشته از سوی بخشی از زائران پاسارگاد بر همان زمینه روانی و اجتماعی و فرهنگی ای استوار است که آیین زیارت پاسارگاد را شکلمی دهد.

دستگیری گروهی از حاضران در مراسم روز جمعه ممکن است در جهت فضا سازی تبلیغاتی علیه حاضران در مراسم گرامیداشتکوروش بزرگ بر اساس نظریه توطئه دشمن  به کار گرفته شود. اما نمی تواند برطرف کننده زمینه روانی و اجتماعی و سیاسی ای باشدکه به برگزاری چنین تجمعی شده است. حضور شاعر شناخته شده ای مانند محمدرضا عالی پیام نشان می دهد که میل عمومی برای توجهبه اهمیت تاریخی کوروش برای ایرانیان دامنه ای گسترده تر از یک جریان سیاسی دارد.

درخواست برای آزادی همه دستگیرشدگان و شاعر طنز پرداز خواسته همه مردم و نه فقط کسانی است که شعار مشترک آنان این بود کهکوروش پدر ماست، ایران وطن ماست.

    چه کسی نمی تواند احساسات مردمی را درک کند که نا امید از سیاستمداران حاکم بر کشور، به جست و جوی پناهی در میان قهرمانان تاریخی خود بر آمده اند؟

برگرفته از نشریه نگام

10 آبان 1395

 

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com