Save Pasargad Committee

      سایت رسمی بنیاد میراث پاسارگاد

 

پيوند به خانه

 

 

گرمایش زمین و زلزله *

از: اکبر دهقانی ناژوانی

 

اتفاقات زمین و گذشته های آن

گرمایش زمین

رابطهُ گرمایش زمین با زلزله

زلزله

نقش استوا و قطب شمال و جنوب در گرمایش زمین و  زلزله

چه کاری از دست ما برای مادرمان زمین بر می آید؟

تاثیر نور بر گرمایش زمین و زلزله

گفتار پایانی

 

اتفاقات زمین و گذشته های آن

برای اینکه گرمایش زمین و زلزله را توضیح بدهم لازم است که اتفاقات زمین و گذشته های آن تا حدودی  موُرد بررسی قرار بدهم. مقدمتاَ  باید عرض کنم که کرهُ زمین ما در یک حفره سیاه ( سیاه چاله ( قرار دارد و گفتن اینکه حفره سیاه خالی است، مطلب درستی نیست، اولاَ حفره سیاه دارای تولد و مرگ می باشد و زمانی که متولد می شود خالی است و بعداَ اگر جرم اطرافش باشد به دلایلی این جرم را می بلعد و جرم دار می شود و قانون حفره سیاه بر روی آن عمل می کند، اینکه حفره سیاه چیست و چگونه بوجود می آید و قانونش چه می باشد و چگونه عمل می کند، بحث دیگری است و در این مبحث نمی گنجد، ولی برای اینکه بتوانیم گرمایش زمین و زلزله آن را بهتر بفهمیم و بحث آن را باز کنیم، لازم است که مختصری به این حفره سیاه و قانون آن بپردازیم.از این حفره سیاه ها در ابعاد مختلف در خلاء جهانی بوجود می آیند و دارای تولد و مرگ هستند از چند دقیقه تا چند روز  و یا تا چندین میلیارد سال می تواند طول عمر آنها باشد، برای مثال یک الکترون ، یک کهکشان تا یک جهان همگی در حفره سیاه متناسب با خود هستند و حفره سیاه آنها که می میرد آنها هم با آن  می میرند. حفره سیاه مکانی است در خلاء که تحت تاثیر کشش سه بعدی  خلاء به بیرون بوجود می آید و تحت تأثیر همان خلاء اطرافش نیروی عکس العمل پیدا می کند و پس از مدتی  رشد کردن با این نیروی عکس العمل داخلی خود قادر خواهد بود جرمی متناسب با خود از اطرافش بگیرد و با این جرم نیروی عکس العمل حفره سیاه خود را به نیروی جاذبه تبدیل می کند، یعنی در جهان از این حفره سیاه های مختلف که در ابعاد مختلف جرم  بلعیده اند، زیاد هستند مثل الکترون ، اتم ، کره،  ستاره و یا کهکشان و… که بی ارتباط با این خلاء نمی باشند و هرکدام جداگانه بحث مربوط به خود را دارند و در این مبحث نمی گنجند و این را هم اشاره کنم که حفره سیاه، سیاه نیست، بلکه بخاطر این که هنگام خالی بودن، داخل آن دیده نمی شود آن را حفره سیاه می گویند و حفرهُ سیاه ها هم می توانند در ارتباط با هم باشند. یکی از این حفره سیاه ها کرهُ زمین ماست که خلاء اطرافش آن را احاطه کرده است و روی آن تأثیر دارد و کره زمین و کرات دیگر منظومهُ شمسی و نیز خورشید همگی در حفر سیاه منظومهُ شمسی و تابع آن می باشند و خلاء اطراف منظوم شمسی بر تمام آنها احاطه دارد و این خلاء  هم نیز به خلاء جهانی وصل و تابع آن نیز می باشد. خلاء اطراف زمین هم به سهم  خود چندین میلیارد سال به پیروی از خلاء اطراف منظومهُ شمسی بر حفرهُ سیاه کرهُ زمین غلبه دارد و چون گرسنه است از زمین جرم می خواهد ، یعنی انبساط خلاء به این حفره سیاه چند میلیارد سال کمک کرد تا این حفره سیاه زنده شود و نیروی عکس العمل پیدا کند و سپس جرم بگیرد و نیروی جاذبه پیدا کند و خود را تابع منظومهُ شمسی گرداند ، پس از این به سر و سامان رسیدن است که خلاء سهم خود را از جرم زمین می خواهد و مرتب از همان ابتدا سهم خود را از جرم زمین می گرفته و تا زمانی که این حفره سیاه زمین جرم دارد، خلاء و نیرویش یعنی نیروی انبساط خلاء ( نیروی گرسنگی خلاء ( سهم خود را از این حفره سیاه زمین می گیرد و این هم چیز استثنایی نیست ، کرات دیگر منظومهُ شمسی و همهُ منظومه ها و کهکشانها و خورشید های دیگر هم همین گونه عمل می کنند، چون آنها هم در دل خلاء و به کمک خلاء شکل گرفته اند. نتیجه ای که می گیریم این است که اولا خلاء اطراف زمین، زمین و حفره سیاه آن را احاطه کرده و چون گرسنه می باشد از زمین جرم می گیرد، این مهم هم  در زمانهای مختلف به راحتی صورت نمی گرفته،  چون در ابتدا جرم و جاذبه حفر سیاه زمین زیاد بوده و به همین دلیل برای خلاء در ابتدا خیلی سخت بوده که تا بتواند جرمی از زمین بگیرد، و طبق قانون حفر سیاه نیروی جاذبه تمایل به منقبض کردن جرم در مرکز حفره سیاه زمین را دارد و حفره سیاه زمین مایل نبوده که به راحتی جرمی را از دست بدهد، زیرا با هر مقدار جرمی که به خلاء می دهد از جرم و نیروی جاذبه اش کاسته می شود، پس بنابراین  در ابتدا حفر سیاه زمین هم با جرم زیادتر و نیروی جاذبه قوی بیشتر می توانسته با خلاء و نیروی انبساطش بر سر  دادن جرم به خلاء چانه زنی کند و به همین خاطر تا به حال حفره سیاه زمین و خلاء همیشه با هم بر سر جرم حفر سیاه زمین دعوا داشته اند و خلاء در ابتدا که جرم زمین زیاد بوده، مجبور بوده که تا حدودی کوتاه بیاید، ولی به کشمکش خود با زمین ادامه داده، زیرا هرچه جرم می گرفته می بایستی آن را دو دستی تقدیم خلاء اطراف منظوم شمسی می کرده و این خلاء هم به خلاء جهانی وصل و تابع آن نیز می بوده و باید سهمی هم از این جرم به خلاء جهانی می داده است، بر اثر این درگیری بر روی حفرهُ سیاه زمین و جرم دادن به خلاء به مرور زمان جرم زمین و جاذبه آن کمتر و انبساط خلاء غلبهُ بیشتری می کند و جرم بیشتری می خواهد، در این گیر و دار زمین از جاذبهٌَ خورشید و کرات دیگر منظومهٌَ شمسی کمک می گرفته، ولی آنها هم خیلی زیاد نمی توانستند به زمین کمک کنند، زیرا خود آنها هم همین مشکلات را با خلاء داشته و دارند و تا آنجایی که می توانند سعی می کنند به همدیگرکمک کنند و میلیاردها سال است که از جرم آنها هم کاسته شده و آنها هم ضعیف شده اند و زمین هم تا به حال جرم زیادی از دست داده و از جرم و جاذبه اش کاسته شده است و خیلی ناتوان شده است . برای بیشتر آشنا شدن با حفره سیاه به )شکل الف  توجه کنید(!

 

 

در این شکل نمایی از یک حفره سیاه را می بینید که خالی بوده و به مرور زمان در طی میلیارد ها سال چهار جرم در ابعاد مختلف را به داخل خود کشیده و هنوز هم تکمیل نیست و مراحل تکاملی خود را طی می کند، اینکه چند جرم داشته باشد و چگونه مراحل تکاملی خود را طی می کند و قانون حفر سیاه چه نقشی بر روی آنها بازی می کند، خود مباحث دیگری هستند و آنها را در اینجا مطرح نمی کنم، ولی باید گفت که این حفر سیاه ترسیم شده در شکل الف ، در ابتدا خالی بوده و به مرور زمان نیروی عکس العمل داخلی پیدا کرده است، این نیروی عکس العمل با نیروی عکس العملی که در فیزیک خوانده ایم فرق اساسی دارد، در فیزیک آمده است که اگر توپی را به دیوار بزنیم توپ توسط نیروی عکس العمل دیوار نیز برگشت داده می شود، ولی حفر سیاه که در خلاء قرار دارد در برابر کشش نیروی انبساط خلاء پیرامون خود که از همه طرف و سه بعدی حفره سیاه را می کشد نیروی عکس العمل داخلی پیدا می کند که بر عکس نیروی انبساط خلاء، نیروی جانب به مرکز در حفره سیاه ایجاد می کند، یعنی هرچه انبساط خلاء سه بعدی حفره سیاه را به بیرون می کشد، بر عکس و بر ضد آن، نیروی عکس العمل به طرف مرکز حفر سیاه نیروی جانب به مرکز وارد می کند که تا نیروی انبساط خلاء اطراف را خنثی کند که تا این حفره سیاه بوجود آمده در داخل خلاء بتواند در برابر کشش سه بعدی خلاء دوام بیاورد، اینکه پرسیده شود که چطور در دل خلاء یک چنین حفره سیاهی بوجود آمده و چرا نیروی عکس العمل دارد و اصلاَ چرا باید یک چنین پدیده ای بوجود آید، خود بحث جداگانه ای دارد و در این مبحث نمی گنجد، ولی تا اینجای کار باید گفت که حفره سیاهی در یک گوشه ای از این خلاء بوجود آمده و یا متولد شده و مسیر تکاملی خود را دارد طی می کند. به شکل الف دوباره نگاه بیندازید، در این حفر هُ سیاه که در کشاکش با نیروی انبساط خلاء قرار دارد و مراحلی از تکامل خود را طی کرده است چهار جسم در ابعاد مختلف رؤیت می کنید، به ترتیب جسم بزرگ تر در مرکز این حفره سیاه است و جسم های کوچک تر به ترتیب تا دامن حفر هُ سیاه قرار دارند و این به این معنی است که حفره سیاه با نیروی عکس العملش به تنهایی قادر نیست در برابر کشش سه بعدی انبساط خلاء مقاومت کند و به نیروی کمکی احتیاج دارد و این نیروی کمکی را باید از جایی بیرون از خود پیدا بکند، مثلا اگر در نزدیکی های خود جرمی یا کره و یا ستاره ای وجود داشته باشد باید منتظر بماند که تا نیروی عکس العمل داخلی اش در کشمکش خلاء و نیروی انبساط خلاء بیشتر و بیشتر بشود و در مرحله ای که نیروی عکس العملش خیلی زیاد شد قادر بشود یکی از این جرم های ذکر شدهٌ بالا که در نزدیکی آن قرار دارد را به داخل خود بکشد و با کمک این جرم گرفته شده در برابر انبساط خلاء مقاومت کند در این حالت به نسبت میزان جرمی که گرفته است به همان نسبت نیروی عکس العمل این حفره سیاه به نیروی جاذبه تبدیل می شود و مرتب که نیروی عکس العمل آن زیادتر می شود به مرور زمان قادر خواهد بود جرم های دیگری را هم به داخل خود بکشد و مقاومت جرم و جاذبه اش را که مقاومت خود حفره سیاه نیز میباشد را بیشتر کند، ولی این حفره سیاه چه بخواهد و چه نخواهد باید از این جرم گرفته سهم انبساط خلاء را هم بدهد، زیرا خود این خلاء و نیروی انبساطش بوده است که حفره سیاه را مجبور کرده که تا نیروی عکس العمل پیدا کند، همانطور که در شکل الف ملاحظه می کنید ما فرض را بر این گذاشتیم که این حفره سیاه تا این مرحله از رشد خود، چهار جرم را در ابعاد مختلف به داخل خود کشیده است که این چهار جسم بر فرض می توانند جرمی در حد شهاب سنگ ، کره ، ستاره و یا چیزی کمتر و یا بیشتر آنها باشند. از این حفره سیاه ها با جرمهای مختلف در خلاء زیاد بوجود می آیند، حالا فرض بگیرید که این حفره سیاه شکل الف مراحل اولیهٌ حفره سیاه زمین است و نهایتا به مرور زمان جرم بیشتری گیرش خواهد آمد، با استناد به این فرض که تا کنون این حفره سیاه چهار جرم گیرش آمده و می رود که تا چندین میلیارد سال دیگر کرهٌ زمین امروز ما را بوجود آورد، اینکه در این چند میلیارد سال چه اتفاقاتی در این حفره سیاه می افتد و یا چه نوع رابطه ای این اجرام با هم در این حفره سیاه دارند و نهایتا نسبت به هم چه نوع حرکت ها و دگرگونی هایی پیدا می کنند که تا کرهٌ زمین امروزی ما را بوجود آورند این خود بحث دیگری است و در این مبحث نمی گنجد، ولی مشروح کامل آن در کتابی که بنده نوشته ام آمده است که مبحثی سنگین و در عین حال شیرین است، در شکل بالا نشان داده شده که این چهار جرم با هم اختلاف دارند و جرم بزرگ تر در مرکز و سه جرم بقیه  به ترتیب بزرگی بعد از مرکز تا دامنهٌ حفره سیاه قرار دارند بطوری که جرم مرکزی از همه بزرگ تر و جرم بعدی که بعد از مرکز قرار دارد و به مرکز نزدیک تر است از جرم مرکزی کوچک تر، ولی از دو جرم بالاتر بزرگ تر است ، بعد از این دو جرم که مرکزی تر هستند جرم سومی وجود دارد که این جرم از دو جرم مرکزی تر کوچک تر است، ولی از جرم بالایی خود، یعنی چرم چهارمی که در دامنهُ آخری  قرار دارد، بزرگتر است و  خودش در دامنهٌ میانی حفره سیاه قرار دارد و نسبت به آن دو تای مرکزی تر به دامنهٌ بالایی حفره سیاه نزدیک تر است و به همین ترتیب نیز جرم آخری و یا چهارمی در انتهای کاملا بالایی حفره سیاه قرار دارد که از همهٌ آن سه تای دیگر کوچک تر و به همین نسبت کاملا از مرکز دور تر است و برعکس آنها این یکی نسبت به آن سه تای دیگر به خلاء نزدیک تر است و آن سه تای دیگر هر کدام نسبت به بزرگ تر بودن خود از خلاء دورتر و در عوض به مرکز حفره سیاه نزدیک تر هستند و این یک چیزی را به ما نشان می دهد و آن اینکه اگر این بار عمیق تر به شکل نگاه کنیم و فلشهای سیاه اطراف حفرهُ سیاه را رؤیت کنیم و به جهت فلشها به طرف خلاء  توجه کنیم می بینیم که خلاء از همه طرف سه بعدی حفرهُ سیاه و اجرامش را با خود به بیرون می کشد، ولی جرم کوچک تر، یعنی جرم چهارم که در دامنهٌ  کاملا بالایی حفرهُ سیاه قرار دارد با وجود اینکه در دامنهٌ بالایی حفره سیاه قرار دارد و به خلاء نزدیک تر است زاویهٌ درگیری آن باخلاء کوچک است و دهانهٌ زاویهُ کشش آن را با کمان قرمز کوچک نشان داده ام و تمام فلشهای سیاهی که می بینید برای آن کشیده ام که جهت کشش انبساط خلاء اطراف حفره سیاه را نشان بدهد که چگونه خلاء سه بعدی حفره سیاه و جرمش را با خود به بیرون می کشد، کم رنگ  بودن جرم آخری، یعنی جرم چهارم واقع در دامنهٌ بالا به ما نشان می دهد که دامنهٌ بالای حفره سیاه برای مبارزه با انبساط خلاء به جرم زیادی احتیاج ندارد، زیرا دامنه ای که جرم چهارم در آن قرار دارد، دامنهٌ پهن و گسترده است، در نتیجه نیروی انبساط خلاء که روی این دامنه کشش دارد، نیروی آن در سراسر گستردهٌ این دامنه تقسیم و از تمرکز و انسجام آن در دامنه بالا کاسته می شود ، در نتیجه تاثیر آن بر هر نقطه از این دامنه ضعیف است و دامنهٌ انتهایی حفره سیاه جرم های سبک ، منبسط و پراکنده برایش مناسب است زیرا در هر نقطه از این دامنهُ انتهایی نیروی جاذبهُ حفرهُ سیاه با نیروی انبساط خلاء بر روی جرم این دامنه درگیری زیادی  ندارد، چون کشش انبساط خلاء ضعیف است، برای مثال اگر فرض کنیم که این حفرهُ سیاه شکل الف همان حفرهُ سیاه کرهُ زمین ما می باشد و در نظر بگیریم که جرم آخر و یا چهارم در شکل الف بنا به فرض یک مولکول از گاز های سبک، مثل هلیوم و هیدروژن است که در بعد کوچک خود برای خنثی کردن انبساط خلاء دامنهٌ حفره سیاه زمین نقش بازی می کند ، نتیجه ای که گرفته می شود این است که در این دامنهُ آخری از جرم چهارم  که فقط یک مولکول گازی سبک است به تعداد زیادی داریم و این گازها مثل همان جرم چهارم در واحد حجم از جرم کمتری برخوردار و سبک و منبسط هستند و با انبساط خلاء هم زیاد درگیری ندارند، چون انبساط خلاء در دامنهٌ انتهایی حفرهُ سیاه کرهُ زمین که پهن  و گسترده است تقسیم شده و انسجام و تمرکز خود را از دست می دهد و  در دامنه گازها جرم زیادی ندارند  که به خلاء بدهند به همین نسبت درگیری آنها با خلاء بر روی جرم کم خود در این منطقه زیاد نیست.

همانطور که گفته شد و شکل الف هم نشان می دهد، نیروی انبساط خلاء اطراف حفره سیاه زمین از همه طرف حفره سیاه را با خود می کشد و نیروی کشش انبساط خلاء به همه جای حفره سیاه از دامنه تا مرکز می رسد و تاثیر می گذارد و بر اثر همین کشش سه بعدی خلاء می باشد که حفره سیاه از همه طرف کشیده شده و دارای مرکز می شود و  در حالت معمولی فاصلهٌ نقاط مرکزی تا دامنهٌ حفره سیاه از همه طرف یکسان می باشند و  همانطور که در شکل نشان داده می شود، این نقاط مرکزی بیشترین جواب گویی را در برابر کشش انبساط خلاء دارا می باشد، یعنی نقاط مرکزی تر بر خلاف دامنهٌ حفره سیاه که وسیع است، کوچکتر و از جای کمتری برخوردار و با زاویه ۳۶۰ درجه و سه بعدی از همه طرف کشیده می شود ، پس بنابراین  مرکزی ترین نقطهٌ حفره سیاه بیشتر از هر نقطهٌ دیگر حفره سیاه به بیرون کشیده می شود، چون از همه طرف کشیده می شود و هم جای مرکزیش کوچک است و نیروی انبساط خلاء در این جای کم، بیشتر از نقاط دیگر متمرکز می شود. یک مثال ساده می زنم ، ما می توانیم با یک ذره بین محدب نور را بر روی یک نقطهُ کاغذی متمرکز کنیم و نورهای در هم شده و متمرکز روی یک نقطه از این کاغذ با وجودی که جای خیلی کوچکی به خود اختصاص داده اند، ولی از نیرو و قدرت بیشتری برخوردار شده و به راحتی می توانند مولکولهای کاغذ را منبسط و کاغذ را آتش بزنند، البته اینکه نور چیست خود بحث دیگری می باشد و در اینجا به آن اشاره نمی کنم، پس بنابراین نیروهای انبساط خلاء متمرکز در مرکز حفره سیاه کشش زیادی دارند و نقش نور متمرکز بر روی کاغذ را بازی می کنند و به همین نسبت که انبساط خلاء در مرکز حفرهُ سیاه متمرکز تر است، به همین نسبت برای مقاومت در برابر انبساط خلاء، مرکز حفره سیاه به جرم منقبض تر و جرم بیشتری احتیاج دارد که این جرم  در برابر کشش انبساط خلاء منبسط نشده و به آتش کشیده و یا منفجر نشود، پس بنابر این هرچه از دامنه به مرکز نزدیک تر می شویم حفرهُ سیاه باید از جرم بیشتری برخوردار باشد.

 در مورد جرم کوچک چهارم در دامنهٌ بالای حفره سیاه زمین صحبت کردیم که آن را می توان گازهای سبک مثل هلیم و هیدروژن فرض کرد. در  زیر جرم چهارم، جرم سوم قرار دارد و تا حدودی از جرم کوچک چهارمی به مرکز نزدیک تر است و از آن جرم بیشتری دارد و منقبض تر می باشد و به همین نسبت تاثیر انبساط خلاء بر روی آن خیلی بیشتر از جرم چهارم بالایی است، زیرا هرچه به مرکز حفره سیاه نزدیک تر می شویم انسجام نیروی انبساط خلاء و تمرکز آن و کشش سه بعدی آن بر روی این قسمت مرکزی تر حفره سیاه بیشتر می شود و  در شکل الف دامنهٌ زاویه این کشش خلاء بر روی جسم سوم را با کمان قرمز نشان داده ام که دامنهٌ زاویهٌ  کشش خلاء بر روی  آن از جسم کوچک بالایی بیشتر است ، پس بنابر این جرم سوم که در دامنهٌ پایین تر قرار دارد از جسم چهارم بالایی باید از عنصر منقبض تر و سفت تر تشکیل شده و همچنین باید بزرگ تر از آن بالایی هم باشد که تا بتواند در برابر کشش زیادتر انبساط خلاء در این قسمت از دامنهٌ نزدیک تر به مرکز حفرهٌُ  سیاه مقاومت کند و اگر جسم و یا چرم سوم را یک مولکول در نظر بگیریم ، نمونهُ فراوان آن را می توان گازهای پایین تر جو زمین در نظر گرفت، مثل گازهای هیدروژن متراکم تر و تا حدودی هم گازهای دیگر مثل اکسیژن و بعضی گاز های دیگر با انبوهی بیشتر و متراکم تر، زیرا هم گاز هستند و از گازهای بالایی جو جرم بیشتری دارند و هم متراکم تر هستند و با گازهای بالایی در ارتباط و گازهای بالایی به آنها تکیه می کنند و مانع از آن می شوند که گازهای بالایی زیاد به خلاء پرتاب شوند و این گازهای پایین تر چون به مرکز حفره سیاه زمین نزدیک تر هستند و انبساط خلاء بر روی آنها متمرکز تر است به همین نسبت جرمدارتر از گازهای بالایی هستند و در برابر انبساط خلاء مقاومت بیشتری می کنند، مثل گاز اکسیژن که از گاز هلیوم و هیدروژن بالایی جرمدارتر و منقبض تر می باشد .

می رویم سراغ جرم دومی که از آن دو تای بالایی یعنی جرم سوم و چهارم هم به مرکز نزدیک تر است و هم  در واحد حجم منقبض تر و جرمدار تر است و همان شرایط بالای دامنه اینجا هم مطرح است، منتها باشدت و حدت بیشتر، زیرا تاثیرات انبساط خلاء در این قسمت از حفره سیاه خیلی بیشتر از دامنهٌ بالاتر می باشد و بزرگی زاویهٌ کشش انبساط خلاء را با کمان قرمز بر روی جرم دوم در شکل نشان  داده ام و اگر این جسم دوم را یک مولکول در این منطقه از حفرهُ سیاه زمین در نظر بگیریم در این منطقه مولکولهای زیادی همانند آن خواهیم داشت و نمونهٌ خوبی از این مولکولها را می توان اکسیژن، اذت، گاز کربنیک و مایعات در نظر گرفت و ارزش گاز اکسیژن هم به همین است که در دامنه ای قرار دارد که  بین جرم سوم و جرم دوم و همچنین جرم اول به حساب می آید و به همین خاطر از نظر جرم و منقبض بودن جرم گازی و خاصیت گازی و نسبت به گازهای بالای جو جرمدارتر تا حدی به مایعات و جامدات نزدیک می باشد و تا حدودی به آنها وابسته است و انبساط خلاء می تواند با کمک این عنصر اکسیژن مایعات و جامدات را منبسط کند و از آنها جرم بگیرد، زیرا اکسیژن اگر از گازهای بالایی جرمدار تر و قوی تر است ، ولی از مایعات و جامدات خیلی ضعیف تر است و در برابر کشش انبساط خلاء به آنها نیاز دارد و به همین خاطر است که اکسیژن بیشتر از سایر عناصر در ترکیبات نقش دارد، این نقش در مؤرد آب هم صادق است . آب و اکسیژن هر دوی اینها خیلی خوب هستند برای زندگی و در دامنهُ دوم و سوم حفرهُ سیاه زمین  قرار دارند که این دامنه ها برای حیات خیلی عالی هستند و در این دامنه نیروی جاذبه با انبساط خلاء درگیری خیلی عالی و متناسبی بر روی عناصر و جرم آنها دارند ، زیرا این درگیری در این منطقهٌ حفره سیاه زمین نه مثل گازهای بالا خیلی واداده ، سبک و ضعیف است و نه مثل درگیری انبساط خلاء و نیروی جاذبه بر روی عناصر جامد زمین خیلی خشن و جنگی است، و یواش یواش پی می بریم که در این منطقهٌ سوم و بخصوص دوم حفره سیاه زمین، انبساط خلاء و نیروی جاذبه در تشکیل عناصر مختلف در حفره سیاه زمین نقش پر رنگ تری از جاهای دیگر حفره سیاه زمین دارند و چون انبساط خلاء نقش پر رنگی دارد و زحمت خودش را می کشد از جرم عناصر که به زمین تعلق دارند، سهم خود را می گیرد و باید بگیرد، چون آن هم گرسنه است و باید گرسنگی خود را بر طرف کند. در اینجا لازم است یادآوری بکنم که نیروی عکس العمل حفره سیاه  که در بالا به آن اشاره کردم در این حالت که حفرهُ سیاه زمین جرم دارد به برکت وجود جرم در این حفره سیاه زمین، نیروی عکس العمل به نیروی جاذبه تبدیل شده است، ولی در اینجا وارد بحث این نیرو ها و چگونگی تبدیل آنها به یکدیگر نمی شوم ، زیرا متن را پیچیده می کند.

پس بنابراین در منطقه سوم حفره سیاه زمین گاز و بخار آب وجود دارد که در  بالا به آن اشاره شد، ولی در منطقهُ دوم که خیلی مهم است، هم گاز ، هم آب و هم عناصر جامد وجود دارند و  گازهایی مثل اکسیژن و آبها که به جامدات سبک سطحی زمین نزدیک هستند و  در ارتباط تنگاتنگ با هم می باشند و این مجاورت با همدیگر و تأثیر درگیری دو نیرو بر روی همهُ آنها باعث شده است که از عناصر گازی، آبی و جامد، عناصر ترکیبی بوجود بیایند و وضعیت این عناصر طوری است که در این گیر و دار دو نیرو بر روی خود به کمک هم احتیاج دارند و به راحتی در ترکیبات هم وارد می شوند و یا از ترکیبات هم خارج می شوند و این به این معنی است که در این درگیری انبساط خلاء از این عناصر جرم می گیرد و این عناصر کمبود جرم پیدا می کنند و به عناصر جرمدارتر وابسته می شوند و عناصر جرمدارتر مجبورند که از جرم خود بکاهند که تا بتوانند درگیری دو نیرو بر روی خود را متعادل تر کنند و با چسبیدن به عناصر سبک و به آنها جرم دادن این مشکل خود که جرم زیادی دارند و مشکل عناصر سبک که جرم کم دارند را حل و تعادل دو نیرو برای مدتی بر روی ترکیب  آنها حل می شود و در این منطقه دوم حفرهُ سیاه یعنی منطقهُ سطحی زمین از این  تجزیه و ترکیبات مختلف، زیاد بوجود آمده و بوجود خواهد آمد و زمانی که این عناصر  در هم شده و ترکیبی بوجود می آورند بیشتر تابع نیروی جاذبه و کمتر تابع انبساط خلاء و زمانی که انبساط خلاء روی آنها بر نیروی جاذبه غلبه می کند، آنها تجزیه می شوند و به فرم ساده تری در می آیند و تا حدودی بیشتر تابع انبساط خلاء و کمتر تابع نیروی جاذبه خواهند بود، البته من بیشتر وارد جزئیات این  تجزیه و ترکیب و چگونگی آنها نمی شوم ، چون محتوای آن خیلی گسترده و متنوع است که این خود مبحث دیگری است.

با هم دیگر می رسیم به جرم اول واقع در حفرهُ سیاه که در بالا در شکل الف آن را ملاحظه کردید، همانطور که در شکل الف نشان می دهد ، بنا به تعاریفی که در بالا به آنها اشاره شد، جرم مرکزی در حفره سیاه باید قوی تر و منقبض تر و  از سایر عناصر در حفرهُ سیاه نیز بزرگ تر باشد که تا بتواند در مرکز در برابر کشش همه جانبه و سه بعدی انبساط خلاء که مرکز حفره سیاه را با خود می کشد مقاومت کند ( کشش انبساط خلاء را با کمان قرمز 630 درجه ای روی شکل نشان داده ام که مرکز حفرهُ سیاه را سه بعدی با خود می کشد ( و  چون این کشش در نقطهُ کوچک مرکز همه جانبه است و در این نقطهُ کوچک تمام نیروهای کِشندهُ انبساط خلاء از همه طرف متمرکز عمل می کنند و هر نقطهُ این مرکز نه از یک طرف بلکه از همه طرف کشیده می شود، خود شما تصوّر کنید که چه نیروی مقاومت کننده ای در هر نقطه از مرکز باید باشد که در برابر این کشش همه جانبه به بیرون از مرکز حفرهُ سیاه و خود حفرهُ سیاه زمین حفاظت کند، تنها راه چاره جرم زیاد و منقبض است  اگر این مرکز و جرم زیاد آن نتواند در برابر این کشش عظیم  همه جانبه مقاومت کند این حفره سیاه متلاشی می شود، البته این جرم مرکزی و جرمهای دیگر این حفره سیاه با همدیگر در برابر انبساط خلاء از این حفره سیاه دفاع می کنند ، ولی هر کدام  در هر کجای این حفرهُ سیاه هستند به سهم خود این مهم را انجام می دهند، اما مرکز و جرم مرکزی در این حفره سیاه بیشترین نقش را دارا می باشند و این را هم باید اضافه کرد که همهٌ حفره سیاه ها در کل مثل هم و دارای یک قانون کلی هستند، ولی در جزئیات با هم فرق اساسی دارند که این خود بحث دیگری است. و در تک تک این حفره سیاه ها باید به آنها جداگانه پرداخته شود. اینکه چگونه جرم در جاهای مختلف حفرهُ سیاه حجم خود و میزان انقباض خود را پیدا می کند، بحثی گسترده است و در اینجا به آن نمی پردازم.

اگر سؤال شود که این اجرام  به دام افتاده در این حفره سیاه که در شکل الف  چهار جرم مختلف فرض شده اند،  چگونه بوجود آمده اند و خواه نا خواه آنها قبل از به دام افتادن به این حفرهُ سیاه در ابتدا در خلاء قرار داشته اند، پس چرا خلاء اجازه  داد که این اجرام به دام این حفره سیاه بیفتند و خلاء که خودش می توانست قبل از به دام افتادن آنها به تنهایی از این جرم آنها استفاده کند، پس چرا در ابتدا آنها را به این حفره سیاه می دهد و بعد از حفره سیاه  ذره ذره جرم آنها را می گیرد. این سؤالی که دلیل دیگری پشتش خوابیده است و علت آن را در تشریح جهان بینهایت می توان پیدا کرد که در چند کتابی که بنده در بارهُ  جهان هستی نوشته ام، آنها را هم می شود پیدا کرد، در اینجا اگر بخواهم به آن بپردازم بحث به درازا می کشد.

شاید حوصلهٌ تان سر رفته و خواهید پرسید که اینها چه ربطی به  گرمایش زمین و زلزله دارد، لطفا کمی صبر داشته باشید که داریم به آن نزدیک می شویم ، به ادامهُ مطلب توجه بفرمایید.

 

گرمایش زمین:

برای اینکه مطلب گویاتر شود و یا به قول امروزی ها به روز شود باید مروری بر شکل ( ب )  داشت که مطلب بالا را گویا تر و شفاف تر میکند

شکل ب:

همان موضوعی که در بالا آمده و در شکل( الف) گویا شد را می شود باشکل ( ب )که در زیر آمده، گویاتر کرد. شکل ( ب ) حفره سیاه کرهٌ زمین را  واضح تر نشان می دهد. در قسمت بالای این شکل دامنهٌ حفره سیاه  زمین را نشان می دهد که در آنجا گازهای سبک را  آبی کم رنگ نشان  داده ام و حکایت از آن دارد  که هر عنصری در دامنهٌ بالای حفره سیاه قرار بگیرد باید از جرم کمتری برخوردار و منبسط تر باشد به همین خاطر جرم  دامنهٌ کاملا بالایی کم رنگ تر به این معنی است که این جرم در واحد حجم، یعنی سانتیمتر مکعب از اتمها و مولکولهای  کمتری برخوردار است و این عناصر و یا این مولکولها در واحد حجم خیلی فشرده نیستند و منبسط تر می باشند، به عبارت دیگر چون جرم آنها کم است انبساط خلاء اجازهٌ منقبض شدن به آنها نمی دهد و فاصلهٌ آنها هم تا مرکز حفره سیاه کرهُ زمین خیلی زیاد است و نیروی جاذبه حفره سیاه زمین  هم قادر نیست زیاد روی آنها تاثیر بگذارد، مثل گازهای سبک بالای جو ( گاز هلیم و تا حدودی هم هیدروژن و غیره) که اگر مقایسه ای بین شکل الف و شکل ب بشود این گازهای سبک در شکل الف اجرام چهارم نامیده شدند و در این دامنهُ آخری حفرهُ سیاه درگیری دو نیرو بر روی این گازها متناسب است با میزان جرم آنها در واحد حجم، پس بنابر این جرم آنها کمتر و درگیری دو نیرو بر روی آنها هم کمتر است و به همین خاطر مناسب هستند برای دامنهُ آخری حفرهُ سیاه کرهُ زمین، بعد از این مقایسه دو شکل، دوباره به شکل( ب ) برگشته و از دامنهُ بالا در شکل به طبقهٌ پایین تر ( منطقهٌ گازهای  متوسط و یا اجرام سوم ) نزدیک می شویم که رنگ آنها را تا حدودی آبی تیره نشان داده ام، گازهایی تا حدودی سنگین تر از گازهای بالایی مثل همان هیدروژن و تا حدودی ازت و اکسیژن قرار دارند که از گازهای بالایی جرمدار تر و قوی تر هستند و به مرکز حفرهُ سیاه زمین نزدیک تر و  همانطور که در شکل الف  توضیح داده شد، نیروی جاذبه روی این گازهای نزدیک تر به مرکز، بیشتر تاثیر دارد ، بعد از این طبقه  در شکل ( ب )به منطقهٌ کازهای سنگین و آبها می رسیم  که در شکل الف اجرام دوم نامیده شدند و از گازهای بالایی جرم بیشتری دارند، مثل اکسیژن و ازت و گاز کربنیک و در پایین  آنها در این طبقه آبها قرار دارند و درگیری دو نیرو بر روی آنها بیشتر است، زیرا در نقطهُ مرکزی تر حفرهُ سیاه قرار دارند و در این درگیری باید جرم آنها هم در واحد حجم بیشتر باشد که تا بتوانند  در این درگیری دو نیرو دوام بیاورند و بعد از اینها، طبقهُ مرکزی است که همان طبقهٌ مرکزی می باشد  که در شکل الف جرم سنگین اولی در حفرهُ سیاه نامیده شده بود و در شکل (ب ) اجرام جامد زمین را تشکیل می دهند. در قسمت جامد زمین جرمهای سنگین و جامدی وجود دارند که آنها هم همه با هم از یک جنس نیستند، آنها اجرام مختلف و دارای خواص مختلفی می باشند، مثلا اگر مس را با آهن مقایسه کنیم که عنصر مس در واحد حجم از عنصر آهن سبک تر و از جرم کمتری برخوردار است و مثل آهن زیاد فشرده نیست و یا عناصری دیگر مثل نقره، طلا، سرب و غیره که ساختار متفاوت و خواص مختلفی دارند که به بحث آنها نمی پردازم. اگر بخواهیم که آنها را در یک چهارچوب کلی دسته بندی کنیم، می شود آنها را مثل طبقات جوی تقسیم بندی کرد، عناصر سطحی زمین نسبت به آبها و گاز ها سنگین تر، ولی نسبت به لایه های عمقی تر سبک تد می باشند و به قسمت عمقی تر که برویم عناصر بعدی در طبقه و دامنهٌ پایین تر قرار دارند و آنها تا حدودی به مرکز نزدیک تر هستند و از عناصر سبک سطحی زمین جرمدار تر و قوی تر هستند، علت این است که هرچه به مرکز حفرهُ سیاه زمین نزدیک تر می شویم کشش انبساط خلاء در این قسمت از نقاط نزدیکتر به مرکز بیشتر می شود به همین خاطر در این قسمت از حفره سیاه باید جرم بیشتری باشد تا بتواند درگیری  انبساط خلاء و نیروی جاذبه بر روی خود را بیشتر خنثی و تعادلی نسبی بین دو نیرو بر روی خود بوجود آورد و این دگرگونی و خواص مختلف عناصر در هر حفره سیاه زمین بوجود می آورد و این به این خاطر است که در ابعاد مختلف انبساط خلاء با نیروی جاذبهٌ حفره سیاه بر روی عناصر و جرمهای  مختلف داخل  حفره سیاه دعوا و درگیری داشته و دارد و انبساط خلاء  پس از غلبه بر نیروی جاذبه بر روی این عناصر از این عناصر و اتمها و یا مولکولها در ابعاد مختلف جرم گرفته و به همین خاطر این عناصر شکل و فرم و خواص مختلفی به خود می گیرند و به نسبت درگیری این دو نیرو بر روی جرم باقی ماندهٌ خود، در جاهای مختلف حفره سیاه جایی متناسب با خود پیدا می کنند و میزان درگیری دو نیرو بر روی آنها است که تعیین می کند که متناسب با جرمشان در کجای حفره سیاه قرار بگیرند که تا این درگیری خیلی زود آنها را نابود نکند و یکی دیگر ازعمل کرد های آنها این است که در درگیری این دو نیرو  به جرم هم نیاز دارند و به همین خاطر با همدیگر ترکیب و یا از همدیگر جدا و تجزیه می شوند و به نوعی تعادل دو نیرو را بر روی خود هموار می سازند و به همین خاطر به هم احتیاج دارند، ولی در هر کنش و واکنش انبساط خلاء سهم خود را از جرم این عناصر خواهد گرفت، در این فرایند ها پدیده های دیگری نیز نقش بازی می کنند که از ذکر آنها در اینجا صرف نظر می کنم، چون مطلب خیلی پیچیده می شود و از جاهای دیگری سر در می آوریم، برای اینکه بحث به درازا کشیده نشود، از این جا به بعد بحث را خلاصه می کنم به گرمایش زمین پس بنابر این از بحث بالا نتیجه می گیریم که گرمایش زمین در درجهٌ اول مربوط به درگیری خلاء و حفره سیاه زمین  و جرمش می باشد ، در ابتدا این حفره سیاه خالی بوده و در دل خلاء  بوجود آمده و در این درگیری  با خلاء ، حفره سیاه نیروی عکس العمل پیدا کرده است و پس این مرحله حفره سیاه  با کمک خلاء و نیروی عکس العمل خود جرمی از جایی پیدا کرده و جرمدار شده است و نیروی عکس العملش با کمک جرم به نیروی جاذبه تغییر پیدا کرده است و در این حالت خلاء جرم می خواهد و نیروی انبساطش با نیروی جاذبه بر سر جرم حفرهُ سیاه کرهُ زمین درگیری دارد. دلیل دوم بیشتر شدن گرمایش زمین، زیادتر شدن این درگیری بین دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء به مرور زمان می باشد. پس از میلیاردها سال  حفره سیاه زمین در این درگیری جرمش را از دست داده است و مرتب از جرمش کاسته شده و خلاء با نیروی انبساط خلاء  خود هر چقدر جرم که دریافت کرده است به خلاء منظومهٌ شمسی داده و خلاء منظومهٌ شمسی هم آن را دو دستی به خلاء جهانی تقدیم کرده و خلاء اطراف زمین دوباره گرسنه شده و به زمین و جرمش از نو حمله ور شده است و مرتب جرم می خواهد و هرچه جرم زمین کم می شود غلبهٌ بیشتری پیدا می کند، زیرا پس از میلیاردها سال دعوا با خلاء و جرم دهی به آن ، حفره سیاه زمین ضعیف و کم جرم و نیروی جاذبه اش هم ضعیف و به همین نسبت انبساط خلاء غلبه اش بیشتر شده است ، یعنی از طرفی جرم عناصر کمتر و از طرف دیگر درگیری این دو نیرو بر روی این عناصر بیشتر و به همین نسبت جنبش مولکولی و تجزیه و ترکیب عناصر در حفره سیاه زمین هم  بیشتر شده  و عناصر منبسط تر شده اند، چون درگیری نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبهٌ حفره سیاه بر روی آنها بیشتر شده و آنها هم جرمی از دست داده اند، یعنی جاذبه سعی می کند که از آنها و جرم آنها حفاظت کند، پس بنابراین بر روی آنها با انبساط خلاء درگیر می شود و سعی می کند تا آنجایی که می تواند از این عناصر و جرمشان حفاظت کرده و مانع بلعیدن آنها شود و در طول سالها زمین جرم زیادی به خلاء داده است و در شرایط فعلی حفره سیاه زمین جرم زیادی ندارد و باید گفت که زمین ما پیر و ضعیف شده است.

سومین علت گرمایش زمین بر می گردد به جاذبه کرات دیگر منظومهٌ شمسی که از همه آنها جاذبهُ کرهُ خورشید مهم تر می باشد . این کرات با جاذبهٌ خود روی هم  تاثیر می گزارند، زیرا در حفرهُ سیاه مادر خود منظومهُ شمسی هستند. این کرات منظومهٌ شمسی هم  خود میلیاردها سال در درگیری با خلاء اطراف خود بوده اند و مقدار زیادی جرم از دست داده اند و هم خودشان و هم جاذبهُ شان ضعیف شده است و چون همگی با کرهٌ زمین در حفره سیاه منظومهٌ شمسی قرار داشته و دارند با کمک نیروی جاذبهٌ خود به همدیگر کمک کرده و  در حال حاضر نیز کمک می کنند، ولی آنها هم پس از میلیاردها سال درگیری خیلی ضعیف و زیاد نمی توانند با کمک نیروی جاذبهٌ خود به همدیگر کمک کنند و مثل قبل هوای هم را داشته باشند، به همین نسبت جرم و جاذبهٌ آنها هم ضعیف شده است ، بخصوص خورشید که در مرکز حفره سیاه منظومهٌ شمسی فرار دارد و بیشترین جواب گویی را بر روی کرات منظومهُ شمسی در برابر انبساط خلاء اطراف حفره سیاه منظومهٌ شمسی دارد و همهٌ کرات منظومهٌ شمسی تا به حال از آن کمک گرفته اند و تابع آن نیز هستند و آن نیز خیلی  جرم از دست داده و ضعیف شده است ، پس بنابراین  هرچه جرم کم می شود تاثیر جاذبه هم کمتر و انبساط خلاء غالب تر و  کرات منبسط تر و به همین نسبت عناصر منبسط تر و جنبش مولکولی هم بیشتر و  چون حمایت از همدیگر کمتر شده و می شود ، درگیری با انبساط خلاء هم بیشتر و جنبش مولکولی هم بیشتر و گرمایش کرات از جمله کرهُ زمین هم بیشتر می شود، اگر پرسیده شود که چگونه منظومهٌ شمسی و خورشید بوجود آمده اند باید بگویم  بحث گسترده ایست و در اینجا به آن نمی توان پرداخت . دلیل چهارم گرمایش زمین نور خورشید است که کرهٌ زمین را پوشش می دهد، یعنی نور برای تعادل بر قرار کردن بین دعوای حفره سیاه زمین از یک سو و خلاء از سوی دیگر نقش بازی می کند و با گرمای خود مانع از این می شود که جرم حفره سیاه زمین در برابر انبساط خلاء زیاد مقاومت کند، اگر نقش نور نبود، مقاومت جرم زمین و نیروی جاذبه اش در برابر انبساط خلاء زیاد می شد، یعنی از یک طرف زمین مایل نبود که جرمش را از دست بدهد و از طرف دیگر انبساط خلاء  که گرسنه بود جرم می خواست و کشمکش دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی ماده بالا می گرفت و در مرحله ای که این کشمکش خیلی زیاد می شد، انبساط خلاء یک مرتبه غلبه کرده و بر اثر کشش سه بعدی ، زمین و جرمش را سه بعدی منبسط و به بیرون کشیده و  بر اثر درگیری زیاد، کم کمش  بخشی از لایه های زمین شکسته  شده و یک زلزله بوجود می آورد و انبساط خلاء که دعوایش با نیروی جاذبه بر سر جرم  برای مدتی بالا  گرفته بود،بر اثر غلبهُ ناگهانی خود بر نیروی جاذبه از لایه های  انتهایی جو زمین جرم بیشتری به تلافی این درگیری طاقت فرسا تصاحب می کند، یعنی زمین مجبور است که  مرتب جرمی به آن بدهد که تا کشش خلاء  خیلی زیاد نشود، پس بنابراین  نور خورشید جو زمین و آبها و سطح زمین را گرم می کند و بر اثر این گرما  عناصر منبسط تر و جنبش اتمی و مولکولی بیشتر و تجزیه و ترکیب هم بیشتر و چون منبسط تر شده اند در این حالت نیروی جاذبه روی آنها کمتر اثر دارد و انبساط خلاء بر روی آنها بیشتر و به مرور و ملایمت انبساط خلاء سهم خود را از آنها  می گیرد که در واقع جرم حفره سیاه زمین محسوب می گردد و در هر زمان درگیری انبساط خلاء با نیروی جاذبه بر روی آنها به تعادل نسبی خود می رسد و درگیری این دو نیرو کاهش می یابد تا اینجای قضایا نور در این درگیری دو نیرو درست عمل کرده است و باید کمک می کرد که با تابش خود عناصر را منبسط و  عناصر جرمی به خلاء بدهند ، ولی همین نور در شرایط فعلی که زمین ضعیف و جرم خود را خیلی زیاد از دست داده است ، خطرناک شده است، چون جرم حفره سیاه زمین کم ، جاذبه اش هم کم و به همین نسبت خلاء با کمک نیروی انبساط خلاء غلبهٌ بیشتر و جرم بیشتری می خواهد و سه بعدی جرم ضعیف زمین را با خود می کشد و کلیهٌ زمین منبسط تر و از لایه های انتهایی جو تا مرکز زمین نسبت به گذشتهٌ خود از انبساط بیشتری برخوردار شده اند و در این حالت تا حدودی  نور نقش مخربی دارد، یعنی بر اثر این انبساط بیشتر حفره سیاه زمین و جرمش، لایه های جوی آن ، یعنی مولکولهای جوی منبسط تر و نور زیادی از خورشید به زمین می تابد و مقدار زیادی از این نورها بر اثر این ازدیاد حجم مولکولها وارد جو  و خود این ذرات نور از مولکولهای جوی جرم زیادی می گیرند و آنها را منبسط تر می کنند، زیرا خود ذرات نور گرسنه اند و باعث می شوندکه مولکولها جرم زیادی از دست داده و منبسط تر و گرمتر شده و  این مولکولها که جرم آنها کم شده نیروی جاذبهُ زمین بر روی آنها کم و آنها به خلاء پرتاب شوند ، پس بنابراین در این حالت تاثیر نور بر روی مولکولهای جوی خیلی زیاد و مخرب است و به همین خاطر جرم زیادی به خلاء پرتاب می شود و مابقی این نورها بنا به ضرورت و نیاز از لابلای مولکولهای گازی جوی عبور کرده و تا سطح زمین می آیند که هم جو و هم آبها و هم سطح زمین بیشتر و بیشتر گرم  می شوند، یعنی در این حالت مولکولهای جو خیلی منبسط و نور بیشتری به زمین وارد می شود و انبساط خلاء را بیش از حد کمک بکند که تا با زمین و جرم و جاذبه اش درگیری زیادی پیدا بکند و جنبش مولکولی عناصرش بیشتر شود که خود تولید گرما می کند و  در این حالت وساطت نور دیگر مثل گذشته ها مفید نیست و گرمایش زمین را بیش از حد زیاد می کند و این نور که یک زمانی خیلی برای حیات روی کرهٌ زمین مفید بود  در حال حاضر بیش از حد به انبساط خلاء کمک  میکند که تا آن جرم بیشتری از حفره سیاه زمین بگیرد، البته هنوز نور برای حیات زمین خیلی ضروری است ، ولی زیادی آن خطرات زیادی برای محیط زیست دارد، بی آبی، خشک سالی ، طوفانهای دریایی در ابعاد مختلف، گرد باد های سهمگین ، تغییرات اساسی در اکوسیستم ، تغییرات آب و هوایی ، آتش سوزی در ابعاد وسیع، تغییراتی در فصلهای سال، ایجاد لایهُ اوزُن  در بالای جو ، آب شدن یخهای قطبی ، ور افتادن بسیاری از گونه های گیاهی، انقراض بعضی از نسلهای جانوران دریایی و خشکی . این هم فهمیدنش خیلی ساده است، وقتی طبق نظر بالا بر روی تمام موجودات درگیری دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء وجود دارد، کوچک ترین تغییر در این درگیری باعث غلبهُ انبساط خلاء و ازبین رفتن رابطه تعادل دو نیرو بر روی  عناصر و همچنین موجود زنده می شود و نابودی آنها را حتمی می کند، چه زود و یا چه دیر، رفتنی، رفتنی است ، موقعش که شد دیگر باید برود، البته اینکه چرا چنین است و چرا باید رفت، اینها خود دلایل خاص خود و بحثهای مفصلی دارند و آنها را در اینجا مطرح نمی کنم، زیرا در این بحث نمی گنجند.     

 

رابطهُ گرمایش زمین با زلزله:

پنجمین علت گرمایش زمین زلزله است. زلزله بحث مفصل خود را دارد و با تیتر جداگانه در همین مبحث به آن می پردازم، ولی زلزله و گرمایش زمین روی هم تاثیر  متقابلی دارند، یعنی هم زلزله باعث گرمایش زمین می شود و هم گرمایش زمین با عث زلزله می شود و علت آن این است که حفره سیاه زمین و جرمش در کش و قوس با انبساط خلاء است و با وجود اینکه لایه های گازی جو زمین و همچنین آبها در این کش و قوس در این در گیری دو نیرو بر روی جرم زمین، خاصیت فنری به خود می گیرند و کمک می کنند که با هر انبساط و انقباض کرهُ زمین در درگیری این دو نیرو ، مثل فنر کشیده و تاثیر این دو نیرو را بر روی خود و نهایتا بر روی جرم سطح و عمقی زمین تا حدود زیادی  خنثی کنند و کمتر جرم به انبساط خلاء بدهند، ولی با وجود این خاصیت مهم از آنجایی که زمین  دیگر مثل گذشته ها جرم زیادی ندارد، انبساط خلاء بد جوری گیر می دهد و حرفش هم این است که فلان فلان شده زمین قبلا زیاد نمی توانستم از تو جرم بگیرم، زیرا جرمت زیاد و خیلی منقبض و نیروی جاذبه ات هم زیاد و خلاصه بد جوری موی دماغ من بودید و  هرچه سعی می کردم که جرمی از شما بگیرم به سختی از شما جرم می گرفتم، ولی حالا میلیارد ها سال از آن دوران گذشته است و الآن که ضعیف شده اید و من قویتر و دست بالا را دارم، تلافی مافات می کنم و با کوچک ترین بهانه از طرف شما یک مرتبه غلبه می کنم و جرم زیادی می گیرم و این برای زمین یعنی کشش سه بعدی جو و سرایت آن به سطح آبها و لایه های سطحی و همچنین لایه های عمقی زمین تا جایی که حتی مرکز زمین را انبساط خلاء با خود سه بعدی می کشد و با وجود خاصیت الاستیکی و فنری آبها و گازهای جوی که نقش مهمی در این کشمکش بازی می کنند با وجود این بر اثر سست و ضعیف و کم جرم بودن زمین  بر اثر این کشش سه بعدی انبساط خلاء در لایه های سطحی و عمقی تکان خوردگی و شکستگی و جابه جایی بوجود می آید که به آن زلزله می گوییم و با هر شکستگی لایه و یا لایه هایی مقداری جرم زمین به بیرون ،یعنی به طرف خلاء کشیده می شود، البته در حال حاضر زمین فقط از طریق لایه های بالای جو جرمی به خلاء می دهد ، ولی هر زمان که زلزله بشود خلاء جرم زیادی از لایه های بالایی می گیرد و  زمین از جرم باقی ماندهُ خود باید کمبود جرم  فراری از جو را برطرف کند، ولی چون به همین ترتیب چه بخواهیم و چه نخواهیم جلو می رود، ما با کرهٌ زمین خود داریم به مرحله ای نزدیک می شویم که در آینده نزدیک یا دور به مرحلهٌ انفجار برسیم، اینکه در این مرحله ما هنوز روی کرهٌ زمین باشیم و یا نباشیم بستگی به این دارد که اتفاقات جزئی تر مثل همین گرمایش زمین و یا همین زلزله موجودات زنده را به چه مرحله از پروسهُ  نابودی بکشاند، نابودی مطلق و یک مرتبه ای و یا به سمت نابودی تدریجی ، ولی برای زمین فرق نمی کند، چه بخواهیم چه نخواهیم سرنوشت زمین دارد به مرحله ای نزدیک می شود که در این مرحله یا بخش عظیمی از جرم زمین بر اثر غلبهٌ بیش از حد خلاء و ضعیف  شدن بیش از حد زمین به خلاء پرتاب شود و یک چین خوردگی بزرگ دیگری همانند چین خوردگی های  قبلی برای زمین و حفره سیاهش به ارمغان آورد، در این حالت جو ، آبها، با موجودات زندهُ کرهُ زمین و همچنین بخشی از سطح زمین با کوههایش به خلاء پرتاب و بچهٌ زمین، ماه فعلی هم به خلاء پرتاب و  شاید بخشی از جرم پرتاب شده به خلاء جای آن ماه را بگیرد که اگر زمین ماه فعلی را از دست می دهد لااقل بخشی از این جرمهای جدا شده از زمین جای بچهٌ از دست رفته زمین را بگیرند و برای زمین یک ماهی از نو درست کنند که بی بچه نباشد و چگونگی آن بحث دیگری می طلبد، ولی این احتمال وجود دارد که زمین خیلی بیش از حد ضعیف و  دیگر قادر نیست که با نیروی جاذبهٌ باقی مانده خود این بچهٌ عزیز را در حفره سیاه خود نگه دارد و خلاء بدون معطلی آن را ببلعد. اینکه ماه فعلی بچهٌ زمین است و از زمین آفریده شده و در حفره سیاه زمین است ، این خود بحث مفصلی دارد و حتی می توان گفت که احتمال دارد که زمین ماه های دیگری را هم  بر روی خود بوجود آورده که همگی به مرور زمان از بین رفته و به خلاء پرتاب شده اند و فقط در حال حاضر یک ماه دارد ، بعضی از این مراحل قبلا اتفاق افتاده اند و از همین چین خوردگی های فعلی زمین که از آنها این کوه ها بوجود آمده اند می توان خیلی چیز ها را کشف کرد ، برای مثال در دل بسیاری از این کوهها فسیل های گیاهی و جانوری وجود دارند که از آن دوران باقی مانده اند و امروزه توسط طبیعت شناسان کشف شده اند که بخش عمده ای از این آثار کف دریا ها و اقیانوسها بوده اند که خلاء آنها را از کف دریا ها و اقیانوس ها کنده و مقدار زیادی از آنها را همراه آبها و جو با خود برده و تا حدود زیادی نیروی انبساطش  خنثی شده  و مابقی جرم  بیرون کشیده شدهُ باقی مانده با اثار جانوری و گیاهی به صورت کوه ها بر روی زمین  برای ما باقی مانده اند و ما حدود زیادی از این فسیلهای گیاهی و جانوری را در دل این کوه ها کشف کرده ایم که بعضی از آنها مربوط به گیاهان و جانوران دریایی و بعضی دیگر مربوط به گیاهان و جانوران خشکی می باشند و این آثار مربوط به چهار دوره می باشند که به چین خوردگی های زمین معروف می باشند و به ما اطلاعات زیادی از این چهار دوره به می دهند و یا اینکه زمین به آخر کار خود رسیده و دیگر توان ماندن ندارد و یک مرتبه متلاشی می شود و به خلاء پرتاب می گردد و هیچ اثری از آن باقی نمی ماند، پس بنابراین کرهٌ زمین با ما و یا بی ما دارد به این سمت و سوی نابودی و مرگ حرکت می کند و این برای زمین راه برگشت ناپذیری است ، یعنی نهایتا مرگ، ولی برای ما تنها زود و دیر بودن آن مطرح است، آیا برای موجودات زنده وصال می دهد که چند قرن دیگر بر روی کرهٌ زمین  زندگی کنند و این بر می گردد به موجود زنده ای مثل ما انسانها که با دست خود چه بلایی سر این زمین بیاوریم ، آیا در این وضعیت خیلی خطرناک با عمل کرد درست خود دست زمین را بگیریم و به آن کمک بکنیم، بهتر است و یا با بی تفاوتی ها و کارهای نا شایسته خود مرگ زمین را زود رس کنیم، البته قصد من ترساندن شما نیست، شما خودتان وضعیت را با پوست، گوشت و استخوان خود حس می کنید، برای مثال خشک سالی، کم آبی ، تغییرآب و هوا ، زلزله این ها شوخی نیستند و اینکه گفته شود که بالاخره کره ای پیدا می کنیم که آثار حیات دارد و می توانیم به آنجا اسباب کشی کنیم، این هم از آن حرفهایی است که  فقط در خیال می گنجد و علت آن این است که تا به حال چنین کره ای در منظومهُ شمسی پیدا نشده که مناسب برای زندگی کردن باشد و  این هم دلایلی دارد که در این مقاله نمی گنجد و آن را به فرصت دیگری موکول می کنم ، البته هستند کراتی در منظومهُ شمسی که در آینده ای خیلی دور مثل زمین مناسب برای حیات شوند و موجودات زنده ای هم روی آنها بوجود بیایند، ولی تا آن زمان میلیارد ها و یا میلیونها سال طول می کشد که چنین کره و یا کراتی آماده برای حیات شوند، یعنی درگیری دو نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء بر روی این کرات باید به درجه ای از سختی خود برسد که اولا گازها و ثانیااً آبها  بر روی این کره و یا کرات بوجود آمده و سپس به مرور زمان شرایط آبها و گازها آنچنان فراهم که در آنها موجورات هم بتوانند بوجود بیایند، پس شرط اول وجود چنین کره است، شرط دوم وجود آب و گاز بر روی این کره است و شرط سوم این آبها و گازها باید به مرحله ای از تکامل برسند که مناسب شوند برای بوجود آمدن موجودات زنده و به مرور زمان بر روی آن کره و یا کرات  مفروض تکامل پیدا بکنند و تا آن زمان میلیاردها سال طول می کشد و فکر نمی کنم که کرهُ زمینی  تا این زمان دوام بیاورد و وجود داشته باشد، چه برسد به موجودات کرهُ زمین برای رفتن به کرهُ جدید ، پس همان بهتر که با هم همت کنیم و  با دست خودمان زمین را نابود نکنیم، زیرا خرابی های بشر روی کرهُ زمین خیلی زیاد است. اینکه چگونه می شود که این کرات آماده برای حیات می شوند و چگونه آب و گاز در آنها بوجود می آیند و چگونه این گازها و آبها تکامل می یابند و مناسب برای حیات می شوند و چگونه موجودات زنده بوجود می آیند و مراحل تکاملی خود را طی می کنند را بنده در چندین کتاب بطور مفصل شرح داده ام   و آنها را در آلمان منتشر کرده ام و در اینجا و در این مبحث نمی گنجند.

 

زلزله:

با زلزله تا حدودی در بالا آشنا شدید و همانطور که گرمایش در زلزله تاثیر داشت زلزله هم در بوجود آمدن و زیاد شدن گرمایش هم تاثیر زیلدی دارد. زلزله بیشتر در ارتباط با قسمت جامد  زمین می باشد، همان اتفاقاتی که در جو بر روی گازها و در دریا ها و اقیانوس ها بر روی آبها می افتد برای جرم مختلف لایه های سنگین زمین نیز رخ می دهد، اگر  پرسیده شود که این گازها و این آبها چگونه بوجود آمده اند و چرا آبها برای جمع شدن به گودالها، مثل دریا و یا اقیانوس احتیاج دارند، در جواب باید بگویم که بحث آنها را در مبحث دیگری آورده ام و در این مختصر نمی گنجد.

لایه های  جامد و سنگی زمین که جرم سخت زمین را در بر می گیرند، مثل همان لایه های جوی و آبی زمین، در درگیری دو نیروی جاذبه حفره سیاه زمین و نیروی انبساط خلاء قرار دارند و چون این لایه های جامد  در نقاط مرکزی تر قرار دارند، طبق قانون حفره سیاه در نقاط نزدیگ تر به مرکز حفرهُ سیاه، درگیری دو نیروی جاذبه و  نیروی انبساط خلاء بیشتر می شود و به همین خاطر این نقاط باید جرم زیادتد و فشرده تری داشته باشند که تا بتوانند این درگیری  زیاد بر روی خود را تحمل کنند و اگر با همریگر سری به شکل الف و شکل ب بزنیم و آنها را از نو با هم مقایسه بکنیم ، جسم اول در شکل الف که در مرکز آن قرار دارد همان جسم سخت و جامد زمین است که در شکل ب رؤیت می کنید و بیشترین درگیری در همین لایه های سخت مرکزی می باشد که در بالا بطور مختصر به آن اشاره ای شد، ولی برای بهتر فهمیدن آن، آن را بیشتر توضیح می دهم. به دو دلیل بزرگ این لایه های سخت مرکزی بیشترین درگیری را دارند، یکی جرم زیاد آنها که در درگیری با انبساط خلاء و نیروی جاذبه بر روی خود خیلی مقاوم هستند و در برابر کشش  سه بعدی انبساط خلاء  به راحتی وا نمی دهند. دومین دلیل آنها این است که به مرکز حفره سیاه نزدیک تر هستند و طبق قانون حفره سیاه، مرکز حفره سیاه چه خالی باشد و چه  پر باشد درگیری زیادی با انبساط خلاء دارد، یعنی اگر خالی باشد در این درگیری با خلاء،  حفره سیاه نیروی عکس العمل دارد و همانطور که در شکل الف توضیح داده شد، این نیرو در سراسر حفرهُ سیاه با انبساط خلاء درگیری دارد و طبق قانون حفرهُ سیاه، نیروی عکس العمل  مرکز حفره سیاه با نیروی انبساط خلاء درگیری زیادی تری دارد، در صورتی که در دامنهٌ همین حفره سیاه این نیرو با انبساط خلاء درگیری کمی دارد، ولی اگر حفره سیاه پر از جرم باشد در این حالت به نسبت میزان جرم موجود در این حفرهُ سیاه، به همان نسبت نیروی عکس العمل به نیروی جاذبه تبدیل می شود و نیروی جاذبه با کمک جرم، درگیری با انبساط خلاء در حفره سیاه زمین را به عهده می گیرد و در نقاط مرکزی، جرم سنگین و نیروی جاذبه هم قوی و مرکز درگیری سنگینی با انبساط خلاء دارد، ولی در دامنهٌ  این حفره سیاه که جرم کمتر و سبک است درگیری دو نیرو بر روی جرم کمتر است، نتیجه ای که حاصل می شود این است که همانطور که جو طبقه به طبقه و یا لایه به لایه است و لایه ها از بالا به پایین با هم فرق می کنند و درگیری دو نیرو بر روی جرم این لایه ها با هم یکسان نیست و شکل نشان می دهد که دعوای دو نیرو از سطح به عمق و یا از دامنه به مرکز بیشتر می شود و اگر به شکل (ت) نگاه بیندازیم می بینیم که  در قسمت سنگی و جامد زمین هم که لایه های متفاوتی بوجود آمده اند  این درگیری دو نیرو از لایه های سطحی به طرف عمق و مرکز زمین نیز بیشتر می شود و بر اثر درگیری شدیدتر دو نیرو در ابعاد مختلف از سطح به مرکز بر روی جرم  این لایه ها، این لایه های مختلف نیز شکل گرفته اند و به همین خاطر جرم این قسمت جامد زمین از سطح تا مرکز زمین لایه لایه شده و هرچه به طرف مرکز نزدیکتر می شویم این لایه ها یکی پس از دیگری تا مرکز جرمدارتر، منقبض تر و فشرده تر و سخت تر می شوند، با وجود همهٌ این تفاسیر دیده می شود که مرکز زمین مرتب خالی می شود و جرم زمین از مرکز زمین به صورت مواد مذاب در آمده و  این مواد مذاب بدنهٌ محکم لایه های سخت را ترکانده و از آنجا به بیرون، یعنی سطح زمین روانه می شوند و کوه های آتشفشانی را به وجود آورده و می آورند، این سؤال مطرح می شود که اگر طبق قانون حفره سیاه که در بالا به آن اشاراتی شد، مرکزی ترین نقطهٌ حفره سیاه زمین که دارای جرمهای بسیار سخت می باشد، پس این مواد مذاب خیلی گرم چگونه در مرکز بوجود آمده اند، مواد مذاب که جرم سخت نمی باشند و دمای آنها به میلیون درجهُ سانتی گراد می رسد، علت چه می باشد، با رؤیت شکل(‌ ت ) و با توضیحاتی که بنده می دهم، هم علت این مواد مذاب در مرکز را متوجه می شوید و هم علت اصلی زلزله را، البته مرکز و اتفاقات مرکزی یکی از مهمترین عاملهای زلزله هستند، ولی علتهای دیگری نیز وجود دارند که تولید زلزله می کنند و در این مبحث به آنها هم پرداخته خواهد شد، به شکل  (ت)توجه کنید!

 

 شکل ت

 

 

این پدیده که مرکز حفره سیاه زمین مذاب است و در شکل ( ت ) آن را می بینید، پدیدهٌ جدیدی نیست و از خیلی وقت ها پیش در مرکز زمین بوجود آمده است، ولی در ابتدای پیدایش زمین ، زمین خیلی جوان و جرم زیادی داشته است و این جرم آنقدر زیاد و سخت بوده است که حفره سیاه زمین هیچ جرمی به خلاء نمی داده است تا آن حدی که انبساط خلاء  قادر نبوده کوچک ترین ذره ای دریافت کند و تا آن موقع هنوز از جرم زمین لایه و یا لایه هایی توسط انبساط خلاء  به  بیرون کشیده و منبسط نشده بودند و  در دامنهُ حفرهُ سیاه زمین لایه های گازی بوجود نیامده بودند و مرکز هم پر و منقبض و فشرده و هیچ جای خالی نداشت، یعنی این مواد مذاب که الآن در مرکز می بینید در آن موقع نبود، یعنی هرچه انبساط خلاء سه بعدی می کشیده که جرمی را از بدنهٌ حفره سیاه زمین بکشد و حداقل لایه های جو را بوجود آورد و آنها را از مرکز دور کند، قادر نبود چه برسد به اینکه بخواهد مرکز را منبسط کند، یعنی  در آن موقع بر اثر ضعیف بودن  انبساط خلاء  در برابر جرم و نیروی جاذبه زیاد زمین نه گازی و نه آبی اطراف زمین بوجود نیامده بود، بر فرض محال اگر گازهایی هم از بیرون به حفره سیاه زمین نزدیک می شدند، جاذبه و جرم زمین آنقدر زیاد بود که این گازها را هم به طرف خود می کشید و آنها را از فرم گازی خارج و درهم و منقبض و به سطح خود می چسباند و اثری از گاز باقی نمی ماند، این از اول پیدایش، ولی در این گیر و دار و درگیری  دو نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبه، نیروی انبساط خلاء کوتاه نیامد، چون اولا گرسنه بود و دوماّ به خلاء منظومهُ شمسی و خلاء جهانی وصل بود و آنها هم گرسنه و همانطور که از کرات دیگر منظومهٌ شمسی جرم می گرفتند، سهم خود را هم از جرم حفره سیاه زمین می خواستند.به مرور زمان این درگیری بالا گرفت و انبساط خلاء اطراف زمین قادر شد که جرمهایی را از حفره سیاه زمین جدا و سه بعدی  منبسط و به بیرون بکشد و لایه های جو اولیه بوجود آمدند و بر اثر این کشش مرتب جرمهایی را خلاء از این لایه ها با زور می گرفت و با خود می برد و زمین مجبور بود که کم و کاستی این لایه ها را از جرم  ذخیرهٌ خود جبران کند، اینکه چگونه این عمل صورت می گرفت  و از آن گازها و آبها شکل می گرفتند، خود بحث مفصلی است و در این مبحث نمی آید، پس بنابراین از آن موقع  به بعد مرتب جرم زمین کم می شد و از مقاومت اولیه در برابر انبساط خلاء دیگر خبری نبود و به مرور زمان مقاومت کم و کمتر می شد، یعنی هم جرم کم شده بود و هم نیروی جاذبهُ حفرهُ سیاه کرهٌ زمین کمتر و این یعنی نه فقط انبساط خلاء روی دامنه و لایه های گازی آن و همچنین لایهٌ آبها توانسته اثر داشته باشد بلکه توانسته به مرور  بر غلبهٌ خود بیفزاید و حتی به لایه های جامد زمین تا جرم مرکزی هم  که جرم بسیار سختی بوده است حرف زور بزند  و آنها را نیز منبسط کند و در بالا خواندیم که در شکل الف و شکل ب مشاهده می کنیم که درگیری نیروی انبساط خلاء با نیروی جاذبه در نقاط مرکزی خیلی بیشتر از دامنهٌ بالای حفره سیاه است و لایه های گازهای جوی که سبک هستند در دامنهُ حفرهُ سیاه قرار دارند و  قسمت مرکزی حفرهُ سیاه که درگیری دو نیرو خیلی زیاد است، جرم هم خیلی زیاد است. اگر مثال ذره بین محدب بالا یادتان باشد به عمق این پدیده پی خواهید برد که در مرکز حفرهُ سیاه تمرکز کشش نیروی انبساط خلاء خیلی زیاد است و مرکز که جای خیلی کوچک است با تمام کوچکی از همه طرف سه بعدی  به بیرون کشیده می شود، پس بنابر این جرم مرکز باید خیلی زیاد و همچنین خیلی فشرده و منقبض باشد که بتواند نیروی انبساط خلاء را در مرکزخنثی کند و این مهم در ابتدا بوده است و زمین با جرم و جاذبه اش در ابتدا حرف اول را می زده اند ، ولی به مرور زمان جرمی به خلاء داده و جرم و جاذبه اش کمتر و کمتر شده و انبساط خلاء که در ابتدا زورش نمی رسیده بعدا غلبهٌ بیشتری پیدا کرده و در حال حاضر نه فقط از دامنه جرم می گیرد بلکه جرم جامد زمین را هم منبسط و به بیرون کشیده و لایه لایه کرده و بیشترین نیروی کشش سه بعدی خود را گذاشته روی مرکز حفره سیاه و مثل همان نور ذره بین که کاغذ را داغ و مولکولهایش را منبسط و می سوزاند، انبساط خلاء هم سه بعدی مرکز را کشیده و منبسط می کند و به صورت مذاب در می آورد و این به این شکل صورت می گیرد که لایه های جوی را با خود  می کشد و چون این عمل سه بعدی صورت می گیرد، سطح جامد کرهٌ زمین هم که به آنها متصل است به پیروی از آنها به بیرون کشیده می شود و هر چند در برابر منبسط شدن خود مقاومت می کنند، ولی جرم آنها در واحد حجم کمتر و دیگر این مقاومت مثل قبل نیست، چون جرم آنها منبسط و از آنها جدا و جرم آنها کمتر شده و مرکز هم که خود توسط آنها سه بعدی به بیرون کشیده می شود در برابر این انبساط مقاومت می کند و طبق قانون حفره سیاه، باید جرم مرکزحفره سیاه بیشتر و جاذبه اش هم بیشتر که تا مقاومتش بیشتر باشد، ولی به مرور زمان از تمامیت جرم در حفره سیاه زمین بخصوص مرکز کاسته شده و انبساط خلاء  هم غلبه اش را بیشتر و بیشتر کرده و مرکز بیش از حد توسط بدنه سه بعدی کشیده می شود و دیگر قادر نیست مثل آن اوایل مقاومت زیادی بکند، نتیجه اینکه مرکز هم مجبور است که وا بدهد و جرم زیاد آن منبسط شده و چون درگیری  و کش مکش بالا است دما هم خیلی بالا می رود و خود این دما کمک می کند که جرم مرکز منبسط و از انقباض خود بکاهد و در برابر کشش انبساط خلاء خود را وا بدهد، این که گرما چرا این خاصیت را دارد این خود بحث مفصل دیگری است که در اینجا به آن نمی پردازم، پس بنابراین متوجه شدید که چرا داخل مرکز متلاطم است و در این قسمت مرکزی مواد مذاب بر اثر این درگیری بالا، بیشتر و بیشتر می شود، یعنی از یک طرف مرکز سه بعدی توسط بدنه به بیرون کشیده می شود و از طرف دیگر مرکز در برابراین کشش سه بعدی مقاومت می کند، در نتیجه از دیوارهٌ بدنهٌ داخلی واقع در مرکز یک قسمت کنده می شود و به مرکز کشیده می شود که تا مرکز بتواند موقتا از این جرم سخت استفاده کرده  و موقتا با این جرم مقاومت خود را تا حدودی در برابر کشش انبساط خلاء بیشتر کند و تا می آید  که این جرم کنده شدهٌ افتاده به مرکز براثر غلبهٌ انبساط خلاء منبسط شود و به مواد مذاب تبدیل شود این جرم تا حدودی به مرکز حفره سیاه کمک می کند که تا حدودی مقاومت بیشتری بکند و این هم  در برابر کشش سه بعدی انبساط خلاء زیاد دوام نمی آورد و پس از مدتی مذاب می شود و مرکز مجبور است که بدنهٌ خود را به داخل بکشد که انبساط خلاء آنها را یک مرتبه نبلعد که بر اثر این کشش یک تکهٌ دیگری از بدنهٌ باقی ماندهٌ خود می کند و به این روند مقاومتی خود در برابر انبساط خلاء ادامه دهد و مرکز که داخل آن فراخ تر می شود. بر اثر هر بار کندن یک تکه یک تکان شدیدی به بدنهٌ جامد از داخل وارد می شود و این تکان به نسبت بزرگی آن می تواند تا سطح زمین هم برسد و زلزله ایجاد کند که بدون خرابی نیست، یعنی هم باعث می شود که لایه های منقبض زمین در برابر کشش انبساط خلاء سست تر و بترکند و به همین نسبت منبسط تر و هم بر اثر این تکانها،لایه های جوی خودشان را وا بدهند و لایه های جوی منبسط تر و مقدار زیادی از جرم خود را به خلاء بدهند که همراه با غلبهُ بیشتر انبساط خلاء و زیاد شدن جنبش مولکولی و منبسط شدن مولکولها و تابش نور بیشتری به زمین که همراه با گرمایش بیشتر زمین هم می باشد و بر اثر زلزله باز هم خرابیهای دیگری مثل ریزش کوه، رانش زمین، فوران آتشفشانی همراه با مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی و خرابی و ویرانی خانه ها و جاده ها را باعث شود که برای موجودات زنده مثل انسان  ضرر جانی و مالی دارد. اگر سؤال شود که علت چیست که انبساط خلاء جرم مرکزی زمین را مذاب می کند و بدنهٌ جامد اطراف مرکز را دیرتر مذاب می کند؟،جواب  آن ساده است، این مرکز است که از همه جای حفرهُ سیاه کوچک تر است و فضای کوچکی را اشغال کرده است و بیشترین  درگیری را با انبساط خلاء دارد و بیشترین مقاومت را در برابر انبساط خلاء  می کند و جرمهای دامنه را هم به طرف خود می کشد که تا آنها به خلاء پرتاب نشوند، پس بنابراین کشش سه بعدی خلاء بیشترین تاثیر را روی مرکز دارد و نه بدنه و بدنه هرچه از مرکز دورتر باشد تاثیر انبساط خلاء روی آن کمتر است و گرمای این مواد مذاب هم کمک می کند که بدنهٌ داخلی  گرم و بر اثر کنده شدن یک قسمت از بدنه توسط مرکز تَرکی در بدنهٌ جامد اطراف مرکز بوجود می آید و این مواد مذاب توسط خلاء به بیرون کشیده می شوند که دود و دم آن به طرف خلاء رفته  و باعث گرم شدن مولکولهای هوا و نهایتا همراه با این مولکولها به خلاء پرتاب می شوند و بقیهٌ مواد مذاب  و بر روی سطح زمین کوه آتشفشان بوجود می آورند و فشار داخلی، یعنی مرکز تا حدودی کمتر می شود،و این بازی ادامه پیدا می کند.پس بنابراین اتفاقات مرکزی زمین عامل بزرگی برای از بین رفتن جرم و مقاومت زمین در برابر نیروی انبساط خلاء می شود و عامل مهمی برای زلزله است. علت های دیگر زلزله را بررسی می کنیم که این ها خود رخدادهای دیگر زمین هستند و ادامهٌ همان روند بالا می باشند. قطبی بودن و استوایی بودن کرهُ زمین از دیگر عاملهای مهم گرمایش زمین و زلزله هستند،

 

نقش استوا و قطب شمال و جنوب در گرمایش زمین و  زلزله :

قطب شمال و جنوب از قسمتهای دیگر کرهٌ خاکی زمین جرمدارتر و منقبض تر هستند، یعنی هرچه از منطقهٌ استوایی به طرف قطب شمال و قطب جنوب نزدیکتر بشویم بر جرم و جاذبه این دو قطب افزوده می شود و این به این معنی است که به قطب ها در اصل چیزی افزوده نشده است بلکه از جرم قطبها در برابر کشش سه بعدی  انبساط خلاء کمتر کاسته شده و این منطقهٌ استوایی بوده است که به مقدار زیادی جرمش را از دست داده است و منبسط شده و نیروی جاذبه اش کمتر شده است و از دو قطب جرم و جاذبهٌ کمتری دارد و به همین خاطر استوا گرم و منبسط و کم جرم و برعکس آن هر دو قطب  دارای جرم زیاد و نیروی جاذبهٌ بیشتر و تاثیر جاذبه روی مولکولها و اتمها ی قطبی یشتر و آنها منقبض تر و سرد تر هستند، البته این دو قطب هم در طول حیات خود به خلاء جرم داده اند، ولی نه مثل استوا و  بر اثر سست تر شدن استوا بیشترین تغییرات آب و هوایی و زلزله هم در منطقهٌ استوایی رخ می دهد که این هم چندین دلیل دارد، اول اینکه استوای زمین همیشه به سمت خورشید بوده و می باشد و بیشترین نور خورشید از این سمت به زمین می تابد، پس قسمت استوایی گرمای بیشتری دارد و منبسط تر است و انبساط خلاء هم همین را می خواهد که با کمک اثر گرما و انبساط از این قسمت جرم بیشتری بگیرد، دلیل دوم حرکت زمین به دور خود است که حرکت دورانی است و دو قطب که دامنهُ آنها  کوچک است دوران آنها کم است که به دور محوری که این دو قطب را به هم وصل می کند به آهستگی می چرخند و استوا دامنهٌ انتهایی این گردش دورانی است و  بزرگ است و به دور این محور که دو قطب نیز دو سر آن می باشند، با سرعت زیاد می چرخد ، زیرا  استوا شکم و یا دامنهٌ دوران است و هنگام گردش مسافت دایرهٌ بزرگی را باید طی کند، پس بنابراین سرعت آن زیاد است و این سرعت زیاد در حرکت دورانی دامنهُ استوایی نیروی گریز از مرکز ایجاد می کند و باعث می شود که مولکولها و عناصر منطقهٌ استوایی بی اختیار تمایل به پرتاب شدن به بیرون پیدا کنند و این حرکت دورانی زیاد باعث انبساط و جنبش مولکولی بیشتر و جرم منطقهٌ استوایی منبسط تر و سست تر می شود و کار انبساط خلاء را برای کشیدن آنها راحت تر می کند و این هم یکی دیگر از عاملهایی است که به خلاء کمک می کند که از این منطقه جرم زیادی بگیرد و گرمایش بیشتر و نور بیشتری هم به این منطقه بتابد و یکی از  عاملهای دیگر زلزله است و  به زلزله کمک می کند، دلیل سوم جاذبهٌ خورشید که زمین را به طرف خود می کشد و بیشترین تاثیر را بر روی منطقهٌ استوایی دارد ، زیرا استوا همیشه مقابل خورشید قرار می گیرد و این کمک رسانی نیروی جاذبه بدون کش و قوس نیست، زیرا آن طرف زمین که در مجاورت شب قرار می گیرد در مقابل خورشید نیست و نیروی جاذبهُ خورشید روی آن تاثیر کمی دارد و آن طرف از استوا که به طرف خورشید است و از روز حکایت می کند ، نیروی جاذبهُ خورشید روی آن تاثیر بیشتری دارد و  زمین که به دور خود می چرخد فردا  که آن طرف روز و مقابل خورشید و این طرف شب می شود ، این جابه جایی در تاثیر نیروی جاذبهُ خورشید بر روی قسمتهای زمین دگرگونی  ایجاد می شود و کش و قوس روز و شب و  دوباره گرم شدن و  دوباره سرد را  اطراف زمین بوجود می آورد  که درگیری نیروی جاذبهُ زمین و  نیروی انبساط خلاء را بیشتر می کند  و باعث می شود که انبساط خلاء غلبهُ بیشتری پیدا کرده و  بخصوص از  بخش استوا که حرکت بیشتری دارد جرم ییشتری بگیرد  و این هم یک عامل دیگری که باعث کاسته شدن جرم منطقهُ استوا و به دنبال ن گرمایش استوا و زمین و کمک دیگری به ایجاد زلزله ، (شکل ج) دو قطب و موقعیت استوایی زمین را روشن می کند..

شکل ج

چهارمین دلیل وجود ماه در دورترین دامنهٌ حفره سیاه زمین است و به دور حفرهُ سیاه زمین حرکت دورانی دارد  و حفره سیاه زمین مجبور است که آن را بر روی خود داشته باشد و آن را به طرف خود بکشد و ماه هم به دور زمین حرکت دورانی دارد و با نیروی گریز از مرکز  زمین را هم باخود می کشد و منبسط می کند و از طرف دیگر خود ماه توسط خلاء کشیده می شود و زمین مجبور است که آن را به طرف بکشد و تاثیر انبساط خلاء بر روی ماه را تا آن حدی که می تواند  خنثی کند و به همین خاطر زمین هم توسط ماه کشیده می شود و منبسط می شود، بخصوص که منطقهٌ استوایی رو به روی ماه است و ماه در واقع بدور منطقهٌ استوایی  زمین می چرخد، البته با کمی تغییر زاویه جزئی و این هم یک عامل دیگر کمک کننده به گرمایش استوا و زمین می شود و کمک به زلزله می کند ،  البته چه زمین بخواهد و چه نخواهد هر سال مقداری ماه از زمین فاصله می گیرد، چون جرم و جاذبهُ زمین کم و انبساط خلاء غلبه و این ماه را به بیرون می کشد، اینکه ماه چطوری بوجود آمده و چرا به دور زمین می چرخد و یا چرا زمین و سیارات به دور خورشید می چرخند، این خود بحث مفصلی است و در اینجا به آن اشاره نمی کنم .

یک دلیل دیگر بوجود آمدن گرمایش زمین و  زلزله فصل های مختلف سال هستند که به نوعی با دو قطب کرهُ زمین هم مربوط می شوند، برای مثال در قطب شمال هنگام زمستان هوا خیلی سرد و مولکولها منقبض و تاثیر نیروی جاذبه بر روی آنها بیشتر است از جاهای دیگر، ولی هنگامی که  بهار که در نیم کرهٌ شمالی شروع می شود هوا شروع به گرم شدن می کند و در قطب شمال که پشتش به زمستان است هنوز سرد و  مولکولها منقبض و به هم فشرده دارد و در این حالت هنوز قطب شمال از جاذبهٌ بیشتری برخوردار می باشد، یعنی هنگام زمستان قطب شمال خیلی سرد و مولکولها را از همه طرف به طرف خود کشیده و منقبض کرده و الان که بهار شده و نور خورشید بیشتر از زمستان به قطب شمال می تابد، مولکولها شروع می کنند سه بعدی  منبسط شدن و بر اثر انبساط ، عمودی به طرف بالا کشیده می شوند، یعنی به طرف خلاء و خلاء غلبهٌ بیشتری کرده و آنها را به طرف خود می کشد و چون مولکولها سه بعدی منبسط می شوند به غیر از عمودی، عرضی هم منبسط شده و به همدیگر فشار می آورند، بطوری که مولکولهای منبسط شونده همدیگر را هل می دهند به طرف انبساط بیشتر و باز شدن عرضی و طولی به هر طرف در یک پهنای وسیع ، یعنی در قطب شمال برای منبسط شدن زیاد جا نیست و مولکولهای منبسط شونده به طرف استوا که منبسط تر و عریض تر و گرمتر است و جای بیشتری دارد ، راحت تر می شود به آن سمت روانه شد، پس بنابراین شیب انبساط به سمت استوا می باشد و تا آن حدی که بتوانند به آن سمت همدیگر را هل می دهند برای جا باز کردن و منبسط شدن  میلیاردها تٌن جرم  به صورت تهاجمی همدیگر را هل می دهند به طرف استوا و چون همه تمایل به انبساط دارند ،کمتر برای همدیگر سد و مانع ایجاد می کنند و به همین خاطر سرعت انبساط هم در یک سطح گسترده زیاد است، بر اثر این تهاجم لایه های منبسط شونده  در قسمتهای سطحی زمین زیاد مشکل ساز نیستند، مگر بعضی از سخره های سخت و کوه ها و تپه های بزرگ، ولی از عمق یک کیلو متری به پایین که  هرچه به طرف پایین تر نزدیک تر شویم صخره ها و لایه های محکمی وجود دارند که هرچه عمقی تر باشند طبق قانون حفرهُ سیاه  آنها فشرده تر محکمتر و حجیم تر و مقاومت آنها زیاد می باشد، بر اثر بیش از حد هل دادن و فشار یکدیگر، بعضی از این لایه ها که جرم فشرده و زیادی دارند در برابر انبساط و جا به جا شدن  بعضی لایه های مقاومت کرده و فشار که زیاد می شود آنها شکسته شده و لایه های شکسته شده  به جلو هل داده می شوند و روی هم می لغزند که همراه با تکان شدید است و یا پس از شکسته شدن و لغزیدن با صخره های دیگر برخورد می کنند که باز هم همراه با تکانهای شدید می باشد و زلزله بوجود می آورد، در همین زمان که بهار قطب شمال است و داریم به طرف تابستان نزدیک می شویم و این اتفاقات در قطب شمال به طرف استوا در حال انجام گرفتن است و در تابستان هم بیشتر می شود  ، هم زمان در قطب جنوب بر خلاف قطب شمال پاییز است و به طرف زمستان دارد پیش می رود، در آنجا برعکس قطب شمال دارد اتفاق می افتد، یعنی در آنجا قطب جنوب تابستان خود را پشت سر گذاشته و همهٌ مولکولهای منبسط و گرم  که در تابستان گرم تا استوا منبسط شده بوده اند تابستان خود را پشت سر گذاشته اند و حالا که پاییز قطب جنوب است، دارند خود را آماده می کنند برای سرد شدن و منقبض شدن و چون نور خورشید شروع می کند در آنجا به  کمتر تابیدن، قطب جنوب بخصوص انتها و قلهُ قطب جنوب خیلی سریع سرد می شود و غلبهٌ نیروی جاذبه بر انبساط خلاء بر روی این مولکولها بیشتر می شود و این مولکولها از انبساط خود می کاهند و شروع   می کنند به منقبض تر شدن و در این حالت آنها بیشتر تابع نیروی جاذبه می شوند و تاثیر نیروی انبساط خلاء بر روی آنها کم و نیروی جاذبه آنها را به طرف خود می کشد و آنها را منقبض تر می کند و جای کمتری را می گیرند و به کمک جاذبه همدیگر را می ربایند، یعنی این دفعه سمت و سوق حرکت برای منقبض شدن است و از استوا به طرف قطب جنوب است  که در آنجا هوا سرد تر و نیروی جاذبه در آنجا بیشتر و تاثیر نیروی انبساط خلاء هم در آنجا کمتر و در این حالت هم عمل انقباض روی مولکولهای مختلف با هم همخوان ندارد ، زیرا جرم آنها  در واحد حجم با هم فرق می کند ، ولی در هر صورت دارند به سمت زمستان و سرد شدن پیش می روند و از گرمای  همهٌ آنها کاسته می شود و با انقباض بیشتر آنها در قطب جنوب ، جرم در قطب جنوب بیشتر و به همین نسبت هم جاذبه قطب جنوب بیشتر می شود و بر سردی قطب جنوب می افزایند، این مولکولها به علت اختلاف جرم انقباضی متفاوتی دارند و حرکت آنها به سمت قطب  جنوب با هم همخوانی ندارد و این اتفاق بین لایه های مختلف درگیری بوجود می آورد، یعنی بنابر خاصیت لایه ها، بعضی از لایه ها که از جرم کمتری برخوردار هستند به راحتی منقبض نمی شوند، زیرا انبساط خلاء تا تمام سرد شدن  بر روی آنها هنوز تاثیر دارد و اجازه نمی دهد که به راحتی آنها از انبساط خود بکاهند و منقبض شوند و بعضی از لایه ها که سریع تر منقبض می شوند به خاطر این است که جرم آنها زیاد و به همین خاطر زیاد هم منبسط نیستند و بر این اساس انبساط خلاء غلبهٌ کمتری بر روی آنها دارد و نیروی جاذبه راحت تر می تواند بر روی انها اعمال نفوز کند و این مولکولها راحت تر منقبض شده و از لایه های دیگری که به راحتی منقبض نمی شوند بریده  که توئم  با ضربه است و یا  آن لایه هایی که سریعتر منقبض می شوند هنگام حرکت به طرف قطب جنوب روی لایه های دیگر که جلوی آنها را گرفته اند و زیاد منقبض نشده اند و حرکت آنها به سمت انقباض به سمت قطب جنوب کند است ، می غلتند که این هم همراه با تکان و زمین لرزه است و خود این انقباض فقط عرضی نیست که فقط به سمت قطب جنوب باشد و  سه بعدی و عمقی هم است، پس بنابراین عمل انقباض فقط عرضی نست و حرکت انقباض فقط به طرف قطب جنوب نیست، بلکه عمل انقباض به طرف عمقی بودن هم هست، یعنی نیروی جاذبهٌ  قطب جنوب زمین بر اثر سرد تر شدن قطب جنوب، کشش آن  فقط به سمت قطب جنوب نیست و به سمت مرکز زمین هم هست و عناصر را هم به طرف قطب جنوب و هم هم زمان به طرف مرکز زمین  هم می کشد و منقبض می کند و  چون در این فصل سال ، یعنی زمستان در قطب جنوب نیروی انبساط خلاء غلبهُ زیادی ندارد این انقباضات راحت تر صورت می گیرد و این مولکولهای منقبض شده که در واحد حجم  منقبض تر و جرم بیشتری دارند به طرف مرکز حفره سیاه زمین روانه می شوند و چون لایه ها از جنس های مختلفی هستند همه یکسان از نیروی جاذبه پیروی نمی کنند و بعضی از آنها مقاومت بیشتری می کنند و سد راه انقباض  به طرف عمق می شوند و کشمکش که بین آنها و نیروی جاذبه و لایه های دیگر بوجود می آید و باعث شکستن لایه و لایه هایی می شود که سد راه انقباض می باشند و این لایه های شکسته شده به عقب رانده شده و توسط نیروی جاذبه جرمهایی که بیشتر  منقبض شده اند به پایین به طرف مرکز حفره سیاه زمین کشیده و به پایین  غلتیده می شوند که همراه با تکان و زلزله می باشد، این اتفاقات در سراسر زمین مدام و هر سال تکرار می شوند، یعنی هنگامی که قطب جنوب پاییز است و به طرف زمستان می رود، در قطب شمال بهار است و به طرف تابستان می رود، در طول هر سال این دو حالت قطب شمال و جنوب بر روی کرهٌ زمین مدام تکرار می شود و در هر دو فصل از سال هم در قطب جنوب زمینه فراهم  می شود برای زلزله و هم در قطب شمال و وقتی فصلها در دو قطب عوض می شوند باز در این دو قطب جریان عکس صورت می گیرد، یعنی اگر یکی به طرف تابستان می رود و در حال منبسط شدن است آن یکی قطب در حال رفتن به طرف زمستان و منقبض شدن می باشد و برعکس آن مدام  هر سال تکرار می شود تا زمانی که کرهٌ زمین وجود دارد همین بازی روزگار است و همین بازی سرنوشت و منقبض شدن و یا گرم و منبسط شدن در درگیری این دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی حفره سیاه زمین نقش بازی می کنند و مدام  در گرمایش زمین و ایجاد زلزله کمک می کنند و در هر مرحله از زلزله لایه های زمین بیشتر شکسته شده و زمین سست تر و انبساط خلاء غلبهٌ بیشتری بر آن می کند و کمی جرم بیشتری از زمین می گیرد و زمین را هدایت می کند به سمت  سست تر شدن و نهایتا مرگ و نابودیش . زمانش که رسید انبساط خلاء یا غلبه اش بخش عظیمی از زمین را می کند و با خود می برد،، هرچه روی زمین است مثل جو، کوه ها و آبها و همچنین بچه زمین  ماه را  با خود می برد و یا اینکه این آخر کار است  و  زمین ما خیلی پیر و فرسوده و یک مرتبه برای همیشه متلاشی و در خلاء محو می شود، البته قبل از آن زمین تکلیف ما را روشن کرده و با ما خدا حافظی کرده ، زیرا  قبل از این اتفاقات ناگوار و  انفجار آخری زمین، گرمای زیاد  روی سطح زمین و خشک سالی زیاد جایی دیگر برای حیات وجود ندارد و تمام موجودات گیاهی و حیوانی از بین رفته اند و  در دقایق آخر و آخرین لحظه ها زمین خودش در آخرین نبرد با خلاء تنها است. زلزله را نمی شود پیش بینی کرد، زیرا اتفاقی که می افتد ناگهانی است، خیلی کم پیش می آید که با پیش زلزله حدث زد که زلزله می آید یا نه و اگر می آید چه قدر قوی است، زلزله ها اکثراّّ مثل چوب خشک می مانند. چوب اگر تر باشد به راحتی خم می شود و خیلی دیر می شکند و صدای شکستنش هم خیلی قوی نمی باشد، ولی اگر چوب خشک باشد، اولا که  خیلی کم خم می شود و در برابر خم شدن مقاومت می کند، دوماّ  خیلی نیرو باید وارد کرد که تا بشکند ، سوماّ وقتی بشکند خبر نمی کند و یک مرتبه و درجا می شکند، چهارماّ چون مولکولهای چوب، خشک و مقاومت زیادی می کنند پس از شکستن یک مرتب از هم جدا شده که همراه با تکان شدید و صدای شدید شکستگی می باشد. لایه های زمین اکثراً مثل چوب خشک می مانند، آنها فشرده و منقبض و به راحتی مثل چوب تر خمیده  و به ملایمت شکسته نمی شوند و در برابر هر نوع فشار مقاومت زیادی می کنند و اگر نیروی عظیمی مقاومت آنها را بشکند، چون مقاومت آنها خیلی زیاد بوده است یک مرتبه  با یک حالت انتحاری در هم شکسته شده و ضربهُ شدیدی به لایه های دیگر وارد می کنند و همه چیز یک مرتبه و سریع اتفاق می افتد و فرصت برای پیش بینی و آماده سازی  همه جانبه وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد خیلی کم و تا بخواهی تکان بخوری زلزله کار خودش را کرده و چوب خشک مثال خوبی است، البته برای هر اتفاق ناگواری انسانها تا آنجا که می توانند باید خود را آماده بکنند، باید ارگانهای مدد رسانی ، آماده سازی و پیشگیری های قبلی، بهبود وضعیت مسکن ، داشتن بیمارستان مجهز و آماده با امکانات کافی ، بهداری مجهز سیار با پرسنل آماده و مجهز برای امداد  رسانی  آمبولانس های مجهز و غیره و از همه مهم تر کمک رسانی مردم.

 

چه کاری از دست ما برای مادرمان زمین بر می آید؟

وظیفهّ ما انسان ها چیست و چگونه می توانیم به مادرمان زمین کمک کنیم؟

موارد زیادی هست که به نوعی با زندگی ما مربوط می شود و به نوعی ما در بوجود آوردن آن نقش زیادی  بازی می کنیم، چند نمونهٌ مهم که ما در ایجاد آن دخیل هستیم را با هم بررسی می کنیم.

بطور طبیعی موجودات زندهُ گیاهی و جانوری بر روی کرهُ زمین  بوجود می آیند و همه در روند تکامل بر روی زمین نقش بازی می کنند که در عین حال که حیات را پا برجا نگه می دارند، ولی هزینه و خرج آن می ماند برای زمین ما که خیلی زیاد و سنگین است، برای مثال هر سال میلیاردها علف و گیاه دریایی و خشکی از زمین می رویند و برای رشد خود از زمین جرم می گیرند  و پس از اینکه رشد آنها به پایان می رسد ، دیر یا زود می میرند و خشک شده و پس از پوسیدگی پودر شده و به صورت گاز و یا گرد و خاک به طرف آسمان یعنی خلاء می روند و تمام این فرایند های تولد و رشد و مرگ و میر آنها در ارتباط تنگاتنگ درگیری دو نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء است و در این درگیری  بر روی آنها که از تولد شروع می شود تا مرگ مرتب انبساط خلاء  سهم خود را از جرم آنها می گیرد و  زمین باید مرتب از جرم خود کم کند و به آنها بدهد که تا آنها بتوانند دوام بیاورند و  پس از مرگ آنها، آنها در این درگیری دو نیرو خشک و پوسیده و به صورت گاز و یا گرد و خاک به خلاء می روند و هر سال زمین به همین طریق میلیاردها تُن جرم تقدیم خلاء می کند. عیناََ یک چنین پروسهُ تکامل برای انسانها رقم می خورد و در حال حاضر حدوداََ هفت میلیارد و نیم انسان روی زمین وجود دارند و اگر هر فرد به طور متوسط در روز دو  و یا سه کیلو مواد غذایی مصرف کند و روز بعد هم دوباره به همین مقدار جرم نیاز داشته باشد، این نشان دهندهُ هدر رفتن این مقدار جرم در طول یک روز برای هر انسان است و  ملاحظه می کنید که برای این همه انسان بر روی کرهُ زمین چه رقم بزرگی از جرم زمین هر روز کم شده و هدر می رود، در ادامهُ این روند تکامل و زندگی سالانه چندین میلیون انسان می میرند و یا کشته می شوند و پس از مردن جرم آنها متعفن و تبدیل به گاز و به سمت خلاء می رود، یعنی از این طریق تکامل و مرگ و میر انسانها چندین میلیون تٌن جرم در سال سهم خلاء می گردد و اینها همه جرم زمین است که نابود می شود، اگر بشر زاد و ولد خود را کمتر و کنترل کند، هم زندگی اجتماعی و فردی بهتری پیدا می کند و هم کمتر به زمین  و جرم زمین لطمه و صدمه می زند و از جرم زمین و جاذبه اش کمتر می کاهد،یعنی اگر درست برخورد شود انبساط خلاء در درگیری با نیروی جاذبه کمتر از زمین جرم می گیرد، به عبارت دیگر اگر انسانها درست برخورد کنند در حفرهُ سیاه زمین  که در بالا هم به آن اشاره شد درگیری بین دو نیروی جاذبه و  انبساط خلاء کمتر و انبساط خلاء از حفرهُ سیاه زمین جرم کمتری می گیرد  و زمین جرم بیشتری برایش می ماند و جاذبهُ بیشتری هم دارد و می تواند بیشتر دوام بیاورد و به همین نسبت گرمایش زمین و زلزله هم کمتر خواهد بود. نمونهُ دوم که به طبیعت و حیات روی آن ضرر می زند، استفادهُ بی رویه سوخت است، بخصوص سوختهای فسیلی، مثل نفت و گاز و ذغال سنگ که در ماشین ها و  کارخانه ها به مصرف می رسد که سر از میلیاردها تٌن جرم زمین در می آورد که همه  پس از سوختن سهم  خلاء می شوند که به زمین تعلق داشته و  پس از سوختن آنها، جرم زمین را از بین برده ایم  و این جرم نابود شده بر اثر سوختن کلی گرما تولید کرده که خود این گرما میلیاردها متر مکعب گاز موجود در جو را گرم و منبسط و به بالا فرستاده است و انبساط خلاء از فرصت بدست آمده، استفاده دیگری کرده و آنها را هم به طرف خود کشیده است و فقط تنها این گازها نیستند که به خلاء می روند، بر اثر این گرمایی که ما با دست خود و بوسیلهُ این سوخت ها ایجاد کرده ایم نه فقط هوا را گرم می کنیم بلکه میلیاردها متر مکعب آبهای دریاها و اقیانوسها را  هم گرم و به بخار تبدیل کرده و به خلاء می فرستیم ، فکر نکنید که همهُ اینها به ابر تبدیل می شوند و بعدا بر روی زمین می بارند، نه خیر! ، از تمام کرهٌ زمین بخصوص از منطقهٌ استوایی مقدار زیادی آب بر اثر  گرم شدن و کشش سه بعدی  انبساط خلاء منبسط و بخار شده و  به جو و از آنجا همراه گازهای دیگر به خلاء پرتاب می شوند که هم از جرم جو می کاهد و هم از جرم آبها و این یعنی نابودی جرم زمین، فراموش نکنیم که ما درآب کردن یخ های قطبی نقش مخربی داریم ، اگر نمی دانستیم لااقل حالا بدانیم. زمینی که این همه جرم از دست داده است باید با جرم باقی ماندهٌ ضعیف خود این کمبود های جو و آبها را جبران کند، چرا ؟ به خاطر اینکه جو باید کامل باشد و خاصیت الاستیکی و فنری خود اطراف زمین را حفظ کند که تا این جو بتواند با جرم الاستیکی خود مثل فنر باز و بسته شود و می دانیم که نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبه بر روی جرم حفره سیاه زمین  باهم کش مکش دارند و در این حالت این خاصیت فنری جوی تعادلی بین دو نیرو بر روی جرم زمین بر قرار می کند و  بر اثر خاصیت فنری و الاستیکی جو کش مکش این دو نیرو بر روی جرم زمین تا حدود زیادی فرو کش می کند و همین خاصیت را هم در حد خود آبها دارند و این میلیاردها تٌن جرمی که جو و آبها به خلاء داده و می دهند را باید زمین از جرم  ضعیف باقی ماندهٌ خود جبران کند که تا جرم آنها تکمیل و خاصیت الاستیکی و فنری آنها حفظ شود و تعادلی بین دو نیرو بر روی آنها و بر روی جرم باقیماندهٌ سخت حفره سیاه زمین بوجود آید، پس بنابر این چند میلیارد تٌن مواد فسیلی و سوختی که ما انسانها با دست خود آتش می زنیم و در بالا به آن اشاره شد، ضرر بزرگی برای زمین دارد و نابودی آن آن را زود رس می کند، ما باید سوخت اتمی را متوقف کنیم و و بعضی سوخت های دیگر را کاهش دهیم که اینها همه جرم زمین هستند که می سوزند و تبدیل به حرارت و گاز و نهایتا سهم خلاء می شوند، به جای آنها می توان از انرژی های پاک، مثل انرژی خورشیدی، انرژی بادی و انرژی آبی استفاده کرد که تا از جرم زمین کمتر مصرف شده و جرم بیشتری برای زمین باقی بماند و بتواند جرم خود و نیروی جاذبه اش را بیشتر حفظ کند و یخهای قطبی آن دیرتر آب شوند و اگر از زاویهُ دیگر نگاه کنیم همین صرفه جویی از طرف ما انسانها باعث می شود که جرم  بیشتری برای زمین باقی بماند رقم کمی نیست ، صحبت از میلیارد ها تٌن جرم می باشد و این مقدار جرم اضافه تاثیر زیادی روی نیروی جاذبه دارد و آن را به مقدار زیاد تقویت می کند، زیرا رابطهٌ تنگاتنگی بین جرم و جاذبه است و جاذبه که بر اثر جرم زیادتر تقویت شود تاثیر بیشتری روی جو دارد و   مولکولهای جو را به طرف خود ، یعنی به طرف حفره سیاه زمین می کشد و آنها را تا حدودی بیشتر منقبض نگه می دارد و تاثیر انبساط خلاء روی آنها کمتر و  به همین دلیل جنبش مولکولی آنها هم کمتر می کند و آنها منقبض تر و به هم نزدیک تر و فاصلهٌ مولکولی آنها کمتر می شود و به همین خاطر نور زیادی نمی تواند وارد جو زمین شود و با کم شدن جنبش مولکولی و انقباض بیشتر و کمتر تابیدن نور دما زیاد بالا نمی رود و تابستان خیلی گرم نمی شود و به همین خاطر و به همین نسبت  میلیاردها متر مکعب گاز کمتر به خلاء پرتاب  و به همین نسبت مقدار کمتری آب دریاها و اقیانوس ها بخار و به خلاء پرتاب می شوند و این برای زمین یعنی جرم زیاد و به همین نسبت جاذبهُ بیشتر و زمستان باز هم مولکولها منقبض تر و به همین نسبت نور کمی به زمین می تابد به همین نسبت هوای سردتری هم خواهیم داشت و یخها هم زیادتر می مانند و کمتر آب می شوند با زیاد نشدن گرما هوا سردتر و با بارندگی زیادتری رو به رو خواهیم بود و مشکل بی آبی و خشکسالی تا حدود زیادی حل خواهد شد و هوا که کمتر گرم باشد، اختلاف ناگهانی دما و سرد و گرم شدن  هوا کمتر و به مقدار زیادی جلوی بسیاری از طوفانهای دریایی ، طوفانهای بیابانی همراه با گرد و خاک و طوفان شنی و گردبادهای خطرناک گرفته خواهد شد، فراموش نکنیم که همین گرد و خاکها که به هوا می روند مقدار زیادی از آنها نهایتا به خلاء می رود که این خود یعنی میلیاردها تٌن جرم که نابود می شود  که ضرر و زیان بزرگی است برای زمین که بخشی از این خسارات در پروندهٌ جرایم ما انسانها ثبت شده  و مسبب آن  عمل نا درست ما هستیم و من آن را در بالا باز کردم و به آن پرداختم ، شاید به  هوش بیاییم  و به این پروندهٌ سیاه توجه کرده و به آن رسیدگی کنیم قبل از اینکه خیلی دیر باشد، همین الآن هم خیلی دیر است و خواهشاََ نگذاریم از این دیرتر شود و  همهُ ما جواب گو باشیم و طبیعی است که همهُ این اتفاقات  تنها گناه ما نیست و این قانون  طبیعت است و اینطور باید باشد که زمین جرمی به خلاء بدهد تا تعادلی بین نیروی جاذبه اش و نیروی انبساط خلاء بر قرار شود، زیرا  همانطور که گفته شد خلاء گرسنه است و از زمین جرم می خواهد و جلوی اینها را هم بطور کامل نمی شود گرفت، ولی با همکاری و همت و درست عمل کردن انسان از شدت آنها کاسته خواهد شد، ما که زمین دیگری نداریم که هر موقع لازم شد و یا هر موقع دلمان خواست اسباب کشی کنیم و به آنجا برویم، پس بنابر این از مادر خود ،یعنی زمین باید پرستاری کنیم ، سومین مشکلی که وجود دارد مصرف بی رویهُ آب است. انسان باید از مصرف بی رویهٌ آب بکاهد تا آب بیشتری برای زمین باقی بماند ، چهارمین مشکل بیابانهای خشک هستند که گرما در آنجا بیداد می کند و همیشه طوفانی هستند و در آنجا گرد و خاک و طوفان شن بیداد می کنند و میلیاردها تُن جرم زمین توسط همین طوفانها به خلاء پرتاب می شوند، پس باید به این بیابانها هم کمک بشود، یعنی همان عوامل مخرب بالایی که انسان هم به نوعی در بوجود آمدن آنها نقش دارد و باعث می شوند زمین جرم زیادی به خلاء بدهد و گرمایش زمین و کم آبی را باعث می شوند، همین عوامل یکی از مخرب ترین عاملهایی می باشند که باعث خشک سالی و بیابان زایی هم می شوند، پس باید انسان از این عوامل مخرب که در بالا به آن اشاره شد و خودش هم در بوجود آمدن آنها نقش دارد، بکاهد و از بیابان زایی بیشتر جلوگیری کند، کارهای دیگری که می توان در بیابانها انجام داد یکی اینکه با تپه ای و تلنبار کردن شنها و خاک ها روی هم در طول حدودا یک کیلومتری  می توان سد هایی طولانی و پی در پی  بوجود آورد که هر کدام از این سد ها  حدوداَ نیم کیلومتر به نیم کیلومتر با هم فاصله داشته باشند و هر کدام از اینها موازی با هم باشند، البته بادهایی که می وزند مشخص می کنند که این سد های شنی و خاکی چگونه ساخته شوند که جلوی باد و طوفان را بگیرند و روی این سد ها از دو طرف  باید مالچپاشی کرد و یا مواد نفتی دیگری  روی آنها بپاشند که تا ذرات این تپه های سد مانند نیز از هجوم باد و طوفان در امان باشند، این سد ها جلوی وزیدن باد و طوفان را از دو طرف گرفته و از سرعت آنها می کاهند، به این ترتیب هم شن و خاکهای سبک را جمع کرده و از روان شدن آنها جلوگیری کنیم و هم با این سد ها جلوی باد را می گیریم و از سرعت آنها می کاهیم و هم به مقدار زیادی جلوی گرد و غبار هوا را گرفته و اینها که جرم زمین هستند به این ترتیب به خلاء پرتاب نمی شوند و این روش باعث می شود که احتیاج نباشد که تمام بیابان را مالچپاشی کنیم و فقط همین سد ها هستند که مالچپاشی می شوند  و با کم شدن غبار در هوا کمتر برای انسان مشکل تنفسی و پوستی و چشمی بوجود می آید و خاصیت دیگر این سد های شنی،خاکی این است که هنگام باد و طوفان مقدار شن و خاک روان به این سد ها رسیده و پشت آنها گیر کرده و در آنجا جمع می شوند و اگر دوباره روی آنها مالچپاشی شود، هم جلوی حرکت آنها گرفته می شود و هم این سد ها قطور تر شده و از شن روان و گرد و خاک بیابان کاسته می شود  و جرم زمین بیشتر برایش باقی می ماند و کمک می کند که نیروی جاذبهُ زمین قوی تر باشد و در برابر انبساط خلاء که حرف زور می زند، حرفی برای گفتن داشته باشد و برای باد ها و طوفانهای بعدی، زیاد شن و گرد و خاک باقی نمی ماند که با خود ببرند، به این ترتیب به مقدار زیادی جلوی حرکت شن و گرد و خاک گرفته می شود و هوا هم زیاد آلوده نیست و  کمتر برای انسان و موجودات زنده ضرر دارد، برای کشورهایی که زیاد نمی توانند هزینه بکنند برای چنین پروژه ای ، باید کشورهای دیگر به آنها کمک بکنند، چرا که زمین و جرمش به همه تعلق دارد و برای کمک به مادرمان زمین همه ما مسئول هستیم و یک قدم هم کمک انسانی به هم نوع خود لازم است و اگر هم به هر دلیلی بعضی از کشور ها  نمی توانند که این مشکل را در کشور خود حل کنند، خود طبیعت کمک کرده و راه حل خودش را داده به این معنی که خود بادها و طوفانها بطور طبیعی در بیابانها تپه های هلالی شکلی از شنها و ماسه ها بوجود آورده اند، فقط  کافی است که روی آنها مالچپاشی کنند که آنها جا به جا نشوند و چون آنها ثابت می مانند بر اثر باد و طوفان  دیگری دوباره شنهای روان پشت آنها تلنبار می شوند و بر حجم این تپه ها می افزایند و به همین خاطر هر سال و یا هر دو سال یک بار این تپه ها باید مالچپاشی شوند و احتیاج زیادی به سد سازی شنی در همه جا نیست ، البته در همه جا از این تپه ها به طور طبیعی  شکل نمیگیرند و اگر بتوانیم در بعضی جاها از این سدهای شنی خاکی بسازیم، در یک سطح خیلی وسیع می توانیم جلوی گرد و غبار و آلودگی هوا را بگیریم و کمکی هم به مادر خود ، یعنی زمین خواهیم کرد و جرمش برایش بیشتر باقی می ماند.

یکی از کارهایی که می شود کرد، از افراط گرایی پرهیز کنیم، جلوی چیزهای تشریفاتی و لوکس را به مقدار زیاد باید گرفت، برای مثال چندین ماشین داشتن که کلی هزینه بر می دارد برای ساختن آنها و مصرف بی رویهُ سوختی آنها و یا  خرید انواع مختلف ترقه ها و فشفشه ها برای سال نوی هرسال در هرکشوری که نه فقط پول زیادی خرج می شود    ، از همه بدتر به آتش کشیده و منفجر کردن آنها می باشد ، همین یک قلم میلیونها تُن جرم زمین را به دود و گاز تبدیل و به خلاء می فرستد و به غیر از این  ضرر بر اثر انفجار هر کدام از این ترقه ها و فشفشه ها ضربه ای سه بعدی به مولکولهای هوا وارد و آنها را به طرف خلاء روانه می کند و بر اثر هر کدام از این ضربه ها خلاء از انتهای جو جرمی متناسب با هر ضربه دریافت می کند، این یعنی نابود شدن جرم زمین و زمین باید از جرم باقی ماندهٌ خود کمبود جرم جو به خلاء پرتاب شده را جبران کند، زیرا کامل شدن جو زمین، یعنی کامل شدن فنرهای اطراف زمین، که همان مولکولها هستند که همدیگر را از پایین تا بالای جو مثل فنر گرفته اند و خاصیت الاستیکی و فنری دارند و در برابر درگیری نیروی جاذبه با انبساط خلاء نقش میانجی و واسطه را بازی می کنند و با خاصیت فنری و الاستیکی خود تعادلی بین آنها به وجود می آورند که تا جرم زمین توسط انبساط خلاء کمتر کشیده و  کمتر به خلاء کمتر پرتاب شود و در بالا به آنها  بطور مفصل پرداخته ام و این خاصیت جوی هم کمک می کند کمتر زلزله بوجود بیاید، پس بنابراین مصرف نکردن ترقه و فشفشه از شادی های ما نمی کاهد، شادی ها را می شود با لباس نو پوشیدن ، رقص و پای کوبی ، آواز خواندن و دید و بازدید کردن جبران کرد، همین موضوع ترقه ها و انفجار آنها را می توان به نوعی به جنگ ها هم تعمیم داد، وقتی بمب اتم منفجر می شود ، وقتی بمب ها چه شیمیایی و چه غیر شیمیایی می ترکند و هوا را آلوده و منفجر می کنند همان اتفاقی که با ترقه برای زمین و جو آن می افتد با اینها هم همان اتفاقات می افتند و تکرار می شوند که درجهُ ویرانگری آنها خیلی خطرناک تر  است و  با این کار خطرناک کل هستی زمین را زیر سؤال می بریم، سوای خرابی جانی و مالی آنها، بخصوص برای مردمان فقیر ، این اتفاقات ناگوار مقدار زیادی از جرم زمین را به خلاء پرتاب می کنند که جبران ناپذیر می باشند و باعث نابودی زمین هم می شوند. اینها نمونه هایی بود که می شد مثال زد و نمونه های دیگری را هم  خود شما سراغ دارید که در همین چهارچوبها می گنجند، خواهش من این است که بیاییم با همدیگر به این موضوعات فکر کنیم و کمی همت به خرج دهیم، شوخی نیست، مسئله را جدی بگیریم  و هم به خودمان و دیگران تا آن حد که می توانیم کمک کنیم و هم به زمین کمک کنیم و کمک ما به زمین کمک به خودمان است، در این کمک رسانی ضرر نمی کنیم، زمین ما پیر و جرمش کم شده است و این را ما باید بفهمیم، هنوز دیر نشده در خیلی از زمینه ها می شود به زمین کمک کرد، چند نمونهٌ آن را من در بالا مثال زدم.

 

تاثیر نور بر گرمایش زمین و زلزله:

این که نور و تشعشعات چه می باشند و جنس آنها از چیست و چه خصوصیاتی دارند ، این خود بحث  مفصلی دارد و در اینجا به آنها نمی پردازم، ولی بنده برای نمونه یکی از خصوصیات  آنها را در اینجا شرح می دهم، ذرات این تشعشعات از هر نوع جنسی که باشند با طول موج متناسب با خود حرکت می کنند، در این جا از پرداختن به طول موج و حرکت آنها صرف نظر می کنم، ولی تمام تشعشعات مختلف همگی گرسنه هستند و تا آنجا که می توانند سعی می کنند جرمی از جایی برای خود دست و پا کنند و چون آنها از مولکولهای گازی هم  خیلی ریز تر هستند، قادر خواهند بود از مولکولهای هوا هم جرمی برای خود دست و پا کنند و از آنها جرمی دریافت کنند، البته این را یادآوری می کنم که مولکولهای هوا هم جرم زیادی به خلاء داده اند و خیلی گرسنه و کم جرم می باشند و قادر نیستند که جرم زیادی به آنها بدهند، ولی چون این تشعشعات از مولکولهای گازی جو کوچک تر و هم گرسنه تر هستند و از مولکولهای هوا جرمی حتی ناچیز هم می گیرند، برای مثال نورهای زیادی که از خورشید به زمین می تابند پس از برخورد با مولکولهای جو مقداری از جرم آنها را می گیرند، چون هم گرسنه و هم خیلی ریز هستند و می توانند از لابلای مولکولهای گازی و هم از میان  آنها عبور کنند، به همین خاطر مقداری از جرم این مولکولها را می گیرند و از جرم این مولکولها کاسته می شود و به همین نسبت چون جرم  مولکولها کم شده به نسبت کمبود جرم آنها تاثیر نیروی جاذبه زمین بر روی آنها هم کمتر و خلاء به راحتی این مولکولها را می بلعد و زمین از جرم خود گازهای دیگری تولید می کند و جایگزین آنها می کند که این کمبود جو  و  کمبود جرم فراری به خلاء جبران شود، حال شما خودتان حساب بکنید که چه قدر نور هر روز به زمین می تابند و  این نورها چه قدر جرم از مولکولهای هوا می گیرند و چه قدر از این مولکولها ضعیف و  با جرمشان سهم خلاء می شوند و زمین باید با جرم خود کمبود های آنها را جبران کند، آن هم هر روز و هر ساعت، البته دربارهُ نور باید بگویم که تابش و وجودش برای زمین ضروری است و در موضوعات بالا تا حدودی به آن پرداخته ام ، ولی اگر این تابش بیش از حد شود که متأسفانه تا حدودی هم بیش از حد شده است می تواند مخرب باشد و ما انسانها هم در این خرابی نقش داریم.

اگر به وسیلهٌ دستگاه های تشعشع تولید کننده ، تشعشعاتی گسترده به هر نقطه از جو، بخصوص بالای جو بتابانند و این تشعشعات همانطور که بنده عرض کردم  همانند ذرات نور از لا به لای این مولکولها و از داخل آنها عبور کرده و چون گرسنه اند از این مولکولها جرمی می گیرند و زمینه را فراهم می کنند که یک مرتبه مولکولهای زیادی از بالای جو به خلاء پرتاب شوند و جای این مولکولهای فراری یک مرتبه  توسط مولکولهای دیگر پایین تر جو  پر نمی شود،چرا؟ چون مولکولهای پایین جو که نزدیکتر به سطح زمین هستند از جرم بیشتری برخوردار و به راحتی جرم خود را از دست نمی دهند و چون جرم آنها بیشتر است از مولکولهای گازهای بالایی سنگین تر و نیروی جاذبه روی آنها بیشتر تاثیر دارد و نیروی جاذبه حفره سیاه زمین اجازه نمی دهد که آنها به راحتی به طرف بالای جو کشیده شوند، هرچند که انبساط خلاء می خواهد که چنین شود، پس بنابراین از یک طرف قسمتی از جو بوسیلهُ تشعشعات ارسالی خودسرانه از بین رفته و  به سمت خلاء پرتاب می شوند و یک گودال و یا یک سوراخ در جو بوجود می آورند و از طرف دیگر نیروی جاذبه اجازه نمی دهد که سریع جای خالی آنها از مولکولهای پایین تر پر شود، زیرا جرم آنها زیادتر و جاذبه روی آنها تاثیر بیشتری دارد، در نتیجه کشمکش نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبه در  آن محل از جو که خالی و یا نیمه خالی از مولکول شده بالا می گیرد و این قسمت خالی شده از جو  که خود کمبود جرم دارد و گرسنه است به خلاء گرسنه کمک می کند  که تا این خلاء با نیروی انبساط خلاء اش بر نیروی جاذبه  واقع بر روی مولکولهای پایین تر  غلبه کرده و خلاء  گرسنه هم از این فرصت به دست آمده استفاده می کند و  درگیری خود را با نیروی جاذبه بر روی مولکولهای پایین تر جو  بیشتر می کند و در این درگیری دو نیرو بر روی این مولکولها ، انبساط خلاء بر نیروی جاذبه  غلبه کرده و با زور هرچه تمام تر این دعوا را سریع به نفع خود به اتمام می رساند و مولکولهای پایین تر را به طرف بالا می کشد و چون بخشی از جو  بالایی خالی از مولکول گازی بوده ، از فنریت و الاستیکی این مولکولها در این قسمت از جو هم خبری نیست و بر عکس چون این قسمت خالی بوده و گرسنه است، خود مثل خلاء خاصیت مکندگی دارد و به کمک خلاء می شتابد که تا بر نیروی جاذبه غلبه کند و در این درگیری دو نیرو بر روی مولکولهای پایین جو ، نیروی انبساط خلاء که در این حالت پشتیبان هم دارد غلبهُ همه جانبه پیدا می کند و بر نیروی جاذبه  واقع در این قسمت از حفرهُ سیاه زمین که مولکولهای گازی جرمدارتر دارد پیروز می شود و یک مرتبه  قسمتهایی از این مولکولهای گازی جو  که پایین تر قرار داشته اند و قبلا مقاومت کرده و از رفتن به بالا سر باز می زده اند به بیرون کشیده می شوند که این کمبود در قسمت خالی جو  بر طرف  شود و چون این عمل یک مرتبه و تهاجمی صورت می گیرد، خلاء سهم زیادی از جرم این مولکولها گیرش می آید و باعث می شود که سطح زمین و آبها هم یک مرتبه با آن به بیرون کشیده شوند و اگر قدرت کشش خیلی زیاد باشد میتواند به زلزله هم تبدیل شود، پس بنابراین با سرنوشت زمین نباید بازی کرد و تابش تشعشع توسط بشر به هر کجای جو کار خطرناکی است و  فرقی هم نمی کند که کجای آن باشد،جو زمین را ناقص و همانطور که گفته شد ضررهایی برای زمین دارد و قوانین  آن را ناقص می کند، این قوانین میلیارد ها سال طول کشده اند تا به این خوبی تنظیم شوند، ما می خواهیم همهٌ آنها را به هم بریزیم به همین خاطر دودش در درجهُ اول به چشم خودمان می رود و هیچ کس و هیچ موجود زنده از این مصیبت بی بهره نخواهد ماند و این کاری و  این تشعشعات نه فقط جرم زیادی نصیب  خلاء می کند و نه فقط به زلزله در هر کجای کرهُ زمین دامن می زند، بلکه همانطور که در بالا گفته شد جو که دست کاری شود گرمایش زمین را هم به دنبال خواهد داشت و کمک می کند که  طوفانهای دریایی و گرد بادها هم قوی تر و بیشتر و بیشتر شوند، البته اگر سؤال شود که این طوفانهای دریایی و این گردباد ها چه هستند و چگونه بوجود می آیند این خود بحث مفصلی دارد و در این مختصر نمی گنجد ، ولی اگر این سؤال مطرح شود که اگر اینجوری است که تشعشعات جو را خراب می کنند، پس چرا نور که به زمین هر روز می تابد چنین اثر مخربی بر روی  زمین و  زلزله ندارد، جواب آن این است که نور هم در این راستا عمل می کند و می تواند خرابی بوجود آورد فقط با کمی ملاحظه و تأخیربیشتر و به مرور این کار را می کند. همانطور که در با لا گفته شد نور روی مولکولهای هوا اثر دارد و باعث گرمایش زمین می شود و خود ذرات نور هم جرمی از مولکولها و عناصر زمین می گیرند و به همان ترتیب که در بالا ذکر شد مولکولها را سبک می کنند و انبساط خلاء این مولکولها را می بلعد و از جرم زمین کاسته می شود که این خود یکی از عاملهایی است که در راستای بوجود آمدن گرما و زلزله  کمک می کند ، ولی این نورها که از خورشید جدا شده و به جو تابیده می شوند باعث نمی شوند که یک مرتبه بخشی از جو خالی شود و تعادل دو نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبه را بر روی این بخش به هم بریزند ، زیرا این نورها آنقدر زیاد هستند که پس از برخورد به مولکولهای جو شروع می کنند به جرم گرفتن از مولکولها و چون این نور ها زیاد هستند مابقی نورها به مولکولهای پایین تر می رسند و از آنها جرم می گیرند و جرم این مولکولها  به موقع کمتر می شود و به موقع  نیروی جاذبه روی آنها هم به همین نسبت کمتر و آنها که سبک تر شده اند و جرمی به ذرات نور داده اند و تاثیر جاذبه هم بر روی آنها کم شده است با نیروی جاذبه زیاد مشکلی ندارند و آماده می شوند که به بالا بروند و جای مولکولهای پرتاب شده به خلاء را بگیرند و خلاء هم که بر روی آنها با نیروی جاذبه مشکل زیادی ندارد، آنها را که سبک تر شده اند به بالا می کشد و بر روی آنها نیروی جاذبه مشکلی زیادی ندارد چون جرم آنها کمتر شده است و این مولکولها  باید جای مناسب با جرم خود را در حفرهُ سیاه زمین پیدا بکنند و چون سبک تر شده اند آنها به بالای حفرهُ سیاه زمین رفته و به موقع جای آن مولکولهای سبک به خلاء پرتاب شده را می گیرند، نورهای بعدی که به طرف زمین در حال حرکت هستند یکی پس از دیگری همین کار را بر روی مولکولهای پایین تر تکرار می کنند و پایین تر می آیند و از مولکولهای پایین تر جرم می گیرند و آنها را آماده می کنند که تا یکی پس از دیگری به  طرف بالا بروند و جای خالی مولکولهای بالاتر رفته را پر کنند. این روند کاری نورها به همین شکل ادامه پیدا می کند و این ذرات نوری از مولکولهای پایین تر یکی پس از دیگری جرم می گیرند و آنها را که سبکتر شده اند و تاثیر نیروی جاذبه بر روی آنها کمتر شده است را به بالا می فرستند تا جای مولکولهای بالا رفته و نهایتا به خلاء پرتاب شده را یکی پس از دیگری بگیرند، این عمل تا آنجا ادامه پیدا می کند که مابقی نور های باقی مانده به سطح زمین برسند و باعث شوند که سطح زمین و آبهای آن هم گرمتر و کمی منبسط تر و بر اثر گرمای تولید شده و انبساط آنها تاثیر نیروی جاذبه هم  بر روی آبها و سطح خشکی ها کمتر و تا حدودی در برابر انبساط خلاء  نیروی جاذبه کوتاه بیاید و تعادلی بین این دو نیرو  بر روی این مولکولها و اتمها بوجود آید و  همانطور که در بالا گفته ام اینطوری نیست که انبساط خلاء فقط در جو تاثیر می گزارد و یا اولین تاثیرش را در جو می گزارد  بلکه انبسط خلاء در تمام حفره سیاه تاثیر می گزارد، منتها تاثیر آن در همه جای حفره سیاه یکسان نیست و یکی از عاملهایی که نور را  بر روی اجسام تاثیر گزار می کند خود انبساط خلاء است که مربوط می شود به نوع رابطهُ نور با انبساط خلاء و همچنین ساختار نور که این خود بحث دیگری دارد ، حرکت موجی نور و اینکه چگونه در نور می توان اجسام را با رنگهای مختلف دید، همهُ اینها خود بحث مفصلی دارند و در این مبحث نمی گنجند و  به غیر از تاثیر نیروی انبساط خلاء بر روی جو و همچنین ذرات نور متقابلا هم نیروی جاذبه در تمام حفره سیاه زمین تاثیر می گزارد که بی تاثیر بر روی ذرات نور هم نیست که آنها به این حفرهُ سیاه زمین وارد شده اند پس بنابراین نور که وارد جو  زمین می شود و از بالا تا پایین  به موقع روی یک یک مولکولها  همانطور که در بالا گفته شد، اثر می گزارد و مولکولها یکی پس از دیکری جرم خود را از دست می دهند و به بالا می روند یک روند سلسله مراتبی را طی می کنند ، یعنی به کمک این نورها تاثیر نیروی جاذبه روی  این مولکولها از بالا تا پایین کمتر و تاثیر انبساط خلاء بر روی آنها بیشتر و انبساط خلاء آنها را به راحتی بدون مشکل بزرگ با نیروی جاذبه  یکی پس از دیگری به بالا می کشد و قسمت خالی شدهٌ مولکولهای بالایی  بلافاصله با مولکولهای پایینی که تا حدودی جرم خود را به ذرات نور داده اند و به موقع سبک تر شده اند پر می شود و کشمکش عادی بین نیروی انبساط خلاء با نیروی جاذبه  بر روی مولکولهای موجود در سراسر جو از بالا تا پایین حفظ می شود، همچنین  کش مکش این دو نیرو  و تعادلشان بر روی ذرات نوری هم که در حال حرکت از بالا به پایین هستند بر قرار است و تعیین می کند که  این نورهای گرسنه در طول مسیر حرکت خود به طرف زمین به چه مقدار از مولکولهای مختلف در جاهای مختلف جرم بگیرند که تا تعادل درگیری دو نیرو بر روی این مولکولها به هم ریخته نشود و  این نظم که قرار دادی بین نیروی جاذبه زمین و انبساط خلاء است انبساط خلاء را موظف می کند که تا به موقع و در اندازهُ مناسب و استاندارد سهم خود را از جرم این مولکولها گرفته و از زیاده روی پرهیز کند و  به زمین  و نیروی جاذبه اش هم می فهماند که تا حدودی از جرم زمین بکاهند و سهم خلاء را از این جرم بپردازند و تعادلی بین نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبه بر روی این مولکولها و این اتمها بر قرار گردد ، پس بنابر این هر کار بی حساب توسط بشر در هر کجای زمین بر خلاف چنین قرار داد طبیعت زمین می باشد که بین  حفرهُ سیاه زمین ما و خلاء اطرافش بوجود آمده است و چنین قراردادی توسط دو نیروی جاذبه زمین و انبساط خلاء بر روی عناصر زمین اعمال می شود و عناصر در هرکجای حفرهُ سیاه زمین که باشند متناسب با جرم و نوع ترکیبشان با هم در درگیری این دو نیرو بر روی خود هستند و با جرم دادن و یا جرم گرفتن  تعادل این دو نیرو را بر روی خود حفظ می کنند و با به هم ریختن درگیری این دو نیرو بر روی آنها به هر دلیلی آنها متلاشی و نابود می شوند و ما انسانها با اشتباه کاری خود که مقدار آن هم کم نیست این تعادل دو نیرو بر روی عناصر حفرهُ سیاه زمین را به هم می زنیم و این قرارداد بین زمین و خلاء اطرافش به خودی خود بوجود نیامده است و پیمان چند میلیارد ساله است که در این زمان طولانی پدیده های مختلفی در شکل گیری آن نقش بازی کرده اند و این خود بحث مفصلی دارد و آن را اینجا مطرح نمی کنم ، پس سطحی و کوچک در نظر گرفتن بعضی چیزها می تواند خطرات جبران ناپذیری داشته باشد و با بعضی از چیزها نباید شوخی کرد و آنها را دست کم گرفت، البته این را هم اضافه بکنم که انبساط خلاء آنقدر کارش حساب و کتاب دارد که بی خودی سر به سر زمین نمی گزارد و حساب و کتابش با زمین درست است و به موقع سهمش را از جرم زمین می گیرد ، مگر این وسط  یک اشکالی بوجود بیاید که این می تواند خیلی خطرناک باشد، مثل تاباندن تشعشعاتی به جو و خیلی چیزهای دیگری که در بالا در قسمت گرمایش و زلزله به آنها اشاره شد که همگی می توانند مخرب باشند و انبساط خلاء را بر زمین و جرمش غالب گرداند  و انبساط خلاء حتی با نور که ذرات بسیار ریزی هستند حساب و کتاب دقیقی دارد و  از ذرات ریز نور هم به نسبت جرمی که دارند و یا جرمی که دریافت می کنند ، خلاء جرمی از آنها دریافت می کند که این خود بحث دیگری است و  در اینجا به  آن نمی پردازم. پس بنابراین با تابش نور خورشید به زمین و جرم گرفتن این ذرات نوری از مولکولهای جوی به همان ترتیبی که گفته شد درگیری خیلی خطرناکی بین این دو نیرو بر روی جرم زمین و جوش بوجود نمی آید، ولی در دراز مدت  که مرتب زمین جرمی از دست می دهد ، این ذرات نور که  خود جرمی از زمین می گیرند، آنها در دراز مدت بی تاثیر نیستند در بوجود آمدن زلزله و در این حالت آنها هم نقش کمکی بازی می کنند همراه و همخوان با کشش سه بعدی انبساط خلاء  برای کشیدن سه بعدی زمین که می تواند به زلزله  ختم  شود، یعنی ذرات نور جرمی از مولکولها می گیرند و آنها را گرم و منبسط می کنند و غلبهُ نیروی انبساط خلاء بر روی آنها را بیشتر و تأثیر  نیروی جاذبه بر روی آنها کمتر و کشمکش دو نیرو بر روی آنها در همه جای حفرهُ سیاه زمین بالا می گیرد و  این کشمکش زیاد در یک زمان مشخص به عناصر جامد زمین هم سرایت می کند و در مرحله ای از کشمکش بر روی عناصر جامد تکان و زلزله هم بوجود می آید، ولی این را هم باید گفت که با وجود این خطر توسط نور که زمین را تحدید می کند، زمین و حیات بر روی زمین  بدون نور نمی توانسته بوجود بیاید و امروز هم  پس از میلیاردها سال به آن احتیاج دارد، بخصوص موجودات زنده که این خود بحث دیگری است.

 بعضی از این تشعشعات خیلی گرسنه، حتی از ذرات نور هم گرسنه تر هستند و با برخورد آنها به مولکولهای جو و  عبور از داخل و لا به لای آنها این ذرات تشعشعی گرسنه جرم زیادی از مولکولهای جو می گیرند و با جرم  دادن این مولکولها، این مولکولها سبک تر و به همین نسبت تاثیر نیروی جاذبه بر روی آنها کمتر و بر عکس تاثیر انبساط خلاء بر روی آنها بیشتر و خلاء آنها را به طرف خود می کشد و جای خالی آنها در جو باقی می ماند که باید با مولگولهای پایینی به همان روشی که در بالا گفته شد جای خالی آنها پر شود. اینکه چطوری نور و تشعشع می توانند جرم بگیرند خود بحث دیگری است و به آن نمی پردازم. کنش و  واکنش نور در برخورد با مولکولهای گازی جو که باعث می شود مولکولها جرمی به آنها بدهند و گرم و سبک شوند و به بالا بروند  را می توان با کنش و واکنش گرما با گازها مقایسه کرد، برای مثال گازها در برابر گرما بخشی از جرم خود را از دست داده و آنها که سبکتر و منبسط تر می شوند و تاثیر نیروی جاذبه روی آنها کمتر و تاثیر انبساط خلاء روی آنها زیادتر می شود به بالا می روند و انبساط خلاء آنها را به طرف خود می کشد و به خاطر همین است که بر اثر گرما گازها بالا می روند و شامل بخار آب هم می شود، آب بر اثر گرما مقداری از جرم خود را از دست می دهند و مثل گازها منبسط و به بخار تبدیل و  به طرف جو حرکت کرده و نهایتاَ به خلاء می روند، اینکه پرسیده شود که چرا نور و حرارت در این مؤرد هم خاصیت هستند، این خود بحث مفصلی دارد و در اینجا به آن نمی پردازم.

 

گفتار پایانی:

با یک جمع بندی  مختصر این مطلب را به پایان می برم . پس از میلیارد ها سال کش مکش  دو نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء بر روی این حفره سیاه کرهٌ زمین  یک تعادلی بین این دو نیرو بر روی این حفرهُ سیاه شکل گرفته و برای اینکه بدانیم که این تعادل و این کش مکش یعنی چی و چه برداشتی از آن می توان کرد باید بگویم اولا این کش مکش که از ابتدا شروع شده و میلیارد ها سال مرتب بر این کش مکشها افزوده شده، تمام شدنی هم نیست و این قانونی است که برای جهان نوشته شده و اجرا کنندهُ آن هم خود جهان است و این خود مبحث سنگینی است و در اینجا به آن نمی پردازم ،  ولی همین قدر کافی است که بدانیم  این زمین یک حفرهُ سیاه است و دارای جرم می باشد و در دل خلاء بوجود آمده است که این خلاء گرسنه است و مرتب از زمین جرم می خواهد و  به دو دلیل  کوتاه هم نمی آید، دلیل اول این است که این خلاء به خلاء جهانی وصل است و هرچه جرم از زمین می گیرد دو دستی تحویل خلاء جهانی می کند و چون پشتش به خلاء جهانی وصل است، انگار که این خلاء جهانی است که حفره سیاه زمین را با خود سه بعدی می کشد، یعنی اگر خلاء اطراف زمین هم بر فرض بخواهد کوتاه بیاید خلاء جهانی نمی گزارد و میلیاردها سال مرتب بر این کش مکش افزوده و می افزاید ،  دلیل دوم این است که در برابر این کشش مضاعف چند میلیارد ساله مرتب جرم زمین کم شده است و تنها حربه ای که زمین  در برابر خلاء دارد و با آن با خلاء می جنگد همین جرم باقی ماندهُ موجود است که نه فقط چیزی از جایی به آن اضافه نمی شود بلکه در برابر این کشش مضاعف چند میلیارد ساله مرتب در این فاصلهُ زمانی جرم های خود را یکی پس از دیگری به خلاء داده است و از جرمش مرتب کاسته شده است و هرچه از جرمش کاسته می شود غلبهٌ چند میلیارد ساله هم بیشتر و بیشتر می شود و این یک وضعیت  بسیار انتحاری می باشد و بر شدت آن هم مرتب افزوده می شود  و تا زمانی که هنوز  حفره سیاه زمین جرم دارد و به راحتی و یک مرتبه وا نمی دهد این کشمکش ادامه دارد  و  دلیل دیگر انتهاری بودن  این است که این کشش مکش سه بعدی و از همه طرف است و تولید یک حفرهُ سیاه می کند ، ولی اینکه چرا در دل خلاء یک چنین اتفاقی در یک نقطهُ آن بوجود می آید  و در دل آن یک حفرهُ سیاه بوجود می آید این خود بحث دیگری می باشد ودر اینجا نمی گنجد ، ولی هر حفرهُ سیاهی که در دل خلاء بوجود می آید نیروی جانب به مرکز و یا نیروی عکس العمل حفرهُ سیاه پیدا می کند، مثل حفرهُ سیاه زمین  در دل خلاء بوجود آمد و نیروی عکس العمل پیدا کرد  و با این نیروی عکس العمل سالیان سال ماند و رشد کرد و در یک مرحله از رشد خود بود قادر شد جرمی دریافت کند و با این جرم تواتست که نیروی عکس العملش را به نیروی جاذبه تبدیل کند و جدی تر با خلاء و نیروی انبساطش درگیر شود و به راه تکاملی خود ادامه بدهد که این خود بحث مفصل دیگری دارد ، یعنی یک نظم انتحاری کش مکشی چند میلیارد ساله که مرتب بر کش مکش آن افزوده می شود، کوچک ترین اخلالی در این کش مکش چند میلیارد ساله می تواند بزرگتری ضربه را به این حفره سیاه زمین بزند و همانطور که در بالا گفته شد می تواند که مصیبتی برای زمین بوجود آورد و دانشمندان آمریکایی ما سعی کرده اند فقط یک کمی با آن شوخی کنند که در بالا  با همدیگر به آن پرداختیم .

در همین جا این مبحث  به انتهای خود می رسد و آن را می بندم، امیدوارم که از آن استفاده کرده باشید.

  31/3/2018

--------------------------

*این مقاله خلاصه ای از بخش کتابی است به نام «زیربنای پیدایش» که اینجانب نوشته و همراه با ISBN در تاریخ 2013 در آلمان منتشر شده است. در آن کتاب  سعی کرده ام که بطور علمی و دقیق کرهُ زمین و اتفاقات آن را مؤرد بررسی قرار دهم.

 

 کمیته بین المللی پاسارگاد

www.savepasargad.com