پيوند به خانه

 

خطر کرونای سیاسی و اپوزیسیون حکومت اسلامی

   

     محمود عاشوری

این روزها همه ما شاهد دردناک ترین لحظات زندگی عزیزانمان در ایران هستیم. لحظاتی که در گفتار و کلمات نمی گنجند. لحظاتی که قلب هر انسانی را از هر ملیت و نژادی به درد می آورد: نهایت استیصال و بی پناهی هشتاد میلیون انسان که درگیر انواع مصیبت ها شده اند.

    مقصر اصلی کیست؟ اگر می خواهید عذاب وجدان نداشته باشید دو جواب اول را بخوانید و به خواندن تا آخر ادامه ندهید. اما اگر میخواهید حقیقت و واقعیت را دریابید به خواندن این یادداشت تا آخر ادامه دهید.

جواب اول: مقصر اصلی ویروس کرونا و منشا اولیه آن است. ویروسی خانمانسوز که انسان ها را از هر کشور و رنگی مورد هجوم قرار داده و تا وقتی واکسن آن ساخته نشود به کشتار خود ادامه میدهد.

جواب دوم: اما مگر این ویروس در کشورهای دیگر هم نیامده؟ چرا از مردم کشور ما بیشترین قربانی را گرفته؟ پس مقصر وجود جمهوری اسلامی است. این جمهوری اسلامی بود که این ویروس کشنده را به کشور وارد کرد و بعلت عدم اطلاع رسانی بموقع باعث شیوع مضاعف آن شد. جانیان حکومت اسلامی با پنهان کردن حقایق اقدام به پیشگیری به موقع نکردند و سیستم کلا برای پیشگیری به موقع زمین گیر شد‌. سیستمی که فقط قادر است سرکوب و دزدی را به بهترین وجه مدیریت کند. سیستمی که جامعه ما را در مبارزه با چنین فجایعی به سطح استانداردهای دوران قاجار رسانیده است. پس وظیفه ما بعنوان یک فعال سیاسی افشاگری و مبارزه جهت سرنگونی جمهوری اسلامی باید باشد.

    خب بعنوان یک فعال سیاسی کار ما تمام شد. حالا دیگر شب را با خیال راحت خواهیم خوابید. بفکر مردم هم هستیم مبارزه را هم‌ که کرده ایم. اگر شما هم فعال سیاسی از این نوع هستید بروید و با خیال راحت بخوابید و از این به بعد را نخوانید.

    ویروس که بیخ گوش من نیست. دختر من که به ویروس مبتلا نشده. من که نباید بخاطر یک ماسک صورت و یک دستکش، حتی اگر پولش را هم داشته باشم، تمام شهر را زیر پا بزنم. آن که دارد در زباله دان ها دنبال نان می گردد و صد در صد مبتلا خواهد شد که بچه من نیست. آن زنی که دارد در تب می سوزد و جلو چشم بچه هایش می میرد که همسر من نیست. من که نباید تمام روز بفکر اجاره خانه و غذای بچه هایم و گرانی و دود و بیکاری و هزار کوفت و زهر مار باشم و شب هم از ترس مرگ خودم و عزیزانم خوابم نبرد. بیست و اندی سال است از وطنم دورم. وطن و سرزمین و مردمم برایم بیشتر خاطره هستند. گاهی برایشان می نویسم و گاهی در جلسه ای شرکت می کنم و مشغول مبارزه ام. شعارهای همیشگی را تکرار می کنم و از جبهه خودم دفاع میکنم و سر خطوط خودم کاملا ایستاده ام. یک سر سوزن هم از منافع طبقاتی و حزبی خودم کوتاه نمی آیم.

    اگر کمونیست هستم تا جان در بدن دارم برای رهایی و آزادی طبقه کارگر از چنگال سرمایه دار و امپریالیسم و برای رسیدن به برابری و حکومت شورایی و لغو کار مزدی می جنگم. من تا از بین بردن آخرین بقایای بورژوازی در ایران سر سوزنی از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد. هر بحرانی در این جامعه رنگ و لعاب طبقاتی دارد و در نهایت جنگ طبقاتی است که تعیین تکلیف خواهد کرد. در این مبارزه کنونی دشمن من نه فقط جمهوری اسلامی که راست پرو غرب و چهارده معصوم و سلطنت طلب و دمکرات و سوسیال دمکرات و ....همه هستند و باید خط و خطوط مشخص باشد. چه ویروس کرونا مردم را مثل برگ‌خزان به زمین بریزد یا خیر در جبهه مبارزه با کرونا هم بایستی به افشاگری راست پرداخت تا مرز بین آلترناتیو من و راست پرو غرب مشخص گردد.

    اگر راست هستم من و کمونیست مثل جن و بسم الله هستیم. کمونیست و سوسیالیست و اقلیت و اکثریت و حزب توده و کمونیست کارگری و غیره همه سرو ته یک‌کرباسند. همه استالینی و خود شیطان هستند. اصلا نه منطقی هستند و نه زبان می فهمند. میخواهند ما را به عصر حجر ببرند. مثل خمینی هستند فقط تفاوتشان در رنگ آنها است. خمینی سیاه بود اینها قرمزند.

    به این می گویند کرونای سیاسی. ویروسی که مخصوص ما ایرانی ها ساخته شده. ویروس ایدئولوژیک. اصلا فرقی نمی کند وابسته به یک‌ ایدئولوژی تمامیت خواه باشی یا حتی خود را سکولار بدانی. وقتی از درون به این ویروس مبتلا شدی اصلا مهم نیست چپی یا راست مسئله‌ این است که از واقعیات پرت افتادی. از درد مردمت. از رنج و مصیبت های مردمت. اصلا آنها را احساس نمی کنی. از جنس خودت دور شدی. مثل یک روبات. فقط شعارهایی را تکرار می کنی و استوار و پا برجا، در جزیره که مخصوص خودت است تا ابد ایستاده ای. هر کدام در یک جزیره، دور از هم. دو جزیره ای که ساکنان آن نه تنها زبان همدیگر را نمی فهمند بلکه تا همدیگر را از راه دور هم می بینند فقط حالت تهاجمی می گیرند.

    چقدر من سعی کردم این دو جزیره را به هم متصل کنم. کنار جزیره چپ می روم و از جزیره راست می گویم، میگ ویند تو خودت هم راستی. از فاجعه ملی می گویم، می گویند ناسیونالیستی. به جزیره راست می روم و از فقر و فلاکت طبقه کارگر می گوی و یا حرف از سندیکا و اتحادیه کارگری می زنم می گویند تو کمونیستی. از دمکراسی و مجلس موسسان و حق مردم برای انتخاب حکومت آینده می گویم، می گویند مدافع سیستم سرمایه داری هستی. از زجر طبقه کارگر و لزوم تشکل یابی آن می گویم میگ ویند بی شک کمونیستی. اینها نمونه هایی از ویروس کرونای سیاسی هستند. ساکنان دو جزیره کاملا جدا از هم که خود را متعلق به یک‌ ملت می دانند.

    واقعیت اما در حال حاضر این است‌ که جامعه ما با یک‌ فاجعه ملی روبروست. فاجعه ای که می تواند مدنیت و هستی آن جامعه را کاملا از هم بپاشد.  سناریویی که ممکن است در چند ماه آینده همه را زمین گیر کند. وضعیتی که ممکن است مردم را از روی استیصال برای سیر کردن شکم خود به حمله به یکدیگر وادار کند. عدم درک این موقعیت و آمادگی لازم برای مقابله با آن توسط نیروهای سیاسی می تواند ویروسی کشنده تر از ویروس انسانی کرونا باشد. ویروسی که کل سیستم را چه جمهوری اسلامی و چه نیروهای سیاسی مخالفِ غیر آماده را از کار بیاندازد.

    برای حل هر مسئله کلان اجتماعی به یک‌ راه حل سیاسی نیازمندیم. ایدئولوژیک فکر کردن در این موقع سمی کشنده است. کوچکترین تا بزرگترین پروژه اجتماعی و سیاسی را بدون سیاسی فکر کردن و سیاسی تصمیم‌ گرفتن نمیتوان حل کرد. تا یاد نگیریم در مواقع بحران ملی کنار هم بنشینیم و راه دیالوگ کردن با همدیگر را یاد نگیریم هیچ کاری از پیش نمی‌بریم. باز کردن دعوای پنج یا دو سال آینده در امروز سمی است که نه تنها امروز بلکه آینده را هم فدا خواهد کرد.

    واقعیات جامعه امروز همه ما یعنی: درد و مصیبت مردم ما، فقر و فلاکت و مریضی و کشتار هر روزه و آینده ای فاجعه بار، اینها واقعیاتی هستند که مثل پتک به سر ما کوبیده می شوند و ما اگر مثل یک ربات بی احساس و بی مسئولیت فقط حرکات تکراری انجام دهیم در آینده  خود را نخواهیم بخشید.

    بنظر من تمام نیروهای سیاسی اعم از حزبی و سازمانی و فردی که حفظ مدنیت جامعه ایران برایشان اهمیت دارد باید سریع دست به تشکیل یک‌ جبهه فراگیر بزنند. اصلا مهم نیست کمونیستی یا سلطنت طلب یا دمکرات یا سوسیال دمکرات، داخل و یا خارج، اگر ایرانی هستی و تعلق خاطری به آن خاک و مردم داری و نمی خواهی آن‌جامعه از هم‌ بپاشد الان وقت کار است.

     برای جلوگیری از یک‌ سناریوی سیاه وحشتناک بایستی سریع دست بکار شد. این وظیفه ملی، انسانی، طبقاتی و اجتماعی ماست. بیایید ضرورت زمان و مسئولیت خود را حس کنیم و بیاری عزیزانمان بشتابیم. اگر فعال سیاسی هستیم، بیاییم کرونا سیاسی را از خود دور کنیم.  اگر دیر بجنبیم نسل های بعدی و ملت ایران شما را نخواهند بخشید.

مارچ 2020

 

بنیاد میراث پاسارگاد

www.savepasargad.com