Save Pasargad Committee

      سایت رسمی بنیاد میراث پاسارگاد

 

پيوند به خانه

 

ناسیونالیسم آزادیخواه؛ بزرگترین اهرم بسیج عمومی

   

           عطا هودشتیان

 

    می توان از ناسیونالیسم در ایران به عنوان یک اهرم مبارزاتی، یک تاکتیک جنگی پرنفوذ، در ستیز با رژیم جمهوری اسلامی بهره برد. [اما] بکارگیری این مفهوم در شرایطی خاص و با توجه ویژه ای باید عملی گردد. از این رو، پیش از هرچیز باید مقصودمان از ناسیونالیسم و روش بکار گیری از این تاکتیک بدقت روشن شود، تا مفهوم حاضر مورد بهره برداری افراطی قرار نگیرد.

       امروزه عنوان ناسیونالیسم کمی بدنام شده است، خصوصا با توجه به روش های افراطی در بکارگیری این مفهوم در اروپا و آمریکای شمالی. با اینحال باید دانست که درواقع یک چندگانگی گسترده در تعریف ناسیونالیسم وجود دارد. دو نوع أساسی و مهم آنرا در اینجا می آوریم:

       1. اگر ناصر در مصر در سال 1956 و مصدق در ایران در سال 1951 به خاطر وطن عمل نمی کردند، چگونه آنها میتوانستند، برای ملی کردن کانال سوئز و ملی کردن نفت، مردم را بسیج کنند. آنها به اتکاء به ملت و برای وطن به چنین مهمی دست یافتند. همچنین در میان مبارزین جنبش ضد استعماری آفریقا و آسیا در دهه 1960، جنبه پرقدرتی از ناسیونالیسم وجود داشت که به آنها امکان مبارزه برای استقلال میداد. مبارزین ضد استعمار به اتکاء به بازخوانی ارزش های وطن و تاریخ خودشان توانستند به بسیج توده ای دست بزنند و دست خارجی را از میهن بیرون کنند. هم چنین مبارزه غیر خشونت آمیز گاندی، به اتکاء به ندای وطن و طلیعه بازگشت به ارزشهای بومی هند بوجود آمد.

       خوب که بنگریم در می یابیم که انقلابات بزرگ نیز به اتکاء به ملت و نام وطن شکل گرفته اند. ایدئولوژی مارکسیستی بسیار "جهان و طنی" ست، اما تحقق آن به اتکاء به نظریه لنینی انقلاب، وطنی شد و نام و عظمت روسیه در پیکره این تحول بسیار درخشید. همین گرایش را در انقلاب چین و کوبا نیز میتوان یافت.

       این رده ناسیونالیسم را "ناسیونالیسم آزادیخواه"  (Nationalisme Libérateur) می توان خواند

در این ناسیونالیسم نوعی ایده ئولوژی "رهایی ملی" وجود دارد که به عصر ویژه ای باز میگردد، به دوران جنگ سرد. در این دوران، دو قدرت استعماری حاکم برجهان، یعنی انگستان و فرانسه، بخاطر جنگ جهانی دوم تضعیف شده بودند و حمایت شوروی از مبارزات آزادیخواهانه و نیز عدم تمایل ایالات متحده به استعمار ممالک آنسوی آتلانتیک، امکان گسترش مبارزات ضد استعماری را افزایش داده بود. ناسیونالیسم آزادیخواه در این دوران، به همت این عوامل فعال شد. این ناسیونالیسم را در عنوان دیگری میهن پرستی یا "پاتریوتیسم" (Patriotisme) میتوان خواند.

       ناسیونالسم آزادیخواه برای رسیدن به اهداف خود، به همگان نیاز دارد و دیگران را از خود نمی زداید، زیرا هدفش رهایی ملی ست و نه برتری یک گروه ازطریق حذف گروه های متعلق به ملت. این را میتوان "ناسیونالسیم جامع و یا شامل" (Inclusive) خواند.

       2. اما نوع دیگر ناسیونالسم وجود دارد که به همین روند، یعنی اتکاء به ملت و بازگشت به ارزش های ملی توجه دارد، اما می پندارد که این همه به واسطه برتری نژادی و یا قومی متحقق میشود. بسیار گذشته گراست و در این روند غلو میکند. این ناسیونالیسم هویت خود را از افتخار پیشینیان میگیرد. تسلط طلب است و برای رهایی نه فقط دشمن خارجی را هدف قرار میدهد، بلکه دیگر گروه های اجتماعی، که از قوم و ریشه و نژاد وی نباشند را به همان میزان از خود میزداید. این ناسیونالیسم برتری طلب است. آن را میتوان "ناسیونالیسم تسلط خواه و یا انحصاری" (Nationalisme Dominateur) خواند.

نوعی "نارسیسیم ملی" در این مفهوم بجشم میخورد که برآن است که ملت خود بهترین و بزرگترین بوده و دیگر اقوام و یا ملت ها را کوچک می پندارد و آنها را به تمسخر میگیرد. در این ناسیونالیسم نوعی خودشیفتگی بچشم میخورد. این نوع دوم را می توان "ناسیونالیسم غیرزدا یا انحصاری" (Exclusive ) خواند که دیگری را می زداید. این گرایش غیر دمکراتیک است.

       آنچه امروز در جهان غرب همچون مقاومتی در برابر جهانی شدن و گلوبالیسم به چشم میخورد، ناسیونالیسم خشن و انحصاری ست که میخواهد مرزها را ببندد و دیواری به دور خود بکشد و مخالف آن است که سرمایه داری بازار قاعده شکنی کند، و برآن است که ضوابط رقابت در بازار را بشکند. دونالد ترامپ در ایالات متحده و خانم مارین لوپن در فرانسه ازجمله این گرایشات را نمایندگی میکنند. هردوی این گرایشات ناسیونالیسم تسلط گرا را نمایندگی میکنند و هردو، به اشکال گوناگون، غیر دمکراتیک و "غیر زدا" هستند. اوج ناسیونالیسم غیرزدا و انحصارطلب را در آلمان هیتلری دیدیم.

       3. آنچه ما در ایران به آن نیازمندیم نوعی ناسیونالسیم شامل و جامع است که در برگیرنده همه گروه های اتنیکی، قومی و ملی خواهد بود. این گرایش تمامی رنگ ها و گویش ها، و نیز تمامی تمایلات فکری و گروهی را، در چهاچوب دموکراتیسم، در بر خواهد داشت. ما در ایران چند رنگی و چند زبانی بوده ایم و خواهیم بود. این بخشی از هویت ملی ماست وباید بخود ببالیم که کرد، ترک و فارس و بلوچ در کنار هم نشسته اند و باهم زندگی میکنند و قادرند با یکدیگر گفتکو کنند. اما گفتگوی آنها برای رهایی ملی ست، نه برای برتری یکی بر دیگری.


ناسیونالیسم آزادیخواه و غرور ملی

       اما چرا به این ناسیونالسیم باید متکی شد؟

       زیرا میهن ما در اشغال نیروی ضد ملی و سرکوبگر ست. این به آن معنا نیست که افراد برسرکار ایرانی نیستند، بلکه رژیم حاکم رنگ ایرانی ندارد. جامعه ایران متنوع است و رژیم اسلامی تنوع و آزادی انسان را سرکوب میکند. حکومت اسلامی با تمامی مضامین و ارزشها فرهنگی ایرانی در تضاد کامل است. برگرد این گفتار، یعنی ناسیونالیسم آزادیخواهانه، شامل و جامع و دموکراتیک، تمامی نیروهای ملی از همه اتنیک ها میتوانند به گرد هم آیند.

       جامعهء ایرانی امروزه از همه سو زیر ضرب سرکوب، بدون سازمان، رهبر و ایدئولوژی قرار دارد. یعنی سه عاملی که تمامی انقلابات قرن بیستم را شکل داده بودند. ما بدن سلاح، میبایست برای خود سلاح جدید و تاکتیک جنگی تازه بسازیم، ابزارهایی برپا کنیم، راه های نفوذ تازه ای را کشف نمائیم، منافذی را بیابیم تا به اتکاء به آن به عمق دلهای مردم نقب بزنیم. حتی اگر آن سلاح جدید با تمامی اندام و فکر ما کاملا منطبق نباشد، باید خود را با آن منطبق کنیم، زیرا در زمانه عسرت، راه دیگری برای بسیج مردمی و رهایی نمانده است. یک استراتژجنگی پیش از هرچیز، یک روانکاو منطبق، و خلاق است. از شعارهای کلی و از ذهنی گرایی بدور است و شرایط واقعی و عینی را در نظر دارد. ایرانیان ناتوان وعسرت زده و نا امیدند، ناسیونالیسم آزادیخواهانه به آنها غرور ملی میدهد. در ایران بخاطر ضعف اپوزیسیون و نیز ناتوانی نظام حاکم در اقناع مردم و نبود تصویری از آینده ای روشن، مردم به گذشته روی می آورند و آنرا همچون پتکی برفرق نظام میکوبند. اپوزیسیون برای هدایت جنبش به این غرور ملی نیازمند است. زیرا این به مردمان نیرویی مجدد میبخشد و آنها را مدافع حقوق خود میکند. شاهدیم که در مبارزات مردمی سالهای اخیر نیز این تمایلات بیش از پیش در میان مردم گسترش یافته. این ناسیونالیسم درواقع پاتریوتیست، میهن پرست است. صلح جوست و تمامی اقوام ایرانی را برادران و خوهران خود میداند و نوک حمله را تنها بروی دشمن اصلی یعنی رژیم اسلامی میگیرد.

4.  ما باید مدعی باشیم و در برابر رژیم بیاستیم و بگوییم که دخایر زیر زمینی ایران ثروت ملی کشور است و متعلق به مردم ایران است نه دولت ها و گروه های نظامی در عراق، لبنان و یمن و سوریه. نباید به رژیم اجازه استفاده از ناسیونالیسم را بدهیم. رژیم اسلامی به نام "دفاع ملی" دست به غنی سازی اورانیوم میزند و با همین عنوان بخشی از اپوزیسیون رقیق از نظام دفاع میکند. این گروه مدعی ست که چرا برخی کشورهای منطقه سلاح اتمی دارند و"ما" نداشته باشیم. همین گروه دخالت جمهوری اسلامی در سوریه را به نام "دفاع از کشور" توجیه می کند.

عباس عبدی، از بالاروندگان دیوار سفارت آمریکا، که اقدامش ملیاردها دلار خسارت مالی به میهن وارد کرد، نوشته: "چرا باید تجربه یک ملت را محکوم کرد؟". روشن است که دراینجا در این بهره برداری از ناسیونالیسم، غرور ملی مردمان به نفع رژیم حاکم سوق داده میشود. رفرمیستها به نام "دفاع از ملت" دخالت ایران در کشورهای همسایه را توجیه میکنند و برباد دادن میلیاردها دلار ثروت ملی و را نیز به همین ترتیب.

       اما مبارزان عراقی بدرستی بر علیه جمهوری اسلامی شعار میدهند و خواهان خاتمه دست اندازی رژیم اسلامی بر عراق هستند. آنها نیز برای ملت عراق و سرفرازی آن و آزادی مردمانشان مبارزه میکنند.

       5. دو عامل در هویت سازی ایرانی در قرن اخیر موثر بوده اند. یکی هویت سازی از طریق نفی دیگری، یکی اعتبار تاریخی. در دوران مشروطه، برخی گرایشات پرقدرت فکری، هویت ایرانی را از طریق نفی دیگران، از جمله نفی ترکها و عربها، برساختند و به این نگاه بسیار مفتخر بوده اند. این هویت سازی نفی کننده و حذف کننده است. غیرزداست. لیکن میتوان بگونه دیگری به هویت نگاه کرد. در دوره حاضر، ما باید از طریق ارجاع به ارزشهای وطنی و افتخارات تاریخی مان، هویت خوشآهنگ و شامل و جامع و مثبت را برپاسازیم. به عبارت دیگر، ایران برای ساختن و پیشرفت خود هیچ نیازی به زدودن و حذف عرب و ترک و کرد ندارد. رویای یکدست کردن، هم تخریب کننده و هم ناممکن است. بلکه درست برعکس ایران برای پیشرفت خود به همه گروه های اتنیکی نیاز دارد. یعنی همه ما هم ترک و هم عرب و هم بلوچ و هم فارس و هم کرد هستیم.

       ناسیونالسیم آزادیخواه و میهن پرست میداند که شعار ملی گرایی ش برعلیه اقوام نیست، بلکه آزادی وطن در مرکز همه آرمانهایش قرار دارد. از این رو باید با همه اتنیک ها و و با همه گروهای سیاسی، با هرگریشی، ملی گرایان، چپ های مارکسیست، مشروطه خواهان و جمهوری خواهان، و دمکرات های آزادیخواه، با حفظ مواضین دموکراتیک، و با اعتقاد به تمامیت ارضی میهن، احترام به حقوق بشر، و اصل انتخابات آزاد، همراه شد.

       ناسیونالیسم ایرانی قدرت تاریخی فوق العاده ای دارد. در تمام دوران مشروطه و دوران پهلوی یکی از محورهای غرور ملی بوده است که البته، بدلایلی که میدانیم گاه راهش به افراط نیز کشیده شد، ولی این ناسیونالیسم توانست از انقلاب اسلامی نیز گذر کند و دوباره خود را زنده نگهدارد.

       این ناسیونالیست میداند که نگاه او به ملت و ملیت اساسا به معنی بسته بودن درهای کشور بروی همسایگان نیست. ضد جهان و جهانی شدن نمیباشد، زیرا میداند که میهن ما در اقتصاد با نظام جهانی پیوند دارد. میداند که معضلات بزرگ درجهان همچون محیط زیست، مسله آب، تکنولوژی جدید، مسله امنینی، اساسا تنها در حوزه ملی قابل حل نیستند. ما نیازمند جهانیم و باید چنان کنیم که جهان نیز نیازمند ما باشد. این ناسیونالیسم هم میهن دوستی و هم جهان وطنی را پاس میدارد. از اینرو گرایش ناسیونالیستی آزادیخواه تنها اهرمی ست برای گسترش مبارزه مردمی و راهی ست برای خروج از بن بست اپوزیسیون سیاسی در ایران و همگامی نیروها با یکدیگر.

دسامبر 2019

hoodasht2@yahoo.com

___________________________________

* در برنامهء پرگار شنبه 7 ماه دسامبر در این باره سخن گفته ام.

 

بنیاد میراث پاسارگاد

www.savepasargad.com