ترس خانگی از ویروس
هادی خرسندی
نه تنها از تفنگ و تانک و توپ و تیر میترسم
به حصر خانگی حتی ز ناخنگیر میترسم
هراسم از پلنگان نیست در جنگل، که در خانه
به وقت دست شستن ناگهان از شیر میترسم
رفیقم قادر آورده برایم میوه، اما من
از این انگور میترسم، از این انجیر میترسم
کجا دشمن کمین کرده؟ چه وقت آید سراغ من؟
من از این وَهم گاهی زود و گاهی دیر میترسم
برای بردن من آمده ست آیا؟ نمیدانم
صدای آمبولانس آمد، من از آژیر میترسم
کرونا با عبا عمامه میآید به سروقتم!
خیالات است اما من از این تصویر میترسم
نه، از ویروس نه، ترس از عقب افتادگان دارم
من از الله اکبر گفتن و تکبیر میترسم
من از مذهب، تعصب، خشک اندیشی و نادانی
من از اندیشه های در قل و زنجیر میترسم
شمایل را که می بینم، علی و ذوالفقارش را
من کافر همینطوری از آن شمشیر میترسم
شبی در خواب دیدم خودنویسم پر شده از خون
اگر باطل نباشد خواب، از تعبیر میترسم
به نسرین ستوده پیشکش این شعر ناقابل
که من برعکس او، از چشم آن جنگیر میترسم
بنیاد میراث پاسارگاد