بی آبی و حکومت بیابان ساز
از: نیک آهنگ کوثر
اگر به خاطر دوره کوتاه کارم در حوزه آب نبود، شاید این همه دلنگران نبودم. وقتی میبینی منابع آب کشور به خاطر نبود مدیریت به فنا میرود و سیاسیون فریبکار فقط قول میدهند که کاری خواهند کرد، کارستان...اما کدام کار؟ کدام طرح؟ کدام برنامه و طرح عملی؟ اکثر مدیران جمهوری اسلامی ثابت کردهاند که نگاهی به توسعه پایدار ندارند...بدون نگاهی پایدار به توسعه، هر طرحی فقط منافعی کوتاه مدت برای گروهی محدود دارد. سد میسازند اما برنامهای برای مدیریت حوزه آبخیز ندارند و به کسی هم نمیگویند که یک گسل فعال همان اطراف است و در سازند زیرین سد، غارهای فراوانی هست. راه میسازند اما حواسشان به تخریب جنگلها نیست. درختکاری میکنند، اما فضای سبزشان قاتل آب است. برجسازی میکنند، اما روی گسل. برای دریاچه ارومیه پروژه تعریف میکنند تا نهایتا خشک شود. دریاچههای کوچک و بزرگ یکی یکی محو میشوند. سدها خالی و آنچه باقی میماند آرام آرام تبخیر میشود. دراکولاهای آبدزدک را به جان چاههای عمیق میاندازند و با کشیدن آخرین قطرات آب، نشست طبقات زمین را رقم میزنند.
روحانی یک سال پیش گفت که اگر بار مسوولیت اجرایی با او باشد، در اولین روز کاریاش، رسیدگی به وضعیت دریاچه ارومیه در دستور کار خواهد بود.
طبیعتا تعداد کارشناسانی که وضعیت دریاچه ارومیه را میدانند و میتوانند راهکار بدهند، کم نیستند، اما دولت روحانی چه کاری کرده و مهمتر، شهروندان از رئیس دولت چه طلبیدهاند؟
ماجرا ساده است! تا مردم از مسوول چیزی نخواهند و بازخواستش نکنند، قولها و ادعاهایش باد هوا خواهند بود.
سالها پیش در دولت هاشمی رفسنجانی، بسیاری از مالکان نگران بالا آمدن سطح آب دریاچه بودند. اما وزارت نیرو با همکاری کارشناسانی دانشگاهی، طرحهایی برای مهار رودخانههای تامین کننده آب دریاچه ریختند و نهایتا در آن دولت و دولتهای بعدی، سدهایی بر این رودخانهها زده شد.
سیاستهای ناپایدار دولتهای مختلف و قدرت زیاد سدسازان و سدبازان باعث شد که امروز بخوانیم که بهزودی منابع کافی آب برای سیراب کردن شهروندان وجود نخواهد داشت.
از سوی دیگر، مسالهای که ربطی به دولت ندارد و اتفاقا مسوولیتش بر عهده فعالان اجتماعی است، کمک به تغییر الگوهای مصرف آب است. آیا میدانید شهروندان تهرانی با وجود درک کمبود آب، چگونه این مایهی حیات را دچار ممات میکنند؟ به نظر من این مساله هیچ ربطی به حکومت ندارد. گناه از من و شما و پدران و مادرانی است که راه مصرف درست و بهینه را به فرزندانمان نیاموختهایم. خودتان کلاهتان را قاضی کنید.
اگر امروز بیآبیم، گناه از خودمان است. کسانی که به خاطر ساخته شدن سدهای متعدد، زندگیشان به باد فنا رفته، چرا مقابل آبدزدکهای دولتی نایستادهاند؟
معتقدم عدالت در ایران زمانی مسیر منطقی را طی میکند که همه سازندگان سدهای بیهوده را به پای میز محاکمه بکشانند و از آنها مسوولیت بطلبند. مدیران ارشدی که میدانستند ساخته شدن بسیاری از این سدها بیهوده است و مضر، اما به خاطر منافع مادی پشتیبان ساخت و ساز بودند باید جواب پس بدهند. مشاورین خائنی که منافع مشترک با سدسازان داشتند باید جواب پس بدهند. میگویم خائن، چون میدانستند میزان تبخیر سالانه چقدر است، میدانستند کدام گسلهای فعال در منطقه وجود دارد، میدانستند بعد از ساخته شدن سد، چه زمینهایی از آب تهی خواهند شد. میدانستند چه میزان رسوب پشت سد جمع میشود و عمر سد را کاهش میدهد...
ما ایرانیها انسانهای عجیبی هستیم. از بین برندگان منابعمان را پاس میداریم و خیال می کنیم راه حل نجات دست کسانی است که مملکت را به اینجا کشاندهاند.
جمهوری اسلامی بدون آب، نمیتواند نان حامیان خودش را هم تامین کند.
شاید بیآبی، روزی حکومت را هم بخشکاند، اما بعدیها چه برنامهای دارند؟
برگرفته از: خودنویس
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد