مسیح علینژاد و قیم های خارجه نشین زنان ایران

شکوه میرزادگی

پس از اولتیماتوم «رییس دادگاه انقلاب اسلامی»، مبنی بر این که: «ارسال ویدئو به مسیح علی زاده جرم است.» انگشت شماری از ایرانیان خارج کشور (از جمله مجریان تلویزیون های بی بی سی و ایران اینترنشنال) به تکاپو افتاده و از مسیح خواسته اند که کمپین چهارشنبه های سفید را رها کرده و به انتشار ویدئوهایی که از ایران می رسد خاتمه دهد. ظاهرا آن ها پخش ویدئو را خطری برای فرستندگان آن دانسته و نگران وضعیت آن ها شده اند!

چهارشنبه های سفید، کمپینی ست که چهار سال پیش به ابتکار مسیح علینژاد شروع شد و تا امروز ادامه دارد. قبل از آن او، در کنار همه ی کارهای ژورنالیستی مبتکرانه ای که انجام می داد، ضفحه ای در فیس بوک را اداره می کرد به نام آزادی های یواشکی. و زنان ایرانی عکس های خودشان را در آن منتشر می کردند و از تجربه های خودشان در ارتباط با حجاب اجباری و آزادی پوشش سخن می گفتند.

وقتی مسیح، آزادی های یواشکی را شروع کرد، در مطلبی که، به مناسبت روز جهانی زن بود، نوشتم: « کاش ما روزی بتوانیم آزادی های علنی داشته باشیم». منظورم این بود که عنوان یواشکی بر امری، چون آزادی، که جزو حقوق اساسی انسان هاست، خود نوعی تسلیم به اجبار است. اما وقتی چهار سال پیش مسیح کمپین «چهارشنبه های سفید» را اعلام کرد، دریافتم که او باهوش تر از این است که «یواشکی» ها راضی اش کند. و شاید هم دانسته یا نادانسته با «آزادی های یواشکی» به نوعی قصد آماده کردن زنان را برای کاری بزرگتر داشته است.

«چهارشنبه های سفید»،کمپینی به موقع و به جا بوده که در یک دوره از تاریخ تاریک سرزمین مان، و در رویارویی با قوانین زن ستیزانه ی رژیمی اعلام شد، که در قدم اول به قدرت رسیدن خود، اقدام به نابودی دست آوردهای برابری خواهانه زنان کرد.

این کمپین در واقع از همان نوع آزادی خواهی های علنی و پیوسته ای است که زنان مبارز و موفق جهان با طی کردن آن (در قالب حرکت هایی ابتکاری) موفق به واژگون کردن بسیاری از قوانین زن ستیزانه شدند.

چهارشنبه های سفید به سرعت توجه دختران و زنان زیادی را در سراسر ایران به خود جلب کرد. و آن ها را واداشت تا حرکت های ابتکاری دیگری را، مثل «دختران خیابان انقلاب» و یا ضبط ویدئوی درگیری های خود با ماموران در کوچه و خیابان، و فرستادن آن برای مسیح و یا رسانه ها مختلف را تدارک ببینند. و مسیح به طور مرتب با آن ها بوده است و به طور مرتب کمک کرده تا صداهای آن ها منتشر شده و بازتاب داشته باشد.

و اکنون، یعنی درست هنگامی که اثر تلاش های این زن هوشیار و کم نظیر خواب مسئولین زن ستیز حکومت اسلامی را آشفته کرده، آنچنان که مرتب نام او را بر زبان می آورند، نسبت به او هتاکی می کنند، و دیگران را از ارتباط با او برحذر می دارند، افرادی، آن هم کسانی که حرفه شان خبردهی و روزنامه نگاری ست از او می خواهند که کارش را تعطیل کند؟ و بدتر این که از او می پرسند آیا ادامه این کار اخلاقی ست؟ و این را طوری می گویند که یعنی اگر آن را ادامه دهی بی اخلاقی ست!

***

متاسفانه، برخی هنوز به اهمیت مبارزه با «حجاب اسلامیِ اجباری» واقف نیستند. و کراهت این اجبار را درک نمی کنند. گذشته از این آن ها متوجه نیستند که روزانه هزارها زن در گوشه و کنار سرزمین مان به عنوان بدحجابی مورد آزار های خیابانی، بازداشت، جریمه های نقدی، زندان و شکنجه قرار می گیرند و (به گفته وزارت بهداشت) هشتاد درصد زنان ایران کمبود ویتامین «د» دارند. آن ها حواس شان نیست میلیون ها دختر پنچ شش ساله از روزی که وارد مدرسه می شوند تا به جوانی برسند ناچارند آزارهای روحی و فیزیکی پوشش اجباری را بر شانه های کوچک شان تحمل کنند. و هنوز نمی دانند که مسیح با این ابتکار دست روی قانون انسان ستیزی گذاشته که بیش از هر قانون دیگری اکثریت زنان ایران را هدف قرار داده است.

البته که زنان ایران غیر از حجاب در اکثر موارد و به دلیل قوانین واپسگرای رژیم حاکم بر ایران گرفتار آزارهای دایمی هستند اما تعداد زنانی که فرضا گرفتار قوانینی چون نداشتن حق قیومیت کودکان، چندهمسری، حق سفر و شغل و .. و هستند خیلی کمتر از تعداد زنانی ست که روزانه درگیر حجاب اجباری هستند. علاوه بر این ،زنان هوشمند راه حل هایی هم برای فرار از آن ها پیدا کرده اند، مثلا آمار های پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد که اکثر زنان (به ويژه زنان تحصیل کرده و یا پدران و مادران دختران جوان) در وقت ازدواج هم اجازه ازدواج مجدد را از مرد سلب می کنند، هم حق طلاق می گیرند، و هم مسایل قیمومیت و شغل و سفر و غیره را به نوعی حل می کنند. اما هیچ زنی در ایران نمی تواند اجازه آزادی پوشش را از شوهر یا پدر یا هر شخص دیگری برای خودش یا دخترش بگیرد.

به همین دلایل است که کار مسیح ارزشی بسیار بیشتر از آن چه که دیده شده و یا به آن پرداخته شده پیدا می کند. در واقع او پس از انقلاب توانسته بیش از هر مبارز حقوق زنانی بیشترین ارتباط و نزدیکی را با زنان حق طلب، و یا معترض ایرانی برقرار کند و چنین است که به ويژه در این یکی دو سال گذشته خاری دایمی بوده در چشم مسئولین حکومت اسلامی.

***

من هنوز نمی دانم این مجریان تلویزیون ها چه کسانی هستند، که ادامه کار مسیح را بی اخلاقی دانسته و یا آن را خطری برای زنان می دانند؟ اما می دانم که در بی بی سی هیچ مجری برنامه ای حق ندارد که خودش تصمیم بگیرد و برود پشت دوربین و از اخلاق یا بی اخلاقی سخن بگوید. آن ها معمولا سخنانی را می گویند که به آن ها دیکته می شود و یا در چارچوبی باید سخن بگویند که برایشان تعیین کرده اند. به همین دلیل به عنوان یک فمنیست و یک ژورنالیست آزاد که در چهل سال گذشته هیچ گاه از ایران و خبرهای مربوط به آن غافل نبوده، چند پرسش از، نه فقط مجریان بی بی سی، که از گردانندگان این موسسه دارم:

ـ آیا چهل سال دفاع کردن مستقیم و یا غیرمستقیم از حکومتی دیکتاتوری که در همه ی موارد ضد حقوق بشری رتبه اول را گرفته،بی اخلاقی نیست؟ اما دفاع کردن از خواست های حقوق بشری زنانی که، به قول مسیح، «خودشان تصمیم به مبارزه گرفته اند»، غیر اخلاقی ست؟(1)

ـ آیا شما هم به سان مسئولین حکومت اسلامی زنان ایران را ناقص العقل می دانید و می خواهید به جایشان تصمیم بگیرید که چه برایشان خوب است و چه بد؟ چه خطرناک است و چه امن؟ مگر آن ها عروسک یا مجسمه اند؟ یا آدم های ماشینی اند که ویدئو بسازند و بفرستند برای مسیح و ندانند که چه می کنند؟

ـ آیا شما هم چون رهبران انقلاب اسلامی مردمان ایران را «امت»ی می دانید که وقتی «قاضی القضات» رایی می دهد همه باید اطاعت کنند؟

 

از یادداشت های آخر هفته

شانزدهم آگوست 2019

سوال مسیح علی‌نژاد از مجری بی بی سی فارسی و ایران اینترنشنال