رضا مرادی غیاث آبادی، ستاره باستانشناس و پژوهشگر
اسناد بنیادین از نظامهای اجتماعی و اداری در ایران هخامنشی
به موجب این لوحهها، ما امروز دانستهایم که سازندگان تختجمشید را بردگان تشکیل نمیدادند، بلکه مردان و زنان آزادهای بودهاند که به اندازه تخصص خود و کاری که انجام میدادهاند، دستمزد میگرفتهاند. به آنان نه تنها دستمزدی شایسته، که گاه پاداش و هدیه و کمک هزینه جنسی نیز پرداخت میشده است.
در تختجمشید چند گونه کتیبه از دوره هخامنشی دیده شده و به دست آمده است. یکی، سنگنبشتههای پادشاهان هخامنشی که به زبان و خط میخی «پارسی باستان» بر روی نمای سنگی کاخها و بناهای تختجمشید نویسانده شده و معمولاّ با ترجمان آن به خط میخی و زبانهای «عیلامی» و «بابلی نو (اکدی)» همراه هستند. دوم، لوحههای زرین و سیمین داریوش بزرگ که از صندوقهای سنگی در پایه دیوارهای تالار آپادانا پیدا شد و یکی از لوحههای زرین آن در چند سال پیش مفقود و پس از اظهارنظرهای فراوان و متناقض در باره سرنوشت آن، در نهایت چنین گفته شد که یکی از مسئولان موزه ایران باستان آنرا ربوده و «آب» کرده است. سوم، کتیبههایی که بر روی اشیایی همچو سنگ وزنه، مهر، دستگیره در، آجرهای لعابدار و آوندهای گوناگون دیده شده است. چهارم، تعداد فراوانی کتیبههای جعلی که در بسیاری از موزههای دنیا وجود دارند و به اندازهای با مهارت ساخته شدهاند که تا مدتها جعلی بودن آنها دانسته نشد و در کتابها و کاتالوگهای قدیمیتر جزو آثار هخامنشی معرفی شدهاند.
لوحههای تختجمشید و پیدایی آنها اما گونه دیگری از کتیبههای تختجمشید که موضوع این گفتار است، عبارت است از حدود سی هزار لوحه گلی یا «گلنوشته» که در کاوشهای باروی استحکامات خاوری تختجمشید و نیز در کاخ خزانه بدست آمدند. این لوحهها در کاوشهای سالهای 13-1312 و 17-1316 کشف شدهاند. بیشتر آنها که از باروی استحکامات شمال خاوری به دست آمدند، به نام «لوحههای بارو/ استحکامات» با علامت اختصاری (PF) و بخش دیگری که از کاخ خزانه در جنوب خاوری تختجمشید پیدا شدند به نام «لوحههای خزانه» با علامت اختصاری (PT) شناخته میشوند.
ماندگاری لوحهها تا به امروز شمار این لوحهها در اصل بسیار بیشتر از این تعداد بوده است؛ اما به دلیل اینکه بر روی گل خام یا نپخته نوشته شده بودهاند و قرار هم بر این نبوده که برای زمانهای بسیار دوری از آنها نگهداری شود، به مرور زمان از بین رفتهاند. اما اینکه چرا همین تعداد از لوحهها تاکنون سالم باقی ماندهاند، داستان شگفتی دارد. پس از یورش سپاه نابکار اسکندر مقدونی به ایرانزمین در سال 330 پیش از میلاد (تقریباّ 170 سال پس از نگارش لوحهها) و غارت و سوزاندن تختجمشید که با هدف آزادی و اتحاد ملتها صورت گرفت؛ گرمای شدید ناشی از آتشسوزی کاخ خزانه و تالار صدستون (که در کنار باروی خاوری قرار دارد) موجب پختهشدن و استحکام بیشتر آن لوحههای گلی، و پایدار ماندن آنها تا به امروز میشود.
شکل ظاهری این لوحهها تقریباّ به اندازه یک کف دست هستند و بر روی گل خام نوشته و نگهداری میشدهاند. هر لوح در چند نسخه نوشته میشده تا برای بایگانی ادارات دیگر شهرهای مورد نیاز فرستاده شوند و یکی هم در بایگانی تختجمشید نگهداری شود. بر کنار حدود 600 لوحه، اثر چند مهر فشاری و غلتان باقی مانده است که متعق به صادرکننده و دریافتکننده آن سند بوده است. نقش و نگارهای این مهرها نیز میتوانند آگاهیهای فراوانی از هنر و باورهای آن روزگار را در اختیار بگذارند. به موجب همین لوحهها دانسته شده است که از چرم و اوراق پوستگیاهی (در فارسی باستان به نام «پَـوَسـتا») نیز برای نوشتن بهرهبرداری میشده که امروزه هیچ نمونهای از آن به دست نیامده است.
زمان نگارش محتوای این لوحهها نشان میدهد که تاریخ نگارش لوحههای بارو به سالهای 509 تا 494 پیش از میلاد، یعنی سالهای سیزدهم تا بیست و هشتم پادشاهی داریوش بزرگ بر میگردد. اما لوحههای خزانه در فاصله سالهای 492 تا 458 پیش از میلاد، یعنی در فاصله سیامین سال پادشاهی داریوش بزرگ تا هفتمین سال پادشاهی اردشیر یکم نوشته شدهاند.
خط و زبان تقریباّ همگی لوحهها به خط و زبانی نگاشته شدهاند که امروزه به خط و زبان «عیلامی» معروف هستند. امروزه اطلاعی از نام واقعی این خط و زبان در دست نیست. برخی کسان به اشتباه تصور کردهند که چون این لوحهها به عیلامی نوشته شده است، متعلق به عصر فرمانروایی عیلامیان هستند. اشتباهی که ناشی از تمایز ندادن میان زبان و حکومت عیلامی است. بجز این، حدود 500 لوح به زبان آرامی (آریایی)، 80 لوح همراه با ترجمه به آرامی، سه لوح به زبان بابلی نو (اکدی)، یک لوح به زبان یونانی و یک لوح دیگر به زبان فریگیهای نوشته شده است. شنیدهام که چند لوح هم به خط و زبان پارسی باستان به دست آمده است که هنوز آگاهی کاملی در این باره ندارم.
امانت به دانشگاه شیکاگو از آنجا که کاوشهای تختجمشید توسط هیئتی از دانشگاه شیکاگو و به سرپرستی باستانشناس بزرگ و نامآور آلمانی (که پژوهشهای با ارزش و ماندگار فراوانی در باره ایران انجام داده است) انجام میشد، چنین توافق شد که لوحهها برای خوانش و پژوهش بر روی آن، به صورت امانت به دانشگاه شیکاگو منتقل شوند. دانشگاه پس از چند سال، شماری از لوحهها که از شدت آسیبدیدگی، خواندن آنها امکانپذیر نمیشد را به ایران بازگرداند و پژوهش بر روی شماری از آنها که سالمتر و خواندنیتر بودند را آغاز کرد. پس از آن تعداد 300 لوح دیگر به ایران بازگردانده شده و بقیه آن همچنان در امانت دانشگاه شیکاگو است.
پژوهش و خوانش لوحهها نخستین گزارش و ترجمان متن لوحهها توسط ایرانشناس بزرگ و متخصص زبانهای باستانی ایرانی، یعنی جرج کامرون (G. Cameron) انجام شد. او دستاورد پژوهش ماندگار خود را در کتابی به نام لوحههای خزانه تختجمشید (Persepolis Treasury Tablets) در سال 1948 در شیکاگو منتشر کرد. کتابی که هیچگاه در کشور ایران ترجمه و منتشر نشد. پس از آن ریچارد هالوک (R. T. Hollock) همتای دیگر کامرون، کار را بر روی حدود دو هزار لوحه بدست آمده از باروی تختجمشید ادامه داد و گزارش و ترجمان خود را در کتاب گرانقدر لوحههای استحکامات تختجمشید (Persepolis Fortification Tablets) در سال 1969 در شیکاگو منتشر ساخت و پس از آن نیز مقالههای متعددی در این زمینه در نشریات گوناگون به چاپ رساند. او در سال 1977 خبر از خوانش 4500 لوح دیگر را داد که پس از درگذشت او، تکمیل و منتشر نشدند. این کتاب و مقالهها نیز هیچگاه به دیده ایرانیان نیامد تا در اندیشه ترجمه و انتشار آن باشند. در واقع دنیای شگفت نهفته در این کتیبهها که از آن ایرانیان است با بیتوجهی عمیق و گسترده آنان روبرو شد. امروزه نیز علیرغم مدعیان و ادعاهای فراوان، هنوز حتی یک برگ از گزارش و ترجمه این لوحهها در ایران تهیه نشده است.
محتوا و مضمون لوحهها این لوحهها برخلاف دیگر کتیبههای هخامنشی تختجمشید که بیانیهها و گفتارهایی رسمی برای همگان و برای آیندگان بوده، برای خواندن عموم نوشته و عرضه نشده بودهاند و در واقع اسناد داخلی و حسابداری کارکنان تختجمشید و یک بایگانی اداری بوده است. آنها بازگوکننده رویدادهای رسمی و حکومتی و سیاسی نیستند، بلکه در کنار آگاهیهای فراوان دیوانی و اداری، اطلاعات فراوانی از زندگی روزمره و روزگار مردمان عصر هخامنشی در اختیار ما میگذارند که تاکنون با کمبود حیرتانگیزی در زمینه منابع و اسناد آن روبرو بودهایم. البته بجز لوحهای تختجمشید، چندین بایگانی اداری دیگر از عصر هخامنشی در مصر و بابل (همچو بایگانی «موروشو») پیدا شده است.
کشف این لوحهها و خوانش آنها، انقلابی در دنیای تاریخ و باستانشناسی هخامنشی بشمار میرفت. چرا که اکنون پژوهشگران بجز کتیبههای رسمی و آثار مکتوب تاریخنگاران یونان، به سرچشمهای غنی و گسترده از اسناد هخامنشی دست یافتهاند که چون برای همگان نوشته نشده بوده و قصد تبلیغ و کسب مشروعیت و یا هرگونه ملاحظههای سیاسی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی را در سر نداشتهاند؛ از ارزش استنادپذیری فراوانی برخوردار بوده و هستند. از سوی دیگر، هیچ تاریخنگار یا سیاستمداری نمیتوانسته است مانند همیشه متن تاریخی آنرا به نفع اهداف خود تحریف و بازنویسی کند. محتوای لوحهها نشان داد که سخنان بسیاری از مورخان عصر کلاسیک یونان همچو هرودوت، نادرست و آکنده از تحریف واقعیتهای مربوط به ایران بوده است. نشان داد که برخلاف برخی ادعاها، یونانیان در ساخت تختجمشید مشارکت نداشتهاند. نوشتههای روی لوحهها آگاهیهای فراوانی از نظام گاهشماری خورشیدی- مهی هخامنشی و نیز بسیاری از نامهای کسان و نامهای جغرافیایی (همچو شیراز و نیریز) بدست میدهد.
به موجب این لوحهها، ما امروز دانستهایم که سازندگان تختجمشید را بردگان تشکیل نمیدادند، بلکه مردان و زنان آزادهای بودهاند که به اندازه تخصص خود و کاری که انجام میدادهاند، دستمزد میگرفتهاند. به آنان نه تنها دستمزدی شایسته، که گاه پاداش و هدیه و کمک هزینه جنسی نیز پرداخت میشده است. آنان میتوانستهاند به هنگام پیمان زناشویی، در هنگام زایش نوزادی تازهرسیده، در جشنها و بیماریها از این پاداش برخوردار شوند. زنان در تختجمشید نه تنها کار میکردهاند، بلکه پابهپای مردان در کارهای تخصصی و مدیریت شرکت داده میشدند. نوجوانان به کارآموزی میپرداختند و کودکان در ساعتهای کاری والدین در کودکستان تختجمشید نگهداری و تربیت میشدهاند. لوحهها حاکی از آن است که پرداخت نهایی و ریزهکاریهای سنگنگارههای باشکوه تختجمشید، بیشتر دستاورد هنر و تواناییهای زنان هخامنشی است.
نظام اداری تختجمشید کاملاّ دقیق و منظم بوده است. دستمزدها و پاداشها و کمک هزینهها در اسناد متعدد ثبت و از سوی طرفین مهر میشده است. آنگاه این اسناد به دقت طبقهبندی و بایگانی میشدهاند و رونوشتی از آن بسته به نیاز، برای نواحی و شهرهای دیگر فرستاده میشده است. هیچکس از این رویه مستثنا نبوده و مخارج بزرگان و وابستگان دربار و حتی شخص پادشاه به دقت بازبینی و حسابرسی میشده است.
لوحهها به ما پاسخ میدهند که در ایران هخامنشی هیچ دینی به عنوان دین رسمی شناخته نمیشده و هیچ دینی نیز تبلیغ نمیشده است. اما در عینحال باورمندان به همه ادیان از پشتیبانی حکومت برخوردار بودهاند. پیروان همه ادیان نه تنها در امور داخلی خود آزاد بودهاند، بلکه برای آیینهای ویژه خود مقرری و کمک هزینه دریافت میداشتهاند.
تاراج کتیبهها لوحههای تختجمشید تاکنون چندین تاراج را از سر گذراندهاند. نخست تاراج اسکندر را دیدهاند که پس از اشغال باشکوهترین بنای جهانی، طاقت و تحمل این دستاورد بزرگ تمدن ایرانی را نداشت و در برابر آن احساس حقارت میکرد. تمدنی که استادش ارسطو صاحبان آنرا «مشتی غلام نر و ماده میدانست که حکومت بر آنان، حق یونانیان است». تاراج و آتشسوزیای که بعدها مورخان غربی کوشیدند آنرا به گردن زنی به نام تائیس و مستی و هشیار نبودن اسکندر بیندازند تا بتوانند این ننگ را از تاریخ خود پاک کنند.
به روایت کورتیوس، اسکندر و سپاهیانش تختجمشید را ابتدا غارت کردند. پارچههای زیبا را تکهتکه کردند تا هر کدام پارهای از آنرا بربایند. پیکرههای سنگین را خرد میکردند تا پارهای از آنرا صاحب شوند. صندلیهای باشکوه را میشکستند تا قطعات عاج و سنگهای گرانبهای آنرا به یغما برند و هر چه را که نمیتوانستند ببرند، نابود میکردند. آنان آنگاه مشعلهای خود را به میان 873 ستون تختجمشید انداختند و بنایی که 190 سال بود که با همکاری و همفکری همگی مردمان ایرانی و مردمانی از سراسر شرق باستان ساخته میشد را به آتش کشیدند. آنهمه سقفهای چوب سدر، آنهمه پیکرههایی که جزئیات آن به دقت یک گوهرتراش تراشیده شده بود، از بلندای بیست متری بر زمین در میغلطیدند و خرد میشدند. آنهمه ایوان و تالار و دیوارهای نگارین، آنهمه مردان با چهرههایی آکنده از آرامش و وقار، و آنهمه کتیبههایی که در آنها از راستی، از صلح، از عدالت و از شادی گفتگو شده بود، در میان شعلههای آتش سوخت و رفت. اما آنچه از این غارت و آتشافروزی برجای ماند و محصول آن بیداد بود، همانا پختهشدن لوحهها و بازماندن آنها تا به امروز است.
اکنون در دومین تاراجی که لوحهها نظارهگر آن بودهاند، باز هم دنیایی که خود را صاحب قانونهای مترقی و تمدن و حقوق بشر و آزادی میداند، فرمان تاراج و حراج آنها را به نفع بازماندگان کسانی که فرمان آزادی خود را از دست نگارندگان همین کتیبهها دریافت کرده بودند، صادر میکند. و ملت ما در اوج عقبماندگی علمی و اقتصادی، چیزی برای مقابله با این حکم و اهرمی برای بازداشتن و فشار متقابل در برابر آنان در اختیار ندارد، مگر همت بلند اعتراض مستقل مردمانی از سراسر جهان.
سومین و عجیبترین تاراجی که لوحهها اکنون از سر میگذرانند، رفتار و اظهارنظرهای حیرتانگیز و باورنکردنی خود ماست. اظهار نظری که چند نفر در لابلای سخنان به ظاهر معترضانه خود بیان داشتند و مدعی بازگشتن بیشتر لوحهها به ایران شدند. ادعاهایی که نه تنها معنا و منظور گویندگان آن سخنان نادرست را نمیتوان درک کرد، بلکه با اظهارنظر تأسفبار مقامهای مسئول دیگری توأم میشود و در بسیاری از رسانهها بازتاب مییابد که «مبلغ 71 میلیون دلاری که دادگاه آمریکایی برای حراج کتیبهها به عنوان قیمت پایه تعیین کرده، رقم پایینی است و این اجحاف به کتیبهها است!» تصور نمیکنم رنجها و آزارهای دیگری که بر سر لوحهها آمد، به دردناکی و سختی این سخنان بوده باشد. واقعاّ چه میتوان گفت؟ میهنمان چند میارزد؟ بیاید بر سر قیمتش چانهای بزنیم.
این تاراجها همواره دستاورد نیکی نیز به همراه خود داشته است. امید میرود این رویدادهای اخیر نیز دستاورد توجه بیشتر جوانان ایران به فرهنگ و تمدن شکوهمند نیاکان خود، و موجهای تنومند و شکوهمند بازگشت به هویت ملی را به همراه داشته باشد.
جولای 2006