International Committee to Save the Archeological Sites of Pasargad |
|
يبانيه ها | آرشيو مطالب پاسارگاد | آرشيوخبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيوتاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | و آرشيو هاي ديگر بازگشت به صفحه اصلی
سازمان میراث فرهنگی،خانه ی پسر ناصرالدین شاه
از: داود داروغه
بهارستان
در راه بودیم.به هر سو نگاه می کردم و تنها در لحظه زندگی می کردم؛در اندیشه ی هیچ نبودم!
تابلویی را دیدم که به نشانی موزه ی هنرهای معاصر ایران اشاره می کرد.ساختمان اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی هم آن جا بود.وارد شدیم.افشین از نگهبان پرسید : ـ این موزه کجاست؟
_موزه تعطیله،چهارشنبه.
پرسیدم
ـ آقا،توش چیه؟
_والا من 10 ساله اینجام،هنو يه بارهم توش نرفتم.از آقای ... بپرسید.[به نگهبان دیگر اشاره کرد که گویا سرنگهبان بود.]
_ آقا ببخشید تو این موزه چی هست؟
_مینیاتور و کوزه و ... از این چیزا(از این چرت و پرت ها!)
خدا را شکر قسمت شد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با فرهنگ والای اداری منحصربه فردش ما را به سوی مخالف موزه ارشاد کرد.
*****
به سازمان میراث فرهنگی رسیدیم.عمارتی بود از دوره ی قاجار که سردر آن را درآورده بودند و با نشان "جمهوری اسلامی ایران" زینت داده بودند.به هر حال بناهای قدیمی باید حتما به روز شوند!
جای دنجی بود! دو گربه ی ایرانی در سایه ی درختان باغ در راهروی حیاط با آرامش لم داده بودند؛بی آزار، نجیب و فهمیده. اگر رهبر بودم آقای مشاعی را با یکی از این گربه ها جا به جا می کردم.
از گربه های تاریخ شناس گذشتیم. چه منظره ی با شکوهی!...میز شکسته،آهن پاره،کابینت له شده،صندلی بی پایه و بسیاری آت و آشغال های گران بهای دیگر کنار ورودی کاخ،جلوه ی خاصی به تاریخ ایران بخشیده بودند.
ای کاش «این وطن فروخته های خوش نشین خارج از کشور» این همه دلسوزی مسئولان را می دیدند تا اندکی در خود بشکافند!* به راستی کدام کشور چنین افراد فرزانه ای را بر سر خود دیده است؟
از آشغال سرای فرهنگی سازمان گذر کردیم و درون اداره شدیم.
_ببخشید خانم،کجا می تونم اطلاعاتی درباره ی دوره های آموزشی سازمان پیدا کنم؟
خانم میراث فرهنگی : " برای ثبت نام آی سی دی ال اومدید؟ "
اکنون که پس از چند روز این خاطره ی لطیف را می نویسم در شگفتم که میراث فرهنگی،آن بنا و آن مکان را به آی سی دی ال چکار؟ روشن است که آموختن دانش برای همه نیک است اما چگونه باور کنم در چنین جایی،زمانی که صحبت از آموزش می شود،نخستین چیزی که به ذهن ایشان می رسد دوره ی کاربری رایانه است؟
_خانم ما در واقع برای دوره های آموزشی ایران گردی آمده ایم.
مانند غریبه ها به ما نگاه می کردند.از چند نفر دیگر پرسیدیم،نمی دانستند.تا این که خانم میراث فرهنگی به ما گفت که " برید سمت راست پیش خانم موسوی".
از این نوشته گیج تر می زنم...
30/5/1386
------------------
*شکافته شوند