Save  Pasargad Committee

 

Link to English Section

پيوند به خانه  

فاجعه در صدا و سيماي ايران ، حركتی در مسير شكاف قومی

 

از: سامان فرجي بيرگاني

 

«به چه چيز خودتان افتخار مي كنيد به كدام اصل و نسب؟ به سرپاگرفتن سگهاي انگليسي و كاسه ليسي كنسول  انگليس؟ مي خواهيد فردا سر كلاس براي بچه ها قصه اينكه بختياري ها چطور بختياري شدند را بگويم؟ »

اينها بخشي از عبارات توهين آميز سريال سرزمين كهن است كه واكنشهاي بسياري بر انگيخته، شخص خطاب كننده يك معلم توده اي به نام اردكاني است و مخاطب يك زن سالخورده ي زورگو و متكبر در خانواده اي كه پدر نظامي براي گرفتن نمره درسي فرزندش به مسئولين مدرسه فشار مي آورد، خانواده اي كه نوكرهاي هندي دارد، تازه به دوران رسيده و نوكيسه است و بركنار از زندگي عادي عامه با ثروت و منش متكبرانه خود موجب نفرت مردم شده اند. قاب عكس روي ديوار اطاق زن تصوير مشهور عليقلي خان سردار اسعد بختياري فاتح تهران  است كه مدالها نشانها و حمايلي كه پس از فتح تهران از مجلس شوراي ملي دريافت كرده است را به سينه دارد.  در دو قسمت قبلي اين سريال توهينهاي ديگري هم به بختياري ها شده بود،

داستان مجموعه تلوزيوني سرزمين كهن روايت زندگي كودكي است به نام «رهي»، پدر و مادر كودك كه داراي مرام كمونيستي بودند در جنگي داخلي كشته شده اند . تصاوير پيش از آغاز فيلم بمباران بي رحمانه مردم توسط هواپيماهاي ارتش ايران را نشان مي دهد....

«رهي» اكنون تحت تكفل يك معلم دلسوز هم مسلك والدين خود قرار دارد، معلمي كه پدرخوانده ي «رهي» است فردي منطقي و عدالتخواه است، داستان در شهر تهران مي گذرد، ديالوگهاي فيلم اشاره به كشته شدن پدر و مادر كودك در وقايع آذربايجان دارد، بخشي از داستان به اتفاقات درس و مدرسه «رهي» مي پردازد، يكي از همكلاسي ها كه شخصيت بدجنس و زورگو دارد، عضو ديگري از خانواده متكبر است و ثرتمند بختياري است.

در قسمتهاي اول و دوم سريال در ميان گفتگوهاي معلم و همكلاسي ها فرقه دموكرات آذربايجان تطهير مي شود: (الان خوبه كه نفت ما را انگليس مي بره ؟ اقلا اونا(منظور حكومت دستنشانده دموكرات آذربايجان) مي خواستند منابع ما از منطقه خارج نشه ! شخصيت ديگر فيلم معلم تاريخ  است فردي خشن !

وقتي قسمتهاي اول اين سريال پخش شد عده اي از نخبگان لربختياري از ديالوگهاي توهين آميز فيلم به بختياري انتقاد كردند، عده ديگري باخوشبيني گمان مي كردند ، كه موضوع فقط يك تشابه فاميلي است كه به دليل نا آشنايي يا بدسليقگي نويسنده و كارگردان  انتخاب شده و در سطح دعواي دو خانواده است، اما زواياي پنهان اين سريال در قسمت سوم بيشتر برملا شد ، شخصيت نامحبوب فيلم (عمه سالخورده يا خانم بختياري كه توسط معلم توده اي از او باعنوان «پيرسگ» ياد مي شود) مي گويد «بختياري مرحوم» با ازدواج پسرم بادختري كه انتخاب كرده بود مخالف بود چون از خانواده ي چندان اصيلي نبود، دوربين همزمان با ذكر نام «بختياري مرحوم»  بر عكس روي ديوار اطاق مكث مي كند، باكمال تعجب تصوير درون قاب عليقلي خان سردار اسعد بختياري فاتح تهران و قهرمان مشروطه است. عبارات بعدي كه توسط معلم توده اي نثار زن مي شود اين است: به چه چيز خودتان افتخار مي كنيد به كدام اصل و نسب؟ به سرپاگرفتن سگهاي انگليسي و كاسه ليسي كنسول  انگليس؟ مي خواهيد فردا سر كلاس براي بچه ها قصه اينكه بختياري ها چطور بختياري شدن را بگويم؟

معلم توده اي اردكاني نام دارد، شهري در استان يزد ، تنها شخصيتهاي نامحبوب فيلم يكي معلم تاريخ و ديگري افراد خانواده بختياري اند ، با اينكه شغل پدر خانواده نظامي گري است اما اين شخص نوكرهاي هندي (اشاره مستقيم به ارتباط با انگليس) دارد.اينها مصالح وموادي است كه پيامي آشكار به بيننده گان منتقل مي كند: خيانت بختياري ها به كشور، خيانت عليقلي خان سردار اسعد به كشور، ازتباط بابيگانگان،تكبر ، نخوت و ستمگري بختياري ، عدالتخواهي حزب توده، مظلوميت فرقه دموكرات آذربايجان، حقانيت اردكاني و  . . .

نويسنده ي فيلمنامه علي طالبزاده است: وي در مصاحبه اي مندرج در مطلب صفحه9 روزنامه اعتماد مورخ  دوم اسفند86 مي گويد: اعتقاد شخصي من اين است كه هرداستاني قالب خاص خودش را مي طلبد بستگي به اين دارد كه ما چه چيزي را مي خواهيم بگوييم و چقدر مواد داريم»

با اين حساب براي خوشبينانه ترين  افراد نيز شكي باقي نمي ماند كه قضايا نه تشابه اسمي اتفاقي، و نه در حد روايت داستاني ساده در قالب دعواي دو خانواده موسوم به بختياري و اردكاني است، بلكه موضوع اعتقاد ويژه و درك شخصي عوامل توليد فيلم از تاريخ  معاصر است كه به طراحي قالبي براي انتقال مفاهيمي مورد نظر خود منجر شده است؛ مفاهيمي كه گاه در دعواي پسربچه زورگوي بختياري با پسرك مظلوم اردكاني و‌گاه در دشنامهاي معلم توده اي به اصل و نسب شخصيت خانم بختياري وگاه در ردو بدل كردن نظران شاگردهاي مدرسه در مورد حقانيت فرقه دموكرات آذربايجان و گاه در قالب نوكر و كلفتهاي هندي افسرنظامي بختياري پنهان شده است،

در فيلم اشارات مستقيم به بلوك بندي هاي قومي كشور مي شود؛ اردكان آذربايجان بختياري ،‌ مركزايران، شمال غرب و جنوبغرب ، آشكارا قطب بندي شده اند،‌وقت زيادي كه براي ساخت فيلم صرف شده است نشان مي دهد كه تم تاريخي آن، تصاوير و وقايعي كه خوب و بد وسياه و سفيد معرفي مي شوند همگي مطالعه شده و در يك فرآيند دقيق فني محاسبه و دركنار هم چيده شده اند.

لذا بنظر مي رسد كه پشت پرده ي فيلم عزم عظيمي براي تخطئه و لجن مالي يك قوميت و نقش آنها در دوره ي تاريخي مشخصي و تطهير نگرش واگرايانه به حاكميت ملي است كه منجربه تسويه حساب قومي خطرناكي شده است.

چه چيز عوامل فيلم را برآن داشته تا بر روي خط شكافهاي  قومي حركت كنند و تجزيه طلبان را تطهير و پاسداران تماميت ارضي را تخطئه كنند؟

ممكن است تبارشناسي عوامل اين فيلم ما را به دلايل هجمه بي سابقه به قوميت بختياري رهنمون كند،

عوامل ساخت سريال سرزمين كهن عبارتند از:

كارگردان كمال تبريزي

 مشاورعباس سليمي نمين، مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران

 نويسنده فيلم علي طالبزاده اردوبادي

با يك حساب سرانگشتي مي توان دريافت كه 90درصد عوامل موثر فيلم برخواسته از يك تبار و محدوده جغرافياي خاص هستند، لذا دور از ذهن هم نيست كه بخاطر علايق قومي  و منطقه اي خود، سيدجعفر پيشه وري جدايي طلب دستنشانده ي شوروي در اين فيلم با تطهير واغماض روبرو گردد و نيروهاي ملي و برجانشانندگان آنها كاسه ليس انگليس!

اگرچه به دليل اشاره هاي آشكار فيلم به بختياري ها تا اينجاي فيلم تنها منابع بختياري ها از آن انتقاد كرده اند، ‌اما نكته اي كه مغفول مانده آن است كه نوك تيز پيكان اين فيلم نه قوم بختياري، بلكه تماميت ارضي و مليت ايراني را نشانه رفته است.

اينگونه كه آرام آرام مشخص مي گردد ماموريت فيلم تطهير فرقه دموكرات آذربايجان و تقبيح نيروهاي ملي در دهه 20است، بخصوص اگر به ياد داشته باشيم كه در همين دوره ي تاريخي بختياري ها بطور موثر در پايان دادن به حيات سياسي وابسته گان به شوروي و حكومت استعماري پيشه وري در آذربايجان، ايفاي نقش كردند. در ضمن همين بختياري ها بودند كه آخرين شاه قاجار ، محمدعلي شاه را بركناركردند، پس از فتح تهران فتنه عوامل روسي و سالار الدوله را كه قصد جدايي بخشهايي از ايران را داشتند فرونشاندند،

اسناد ناب دوران مشروطيت نشان مي دهد كه بختياري ها به رهبري عليقلي خان سردار اسعد اصلي ترين نيروي فاتح تهراند بودند و ادعاي آنها در رهبري مشروطه بيش از هر مدعي ديگري سنديت دارد.

روايتي كه از تاريخ مشروطه مي شود رشادت دو قطب مجاهدين بختياري- اصفهاني - گيلاني و مجاهدين تبريز را در شمول خود دارد، ، اما عزمي حكومتي در سالهاي پس از مشروطه تلاش كرد تا نقش يكي از آن دوقطب را به نفع ديگري تقليل دهد، رضاشاه پهلوي به دليل مخالفت بسياري ازمجاهدان بختياري با حكومتش ، سعي كرد تا از درج مجاهدتهاي مشروطه خواهان بختياري و گيلاني در تاريخ بكاهد، نتيجه ي كار رضا شاه اين شد كه فرصت پررنگ شدن شريك ديگر افزون گردد.

 از پايان دوران قاجاريه به بعد كه صنعت  چاپ و نشر و سينما تحولي در تاريخ نويسي و ايجاد ذهنيتهاي تاريخي ايفا كرده است، هركس به فراخور ميزان بهره مندي از امكاناتي كه از اين صنايع داشت به ترسيم تصوير بزرگتري از قوم و قبيله ي خود پرداخت، بعدها مردان سياسي بر عرض و طول وقايع افزودند، تا جايي كه برخي ملتجايين به سفارت عثماني عنوان قهرماني مشروطه را حمايل كردند، ‌استمرار آن ديدگاه ها در روايت تاريخي سريال سرزمين كهن و دشنام به عليقلي خان سردار اسعد مشهود است.

حرجي بر مردان سياسي كه قلم را به قائده ي علم خود از سياست مي گردانند نيست، اما چرا رسانه اي كه داعيه ي ملي بودن را دارد، در تهيه و پخش فيلمي كه عنوان سرزمين كهن ايران را برخود نهاده است، از بديهيات  عدالت كه احترام به تنوع قومي و تكثر در نگرش و نقل تاريخ است بي بهره مانده؟

متاسفنه نبود عدالت فرهنگي در بازنمايي افتخارات و تاريخ اقوام در طول تاريخ پر فراز و نشيب ايران و تراكم و تمركز برخي اقوام در سلطه گري بر رسانه هاي ملي و خلا وجود اقوام ديگر موجب شده است كه برخي با نگاه جانبدارانه نه تنها با استفاده از امكانات بيت المال به بزرگنمايي بيش از حدحركات تاريخ خود اقدام كنند بلكه با يك گام نزديك آمدن و بكارگيري افكار راديكال حتا تماميت ارضي ايران را به زير سئوال ببرند .

از سويي اقوام كم اقبالي همچون لر و بختياري همواره معترض به تصريح نشدن سهم خود در افتخارات ملي نوميدانه در نوبت انتظار نگاه عادلانه به قوميتها و هويتها باقي مانده اند.

شگفتا از پخش سريالي كه در پوشش يك طرح داستاني جذاب سعي در القاء ذهنيتي دارد كه كساني كه در ضعيفترين دوره تاريخي ايران به كمك پاسداري از تماميت ارضي آمدند. مردمي وابسته به انگليس و نوكيسه  بودند، وحق را به جانب فرقه دموكرات آذربايجان و پيشه وري مي دهد كه دولت دست نشانده ي او با نامه هاي خاضعانه خواستار الحاق پاره ي تن ايران به شوروي كمونيستي بود.

دستگاه عريض و طويل صداو سيما كه به داشتن فيلترهاي مختلف بازبيني واصلاح شهره است ، علي رغم اعتراضهاي قبلي مردم بختياري اجازه ادامه پخش اين سريال را داده است، تامل برنگيزاست ، سواي از توهين هايي كه سريال سرزمين كهن به بختياري دارد آنچه بيش از همه خطرناك مي نمايد به زير پاگذاشتن ارزشهاي ملي نظير وطن دوستي و دفاع از تماميت ارضي است، نتيجه  ي عملكرد بي مسئوليتانه صدا وسيما اين است كه جامعه بختياري مجبور به تحمل توهينهايي باشد كه بابت وطن دوستي و ميهن خواهي تاريخي خود  به آن مي شود.

وقتي خروجي مشاوره مدير مطالعات تاريخ ايران (عباس سليمي نمين) در نمايش يك فيلم در معرض قضاوت عموم نمره اي پايين دريافت ميكند و اين همه محل اشكال است و از طرفي تدبيركنندگان رسانه ملي هم  متوجه تراكم قومي عوامل توليد در يك سريال تاريخي نمي شوند،  جاي تعجب نيست كه رسما و در پربيننده ترين ساعات پخش روايتي از دوران مشخصي از تاريخ بيرون مي رود كه در آن همزمان، تجزيه طلبي تطهير و پاسداري از تماميت ارضي تقبيح مي گردد.

نكته آخر جاي تامل و اندازه ي گيري امانت داري و وثوق به روايت تاريخي است كه از زير دست تشكيلات تحت سرپرستي چنين افرادي بيرون مي زند . ارادت سالاري قومي و برخورد سليقگي در بركشيدن و فروكوفتن اقوام ، نمونه اي از عملكرد دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران است. چه كسي به راستي آزمايي اين نگرشهاي يكسويه مي پردازد و چه زمان مي توان مانع نقل ناعادلانه و نامنصفانه تاريخ و حركت در مسير شكافهاي قومي شد؟

چون غرض آمد هنر پوشيده  شد

صدحجاب از دل بسوي ديده شد

 

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com