پيوند به صفحه اول

 

یلدای ما و آن میوه شگفت

 

      مزدک بامدادان

 

زمان برای خواندن: 9 دقیقه

ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اگرچه "یلدا" را جشن زایش مسیح می‌داند[1]، ولی با یادکرد از روز نخست دی‌ماه آنرا از بزرگترین جشنهای ایرانیان می‌نامد و می‌نویسد:

«دى‏ماه و آنرا خورماه نيز مى‏گويند نخستين روز آن خرم روز است و اين روز و اين ماه هر دو بنام خدايتعالى كه هرمزد است ناميده شده يعنى پادشاهى حكيم و صاحب‏رايى آفريدگار و در اين روز عادت ايرانيان چنين بود كه پادشاه از تخت شاهى بزير مى‏آمد و جامه سپيد مى‏پوشيد و در بيابان بر فرشهاى سپيد مى‏نشست [...] و هركس كه نيازمند مى‏شد كه با پادشاه سخن بگويد خواه كه گدا باشد يا دارا و شريف باشد يا وضيع بدون هيچ حاجب و دربانى بنزد پادشاه مى‏رفت و بدون هيچ مانعى با او گفتگو مى‏كرد و در اين روز پادشاه با دهقانان و برزيگران مجالست مى‏كرد و در يك سفره با ايشان غذا مي‌خورد [...] گاهى اين روز را نَوَدروز مى‏گويند و آنرا عيد مي‌گيرند زيرا ميان آن و نوروز نود روز تمام است»[2].

در چنین شبی ما ایرانیان پایان شبی دراز و دررسیدن زایچه نور و روشنی را چشم در راه می‌نشینیم و همچون نیاگان مهرپرورمان، همان هفت‌هزارسالگانِ خیام خرَدمند[3]، اناری در پیش می‌نهیم و با دانه‌دانه یاقوت های سرخ‌فامی که در دلش نهفته است، در دل آتش امید برمی‌افروزیم. آیا هرگز از خود پرسیده‌اید چرا انار در این شب پُرافسون جاگاهی چنین ویژه دارد؟ بیرونی می‌نویسد:

«اصحاب نيرنك گفته‏ اند كه هركسى بامداد مهرگان قدرى انار بخورد و گلاب ببويد آفات بسيارى از او دفع خواهد شد»[4] و در پیوند با جشن سپندارمذ می‌افزاید:

«به فارسى مردگيران مى‏گويند و در اين روز افسون مى‏نويسند و عوام مويز را با دانه انار مى‏كوبند و مى‏گويند ترياقى خواهد شد كه از زيان گزيدن كژدمها دفع مى‏كند»[5] و باز در جای دیگری می‌گوید:

«نيز انار را ناشتا مي‌خورند و از بقراط نقل كرده ‏اند كه هركس در اين روز ناشتا يك انار بخورد، كيان هستى او روشن خواهد شد و تا چهل روز كيموس او صفا خواهد يافت و از حنه هندى نقل كرده‏اند كه به خسرو پرويز گفت خوابيدن در سايه درخت انار شخص را از مرضهاى سخت شفا خواهد بخشيد و از شر جنيان مصون خواهد ماند»[6]

جای‌پای این میوه جادویی را ولی تا بروزگار سومریان، ایلامیان و مصریان و دیگر مردمان فرزانه روزگار کهن پِی می‌توان گرفت. الن رِم Ellen Rehm انار را در تمدن های نامبرده نماد فراوانی (دانه‌های پرشمار) و باروری (رنگ سرخ همچون خون) می‌داند[7] و برآن است که آن را در نزدیک به همه نگارگریها و سنگتراشیده‌ ها از مصر تا ایلام بازمی‌توان یافت.

پس جای شگفتی نیست که این میوه خوشگوار را در میان آفریده‌های هنری نیاگان هخامنشی خود نیز به فراوانی ببینیم. هرودوت از یگان نیزه‌داران دربار هخامنشی با نام "اَرشتی‌بَرَه" (arštibara) یاد می‌کند[8]، که اناری زرّین آذین‌بخش تَه نیزه آنها بود و اینان همان هزارگان یا هَنگ ویژه‌ای بودند، که در نبردها گرداگرد ارابه شاه می‌ایستادند، تا گزندی بدو نرسد. اینکه نماد برترین جنگاوران یک کشور انار باشد، خود گویای همه‌چیز است، ولی دور نیست پارسیان این نماد را از ایلامیان برگرفته باشند، که آنان را می‌توان در همه زمینه‌ها، از کشورداری و شهرآئینی گرفته تا فرهنگ و هنر، آموزگاران فرزندان هخامنش دانست. در پی گریز و کوچ ناگزیر یهودیان به میانرودان و آشنائی آنان با نمادشناسی ایرانی، انار به تورات نیز راه یافت:

«و ردای ایفود را تماماً از لاجورد بساز [...]و در دامنش انارها بساز از لاجورد و ارغوان و قرمز، [...] زنگوله زرین و اناری گرداگرد دامن ردا»[9]

دیرتر پارسیان بر این انگاره‌ها شاخ‌برگهایی فراوان افزودند، که سایه‌هایی از آنها را می‌توان در نوشته‌های تاریخنگاران اسلامی بازیافت. تا نمونه‌ای آورده باشم، شمس‌الدین ابوعبداﷲ محمد بن ابی‌طالب انصاری دمشقی چنین می‌نویسد:

«هوشنگ پادشاه در سرزمين بابل هفت شهر ساخت و در هر شهرى شگفتی‌اى نهاد كه همانند آن را در شهر ديگرى به كار نبرد [...] در شهر ششم درختى آهنين با برگها و ميوه‏هايى همچون انار مسين ساخت كه اگر كسى زير آن مى‏نشست بر او سايه مى‏افكند و اطراف ديگرش آفتاب بود و اگر صد كس هم زير آن مى‏نشستند بر همه آنان نيز سايه مى‏افكند و اگر كسى از ميان آنان بر مى‏خاست به اندازه جايش از سايه كم مى‏گرديد و آفتاب آن را فرامى‏گرفت»[10].

 

در نزدیک به همه کتابهایی که درباره آئین فرمانروائی و باج و خراج نوشته‌شده‌اند، "انار" هماره یکی از میوه‌هایی است که مردمان چهارگوشه کشور بایدش به پایتخت می‌فرستادند. همچنین از فارسنامه ابن‌بلخی گرفته تا معجم‌البلدان یاقوت حموی انبوهی از نگارندگان به شهرها و روستاهایی پرداخته‌اند، که انار آنها زبانزد بوده است. در گستره‌ای از حلوان و طائف تا بخارا و سمرقند همه‌جا سخن از انار است و ترشی و شیرینی آن:

«از رى بجز بُرد، جامه‏هاى نيكوى خيزد و مقراضهاى باريك و بلند و شانه‏هاى نيكو و انار كه [...] همراه با خراج رى كه به سلطان برند- و اندازه آن دو از ده‌هزار درهم است- صدهزار انار، و شفتالوى خشك و تكه تكه شده هزار پيمانه»[11]

همانگونه که رفت، انار جایگاه ویژه‌ای در پزشکی و درمان داشته است، تا جایی که دهخدا در امثال و حکم از زبانزدی بنام «يك انار و صد بيمار!» [12] یاد می‌کند. درباره ویژگیهای این‌جهانی انار و کاربرد آن در پزشکی نیز از دیرباز بسیار نوشته شده است، محمد محمود آملی چنین می‌گوید:

«و ربّ انار گرمست و معده را سود دارد و غشى را ساكن كند»[13]

از همین روی بود که شادخواران این سرزمین در کنار باده‌خوشگوار انگوری، به ساختن مِی از انار نیز دست یازیدند تا در کنار تَن، روان آدمی را نیز از سودهای پرشمار آن بهره‌مند کنند. در کنار آن گویا انار و درخت آن بکار خوابگزاری نیز می‌آمده‌اند:

«پسر سيرين گفت [...] اگر كسى بيند كه بر درختى بودى پر از انار، او را توانگرى فراز رسد»[14]

مادر من که در دامنه البرز بالیده بود و نیاگانش تا دو نسل پیشتر از او زرتشتی بودند، همیشه انار را میوه‌ای بهشتی می‌نامید و هماره پروای آن داشت که مبادا حتا یک دانه آن نیز بر زمین و بزیر دست‌وپا افتد. شاید این باور ژرف او ریشه در انگاره‌ای باستانی داشت که از سودهای بیشمار این میوه شگفت‌انگیز سرچشمه می‌گرفت. محمد بن‌طاهر مَقدِسی می‌گوید:

«و اهل كتاب برآنند كه چهار رودخانه از بهشت بيرون مى‏آيد: فرات و سيحان و جيحان و دجله[15]. [...] و روايت كرده‏اند كه به روزگار معاويه آب فرات بسيار شد و بالا آمد، پس انارى به اندازه بچّه شترى بيرون افكند، كعب گفت كه اين انار از بهشت است»[16] 

و همو در دیگر جای می‌نویسد:

«اعراف از بهشت شمرده مى‏شود [...] امیه بن ابى‌الصلت گويد: و گروهى ديگر بر اعراف كه چشم به بهشت دوخته‏اند، بهشتى پر از سبزى و انار ...»[17]

 

باری، این آسمانِ کوچکِ سرخ‌فام که سدها ستاره درخشان در دل می‌گون خود نهان دارد، تنها یک میوه نیست. انار در پیوند با شبی که آفتاب در زهدان خود می‌پرورد، جادویی است که روان آدمی را از ژرفایی  هفت‌هزارساله بخود می‌خواند،

پس به شگون یلدا و افسون انار،

زایش خورشید امید بر همگان فرخنده باد!

 

خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایران‌زمین بدور دارد

مزدک بامدادان

mbamdadan.blogspot.com

m.bamdadan@gmail.com


[1] و فى الليلة الّتى، يتقدّمها الخامس و العشرون من هذا الشهر، و هو ليلته- على مذهب الروم- عيد يلدا و هو ميلاد المسيح - الآثار الباقية عن القرون الخالية، النص، ص: 363

[2] ابوريحان بيرونی، آثار الباقيه، ترجمه اكبر دانا سرشت، تهران، 1386، برگ 339

[3]  فردا که از این دیر فنا درگذریم /// با هفت‌هزار سالگان سربسریم

[4]  همان، برگ 344

[5]  همان، برگ 355

[6]  همان، برگ 415

[7] Mitteilungen für Anthropologie und Religionsgeschichte 11, 1996, S. 75-92

[8] Herodot, Historķai 7: 40/2, 41/1

[9]  تورات، سفر خروج، 28: 31 تا 34 / قرآن نیز در همانجایی که به باورمندان نوید حوری می‌دهد، از "اَلرُّمَّانُ" یا همان انار، در جایگاه یکی از میوه‌های بهشتی سخن می‌گوید. الرحمن، 68

[10]  نخبة الدهر فى عجائب البر و البحر، ترجمه حمید طبیبیان، تهران 1382، برگ 56

[11]  ثمار القلوب في المضاف و المنسوب، ثعالبى، برگ 69

[12]  در چم: يك مويز و چهل قلندر یا يك انگور و صد زنبور

[13]  نفائس الفنون في عرائس العيون، آملى، پوشینه ‏3،  برگ 135

[14] التحبير في علم التعبير، فخر الدين محمد بن‌عمر رازی، ترجمه: ايرج افشار، تهران، 1385، برگ 244

[15]  جای شگفتی فراوان است که "اهل کتاب" مرزهای ایران‌زمین، یعنی دو رود در خاور جغرافیای ساسانی (سیحون و جیحون)، و دو رود در باختر آن (دجله و فرات) را بهشتی می‌نامند!

[16]  آفرينش‏ و تاريخ، پوشینه یکم، برگ 303

[17]  همان 274

 

 

بنیاد میراث پاسارگاد

www.savepasargad.com