Save Pasargad Committee

      سایت رسمی بنیاد میراث پاسارگاد

 

پيوند به خانه

 

سخنرانی امیر طاهری در «کانون ایران» لندن:

 شاه دنباله‌رو هیچ کشوری نبود و بنا به فرهنگ ایران خود را منادی صلح و همزیستی می‌دانست

 بیست و ششم ژوئیه در لندن شمار بسیاری از هموندان «کانون ایران» جمع شدند تا به سخنرانی امیر طاهری روزنامه‌نگار پیشکسوت و سردبیر روزنامه کیهان پیش از انقلاب در مورد خاطرات شخصی وی از محمدرضاشاه پهلوی گوش فرا دهند

پس از گشایش برنامه دکتر نامدار بقایی یزدی در سخنانی یادآوری کرد که روزهای پنجم و ششم امرداد سالروز درگذشت محمدرضاشاه و رضاشاه بزرگ، به فاصله یک روز از همدیگر است. این فرصت مناسبی است برای پرداختن به زندگی و خدمات سازندگان ایران نوین. دکتر بقایی با گفتن اینکه امیر طاهری روزنامه‌نگار و تحلیلگری است که احتیاج به معرفی ندارد تنها به این بسنده کرد که بگوید سخنران نویسنده‌ی زندگینامه‌ی شاه فقید و تنها روزنامه‌نگار ایرانی است که رو در رو با شاه فقید مصاحبه کرده است. وی با یادآوری اینکه امیر طاهری کتاب‌هایِ زیادی نوشته ولی  کتاب انگلیسی «زندگی ناشناخته‌ی شاه» (1991) یکی از کتاب‌های مستند و با ارزش اوست، از طاهری دعوت کرد تا سخنان خود را آغاز کند

امیر طاهری در ابتدای سخنانش به حاضران گفت کشوری را در ذهن خود تصور کنند که در طی جنگ جهانی دوم در اشغال متفقین  و دچار سیاست‌های پُر تلاطم بوده ولی 37 سال بعد همین کشور جمعیت‌اش دو برابر شده؛ امید به زندگی در آن ارتقا یافته؛ به پاس خدمات سپاه دانش نرخ بیسوادی به شدت کاهش یافته؛ با سیاست‌های منطقی و درست اقتصادی از روند رشد بسیار بالایی برخوردار شده؛ اعتبار و جایگاه ویژه‌ی جهانی کسب کرده و همین باعث شده که در  جشن‌های  دو هزار و پانصد ساله، سران هفتاد و پنج کشور در آن مراسم شرکت کنند؛ تنها کشوری است که بعد از جنگ جهانی دوم بخشی از آن  به اشغال ارتش سرخ در آمده ولی برخلاف کشورهای اروپای شرقی که سال‌های طولانی در اشغال شوروی باقی ماندند، ارتش سرخ چندی نگذشته  از ایران خارج شد؛ و به راستی کشوری است که دارای یک موقعیت استثنایی بوده است؛ کشوری که ناگهان تعداد کتاب‌های منتشر شده در آن چندین برابر کل کتاب‌های کشورهای همسایه روی هم بود؛ رمان‌نویس‌ها، دست اندرکاران تئاتر، موسیقیدانان  و فیلمسازان جدید وارد میدان فعالیت‌های فرهگی می‌شوند و ما شاهد فورانی از خلاقیت‌های و ابتکارهای هنری می‌شویم. ایران در آن زمان در هیچیک از 18جنگی که  در آسیای باختری و خاورمیانه جریان داشت شرکت نکرد. ایران تنها کشوری بود که دارای مرزهای معین و تصویب شده بود.  سیاست در پیش گرفته‌ی دشمن‌زدایی شاه ثمر داده بود و ایران عملاً بی‌دشمن شده بود. ولی با وجود تمام این موفقیت‌ها و پیشرفت‌ها ما شاهد آن هستیم که  نماد و رهبر این کشور، محمدرضاشاه، بیش از بسیاری از رهبران بعد از جنگ جهای دوم مورد اهانت و تحقیر و  مورد حملات شخصی  شدید قرار می‌گیرد. در سال 1975 نتیجه‌ی  یک بررسی توسط وزیر دربار، همایون بهادری، نشان می‌دهد که در همان سال بیش از 180 مقاله علیه محمدرضاشاه در مطبوعات کشورهای غربی انتشاریافته بود که به راستی این رکوردی بوده است. هدف این حملات را شاعر معروف  لاتین، هُراس در بیش از دوهزار سال پیش در  120 غزلی که شاید در بیش از 70 تای آنها به ایران اشاره دارد، به خوبی بیان می‌کند. آو می‌گوید گنجینه پارت‌ها و ایرانیان جواهر نیست. گنجینه آنها شاه‌شان است که در جبهه جنگ زیر یک چادر در نزدیکی سربازان خود بسر می‌برد. اگر آن شاه را بزنید بقیه کار درست می‌شود. این پاشنه آشیل را دشمنان ایران بعد از 2000 سال می‌دانستند. متاسفانه بسیاری از ایرانیان این موضوع را متوجه نشدند، یا گول خوردند و یا قربانی جاه‌طلبی‌هایِ شخصی شدند و در عمل به نظام و کشور آسیب رساندند.

امیر طاهری ادامه داد که بنا دارد در این سخنرانی به چند حمله‌ای که به شاه می‌شد پاسخ دهد و سپس به  خاطراتی از شاه بپردازد. وی گفت اول یک انتقادی از خودم بکنم. موقعی که من در ایران روزنامه‌نگار بودم هیچوقت از شاه  تعریف نکردم؛ فکر کردم لازم نیست از او تعریف بکنم ولی الان پشیمانم. من باید از او تعریف می‌کردم؛ باید حتی تملق‌اش را می‌گفتم؛ باید حتی چکمه‌هاش را لیس می‌زدم اگر لازم بود. ولی متاسفانه فکر کردم لازم نیست و نکردم و الان می‌بینم که بعضی جانشینان من در ایران کنونی [در مؤسسه‌ی غصب‌شده‌ی کیهان] چه کارهایی می‌کنند.

به گفته‌ی امیر طاهری، یکی از حملاتی که به شاه می‌شد این بود که بر بستر جنگ سرد بین شرق و غرب او همواره دنباله‌رو غرب بوده است. خود شاه در جواب این اتهام گفته است اگر ایران در مواردی با غرب همراهی کرده این  به معنای دنباله‌روی از غرب نبوده است.  ایران از آن رو که به آزادی و انسانیت اعتقاد دارد با غرب همکاری می‌کند. شاه تاکید کرده است که به‌خصوص با توجه به اینکه پدر ایشان توسط غرب به تبعید فرستاده شده است هیچ دلیلی برای دنباله‌روی از غرب نمی‌بیند. سپس این پرسش را مطرح کرده که آیا ما دنباله‌‌رو غرب هستیم و یا اینکه غرب دنباله‌رو ماست؟! وی در پاسخ نوشته است که مگر ایران مبتکر اندیشه حقوق بشر کوروش کبیر نیست و یا اینکه مگر به پیشنهاد ایران نیست که شعر معروف سعدی:

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دیگر عضو‌ها را نماند قرار

شعار سازمان ملل در زمینه حقوق بشر شده است؟!

مگر این به ابتکار ایرانیان نیست که اولین امپراتوری بزرگ جهان توسط  ایرانیان به وجود می‌آید و با نظم و ترتیب آهنین اداره می‌شود.

شاه فقید ادامه داده است که اگر صحبت از دنباله‌روی از آمریکاست به یاد داشته باشیم که ایران در جنگ ویتنام و کره شرکت نکرد در حالی که ترکیه گوش به فرمان آمریکا در آنها شرکت کرده  و کشته هم داده است.

دیگر آنکه ایالات متحده آمریکا هیچ وقت جزو 5 شریک بزرگ اقتصادی ایران نبوده است.

در زمان نهایی شدن پیمان سنتو، یکی از شروط  آمریکا آن بود که در صورت وقوع جنگ، کشورهای عضو این پیمان، یعنی پاکستان، ترکیه و ایران، باید بپذیرند که نیروهایشان تحت فرماندهی آمریکا عمل کند. شاه این شرط را نپذیرفت زیرا که خلاف قوانین ایران بود. گذشته از این، شاه نسبت به پیمان سنتو انتقادات جدی و سختی داشت. و این در حالیست که در واپسین سال‌های حکومت شاه ایران دارای یکی از بهترین روابط سیاسی، اقتصادی با همسایه شمالی خود، اتحاد شوروی، بود. رئیس جمهور شوروی در جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی شرکت کرد در حالی که رئیس جمهور آمریکا غیبت داشت.

شاه می‌گفت که بیشتر کسانی که او را تخطئه می‌کنند، کمونیست‌ها و چپی‌ها هستند که بیشترشان در کشورهای غربی زندگی می‌کنند. امیر طاهری افزود که ظاهرا حالا هم همینطور است!

یکی دیگر از اتهاماتی که به شاه می‌زدند آن بود که او در پی اسلام‌زدایی در کشور بود. البته شاه مخالف تشکیل بلوک اسلامی در جهان بود و آن را نوعی عقبگرد تاریخی می‌دانست  زیرا طرفدار پیشرفت وترقی بود. ولی یادتان نرود که در ایران قبل از انقلاب تمام شئونات اسلامی رعایت می‌شد. در ایام سوگواری  رادیو و تلویزیون موسیقی پخش نمی‌کردند و سینماها تعطیل می‌شدند و روحانیون جایگاه خاصی در جامعه داشتند. اساساً در زمان شاه «سپاه دین» هم تشکیل شده بود و شاه درست برعکس اصرار داشت که دین‌زدایی نشود. اتفاقا دین‌زدایی در بعد از انقلاب در ایران شده است! در اندیشه‌ی شاه، ایران متشکل از عناصر و از جمله ادیانِ مختلف مانند اسلام، زدتشتی، کلیمی‌ و مسیحی بود. اسلام هم به عنوان تنها یک جزء از این گوناگونی نمی‌بایست بر کل ایرانِ دارنده‌ی تنوع سیاسی چپ و راست و ناسیونالیست و لیبرال و… حاکمیت پیدا کند. یعنی به نظر او هر یک از ادیان در کل تشکیل دهنده‌ی ایران هستند و یکی از آنها نمی‌تواند بر کل مسلط شود.

یکی دیگر از حملاتی که به شاه می‌شد در مورد مسئله فلسطین بود به‌خصوص از طرف اسلامگرایان و روحانیون.  امیر طاهری در این زمینه تعریف کرد که چندی پیش در یک مهمانی در منزل سفیر کویت یکی از مقامات بلندپایه فلسطینی گفته است که فرق ایران زمان شاه و حال آن است که ایران در آن زمان برای فلسطینی‌ها مدرسه و کلینیک درست می‌کرد ولی حالا ایران به فلسطینی‌ها موشک‌هایِ نقطه‌زن و مهماتِ عملیات تروریستی می‌دهد. یعنی در عمل فلسطینی‌ها را تشویق به پیشباز مرگ رفتن می‌کند تا آنها قهرمان شوند که  این در عمل به نفع فلسطینی‌ها نیست. طاهری ادامه داد ولی همین شاه بود که با ملک حسنِ مراکش و ملک فیصل سعود و انور سادات، که آن زمان نایب رئیس جمهور بود، نخستین کنفرانس سران اسلامی را برای رسیدگی به مسئله فلسطین و دفاع از منافع آنها در رباط تشکیل داد. در آن کنفرانس شاه در سخنرانی خود از لزوم صلح سخن گفت که این با واکنش منفی انورسادات– که آن زمان انقلابی بود- روبرو شد ولی شاه بجای واکنش عصبی در برابر سادات گفت که کمک به فلسطینی‌ها وظیفه ماست و از همان دوران پایه‌های دوستی عمیق بین شاه و انور سادات ریخته شد و مصرِ انور سادات تنها کشوری بود که شاه فقید را بعد از انقلاب پذیرفت و شاه  در همان کشور دار فانی را نیز وداع گفت. اندیشه و شاه همیشه به دنبال تبدیل دشمن به دوست و دوست به برادر بود.

نمونه‌های دیگری از این رویکرد شاه وجود دارد. اساساً شاه بر مبنای فرهنگ ایران همواره سعی داشت پیام‌آور و میانجی صلح در خاورمیانه و جهان باشد. همین رویکرد شاه در مخاصمه بغرنج بین ایران وعراق بسیار چشمگیر است. شاه در این بحران به هیچ وجه دنبال جنگ نبود و می‌خواست با مذاکره منافع ایران را تامین می‌کند. شاه در پی آن بود که از نفوذ فرهنگی ایران برای پیشبرد سیاست صلح کمک بگیرد و منادی صلح باشد.

 

سخنران پس از جواب دادن به اتهاماتی که علیه شاه مطرح می‌شد چند خاطره از همراهی‌هایش با شاه فقید برای حاضران تعریف کرد. در اواخر سخنرانی، امیر طاهری به این موضوع پرداخت که شاه آنقدر عاشقانه ایران را دوست می‌داشت که همواره در پی پیشرفت و آبادانی آن بود و هر فناوری و اساساً هر چیز خوب و برتری را که در سفرهایِ خود می‌دید برای ایران می‌خواست. از دیگر خصوصیات شاه این بود که در میان مردم بودن برایش بسیار خوشحال‌کننده بود ولی همین عشق بزرگ و عمیق به ایران و مردم ایران وی را بر می‌انگیخت که بخواهد خودش تامین کننده و اعطاکننده‌ی هر چیز خوب و برتر به مردم ایران باشد. طاهری ادامه داد که به نظر او در این مورد شاه اشتباه می‌کرد که البته تاریخ باید درباره‌ی آن قضاوت کند. به عبارت دیگر، اگر هر چیز خوب و برتری را دولت‌ها برای مردم به سادگی و راختی فراهم آورند و مردم برای به دست آوردن آنها تلاش و زحمت نکشند، قدر و ارزش آنها را نخواهند فهمید و آنها را شاید به زودی از دست بدهند چنانکه در ایران اتفاق افتاد.

طاهری در پایان سخنانش اشاره کرد که اشتباه دیگر آن بود که شاه همواره در صف اول کلیه‌ی مسائل سیاسی قرار داشت و هر روز در صفحه اول روزنامه‌ها تیتر می‌شد در حالی که، به گفته‌ی طاهری، شاه نه حرف اول بلکه حرف آخر را می‌بایست می‌زد.

 برگرفته از کیهان لندن

 

بنیاد میراث پاسارگاد

www.savepasargad.com