Save Pasargad Committee |
سایت رسمی بنیاد میراث پاسارگاد
|
از: جواد مفرد کهلان
پژوهشگر استوره های ایرانی
باغ های آویزان شهر بابل در رابطه با سبزی نوروزی بوده اند:
اخبار ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه در باب نوروز بزرگ ایرانیان از این قرار است: «دانشمندان ایران گویند که در نوروز ساعتی است که در آن سپهر پیروز، روانها را برای ایجاد آفرینش به جنبش درآورد. این روز که روز خرداد است نوروز بزرگ نام دارد و در میان ایرانیان جشنی با اهمیت است. گویند که خدا در این روز آفرینش همهً آفریدگان را به پایان رسانید. در این روز او ستارۀ مشتری را آفرید و فرخنده ترین ساعات متعلق به مشتری است. اما آخرین عمل آفرینش اورمزد به اعتقاد زردشتیان، آفرینش انسان است و اگر آفرینش ستارۀ مشتری بعدا بدان اضافه شده بدین دلیل است که ستارۀ مشتری هم نام اورمزد است. در نوروز بزرگ (یا روز خرداد از ماه فروردین)* است که طبق متون پهلوی بیشتر رویدادهای مهم جهان در گذشته و آینده در این روز اتفاق افتد، از جمله: تولد زردشت (سپیتاک- گائوماته بردیه پسر سپیتمه، داماد و پسر خوانده کورش، حاکم ولایات قفقاز و زمان کورش حاکم بلخ شمال هندوستان)، گسترش دین، پیام اورمزد به زردشت، پذیرش گشتاسپ (برادر بزرگ سپیتاک زرتشت، حاکم ماد سفلی و در زمان کورش حاکم گرگان) دین زردشت را، تولد و عروج کیخسرو، روزی که سام نریمان (آترادات پیشوای مردان)، ضحاک-اژی دهاک (آشور- مردوک، منظور حاکمان آشوری) را بکشد و چندی به عنوان پادشاه هفت کشور بر تخت نشیند و چون کیخسرو ظهور کند آن را بدو واگذار کند، و در آن مدت سوشیانس (منجی سودرسان) موبد موبدان او گردد پس تن گشتاسپ شاه (در اصل مگابرن ویشتاسپ برادر بزرگ سپیتاک زرتشت که در حکومت سرتاسری مستأجل برادرش سپیتاک بردیه شریک بوده) زنده گردد و کیخسرو و فرمانروایی را بدو واگذر کند و سوشیانش مقام خود را به پدرش زردشت (سپیتاک بردیه پسر سپیتمه) دهد. در این روز است که اورمزد خدا رستاخیز تن پسین کند و جهان از مرگ و رنج و بدی برهد و اهرمن سرکوب گردد. »
بنابراین در مجموع در تأثیر و تأثر متقابل فرهنگ های فلات ایران و بین النهرین و هلال خضیب اساس نوروز بابلی یعنی زگموک هم به سومریان از بومیان دیرین فلات ایران (به قول سومریان سرزمین آنزو یعنی جایگاه سیمرغ) برمیگردد که این سنت ما قبل تاریخی خود را به سرزمین جدید خود شومر (سرزمین محروسه) در جنوب بین النهرین برده بودند. جالب است که در کتیبه ای از آشورناسیراپال از ناحیه ای به نام سی پیرمن در سمت کردستان با لهجه زنانه سخن به میان آمده که این نامی بر زبان سومریان یعنی امه سال (یعنی زبان زنان) بوده است که در آن زمان در بین النهرین زبانی مرده محسوب بوده است. شهر سی پیرمن با خود شهر سنندج (سنه، صد خانیه خبر یاقوت حموی) مطابقت دارد چه نام رودخانه آنجا یعنی سیروان و نام بخش اصلی قدیمی شهر یعنی سیسر (به قول قدامه و ابن خردادبه) به وضوح گواه این معنی هستند. بر این پایه مهاجرت سومریان به سوی جنوب بین النهرین از همین نواحی از طریق کنار رود سیروان (دیاله) روی داده و بر اثر فشار کاسیان آریایی و لولوبی یعنی نیاکان لران و گورانها صورت گرفته است. در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد کاسیان حتی بر خود بین النهرین مسلط گردیدند. پادشاه بزرگ اینان آگوم کاک رمه (=اژی دهاک دارای شمشیر خونین) با آژی دهاک تاریخی اوستا مطابقت می نماید؛ چه اوستا به صراحت مقر های حکومتی آژی دهاک تاریخی را شهر کرند ناحیه گورانهای کرمانشاهان و شهر بابل معرفی نموده است. در سوی شمال بین النهرین نیز آریائیان میتانی در هزاره دوم پیش از میلاد طلایه داران فرهنگ جشن نوروزی بوده اند که در میان اعقاب یزیدی ایشان به صورت منحصر به فردی حفظ گردیده است. مسلم به نظر میرسد در اوستا از پیشوایان دینی به نام اوسیج (مربوط به چشمه) که گروهی دینی مخاصم مغان زرتشتی به شمار رفته اند همان یزیدیان مهر پرست مراد بوده اند که جمشید جم /تموز را عین جم (چشمه موبد) و ایزد مهر (معادل مردوک) را در مقام رهبری دینی خود که با یک ضربه چشمه در صخره ایجاد نموده شیخ عدی (یعنی منسوب به چشمه سار) و شیخ شمس می نامند. مطابق یک نوشته سریانی از زبان ایزد جم/تموز یزیدیان آمده است که « من در میان شادیها و ستایشها فرود می آیم». جای دیگر میگوید: «گوش فرا دارید، گوش فرا دارید دوستان من و عزیزان من، من زمین را با نعمتها و برکتها غنی می سازم». از این فقره معلوم میشود که نام یزیدیان از ریشه عربی زیاد کننده نعمات اخذ گردیده است. گفته شده است خود ملل سومری و سامی بین النهرین این جشن را به ایزد سرخپوش و مسافر جهان زیرین یعنی تموز (دریغ) ایزد رستنیها نسبت می داده اند که همه ساله در آغاز بهار برای سر سبزی زمین بر روی زمین باز میگردد. این سنت در آیین نوروزی کنونی ایرانیان به صورت حاجی فیروز سرخپوش سیه روی (به علامت مسافر فیروزمند و شادی آور جهان زیرین) حفظ گردیده است. از همین رو ست که در سنتهای نوروزی ایرانیان زرتشتی از آمدن فروهر ها (ارواح پاک نیاکان) و همسپدم (هم صحبتی با زندگان) بر روی زمین و آفرینش انسان در ایام نوروزی صحبت شده است. در زگموک بابلی عهد بخت النصر به جای تموز (بعل، آدونیس= سرور) مراسم به مردوک رب النوع بابلیها داده میشده است که حاکی از تصنعی و وارداتی بودن این جشن ایراانی به بابل است. در فلات ایران و شبه قاره هند ایزد جهان زیرین و معادل تموز/دوموزی سومریان یمه (=همزاد، جمشید) بود و از همین روست که در سنن ایرانی همانطوری که در شاهنامه هم ثبت شده، جشن نوروز بیشتر به همین جمشید نسبت داده شده است. اما نظر به نام مادی و هخامنشی معروف دیگر جشن نوروز یعنی سکیا (پیروزی بر سکاها) انتساب این جشن (یعنی فتح و پیروز) بر روز پیروزی ایرانیان به رهبری کی آخسارو (کیخسرو، هوخشتره) بر مادیای اسکیتی جهانگشا (افراسیاب= پر آسیب که به قول هرودوت 28 سال آسیای مقدم را از شمال دریای سیاه به باد غارت گرفته بود) به طور مسلم رواج و رسمیت داشته است. میر نوروزی میرا و موقتی هم که در زمان گودآی سومری نیز رونق داشته است در ایران بعد از شکست اسکیتان (تورانیان) و آشوریان (دیوان دژبهمن=نینوا) در مراسم جشن سکیای ایام نوروزی با افراسیاب-مادیای اسکیتی ملقب به مئیری (امیر مجرم میرا) جایگزین شده بوده است. در کتاب پهلوی بندهش بوستان اوروج (بوستان افروز= روح نواز، سترغم، اسپرغم) یا همان گیاه خوشبوی ریحان کوهی گیاه گاه فرود آمدن فروهر ها یعنی گیاه نوروزیست. در امپراطوری روم نوروز تحت نام هیلاریا (شادی و نشاط) به ایزد رستنیهای فریقی الاصل آتیس (=جوان خوشگل، معادل جمشید زیبا، آدونیس فینیقیها و یونانیان) تخصیص داشت و در تمام امپراطوری روم جشن گرفته میشد.
مطابقت لمک تورات و دو دخترمعروفش با آستیاگ و همین دخترانش آموخا و آمیتیس
نامهای دختران لمک تورات (نیرومند، غنی، ثروتمند) یعنی عاده (انجمنی) و ظّله (دارای سخن طنین انداز) مطابق نام دختران ایشتویگو (ثروتمند) یعنی هامیتی (آمیتیس، سَمیتی) زن سپیتمه جمشید (یرواند، لهراسب) بعد همسر کوروش (فریدون) یا همان سنگهوَک اوستا (انجمنی) و آموخا (نیرومند سخن) یا همان اَرنوَک (دارای سخن پر هیجان)،همسر نبوکد نصر (بخت النصر) هستند. در تورات نیز نظیر روایات ملی دو دختر ایشان همسران ایشان معرفی شده اند. در مجمع التواریخ به وجود روایت دختران ضحاک (اژی دهاک، ایشتویگو) به شمار رفتن ایشان هم اشاره شده است:
समिति f. samiti assembly, अर्णव adj. arNava agitated.
.Adah: an assembly, Zillah: the tingling
ریشه توأم اکدی و سومری و ایرانی جشنهای اسفندگان و نوروز و سیزده بدر
در بابل سه جشن متوالی در آغاز سال نو بر اساس تعیین آغاز با روز اعتدال بهاری سال در بابل سه جشن متوالی در آغاز سال نو بر اساس تعیین آغاز با روز اعتدال بهاری سال (برابری مدت شب و روز در بهار سال) به نام آکیتو (به سومری یعنی امتحان کشت جُو ، به اکدی یعنی جشن) می بوده است که به نظر میرسد اندکی در تعیین زمان آنها بی دقتی شده است. این بی دقتی در انطباق سه جشن آکیتو (سر سال نو) و جشن زَگموک (یعنی خط مرزی بین آینده و گذشته) و تعیین معنی لغوی اکدی و سومری مناسب برای آنها بوده است. در واقع سه آکیتو بوده است با سه نام متفاوت که دو تا به حساب آمده است که در اینجا به شناسایی آنها می پردازیم: معنی نام زگموک (خط مرزی بین آینده و گذشته) مشابهتی با نام جشن یلدا (در اصل یار-دا یعنی تقسیم سال) در درازترین شب و کوتاهترین روز سال دارد؛ آنجا که انقلاب شتوی (زمستانی) با افزایش سرما در آخر آذرماه (اول دی ماه) بعد از چهل روز به جشن سده (جشن شدت سرما؛ جشن چله بزرگ) میرسد. جشن زگموگ (آکیتوی میانی، به اکدی رش- شاتیم؛ جشن سر سال اصلی) همان جشن نوروز ایرانی است. این جشن در بابل به مردوک (اژی دهاک ماردوش) مخاصم تیامات (الهه سرسبزی آبهای زیر زمینی، جمی، سپندارمذ، ساندرامت ارامنه) در ایران به مخاصمین وی یعنی همزادان یمه (جمشید) و یمی (سپندارمذ) نسبت میداده اند. جشن یمی (سپندارمذگان) در روز اسفندگان ماه اسفند یعنی حدود پنجم اسفندماه برگزار میشده است. حدود بیست و پنج روز بعد از آن جشن نوروز اعتدال بهاری بوده است که بابلیان زگموک (به اکدی رش- شاتیم=جشن و شادی اصلی) می نامیده اند. چهل روز از آغاز جشن اسفندگان گذشته به پنجم ماه فروردین منتهی میشده است که جشن نوروز تا بدان روز و تا آخر خمسه مسترقهً آن ادامه داشته است. در واقع دو جشن آکیتوی نوروزی بابلی دیگر در دو سوی پس و پیش نوروز (زگموک، آکیتو رش شاتیم) قرار میگرفته است. آکیتوی اولی یعنی آکیتی سونونوم (به معنی آغاز کشت نمونه دانه های جو در ظرف) حدوداٌ مقارن با جشن اسفندگان می بوده است. سونونوم یعنی جو باید ریشه کلمه سمنوی ایرانی باشد که به ویژه از خرد کردن سبزی سیزده بدر تهیه میشد. معنی آکیتوی سوم یعنی آکیتو شکینکو نیز همین خرد کردن سبزی جو [برای درست کردن سمنو] است که به فاصله دوازده روز از عید رش-شاتیم (جشن و شادی اصلی، زگموک، نوروز اصلی) برگزار میشده است. ایرانیها- شاید به پیروی از سنن بابلی- روز سیزده بدر را در روز ما بعد آن برای رفع نحوست روز سیزدهم با سیزده بدر جشن میگیرند. رفتن این سنتها با سومریها از فلات ایران به بابل و بازگشت آن از بابل به ایران اصلاً استبعادی ندارد شهر بابل نزدیک تیسفون پایتخت فرهنگی امپراتوریهای ایران پیش از اسلام بوده است.
Babylonian Akitu
1.1 First to third Day
1.2 Fourth Day
1.3 Fifth Day
1.4 Sixth Day
1.5 Seventh Day
1.6 Eighth Day
1.7 Ninth Day
1.8 Tenth Day
1.9 Eleventh Day
1.10 Twelfth Day
ادامه زگموک بابلی در سمت تیسفون تا عهد اسلامی
یاسر ملکزاده می گوید: «زگموک (جشن سال نو بابلی) در عهد ساسانی نظیر عهد بخت النصر در سمت بابل و تیسفون رواج داشته است. چون جاحظ که در بین سالهای 160 تا 255 هجری قمری در بصره زندگی میکرده، در کتاب محاسن و اضداد که بدو منتسب است می گوید: «در دوره ساسانی ... بیست روز قبل از نوروز دوازده سکو از خشت خام در حیاط قصر درست می کردند. روی یکی از آن ها گندم، روی دیگری جو، دیگری برنج، بعدی لوبیا، بعدی عدس، بعدی ارزن، بعدی باقلا، بعدی نخود و کنجد می کاشتند (سه تای دیگه رو اسم نبرده) تا جوانه بزند. برداشت جوانه ها در روز ششم نوروز همراه با رقص و ساز و آواز انجام می شد. ستون های ساخته شده تا شانزدهمین روز ماه فروردین سال جدید (روز مهر) خراب نمی شدند. محصول را وسط حیاط می پاشیدند و برای فال گرفتن آن ها را می کاشتند. می گفتند هریک از این بذرها بهتر سبز شوند و بهتر برسند نشانۀ این است که آن غله در آن سال بهره ی بیشتری در کشور خواهد داد. پادشاه شخصا به این محصولات سرکشی می کرد و عمیقا نگران آن بود چون سرنوشت بهره ی محصول کشاورزان کل کشور در سال جدید به نحوه ی رشد و بار دهی این محصولات بسته بود!........ »
* افزوده های داخل پرانتزها در کل مطلب، نوشته ی نگارنده است
مارچ 2018
کمیته بین المللی پاسارگاد