گزارش تکاندهنده یک روزنامه آلمانی از نابودی شتابناک محیط زیست ایران*
ترجمه
و تنظیم: جواد طالعی
در مدتی کمتر از بیست سال، کمآبی در بسیاری از مناطق ایران به مرحله خشکسالی کامل رسیده و بیابانزایی شتابی خطرناک یافته است. این مشکل بزرگ زیست محیطی که بیشتر مردم ایران آن را ناشی از ناکارآمدی حکومت میدانند، در یکی دو سال اخیر زمینهساز اعتراضها و خیزشهای متعددی در مرکز و جنوب ایران شده و حتی افکار عمومی جهانی را هم به خود مشغول کرده است. روزنامه زود دویچه تسایتونگ از انهدام محیط زیست مناطق پیرامون مسیر زایندهرود گزارش داده و تصاویر شفاف و غمانگیزی در این مورد به دست میدهد.
امید به رحمت خدا
جایی که پیشتر آبشارها سرازیر بود، اکنون تنها زمینی ترک خورده و خشک بر جای مانده است. میلیونها انسان در ایران از کمبود شدید آب رنج میبرند.
غروب آفتاب، شهر اصفهان را در رنگ نارنجی کمرنگی غرق میکند. حرارت هوا در روز به 42 درجه رسیده بود. اکنون گرمای سوزان کاهش مییابد. خانوادهها در پارک کنار رودخانه زیر سایه درختان برای پیکنیک جا میگیرند. آنها بساط چای به راه میاندازند و تخمه آفتابگردان میشکنند. از دو هزار سال پیش، انسانها به خاطر وجود آب در اینجا اقامت گزیدند. برای نخستین بار، 20 سال بعد از میلاد مسیح، استرابون جغرافیادان و مورخ یونانی از اصفهان نام برده است. یک واحهی زاینده که آبهایش از کوههای زاگرس سرچشمه میگرفت. آنجا در ارتفاع 4000 متری زایندهرود جاری میشد: رودخانهی هستیبخش!
پهنای مسیر این رودخانه در اصفهان به 150 متر میرسد که یازده پل بر روی آن کشیده شده است. در جزوههای راهنمای گردشگران و کارت پستالها عکسهایی از سی و سه پل (پل الله وردیخان) را که در سال 1602 ساخته شده است میبینیم که 33 ستون آن در آب منعکس میشود. یا پل خواجو در شرق سی و سه پل که 2 طبقه است. اما حالا دیگر نه آبی جاری است و نه نجوای آب شنیده میشود. پلههای پل که پیشتر آب بر آنها جاری میشد و میشستشان، حالا خشک شدهاند. از دو سال پیش، رودی که زمانی پرآبترین رود مرکز ایران بود، فرو نشسته است. تنها صحرایی از سنگریزه و خاک سرخ ترکخورده به چشم میخورد؛ چون زخمی جاری بر قلب شهر.
حسن حسینی آموزگار 63 ساله بازنشسته میگوید: زایندهرود روح شهر ماست. او همراه با پسر و خانوادهاش در سایه درخت عظیم پارکی در امتداد مسیر رود نشسته است. حسینی اضافه میکند: پیشتر در تمام سال آب در رودخانه جاری بود. اما از هفت یا هشت سال پیش تابستانها همیشه خشک میشود. ما همچنان به اینجا میآییم. این محل برای ما معنای عمیقی دارد. وجود سبزی و آب به تنهایی مردم را شاد میکرد. اما حالا، بعضی روزها حتی در خانهها هم از شیرها آب جاری نمیشود.
کمآبی 35 میلیون انسان را تهدید میکند
اصفهان به نماد بحران آب در ایران تبدیل شده. بحرانی که بر بخش بزرگی از کشور چنگ انداخته است. رضا اردکانیان وزیر نیرو که مسئولیت مسائل مربوط به آب را نیز به عهده دارد، در ماه آوریل هشدار داد که 334 شهر با 35 میلیون جمعیت در حال حاضر با کمبود آب میجنگند. وی افزود: 100 شهر با 17 میلیون و 200هزار جمعیت به وضعیت قرمز رسیدهاند و 17 میلیون و 300 هزار تن دیگر در مناطقی زندگی میکنند که آنها هم از کمبود آب شدید رنج میبرند.» وزیر نیرو میفهمد چه میگوید. او کارشناس مدیریت آب است. حتی 5 سال پیش یکی از همکاران دولت هشدار داد که تا سال 2025 میلادی یک دوجین از استانهای ایران غیرقابل سکونت خواهند بود.
اعتراضها و درگیریها با پلیس [به دلیل کمآبی] همواره تکرار میشود. در ماه مارس 2018 در اصفهان و چند روز پیش از آن در استان خوزستان که درمرز عراق و خلیج فارس قرار گرفته مردم دست به تظاهرات زدند. در بندر خرمشهر و همچنین در آبادان چندین روز پیاپی آب لولهکشی آلوده و شور بوده، ظاهرا به خاطر ترکیدگی شاهلوله. پلیس از گاز اشکآور استفاده کرد و گزارشهایی وجود دارد که دستکم یک تظاهرکننده با شلیک گلوله مجروح شده است. اصفهان هم در سالهای 2013 و 2016 شاهد تظاهرات اعتراضی علیه کمبود آب و همچنین علیه دولت بود.
دلیل کمبود آب تنها این نیست که میزان بارندگی ظرف ده سال گذشته بسیار پایینتر از میانگین سالهای پیش از آن بوده است، بلکه بهرهبرداری بیرویه و بیش از حد منابع آب این وضعیت را تشدید کرده و رشد بالای جمعیت از زمان انقلاب اسلامی در سال 1979 به آن دامن میزند. حسن حسینی آموزگار بازنشسته اصفهانی میگوید: بحران اب یک بحران سیاسی است. ما به رحمت خدا امید بستهایم تا به ما باران عطا کند، اما اگر دولت کاری نکند، به زودی اصلا آب نخواهیم داشت.
واحهی سبزی که امروز خشکیده است
بسیاری از ساکنان اصفهان و مناطق پایینی ساحل زایندهرود مدیریت غلط را مسئول اصلی مشکلات میدانند. ابتدا حکومت {پیش از انقلاب در اواخر دهه شص میلادی} یک سد در مناطق بالادستی رودخانه ایجاد کرد که از سال 1971 مورد بهره برداری قرار گرفت و هنوز هم در ایستگاههای متروی تهران روی بنرهای بزرگ به عنوان نماد پیشرفت دیده میشود، زیرا ساکنان مسیر رودخانه در بهار به هنگام آب شدن برف از سیل در امان میماندند و برای تمام سال آب کافی به زمینهای کشاورزی میرسید. طبعا مردم از این روند استقبال میکردند. آنها همزمان شروع کردند به کشت گیاهانی مثل گندم که به آب زیاد نیاز داشتند.
در پایان دهه نود میلادی {دهه هفتاد خورشیدی و در دوران رفسنجانی و خاتمی} اما دولت خط لولهای کشید تا آب شهر کویری یزد را که اصفهانیها تاکید میکنند شهر رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی است، تأمین کند. خاتمی از سال 1997 تا سال 2005 رئیس جمهوری اسلامی ایران بود. به این ترتیب در لولههایی به قطر 6.1 متری که با گل پوشیده شدهاند، آب رودخانه از مسیر خود منحرف شد. خیلیها دلیل اصلی وضعیت بد امروز را در همین اقدام میبینند. دو بار در سالهای 2013 و 2016 کشاورزان خشمگین در جریان اعتراضهای خود با تراکتور به این خط لوله هجوم بردند. در پی این تهاجمها، باید آب آشامیدنی در یزد سهمیهبندی میشد. حسین غفوری مسئول آبرسانی اعلام کرد که ذخایر آب تنها برای چند ساعت کافی است.
شرق اصفهان زمانی حاصلخیزترین منطقه کشاورزی ایران بود. یک دوجین برج کبوتر، اغلب بیش از 300ساله، در مسیر زایندهرود بر تاریخ کشاورزی این منطقه شهادت میدهند. قلعههای بشکهمانند دیوارکشی شده با خشت خام در فضای داخلی مشبک شبیه صفحه شطرنجِ خود به کبوترها امکان آشیانه گزیدن میدادند و سوراخهای کوچک مناسب پرواز آنها را از دشمنان طبیعی محافظت میکرد. پرورش کبوترها در خدمت تولید گوشت نبود، بلکه هدف جمعآوری فضله آنها بود که به عنوان کود مزارع هندوانه و خربزه مورد استفاده قرار میگرفت. میوه این مزارع در سراسر ایران جزو بهترینها بود.
نود درصد مراتع بی حاصل
زمانی دو میلیون انسان ساکن مسیر زایندهرود از کشاورزی زندگی میکردند. امروز سفر در مسیر رودخانه از کنار مزارع بایر میگذرد. خاک قهوهای روشن و خشکیده. در برخی نقاط هنوز دستههای غلات سال پیش دیده میشود. کشاورزان به بهرهبرداری از آنها پایان دادهاند. آنها حکایت میکنند که کانالهای آبرسانی مسیر سالهاست خشک شده. صدها هزار تن کار خود را از دست داده و از روستاها به اصفهان و شهرهای دیگر مهاجرت کردهاند. جایی که به عنوان کارگر روزمزد روزگار میگذرانند.
شیارها و گودالهایی که زمانی برای آبیاری مورد استفاده قرار میگرفتند، هنوز دیده میشوند. باد به تدریج آنها را محو میکند. غبار و ذرات نمک، سطح زمینهای حاصلخیز دیروز را میپوشاند. در منطقه «فرزانه»، جایی که زمانی رودخانه دلتای سبزی را میساخت تا تالاب گاوخونی را تغذیه کند، در ماه مارس هزاران نفر دست به تظاهرات زدند. آنها به کنایه شعار میدادند «مرگ بر کشاورز، زندهباد سرکوبگر.
رضا خلیلی میگوید: «نود درصد کشتزارها دیگر به زیر کشت نخواهند رفت». خلیلی 17 سال پیش سازمانی را برای حفاظت از تالاب گاوخونی و میراث فرهنگی فرزانه بنیاد نهاد. یک شهر کوچک 5 هزار ساله در حاشیهی کویر.
به گفته او لکههای سبزی که هنوز اینجا و آنجا به چشم میخورند، از چاههای عمیق آبیاری میشوند. چاههای قدیمی که اغلب خانههای کوچک هنرمندانه آنها را در بر گرفتهاند، دیرزمانی است که خشک شدهاند. از درختان کنار آنها هم تنها چوبهایی خشک شبیه دنده باقی ماندهاند. خلیلی میگوید: «در گذشته اینجا میشد با دست خالی برای رسیدن به آب چاه کند. اکنون اما سطح آب دوازده متر پایین رفته. مدتهاست دولت دیگر اجازه حفر چاه صادر نمیکند. حتی آبهای سطحی نیز، تقریبا تمام شدهاند.
فاضلاب به جای آب
رضا خلیلی (49 ساله) گردشگری را به عنوان جانشینی برای کسب درآمد در منطقه با خود به ارمغان آورده است. او عکسهای قدیمی مناطق پرآبی را نشان میدهد که هزاران فلامینگو بر آنها فرود آمده و پرواز میکردند. او میگوید: «شاید مال بیست سال پیش باشد» و چنان پنجه در موهای خاکستری خود فرو میبرد که انگار خودش هم باور نمیکند. رضا میافزاید: «در آن زمان، پهنای زایندهرود در برخی نقاط به 30 متر میرسید. آبشاری با دو متر ارتفاع در دلتا که چندین دوجین کیلومتر مربع محیط زیست برای انواع پرندگان، ماهیها، حشرات و حیوانات و انواع گیاهان تامین میکرد.» این منطقه حفاظت شده و از تعرض انسانها مصون بود. امروز تنها یک جوی باریک در کناره این منطقه جاری است. در این جویبار، کفی زردرنگ جمع شده، با بوی تندی مثل یک تصفیهخانهی فاضلاب. رضا توضیح میدهد: «آبی که در اینجا جریان دارد از چاههای آرتزین و کانالها میآید».
چند پرنده هنوز در آنجا هستند. اما کویر و دریاچه نمک که به دلتا میریزد، همواره در حال پیشروی است. این کمربند در حال تنگ شدن با نیزارهایی با چندین متر ارتفاع در حال خشک شدن است. جایی که زمانی با طیفهای رنگ سبز و آبی تا تپههای شنی کویر میرسید، حالا همواره زردتر و قهوهایتر میشود. رضا خلیلی اضافه میکند: «امسال ما به اوج بحران خواهیم رسید». دلتا همواره نمک آلودتر میشود و به این ترتیب باقی مانده آبهای سطحی نیز در خطر است.
حتی اگر زمانی آب به این منطقه بازگردد، باتلاقها برای از سر گرفتن زندگی نیاز به سالها وقت خواهند داشت. به نظر خلیلی «این زنجیرهی پیچیدهای است که وقتی یک حلقه بریده شود، همه چیز از دست میرود. بسیاری از حیوانات کوچک آبزی، که فلامینگوها باید با منقارهای خود از آب بیرون بکشند، دیگر وجود ندارند. آنها فاضلاب را تاب نمیآورند..
آنجا...!» رضا فریاد میزند و آسمان آبی را نشان میدهد. دو فلامینگو که به سختی قابل تشخیص هستند، با منقارهای خمیده و گردنهای بلند دیده میشوند. رضا به سرعت موبایلش را آماده میکند. ویدئویی از دو میهمان کمیاب. چشمهای او از خوشحالی اشکآلود شدهاند. او که هر هفته بارها به اینجا میآید، پس از ماهها این اولین فلامینگوهایی است که دیده است.
چند کیلومتر دورتر، از زایندهرود، رودخانهی هستیبخش، تنها خط سفیدی از ذرات نمک در محاصره حوضچههای بدبو باقی مانده است. «فرزانه» که روزی «جواهر استان» نامیده میشد، به مدفون شدن در زیر کویر تهدید میشود. مردم اصفهان این را نشانهی سرنوشت محتوم شهر خود میدانند.
برگرفته از کیهان لندن*
روزنامه زود دویچه
تسایتونگ
نویسنده: پل آنتون کروگر
کمیته بین المللی پاسارگاد