نوروز هستی است و هستیبخش
از: دکتر نیره انصاری*
نوروزو مهرگان از کهنترین جشن های ایرانیان و ریشه در تاریخ هفت هزار ساله دارد.
نوروز به رغم جشن مهرگان نه تنها پس از حمله اعراب، از سوی ایرانیان فراموش نگشت بل،چون نمادی از فرهنگ و تمدن ایرانیان در مبارزهای خاموش ادامه زندگی داد.
در دو قرن سکوت که گروهی از فرزانگان به آن باور دارند، نوروز در سکوت خود نوزایی و حیات خود را در میان توده مردم ادامه میدهد و سرانجام برخی از حکام عرب که از فاتحین ایران بودند نوروز را پذیرفته و شگفت آنکه در برگزاری و بزرگداشت آن کوشیدند.
نوروز جشن مردمی و غیرفرمایشی است معنا این که از سوی هیچ دولتی یا نظام سیاسی یا حزبی راه
اندازی نشده بل، مردم آن را آزادانه و بدون اجباربرپا میکنند و این راز ماندگاری نوروز است.نوروز تنها جشنی است که:
- نخست نوروز هم زمان است با بهار، آن دم که گامهای نخست بهار آغاز میشود، نوروز نیز میآغازد.
- دوم اینکه این جشن در فرهنگ ایرانی پیوند محکمی با خیرخواهی و خیراندیشی و بطور کل با خیر دارد که در اساطیر باورمند به آن بوده اند.
- نوروز تنها جشن ایرانیها نبوده است و جشن سده و مهرگان و جشنهای دیگری داشته ایم که همگی خاصیت نوروز را داشتند و تا حکومت صفوی در ایران برگزار می
شدند و امید که دوباره احیا شوند.برخی معتقدند که هفت سین باقی مانده یادگاری از امشاسپندان هفت گانه است که نمادی از شجاعت، پاکی، دلاوری و سعادت بودند و اساسا این مراسم تأمین کننده سلامت زندگی انسان بوده و از این جهت تا حدود زیادی معرف فرهنگ ایرانی است.
نوروز زیباترین، فرهنگیترین و ریشهدارترین جشن های بشری است که در خاطره تاریخ مانده است. کدام ملت را میتوان یافت که جشن آنان به قدمت و کهنگی نوروز باشد اما هر باره این جشن پیر، جوان گردیده، زایش دیگری داشته و همچون بهار زیبا و دلنشین در تن و روان ایرانیان زندگی بخش دیگری باشد.
نوروز پیری کهن سال است؛ چندین هزار سال عمری جاودانه دارد گویی از چشمه آب حیات سیراب گشته، میرایی و نابودی در آن وجود ندارد، هستی است و هستیبخش است.
یادگارهای آیینی نوروز تا هنوز به دقت و پایبندی مردمان ایران به ویژه فرودستان رعایت میشود .درخصوص آن که نوروز چیست و از چه زمان آغاز گردیده، گفتهها و نوشته ها فراوان است که همگی این گفتارها و نوشتهها فاخر و ارزشمند و گرانبها میباشد.
محمدبن جریر طبری در تاریخ طبری آورده است: (نوروز سرآغاز داد و دادگری جمشید) است و میگوید:« جمشید دانایان را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد، بنمایید تا من آن کنم و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین بود پس آن روز رسم کردند.»
حکیم توس فردوسی بزرگ در کتاب نفیس و فاخر و جاودانه خود شاهنامه، نوروز را به جمشید شاه نسبت میدهد. میفرماید:« آنگاه که جمشید در گذر از آذربایجان، فرمان داد تا در آنجا برای او تختی بنهند، با تاجی زرین، بر روی تخت بنشست، با تابش نور خورشید به تاج او، جهانی نورانی گشت، مردمان شادمان شدند و آن روز را «نوروز» نامیدند.»
اکنون پس از گذشت هزارهها و آمدن بیشمار بهارها و نوروزها، باور داریم که نیاکان ما با چه رنج، کوشش، کامها و ناکامیها نوروز را هم چون جان شیرین گرامی داشتهاند و برای ما به میراث نهادهاند. این میراث، میراث فرهنگ و تمدنی چندین هزار ساله است که به آسانی به دست نیامده تا به آسانی از دست رود.
به سخنی دیگر و به باور این قلم:« راز ماندگاری نوروز آن بوده که در تار و پود مردمان فرودست جامعهِ ایرانیان جای گرفته است. فرودستان آنچنان پایبند و باورمند به نوروز و سنتهای آن بودهاند که در میان فرادستان کمتر میتوان نشانی از آن یافت.»
درود و نیایش نیاکان ما در آغازین هر سال و فرارسیدن نوروز بالاترین نیایش نزد
پروردگار است. نیایش آنان پایندگی و جاودانگی ایران و ایرانیان است. نیایشی که
همچون نسیم بهاری از باغ و چمن گذشته، پرچینهای خاطره را نوردیده و به ملکوت و
آسمان میپیوندد.
*حقوق دان، نویسنده و کوشنده حقوق بشر
نوروز 1398
کمیته بین المللی پاسارگاد