ویدا فرهودی
برخیز ای ایران زمین، وقت شکفتنها رسید
گرد و غبارِ وَهــم را هنگام رُفتنها رسید
*
بر شهر خاموشان گذر میکن ببین مرغ سحر
گوید که شب آمد به سر، پایان خفتنها رسید
*
"سهراب" و "اشکان" هم صدا با "احمد"ند و با "ندا"*
فریاد کن فریادشان، ختم نهفتنها رسید
*
از روی خیس مادران اندوه را پس میستان
چون دانههای اشک را، پیغام سفتنها رسید
*
ای گل به گل بر دامنت، خون جوان میهنت
از گل بگو، وز گل شنو، هنگام گفتنها رسید
*
این ماجرای سرخ را، از ابتدا تا انتها
میخوان به پهنای صدا، وقت شنفتنها رسید
*
در نوبت سبزی چنین، رَغم هاهوی خزان
برخیزای ایران زمین، فصل شکفتنها رسید
* چند تن از جانباختگان جنبش سبز
بنیاد میراث پاسارگاد