نگرشی به رازِ پایندگیِ نوروز
آبتین آیینه
نوروز پدیده ایست زیست بومی، پویان و رحشان؛ یکی از کهنترین جشنهای جهانِ باستان. آفریدگاهِ نوروز سرزمین های گوناگونِ پُشته ی ایرانِ بزرگ می باشد که ایرانیان در فراز و فرودِ بیش از هفت هزار سال تا هم اکنون آن را گرامی داشته و جشن میگیرند. با نگرش به روزشمار خورشیدی آغازِ سال نو؛ نوروزِ همگان: برابر با یکم فروردین ماه، روز آغازِ میانگریِ بهاری (برابری روز و شب) و نوروزِ ویژه: روز ششمِ فروردین ماه با نام «روزِ خرداد» در ژرفای بسترِ فرِ فرهنگشهر ایرانشهر پاینده گشته است.
از نگاهِ من رازِ ماندگاری و پایندگیِ نوروز را می توان در پنج جًستار جستجو کرد:
1ـ پاکیزگی (ویروس زُدایی)، تندرستی، آراستگی، شادابی و شادکامی
در گردش روزگار گستره ی نگارستانِ تاریخ، نوروز نزدِ ایرانیان بامِ دگرگونی، دگردیسی، گنجینه ی برافراشتگی و آراستگی است؛ خزانه ی خوانِ خانه، پایگاهِ پیدایشِ پاکیزگی و پارسایی، جایگاهِ آشتیِ دیدار، گفتار و شنیدار.
ایرانیان چه درونِ سرتاسرِ ایرانِ بزرگ چه در هر سرای گیتی چشم بر راهِ نوروز به زُدودَنِ هر ناپاکی از درون و برون می پردازند تا آمدنش را با تن پوشی نوین و رنگین جان و روان خویش را آذین ببندند تا پاکی و پارسایی تنیده در خویشِ خویشتن را تناور گردانند تا دیوارِ دیدارها برداشته آوردگاهِ درستی و آشتی بر نادرستی و دشمنی پیروز گردد.
2ـ همزیستی با پَرهام (طبیعت)؛ زیست بومِ آدمیان
جایگاهِ زیست بوم در جهان بینی های آیینِ مهر (میترا) و زرتشت نزدِ ایرانیان نخشِ شایانِ نگرشی داشته است. آنان چهار مایه ی هستی: آب، آتش، خاک و گَرای (هوا) را بسیار گرامی می داشته اند. هیچگاه آب را آلوده نمی کردند آنرا آفریدگارِ آبانگری و آبادانی می دانسته اند. با پدیده ی ساخته و پرداخته ی شگفت انگیزِ کاریزها (قناتها) آب را از گذرگاه های گوناگون زیرین بر بستر روینِ خاک روان، خشکی و خاموشی را آبانگرِ آبادانی و روشنایی می گردانده اند.
ایرانیان هر سال با سپاس و ستایش از آب، جشنهایی با نامهای جشنِ فروردینگان، جشنِ آبپاشان، جشن تیرگان، جشنِ آبانگان، جشنِ فَرَوَهر برگزار می کرده اند که با این چکیده نویسیی نمی شود به آنها پرداخت.
دیگر نخشِ برجسته ی آتش در جهان بینی زرتشت، پرستاری و ستایش از آن با داشتن شش جشنِ آتش در درازای تاریخ نزدِ ایرانیان شگفت انگیز است. همچنین گرامیداشتِ خاک و گیاهان، برآیندِ فراورده های کاشت، داشت و برداشت، خرمنِ برداشت را در مهر ماه با برگزاریِ جشنِ مهرگان دومین جشنِ بزرگ پس از نوروز آنرا بسیار گرامی می دارند.
دیگر اینکه برای وَزشِ خوشِ باد در هر بزنگاهی با اسپند، داربوی (عود) و مُشک بید گَرا (هوا) و جایگاه ها را گندزُدایی خوش بو می گرداندند.
3ـ دگرگونی و پویایی در نوروز
رخت بر بستنِ سرمای زمستان، رفتنِ تاریکی آمدنِ بهارِ پِسِ زمستان و تابشِ روشنایی با رویش گیاه و گل هر جانِ خوابیده ای را بیدار و هوشیار روان و پویان می گرداند تا رویش و پویش زمین را زنده، گیاهان را روینده، جانوران را جوینده آدمیان را کوشنده بر زمان شهسوار گرداند.
4ـ آفرینشِ فرهنگِ نوروزی در پُشته ی ایرانِ بزرگ «فلات قاره ی ایران»
گستره ی ایران، سرزمینی در کانونِ هر هنگامه ی هنگام که به درستی می تواند این گفته و نگاشته ی بسیاری از تاریخ نگاران را پذیرفت؛ گهواره ی زمین در درازای تاریخ با فراز و نشیبهای گسترده که همچنان پاینده مانده است.
با اینکه ایران در گذار از گذرگاه ها از تاخت و تازهای همسایگان و پیرامونیان، جایگاه کانونی داشته آنها گزندها، آسیبها و گسستگی های فراوانی بر پیکرِ تنیده اش فرود آورده اند و در بیشتر دورانها فرمانرانانها خوناشام، فرمانرانش بوده اند. ایرانیان، باورمند و دلبسته به فرهنگِ رخشان و پُربار خویش نگرشی ژرف به دگرگونیِ و گردشِ زیست بوم، پویایی و پویشِ نوین روزِ نوروز دارند و آنرا نگین نگاه گردانیده اند. با این دیدگاه، هر واپسگرایی، ایستایی و گسستگی را به چالش می کشانند تا با فرهنگِ نوروزی نوین روز را نوروزِ، پیروز گردانند.
5ـ ژرفای پیوستگیِ ایرانیان در آیین های نوروزی
آیین های نوروزی پس از جشنِ سده و پایان چله ی کوچک بیش از یک ماه مانده به نوروز آغاز می شوند تا همراه با دگرگونیِ زیست بوم، خیزشِ جان و روان، جوششِ هر کوشش گردد تا در جشنِ فَرَوَهر یادمان گذشتگان و تازه گذشتگان بازگشتی به خویشِ خویشتن داشته باشند. آنگاه خود و خانه را پاکیزه، خوانِ خانه را آراسته بر بام و پنجره ی نگاه آتش می افروزند تا درگشتگان راهِ بازگشت را دریابند پروانه ی پُلهای پیوستگی ایرانیانِ پراکند گردانییده را هر نوروز پیمانِ پیوندِ پیوستگی بگردانند
6ـ ماندگاری، پایندگی و پیروزی ایرانیان
مردمان در سرزمین های گسترده ی ایرانِ بزرگ از کوههای پامیر، فرارودان تا کوه البروسِ گفگاز (قفقاز) تا کناره های دریای مدیترانه بر سرسرای چهارده کشورِ ساخته شده رخشِ رخشانِ نوروز این زیباترین جشنِ جهان را برگزار می کنند تا ماندگاری و پیوستگی خویش را همچنان از آنسوی درازای تاریکِ تاریخ تا به این سوی پهنای روشنایی، پایندگیِ نوروز را، پیروز گردانند.
نوروزیان در هر هنگامه ی هنگام برای برونرفت از چالشها، مِی می نوشند تا آرامشِ پس از رامش با خردشادمانی و باورمندی چالشگاه را به پایگاه دگرگون گردانند. با نگاهی به شاهِ نامه ها، داستانِ رستم و اسفندیار این دیدگاه نشان داده می شود:
بدو گفت رستم که ای نامدار
همیشه خرد بادت آموزگار
هر آن می که باتو خورم نوش گشت
روان خردمند را توش گشت
اگر این کینه از مغز بیرون کنی
بزرگ و دانش برافزون کنی
ز دشت اندرآیی سوی خوان من
بوی شاد یک چند مهمان من
این دیدگاه پویا و روان را در بسترِ فرِ فرهنگی به خوبی می توان یافت؛ به ویژه در این یک هزار و چهارسد سالِ اسلامزدگی ایرانیان که در هر بزنگاهی با بکارگیری نمادهای فرهنگشهرِ ایرانشهری شکست ها و گسستگی ها را برای پیوستگی و پیروزی دگرگون می گرداند.
اگر نگاهی به آوردنِ ویروسِ کُرونا از سوی دست اندکارانِ رژیمِ اسلامی در هفته ی پایانِ دیماه همین سال تا اکنون داشته باشیم درمی یابیم؛ چگونه پرستاران، پزشکان و کارکُنانِ در بیمارستانهای سراسرِ کشور با دست افشانی و پایکوبیِ آوردگاهِ نیازمندیها، بیماری، پریشانی و کُشتارِ دهشتناکِ ویروسِ کُرونا روبرو می شوند تا با آرامش و آفرینشِ شادی در خود و بیماران بیم و ترس را گُریزان امید و آرزو را پیروز گردانند.
دیگر اینکه در بسیاری از سرزمین های ایران بمانند خُراسانِ بزرگ، کردستان، لُرستان و ...، ایرانیان پس هر شکست دست در دست چوپی می گرفته اند تا غم و ماندگیِ شکست را به شادیِ آفرینشِ پیروزی دگرگون بگردانند.
در پایان برای گذار از این گذرگاهِ سیاهِ اسلامی می بایست بیشتر از سالهای پیش نوروزِ پیشرو را جشن بگیرم با خردمندیِ هرچه بیشتر پیشه ی خردشادمانی برای شادابیِ جان و تن، روان گردانیم تا این ویروسِ کُرونای (کُرولله) که از سوی سران و دست اندکاران اسلامی به سرزمین اسلامزده، میهنِ بازهم مانده دربند آورده شده را همراهِ فرمانرانهایشان به گور سپاریم تا بتواند در این هنگامه ی هنگام که رژیمِ اسلامی در سراشیبی سرنگونی به سر می برد را، واژگون کردِ تا درمانِ دردِ ایران دوباره به خاموشی فراموشی کشانده نشود. امیدوارم ایرانیان با خیزشی خجسته و سراسری دیوانِ اسلامستانِ الله را برای همیشه به گورِ تاریخ سپارند. تا گهواره ی زمین به کهکشانِ شیری، شیر رساند.
گوتنبرگ ـ سوئد
17 مارچ 2020
بنیاد میراث پاسارگاد