Save Pasargad Committee

      سایت رسمی بنیاد میراث پاسارگاد

 

پيوند به خانه

 

 

معجزه و جادوگری در اسلام و جامعه

*جلال ایجادی

 ادیان با معجزه و افسانه درآمیخته اند و روان آدمیان محصول بیولوژی و تاریخ و دین است. برای زندگی، انسانها نیازمند به امید هستند و امید خود را با معجزه ممکن میدانند. آیاامید با معجزه همسوئی دارد؟ در جامعه سکولاریزه یا جامعه دینی، معجزه چگونه قابل بررسی است؟ نقش معجزه در جامعه ما چگونه است؟

 

شگفتی اجتماعی و معجزه دینی

در زندگی همیشگی و عرفی، «معجزه» بمثابه یک اقدام شگفت انگیز، یک موفقیت بزرگ و یک پیروزی برجسته است. بازیگران اجتماعی زمانی که در یک لحظه ویژه با خلاقیت و بدون سابقه، پدیده شگفتی می آفرینند و ذهن جامعه را به تعجب می کشانند «معجزه گر» تلقی میشوند. در این حالت «معجزه» بیانگر یک لحظه دلپذیر و بیسابقه و خاطره انگیز است. پیاده شدن انسان روی کره ماه، اولین پیوند قلب در جهان، قهرمانی محمدعلی کلی، انسانی که در یک زلزله دلخراش زنده باقی میماند، تیراژ یک میلیونی اولین رمان یک نویسنده ناشناس، فرد بیماری که پس از سالها سرطان و دوره های شیمی درمانی سلامتی کامل مییابد، اولین پیروزی یک تیم فوتبال در بازی جهانی و رویدادهای کمیاب دیگر از جمله «معجزه های» شگرف در یک جامعه است. روانشناسی جامعه قهرمان سازی میکند و وقایع جالب و فراموش ناشدنی می آفریند زیرا انسان در جدال با دلمردگی و رفتارهای تکراری و حوادث سخت، نیازمند انرژی تازه ای میباشد. البته این گونه «معجزه» انسانی برپایه تجربه و دانش، بدلیل عوامل تاریخی و اجتماعی، برپایه تصادف و اتفاق، متناسب ویژگی های روانی و احساسی و نیز در رابطه با نقش آفرینی و تیزهوشی انسان میسر میگردد. این «معجزه» به این معناست که علیرغم دشواری های فراوان و محدودیت های بیشمار و در شرایط دور از انتظار، یک موفقیت و پیروزی بزرگ بوقوع می پیوندد و انسان در لذت و سرمستی امیدوارانه قرار میگیرد. در چنین حالتی «معجزه» بمعنای عجز در برابر توانایی خدا نیست، بلکه شاهکار انسانی است که بخاطر عوامل مناسب و شرایط ویژه ممکن گشته است.

معجزه از نگاه دینی پدیده دیگری است. این معجزه ریشه خود را در قدرت الهی و آسمانی می بیند. معجزه دینی سرچشمه در جهان غیرانسانی دارد. معجزه دینی به رویداد یا پدیده ای گفته میشود که شگفت انگیز و فراطبیعت می باشد. معجزه دینی غیرعادی و غیرطبیعی است و از درک انسانی و تجربه انسانی بدور است. در بینش دینی معجزه مظهر توانمندی است زیرا وقوع خود را در قدرت فراانسانی و فراطبیعی می بیند، معجزه بیان قدرت و خواست الهی است. دین بر روان و ناخودآگاه انسان می نشیند و برای ادامه سلطه بر روان انسان به معجزه دست می یازد تا انسان شیفته و مفتون باقی بماند. انسان ناتوان و محروم امید خود را به معجزه و قدرت آسمانی یا غیبی پیوند می زند. در دین، خدا سرآغاز همه موجودات و هستی است و همه چیز از خدا سرچشمه گرفته است و او قادر است در هرلحظه تمام قوانین طبیعت و جامعه را برهم بزند و معجزه بیافریند. معجزه دینی یعنی واقعیت انکار ناپذیری که نتیجه خواست قدرت خدایی است. کسانی که به معجزه اعتقاد دارند توانایی خدا را مطلق می دانند.

 

ادعای دین مبنی بر منشا آسمانی معجزه فقط یک ادعای محض است. براساس کدام مدرک و تجربه و علم، مسیح در گهواره حرف می زند؟ برای دین دلیل معجزه، فقط ادعای خود دین است. حال آنکه روش علمی چنین ادعایی را نمی تواند بپذیرد. معجزه میتواند یک خواب و خیال باشد، معجزه میتواند یک قصه دورادور باشد، معجزه میتواند یک مانیپولاسیون روانی باشد، معجزه میتواند یک جادوگری و شعبده بازی باشد. امروز دیوید کاپرفیلد شعبده بازی شگفت انگیزی سامان دهی میکند و با درآمد میلیون ها دلاری همه تماشاگران را به شگفتی وامیدارد و آنها را به تحسین و ستایش میکشاند. در جهان و ایران معرکه گیران و شعبده بازان با تردستی های بسیار عجیب و خارق العاده همان کار معجزه را انجام میدهند و تماشاگران را مجذوب خود می کنند. جاذبه دین در ذهن آدمی در جامعه پرقدرت است و علیرغم شکست اسلام سیاسی مردمان بیشماری در دین راه نجات می بینند و تصور می کنند که دین «خوب و واقعی» حلال مشکلات خواهد بود. این باور گسترده است ولی متفاوت و رنگارنگ است. آنجا که سکولاریزاسیون عمیقتر است جاذبه دینی کمرنگتر است ولی بهر حال ایدئولوژی دینی در جامعه وسیع است و معجزه در خودآگاه و یا ناخودآگاه اجتماعی نقش ایفا میکند زیرا انتظار تغییر و تحول با منشا خدایی و آسمانی موجود است. در جامعه ایران پراتیک سکولار فراوان است ولی در بنیاد روانشناسی اجتماعی خود دینی است و اعتقاد به معجزه همه جا حاضر است. جمعیت ایران دیندار است. قصه آدم و حوا که با یک سیب یا گندم خوردن از بهشت بیرون می‌افتد و نیز جسم فیزیکی آدم به زمین رانده می‌شود و آدم ابوالبشر نام می‌گیرد؛ قصه ابراهیم که به دستور خدا قصد میکند تا فرزندش را قربانی کند؛ قصه توفان نوح یا داستان یونس که در دل ماهی دریاگردی می‌کند و سایر قصه ها بنیان اعتقادی دینداران می باشد. تمام این قصه ها در اعماق روان انسانها فرو رفته و افراد عامی و تحصیلکرده دیگر پرسشی ندارند و معجزه به باور عادی تبدیل شده است.

  

ادیان ابراهیمی در باره معجزه   

همه ادیان ابراهیمی مانند یهودیت و مسیحیت و اسلام به معجزه اعتقاد دارند. در دین یهود خدا یا یهوه همه جوانب هستی را مدیریت میکند و هیج قاعده ای از اراده و خواست او خارج نیست. خدا طبیعت و قوانین آنرا بوجود آورده و قادر است قوانین را برهم بزند. در دین یهود داستان سربریدن اسحاق پسر ابراهیم و بالاخره ارسال گوسفند از جانب خدا و جلوگیری از کشتن اسحاق یک معجزه است. خروج یهودیان از مصر با کنار رفتن آب دریای سرخ یک معجزه است. ملاقات موسی با یهوه بشکل نور و آتش در کوه سینا یا طور یک معجزه بشمار می آید. تبدیل عصای موسی به مار بزرگ یک معجزه است. در باور یهودیت همه این موارد حقایق غیرقابل انکار است. اراده خدا قواعد طبیعت را تغییر میدهد و این همان معجزه می باشد.

کلیسا نیز به معجزه دینی معتقد است. در دین مسیحیت شفا یافتن از طریق ایمان یک اقدام معجزه آسا بشمار میاید.(1) گفته میشود که مسیح فرد نابینا را بینا میکند و جن را از بدن بیرون میکند. بر اساس انجیل ژان یا مرقس، مسیح آب را به شراب تبدیل کرد (2). مسیح در هنگامیکه مردمان بسیاری گردآمده بودند تعداد 5 نان و دو ماهی را آنقدر افزایش میدهد که یک جمعیت پنج هزار نفری سیر میگردد. در دین مسیحیت اعتقاد به معجزه فراوان است. در فرانسه زیارت کنندگان بیماری به شهر «لورد» میروند و کلیسا معتقد است از سال 1862 تا امروز 70 معجزه صورت گرفته است و در انتظار معجزه های دیگر باید بود. انجیل مَرقُس از نظر حجم کوتاه‌ترین انجیل است و توجه مرقس بیشتر به کارها و معجزات عیسی است. در دین مسیحیت معجزه، مکاشفه‌ای مخصوص از حضور و قدرت خدا و اثبات کننده وجود و محبت او نسبت به بندگان است. معجزات مسیح بر مبنای اظهار محبت بوده، نه اینکه می‌خواسته عجز مردم نشان دهد، بلکه معجزاتش لطف ومحبت بی پایان خداست تا دیگران را توانا سازد که به عیسی مسیح ایمان آورند (انجیل مرقس 5:34-25؛ تسین، بی تا، 11). در عهد جدید در برخی از موارد نیز آمده است که مسیح برای اثبات گفتارش مبنی بر اینکه او توانایی بخشیدن گناه بشر را دارد، معجزه انجام داد و افلیجی را شفا داد (انجیل مرقس 12:12-8). انجیل مَتّی یکی از چهار انجیل به تصویب رسیده کلیسا در عهد جدید است. این انجیل شرحی از زندگی و دعوت عیسای ناصری را بیان می‌کند و میگوید «فریسیان» خواستار معجزه از مسیح بودند ولی آنها نمی‌خواستند به او ایمان آورند،  به این خاطرعیسی معجزه‌ای به آ نها نشان نداد و گفت: «فقط مردم بدکار و بی ایمان طالب معجزات بیشتر هستند» (انجیل متی 12: 39). کلیسای کاتولیک معتقد است از ابتدای مسیحیت 250 مورد معجزه بوقوع پیوسته است. برای کلیسای «اوانجلیک ها» معجزه کماکان ممکن است و متعلق به گذشته نیست. باعتبار دعا و شکرگذاری و ایمان، روح القدس معجزه را عملی میسازد و بعنوان نمونه شفا یافتن و باردارشدن زنان امکان پذیر است (3). از یاد نباید برد که «تثلیث» نیز نوعی اعتقاد به معجزه میباشد زیرا دربرگیرنده هویتی سه گانه است: پسر، پدر، روح القدوس. بر پایه این باور خدای یگانه در سه شخص خدای پدر و خدای پسر و خدای روح القدس جمع میشود و این سه، ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز می‌باشند. افزون برآن در مسیحیت گفته میشود که اگر به زبان خود اعتراف کنی عیسی خداوند است و در دل خود ایمان داشته باشی که خدا او را از مردگان برخیزاند، نجات خواهی یافت.  

 

معجزه و جادوگری در قرآن

پژوهشهای تازه در باره قرآن و اسلام و تاریخ اسلام باورهای سنتی و رایج را کاملن به زیر پرسش کشانده اند. نویسندگان قرآن کیستند؟ تاریخ نگارش قرآن  و روند تغییرات آن چیست؟ نقش خاندان امویه و بنی عباس در تدوین قرآن چه بوده است؟ افزون بر این پرسش های کلان، بررسی ساختاری و مضمونی و زبانی قرآن نیز برای پژوهشگران میدان بزرگی از تحقیق بازنموده است و بررسی تطبیقی اسلام با سایر ادیان ابراهیمی دورنمای جدیدی گشوده است و نشان می دهد که کاتبان قرآن از یهودیت و مسیحیت وام های فراوانی گرفته اند. در زمینه معجزه شناسی این پرسش مطرح است که چرا اسلام به معجزه اعتقاد دارد و مفسران و روایتگران مسلمان چه نقشی در روایت سازی در باره معجزه داشته اند.

پیش از ظهور و اعلام اسلام، معجزه در ادیان ابراهیمی مطرح است زیرا یهودیت و مسیحیت در جامعه شبانی و کشاورزی و در جامعه ای که از باورهای سحرآمیز و رازگونه سرشار است، عامل قدرتمندی برای تقویت گردهمایی و حفظ خود بشمار میآید. معجزه با ایجاد شگفتی ذهنیت فردی و جمعی را جذب میکند. دین با چهره ای رازانگیز ذهن را متعجب ساخته و آنرا زیر نفوذ و کنترل قرار می دهد. در جامعه ای فاقد خرد منطقی، معجزه دینی وفاداری و احترام و تسلیم می آفریند. در این جامعه ذهن و احساس باید تحریک شوند و ایجاد هیجانهای خدایی رازآلود، کلیدی برای کنترل و جذب است. البته جامعه موجود پیوسته تابع و شیفته باقی نمی ماند ولی خدا باید با تهدید و پند و سحر و شعبده بازی و افسانه سرایی شیرین، مردم را بسوی خود جلب کند.   

در اسلام معجزه پایه اعتقادی مسلمانان است. مفسران دین اسلام چهار مشخصه برای معجزه در نظر دارند: یکم، کاری خارق العاده که از حدود توانایی نوع بشر خارج است. دوم، این اقدام خارق العاده با مشیت و «اذن» و اراده الهی صورت میگیرد. سوم، معجزه همراه با ادعای پیغمبری و رسالت است. چهارم، معجزه همراه با «تحدی» یا مقابله به مثل است و تا انسانها معادل آن را بیاورند و چون آنها ناتوانند رسالت را می پذیرند. از نظر اسلام سحر و جادو اموری هستند که میتوان آنها را فراگرفت و فاقد منشا الهی هستند. قرآن در این زمینه می گوید: «وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ». (البقره، آیه 102). (4) اما معجزه یا اعجاز منشا الهی دارد و نتیجه خواست خداوند است؛ همانگونه که مسیح در گهواره سخن میگوید و اعجاز می کند و این امر تجلی قدرت الهی می باشد. ادعای قرآن مبنی بر مخالفت با سحر بی پایه است زیرا در اسلام معجزه و سحر و اعتقاد به جادوگری دینی جایگاه مهمی دارد.

بهنگام «رسالت» محمد، اهالی ملکه از محمد معجزه میخواهند و از او باغ خرما و چشمه اب می طلبند و خواستار حضور خدا و فرشتگان در نزد خود می شوند. قران به پیامبر میگوید این انتظار بیهوده است و تو فرد عادی هستی. ولی قران میگوید: «بگو ای پیغمبر که اگر جن و انس متفق شوند که مانند این قران کتابی بیاورند هرگز نتوانند...»(آیه 88 سوره بنی اسرائیل) (5). بمعنای دیگر در اسلام، قرآن همچون یک معجزه است و کسی قادر نیست همطراز قرآن کتابی بیاورد. امروز بنابر پژوهشهای گوناگون میدانیم که قرآن فاقد کیفیت ادبی و دستوری است و ساختار آن ترکیبی از سبک ها و شیوه های متفاوت و توام با سردگمی نوشتاری است. قرآن خود را تجلی معجزه میداند حال آنکه این نوشته دارای تاریخ است، یک نوشتار عادی است و محصول کار کاتبان متعدد در دوره های گوناگون بوده است. افزون بر قرآن، اسلام به معجزه های دیگر نیز معتقد است. معجزه دیگر محمد پاره کردن ماه است. در سوره القمر در آیه اول می آید:«اقْترَبَتِ السَّاعَةُ وَ انشَقَّ الْقَمَر» یعنی «آن ساعت نزدیک آمد و ماه شکافته شد.»(6). این آیه اشاره دارد به معجزه دوشقه کردن ماه توسط پیامبر اسلام و البته در آیه دوم تاکید میشود زمانی که کافران آیت و معجزه ای را می بینند دوباره اعراض کرده و میگویند این امر یک سحر است. براساس روایات، واقعه شق القمر به این خاطر است که اهالی مکه از محمد درخواست نشانه میکنند و میگویند اگر پیامبر خدا هستی ماه را برای ما بشکاف و دو نصف کن. پیامبر از الله خواست تا ماه دو نیم شود، با اشاره پیامبر ماه به دو نیم شد. بدین ترتیب قرآن دچار تناقض گوئی است زیرا سحر و افسون را رد میکند ولی دوباره به برای سحر کردن، ماه را دو نیمه میکند. روشن است که دو شقه کردن ماه فاقد هرگونه واقعیت تاریخی و علمی است و تنها قصه ای بشمار می آید تا از دین رقیب عقب نماند. 

معراج پیامبر به هفت آسمان نیز طبق آیاتی که در سوره های الاسرا و النجم طرح گشته برای مسلمان یک معجزه به حساب میآید. « سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنرُِیَهُ مِنْ ءَایَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر.»(الاسرا)(7). برپایه کتابهایی مانند «منهج تاصادقین» از کاشانی، بحارالانوار از مجلسی و تفسیرالمیزان از محمد حسین طباطبایی، محمد سوار بر مرکبی بنام براق میشود و از مسجدالحرام مکه تا مسجدالاقصی فلسطین پرواز کرده و سپس از الاقصی به هفت آسمان عروج میکند. در این معراج که یک شب طول میکشد، محمد با جبرائیل همراه است و در آسمان هفتم به دیدار ابراهیم نائل می شود و در آنجا بهشت هم را بازدید میکند. پس از عروج به اورشلیم پائین آمده و از راه هوایی به مکه بازمیگردد. برای مسیحیان عیسی به آسمان پرواز میکند و برای مسلمانان پیامبر آنان نیز به هفت آسمان عروج میکند. بدین ترتیب روشن است که این قصه دل انگیز و رویایی هرگز نمی تواند واقعیت تاریخی داشته باشد. اگر این قصه توسط ساحران و جادوگران مطرح گردد گویند فاقد حقیقت است ولی اگر این قصه را با منشا الهی معرفی کنند، برای ذهن دین خو عروج به آسمان یک حقیقت انکارناپذیر است. تمام تجربه بشری و دانش جهانی و تاریخی چنین سفری را محال میدانند. این قصه دینی جنبه رازگونه و عرفانی دارد و هرگز در تجربه انسانی قابل تائید نیست.     

موارد دیگری از رازگوئی و افسانه پروری در قرآن فراوان هستند. قرآن در سوره رعد می آورد: «اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوي عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ.»، «خدا كسى است كه آسمان‏ها را، بدون ستون‏هايى كه آنها را ببينيد، برافراشت؛ سپس بر تخت (جهان‏دارى) تسلّط يافت؛ و خورشيد و ماه را رام ساخت هر كدام تا سرآمد معيّنى روان‏اند...»(8). قرآن در سوره علق میآورد: «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ»، انسان را از خون بسته‏ى آويزان آفريد. «علق» در اصل به معنی چسبيدن به چيزی است و بنابراین به خون بسته و هم‌چنين به زالو كه برای مكيدن خون به بدن می‏چسبد، «علق» گفته‏اند. بالاخره باید یادآوری نمود قرآن اعلام میکند که پس از مرگ، مردگان زنده میشوند و روز قیامت مورد داوری الهی واقع میشوند و بالاخره با داوری الله به جهنم یا بهشت میروند. بنابراین زنده شدن مردگان نیز از نوع معجزه میباشد. در ادامه همین طرز اعتقادی، مجلسی در بحارالانوار، در تفسیر و جعلسازی خود برآنست که انسان در مرتبه بعد از مرگ تا قیامت از نوعی حیات برخوردار است، گروهی از نعمت های الهی برخودار هستند و دسته ای گرفتار عذاب های برزخی میباشند.(9)

در تمام موارد قرآنی بالا ما شاهد معجزه و اعجازگرایی اسلام و خرافه گرایی این دین هستیم. الله خورشید و ماه را رام کرد، آسمانها را بدون ستون برافراشت، انسان را از خون بسته بوجود آورد و انسان را دوباره زنده خواهد کرد. تمامی این قصه ها و پیشگوئی های رازآلود با فضایی از جادوگری و شعبده بازی و افسونگری آغشته است. این گونه روایت سازی ادامه همان فرهنگ جادوگری است که در جوامع پیش اسلامی نیز وجود داشته است. بخش قابل توجهی از قرآن حاوی قصه ها و حکایت سحر و جادوگری گذشتگان است.

نه تنها در قرآن بلکه در آداب اسلامی همین جادوگری و رفتار سحرآمیز را ما مشاهده میکنیم. مناسک «حج تمتع» مانند احرام در مکه، طواف کعبه، نماز طواف، سعی بین صفا و مروه، انداختن هفت سنگریزه به جمره عقبه، قربانی کردن، وغیره، بیانگر مجموعه ای از رفتارها و آداب سمبولیک و جادوگرانه است. بعنوان نمونه مراسم «رمی جَمَره»، پرتاب کردن سنگ ریزه به سوی جمره، یکی از ارکان مهم زیارت در حج است. در روایات اسلامی ابلیس در جمره در برابر ابراهیم حاضر میشود و ابراهیم با سنگ ریزه ابلیس را هدف قرار داده و ابلیس فرار میکند و بنابراین مسلمانان با پرتاب سنگ، ابلیس را از خود یا درون خود دور میکنند. حال باید پرسید ابلیس در اسلام کیست؟ تاریخ طبری میگوید ابلیس از فرشتگان بود و زمانی که مغرور شد به جن تبدیل شد. به باور اسلام جن ها نام دسته ای از موجودات فراطبیعی است و طبق سوره الرحمن وجود آنها آتش بدون دود است. افزون بر آن سوره هفتاد و دومین قرآن «الجن» میباشد. بدین ترتیب می بینیم که سحر و جادوگری و اعتقاد به موجودات عجیب در باور اسلامی بسیار معنادار است. اسلام محصول جامعه ای بدوی است و در خود، ذهنیت جامعه ای را منعکس میکند که درگیر قوای طبیعت و هیولا و غول های عجیب و غریب آن می باشد.    

 

شیعه گری و ماشین جعل معجزه

تاریخ شیعه سرشار از روایات و داستانها و سحرگرایی است. شیعه گری از ادیان دیگر مانند زرتشتی و مسیحیت وام گرفته است ولی مضمون نهادینه خود را با فرهنگ سامی و دین اسلام و خاندان بنی هاشم تعیین نموده است. شیعه گری توسط آخوندی های بیشمار ایرانی و حمایت حاکمان ساخته و پرداخته شده است ولی محتوای آن با فرهنگ ایرانی و منافع تاریخی ایرانی و بالندگی روح ایرانی بیگانه است. 

سوشیانت یا سوشیانس در دین زرتشت منجی نهایی زمین به شمار میاید. با ظهور این صاحب زمان، جهان پر از عدل و داد شده، ظلم و ستم از بین رفته، برکت زیاد شده، گوشت خواری به کنار رفته و نظم نوینی برپا خواهد گشت. دانا بودن از ویژگی های سوشیانت است و با رستاخیز او عمر جهان مادی به سر میرسد و او آخرین مخلوق اهورامزدا میباشد. با ظهور سوشیانت دروغ پایان میگیرد و جاوانی برپا میگردد. همین اسطوره در داستان مسیح نیز قابل مشاهده است. شیعه گری همین عناصر را در کنارهم میچیند ولی تفاوت اساسی محتوائی با اسطوره سوشیانت دارد. طبق منابع شیعه مهدی در سال 255 یا 256 هجری قمری در سامرا متولد میشود و در کودکی به امامت می رسد. او سپس غیبت کرده و در پایان زمان با عنوان مهدی قیام کرده و «حق و عدالت» را برقرار خواهد نمود. امام مهدی از تبار بنی هاشم است و برای انتقام خون حسین میآید. صاحب زمان شیعه برای به ثمر رساندن انقلاب جهانی، ناگزیر از جنگ و خشونت خواهد بود و او با لشگری بین 10 هزار تا 100 هزار خواهد آمد و خون بپا خواهد کرد. از نشانه های ظهور مهدی، ظهور دجال است که به قول علی ابن ابی طالب : «او چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست و مانند ستاره صبح می‌درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است، وی در یک قحطی سخت می‌آید و بر الاغ سفیدی سوار است.». بدین ترتیب معجزه ای بوقوع خواهد پیوست، منجی خواهد آمد. امام مهدی سمبول پیروزی اسلام و اعمال سیادت و سلطه بر مخالفان و بر زمین است.  

شیعه گری بینش جادوگرانه و افسونگری حفظ کرده و با تمام قدرت در برابر روشهای عقلانی و علمی اقدام کرده است. شیعه گری از اسطوره افسانه ای به خرافه های ایدئولوژیک چرخش پیدا میکند. در فقه شیعه امام صادق میگوید: «و المعجزة علامةٌ لله لا یعطیها الا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب». معجزه نشانه ای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان و حجت های خود نمی دهد، تا به وسیله آن، راستگوئی از دروغگوئی شناخته شود. (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، جلد 11 برگ 71).(10). مراجع شیعه معتقدند که معجزه، تحقق چیزی است که بطرز عادی واقع نمی‌شود یا نفی امری است که به طور عادی صورت می‌پذیرد. هر گاه شخصی ادعای نبوت و مقام پیامبری از جانب خدا را داشته باشد، برای اثبات صدق رسالت خویش، باید کاری انجام دهد که بر خلاف نظام عادی جهان بوده ومردم نیز به هنگام معارضه با آن از انجام دادن آن ناتوان گردند، افزون بر اینکه عمل وی نیز باید مطابق با ادعای او باشد. ( حلّی، 1413، 196؛ خویی، 1360، ج اول، 57؛ طباطبایی، 1393، ج اول، 75). شیعه می گوید برای معجزه مقام پیامبری و رابطه با الله تعیین کننده است و انعکاس حقیقت است. چه کسی و کدام اتوریته درستی معجزه را تائید میکند؟ واقعیت اینستکه دین، به جعل دست میزند و خود را خدایی معرفی میکند و جلوه قدسی بخود می دهد. حال آنکه ادعای پیامبران و امامان جز جعل و قصه گوئی و دروغپردازی چیز دیگری نیست. افزون بر آن همه معجزه ها توسط  کاتبان و نویسندگان تنظیم شده است.

مجلسی یکی از بزرگترین جاعلان تاریخ است و ببینید بازگشت خورشید را چگونه ترسیم میکند. روایت در باره بازگشت خورشید در بحارالانوار مجلسی و نزد ارشاد مفید چنین آمده است:«وقتی امام علی (ع) با اصحاب خود به بابل رفت در بین راه مكان مناسبی برای نماز نیافتند و بدنبال آن همچنان حركت می كردند تا به مكانی رسیدند كه از همه جا بهتر بود اما نزدیك بود خورشید غروب كند . اگر چه امام (ع) نماز خود را با عده ای از اصحاب خود اقامه كرده بود امام جمع زیادی از آنها نماز نخوانده بودند و از این رو در باره ی نماز خود به سخن پرداختند وقتی امام علی (ع) سخنان آنها را شنید از خدایتعالی درخواست كرد كه خورشید را برای او برگرداند تا اصحابش نماز خود را در وقت آن بجا آورند. خداوند دعای او را مستجاب كرد و خورشید را برگرداند به گونه ای كه وقت نماز عصر بود. وقتی به آخر نماز رسیدند و سلام نماز را بپایان بردند، خورشید غروب كرد.(جلد ۴۱، ص ۱۷۲)(11).

برپایه فقه شیعه: «وقـتـی حضرت مهدی بیاید حاکمیت و نظام سیاسی جهان را دگرگون می سازد. ظلم و اسـتـکـبـار، کفر و شرک و نفاق را ریشه کن می کند. آیین محمدی را در جهان مستقر می نـمـایـد و هـمه عالم را زیر پرچم توحید، به سعادت می رساند. امنیت جهانی برقرار می سـازد، اقتصاد جهانی را متحول می کند. زمینی در جهان نمی ماند مگر اینکه سرسبز و خرم می شود و خیر و برکت از همه جا می بارد».(سایت شیعه). شیعیان نیز که در انتظار رسیدن امام دوازدهم هستند، معتقد به معجزه میباشند. مهدی یک شخصیت اسطوره ای است که با باورهای هزاره ای توام است، ولی تجلی جهالت و نادانی و خرافه پرستی نزد شیعیان است. ذهن آشفته و گرفتار شیعه به پائین ترین نقطه کشیده میشود و با ازخودبیگانگی همه جانبه درگیر است و فاقد هرگونه اندیشه میباشد. 

در فقه شیعه از هزاران معجزه یاد میشود و آخوندهای حوزه دار برآنند که در مورد پیامبر از چهار گروه معجزه باید صحبت کرد: معجزه های متعلق  به آغاز تولد پیامبر، معجزه های متعلق به هنگام کودکی پیامبر اسلام، معجزه های متعلق به دوران بعثت تا مرگ، بالاخره معجزه های متعلق به پس از مرگ پیامبر اسلام. از نظر دستگاه دین سازی شیعه تعداد معجزه های مربوط به پیامبر 4440 مورد بوده است. مسلمانان با قدرت تمام به این افسانه ها باور دارند و آنها را بمثابه حقیقت جهان می دانند. تمامی معجزه های نقلی قرآنی و اسلامی و شیعه، نفی تمام زندگی تجربی و قوانین بیولوژیکی و انسان شناسی و علم فیزیک است. این معجزه باوری بیانگر یک ایدئولوژی پریشانگر و ویرانگر عقلانیت است. این ایدئولوژی معجزه باور، بزرگترین دروغها را بعنوان رویداد الهی معرفی کرده و ذهن ناتوان و پریشان مردم را همراه خود میسازد. ذهنی که تسلیم پدیده معجزه میباشد در باوری افسونگرا و وسوسه های دینی مغلوب می ماند و به تخریب تمام توانی های ذاتی انسانی دست میزند. ماشین پروپاگاند مذهبی با تبهکاری فعال خرافه و روایات را می بافد و بمرور «خرافه معجزه وار» را تولید میکند و با شیوه های تربیتی و ایدئولوژیک در ناخودآگاه مردم می نشاند. مردمی که قربانی معجزه و خرافه و امامزاده هستند، قدرت عقلانی و استدلالی خود را از دست داده و به عاملان تسلیم روحی نسبت به دین تبدیل میشوند. در چنین شرایطی سلطه گری سیاسی بر آنها آسانتر می گردد. تحصیلکردگان و روشنفکران و سیاسیونی که در خاموشی لذت باری غرق شده اند و با دین و خرافه و معجزه کنار آمده اند، با عدم شعور خردمندانه خود جامعه را به پستی هولناکی سوق میدهند.

 

معجزه در تقابل با عقل

بدین ترتیب می بینیم که همه معجزه های ادیان ابراهیمی همچون واقعیت و قانونی انکار ناپذیر در تاریخ باورها حک شده اند. باور به معجزه به بافت عاطفی و اعتقادی تبدیل شده است. افسانه آفرینش جهان و انسان که در تورات و قرآن آمده است نیز معجزه است و این امر در ذهنیت میلیونها انسان عادی و طبیعی گشته است. این افسانه به واقعیت باور دینی و عاطفی در نزد فرد تبدیل شده است. افسانه هایی چون نوح که 950 سال زندگی میکند، یونسی که در شکم ماهی زندگی میکند، محمدی که با مرکب هفت آسمان بالا میرود و مهدی غایبی که 1200 سال عمر کرده است، فقط چون با منشا دینی هستند بدون چون و چرا پذیرفته می شود. ذهن دینی پرسش ندارد، جادوزده میباشد، ساختار تعقلی ندارد و تسلیم میل دینی است. ذهن دینی فکر نمی کند و هرآنچه نشانه دین دارد را می بلعد و در خود جذب میکند. فرهنگ دینی مخزنی از باورهای رازآمیز است که ترس و اضطراب و محرومیت انسان را کنترل میکند.  

 در جامعه ما نقش مذهب و نقش اعتقاد به معجزه گری زیاد است. میلیونها انسان روستایی و شهری در باور و پراتیک روزمره درگیر رفتار باورهای غیرمعقول و خرافی هستند. در فرهنگ عامیانه دینی شیعیان اعتقاداتی مانند دخیل بستن، شمع روشن کردن، آیت الکرسی خواندن، نذر کردن، زیارت قبور امامان مانند امام رضا و کربلا، سفر مکه رفتن، در عید قربان و حج گوسفند کشتن، در ورودی خانه را با خون نشانه گذاشتن، از زیر قرآن عبور کردن و غیره از جنس آدابی هستند که به معجزه اتکا دارند. چنین آدابی بمعنای آنست که فرد انتظار شفا و امنیت دارد، آرزو دارد از بدبختی بیرون بیاید، آرزو دارد فرزندانش رفاهی پیدا کرده و ازدواج کنند، امیدوار است خانه بخرد، آرزوی شفا در یک بیماری سخت را دارد، آرزو دارد که به بهشت برود. تمام این آرزوها از عهده او خارج است و بنابراین او بسوی غیب دست دراز میکند و نیروی فراطبیعی را می طلبد و امیدوار است تا معجزه ای روی دهد. در ذهنیت یک فرد دیندار و یا فرد شیعه، حسرت ها و عقده ها و میل های درونی به معجزه گرایش پیدا میکنند و در نهایت در جستجوی اجتناب از دوزخ و رفتن به بهشت هستند. این اعتقادها با زندگی روزه و دینامیسم جامعه شناختی تداخل پیدا کرده و همیشه مرز رفتار عرفی و رفتار دینی و جادوطلبانه بطرز آشکار قابل تشخیص نیست. ولی تاثیر منفی این باورهای خرافی در جامعه محسوس است. هر سال بیست پنج میلیون ایرانی به زیارت امام رضا میروند تا به آرزوهای خود برسند و معجزه تحقق یابد. هر سال  بیش از 600 هزار ایرانی به حج «تمتع» و «عمره» میروند تا معجزه ای روی دهد و آنها به بهشت برسند. هر سال میلیونها ایرانی به زیارت قبور موهوم 13000 امامزاده میروند تا آرزوهایشان برآورده شود و برکت الله آنها را بی نصیب نگذارد. سالانه بیش از 20 میلیون ایرانی به زیارت هیولای دروغ جمکران میروند و آرزوی معجزه مهدی را دارند.

همه این رفتارها و باورها روزمره توسط یک ماشین دولتی، یک دستگاه بزرگ حوزوی، نیم میلیون آخوند و طلبه، یک بودجه عظیم و تکرار عادت میلیونها انسان، تقویت و مستحکم می شود. در این فضا فلسفه و انتقاد فکری جایی ندارد بلکه تعبد و تقدس و تسلیم و فکرنکردن و جادوگری روان، مشخصه اصلی آن است. این اعتقادات انبوه در جامعه بیانگر ضعف خردگرایی و درماندگی فکری و روانی انسانهاست. 

از نگاه اسپینوزا در کتاب «اخلاق» جهان صحنه خیمه شب بازی نیست، خدا همان طبیعت است که در برگیرنده تمام علت‌ها وجوهر هاست. فلسفه اسپینوزا سرشار و اشباع شده از خداست. اودر جایی می‌گوید: من خواهان عشق عقلانی به خدا هستم. از این رو نگاه اسپینوزا یک جهان بینی خردگرا بوده است. او مخالف دیدگاه ساده لوحانه ادیان ابراهیمی بود و آنان را ساخته ذهن بشر می دانست(12). از فلسفه اسپینوزا میتوان استنتاج نمود که اعتقاد به معجزه بیان عدم شناخت طبیعت است. 

فیلسوف انگلیسی دیوید هیوم در کتاب «کاوشی در خصوص فهم بشری» (13) معجزه را متضاد با قوانین طبیعت میدانست. از نظر او اگر پدیده میخواهد بمثابه معجزه باشد نباید در بستر علم قرار گیرد. هیوم میگوید بله اگر فردی بمیرد و سپس به زندگی برگردد یک معجزه است ولی چنین اتفاقی در هیچ دوره و در هیچ مکانی اتفاق نیافتاده است. او می افزاید اگر کسی بمن بگوید که مرده ای به زندگی برگشته یا در پی فریب من است و یا خود فریب خورده است. از نظر هیوم:«قبول نکردن دین و سرباز زدن از پذیرفتن عقاید دینی اوایل (زمان پیامبران) معمولاً به خاطر توجیه ناپذیر بودن یا مسخره بودن معجزات بوده‌است، اما امروزه گمان نمی‌کنم که شخص خردمندی بتواند حتی یک دلیل مناسب برای توجیه دین داشته باشد.». هیوم در جای دیگر می نویسد تمام مفهوم‌های دینی متافیزیکی در ذهن‌های عامه در اصل مخلوطی از فیزیک اند زیرا دین درمورد چیزی اظهار نظر می‌کند که توانایی بررسی آن را ندارد، چون فهم انسانی توانایی بررسی آن را ندارد. مثلاً فرشته در اذهان عمومی مخلوطی از انسان و بال است و این همان فیزیک است که افراد آن را به متافیزیک منسوب می‌کنند. این مطلب در داستان‌های مذهبی چون داستان گفتگوی موسی با خدا در غالب درخت آتشین ظاهر شده بود. بدین ترتیب برای هیوم انسان فاقد شعور لازم برای درک پیچیدگی است و فرشته ای که میسازد تا او را نجات دهد، خود از زندگی انسانی الهام گرفته است. معجزه در بیرون نیست بلکه خود ساخته انسان است.

آلبر انیشتین میگفت: ادیان برای من چیزی جز نماد ضعف و جهل بشر نیست، گرچه به آن و پیروانش احترام می‌گذارم ولی داستان‌های کودکانه اش را قبول ندارم. او معتقد بود این دنیا بر اساس قوانین معیینی اداره میشود که «حتی خدا آن بالا تاس نمی اندازد» تا برای بندگانش این قوانین را نقض کند. از نظر ماری کوری فیزیکدان فرانسوی معجزه های دینی، دیگر داستان‌ها و ماجراهای تخیلی، مانند داستان سفید برفی است. بسیاری از دانشمندان نقاد دین و خرافه هستند ولی افراد دانشگاهی و آکادمیک دیگری نیز هستند که در دین و خرافه استقرار یافته اند و با نوعی تناقض زندگی می کنند. دانشمند قوانین طبیعت و جهان را میشناسد و به این دلیل معجزه بمثابه رویدادی که ناقض طبیعت باشد را طرد میکند. البته از نظر پزشکی مواردی وجود دارد که فرد بیمار به دلیل روانی و محیطی و عواملی که امروز قابل درک نیستند به مسیر بهبودی کشیده میشود، ولی این جهش سلامتی شگفت نتیجه معجزه نیست و خدایی نیست که بتواند در آن مداخله کند.    

معجزه در ادیان و در اسلام، یک اسطوره یا افسانه سازی است، شاید نتیجه اشتباه و روایت ساخته شده و جعلی است و یا نتیجه ناتوانی دانش و عقلانیت در نزد مردم است. میتوان انتظار داشت که با پیشرفت تاریخ و تجربه و دانش، باور به معجزه کاهش یابد. ولی بخش عظیم مردم جهان به معجزه باور دارند. در جامعه ما اکثریت انبوه مردم و نیز نخبگان سیاسی و فرهنگی فراوانی معتقد به معجزه میباشند و باور به معجزه در زندگی روزمره آنها جاری است. این فضای اعتقادی توهم انگیز از پیشرفت علمی و خردگرایی جلوگیری نموده و مانع استفاده از عقل برای رفتار هوشمندانه میگردد. افراد معتقد به معجزه دستخوش توهم و رازگرایی بوده و از قدرت عقلی و پیشرفت های عملی در زندگی بهره نمی برند. البته این افراد محصول تاریخ و سیاست و فرهنگ ازخودبیگانگی هستند.

 

جامعه شناس دانشگاه فرانسه*

-----------------------------------------------------------

منابع برای مقاله

1-     Pierre Geoltrain (dir.), Aux origines du christianisme, Gallimard, 2000, passim.

2-     Patrick Sbalchiero, L’Église face aux miracles : de l’Évangile à nos jours, Fayard, Paris, 2007

3-     Sébastien Fath, Du ghetto au réseau : Le protestantisme évangélique en France, 1800-2005, Édition Labor et Fides, France, 2005, p. 28

4-قرآن

5-قرآن

6-قرآن

7-قرآن

9- محمد باقرمجلسی، در بحارالانوار، ج 6، برگ 202 به بعد

10- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، جلد 11 برگ 71

11-محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، جلد ۴۱، برگ ۱۷۲

12- باروخ اسپینوزا، کتاب «اخلاق»، ترجمه محسن جهانگیری، مرکز نشر دانشگاهی

13-دیوید هیوم، کاوشی در خصوص فهم بشری، ترجمه کاوه لاجوردی، مرکز نشر

 

 

 

بنیاد میراث پاسارگاد

www.savepasargad.com