|
براثر بی توجهی سازمان ميراث فرهنگی
قلعه با عظمت، مبهوت کننده و منحصر به فرد اشکانيان
در آستانه فرو ريختن است
اين قلعه زيبا با اتاقها، فضاهاي معماري مختلف، آتشكده، حياط مركزي، ديوارهاي دفاعي، و با همه عظمت در حال نابودی کامل است
حسن ظهوري
بر دامنه تنها پشته طبيعي سيستان، قلعهاي منحصربهفرد توسط اشكانيان ساخته شده كه امروز به كوهخواجه شهرت دارد و به آن تختجمشيد خشت و گل ميگويند.
اكنون اين بناي زيبا به دليل بيتوجهي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور در آستانه فروريختن است.
روزگاري درياچه هامون پر آب بود و كوه خواجه به مانند جزيرهاي سربرآورده از ميان آبهاي اين درياچه از دور رخنمايي ميكرد.
آن زمان كوه خواجه و قلعه اشكاني آرام گرفته بر پشته آن خوشبخت بودند. خوشبخت از آن جهت كه انسان كمتر ميتوانست به آن دسترسي داشته باشد و همه از دور به زيارت اين كوه مقدس ميپرداختند.
در اين ميان آن عدهاي كه ميخواستند نزديكتر شوند، با قايقهاي پارويي؛ خودشان را به زحمت به كوه خواجه ميرساندند و علاوه بر زيارت خواجه كه قبر او بر بلندترين نقطه كوه واقع شده، سري هم به قلعه اشكاني ميزدند.
امروز اما درياچه هامون خشك شده و جاده ترانزيتي كه از ميان جاده اصلي به سمت كوه خواجه منحرف شده، پاي آدميان زيادي را به قلعه اشكاني آن بازكرده و سرآغاز فصل جديدي در تخريب اين اثر منحصر به فرد اشكاني شده است.
***
خشكسالي تنها منظره پيش رويم است. ماشين با سرعت نه چندان زيادي مسير جاده پر پيچ و خمي را كه به كوه خواجه منتهي ميشود ميپيمايد و روستاها و مردمي كه در خشكسالي زندگي ميكنند يكي يكي از جلوي چشمانم ميگذرند.
چه بر سر اين مردم آمده است؟ ميگويند 8 سال است باران نباريده و هامون و هيرمند و سيستان خشك شده است.
«عليرضا خسروي»، مدير پايگاه پژوهشي شهرسوخته ماشين را هدايت مي كند و وقتي ميخواهد از كنار پيرمرد سيستاني بگذرد، ترمزي ميزند و ميپرسد: «پدرجان خوبي، از خشكسالي چه خبر؟» پيرمرد هاج و واج نگاهي به روستاي نيمه ويرانش مياندازد و ميگويد : «شكر».
«كوه خواجه ميرويد؟» اين را با لهجه سيستاني ميگويد و خسروي هم سيستاني جواب مثبتي ميدهد.
«براي ما هم دعا كنيد؛ انشاءالله خشكسالي تمام شود.» پيرمرد اين را ميگويد ميرود و ما هم مسيري را در پيش ميگيريم كه در امتداد آن كوه خواجه، به "شبحي" در افق جاده مي ماند.
جاده ترانزيتي را كه به طرف كوه خواجه تغيير مسير ميدهيم باورم نميشود كه آن لكههاي سفيد روي پشته اين كوه مقدس ، همان قلعه اشكاني است كه پيشتر دربارهاش شنيده بودم. نزديكتر كه ميشوم آن لكه سفيد رنگ شكل برج و بارو به خود ميگيرد و نمايي از قلعه پشت آن سراب قبلي ديده ميشود.
قلعهاي بزرگ اما ويران.
قلعهاي بزرگ و ويران اما هنوز زيبا و مبهوت كننده.
***
كوه خواجه كه به آن "كوه خدا"، "كوه رستم" و "كوه اوشيدم" هم مي گويند، با ارتفاع تقريبي 133 متر از سطح دشت تحت تاثير جريانات زمين ساختاري دوران سوم شكل گرفت.
اين كوه در باورهاي سه مذهب زرتشتي، مسيحيت و اسلام داراي قداست است و به گونهاي با فرجام خواهي، بهروزي و حاكميت عدل و داد بر پهنه ايران ارتباط داشته است.
آثار موجود بر كوه خواجه به دوران اشكاني، ساساني و اسلامي مرتبط ميشود.
پژوهشگران آثار موجود را تخت جمشيدي از خشت و گل ناميدهاند كه يادماني از عظمت و شكوه تمدن و فرهنگي غني را به نمايش ميگذارند.
خسروي ميگويد: «در انجيل متي آمده سه مغ هر روز از بلنداي كوهي ستاره تولد مسيح(ع) را جستجو ميكردند. اين كوه در شرق فلات ايران و در سيستان بوده و از بالاي همين كوه نيز ستاره تولد مسيح ديده شده. مغهاي ايراني رد ستاره را دنبال ميكنند و به مكاني ميرسند كه مسيح متولد ميشود و در حالي كه نوزاد در دامان مادر تازه فارغ شده آرام گرفته بود، با آنها سخن ميگويد. آنگونه كه از نوشتهها مشخص است، آن كوه معروف همان كوه خواجه است.»
قلعه اشكاني روي كوه خواجه ، داراي اطاقها، فضاهاي معماري مختلف، آتشكده، حياط مركزي، ديوارهاي دفاعي، بخش حاكم نشين و حصاري محكم است.
اين اثر باشكوه با تمام عظمت امروز چنان سرخم كرده كه تصور شكوه سواران و قشون نظامي توانمند اشكاني و ساساني در آن ، مشكل است.
داشت
خسروي درباره وضعيت قلعه اشكاني كوه خواجه ميگويد: «اين قلعه اشكاني تا چند وقت پيش هم پايگاهي پژوهشي و حفاظتي داشت كه تقريبا امروز به حالت تعليق درآمده است. هرروز خطر جديدي در انتظار اين قلعه اشكاني است . بخشهاي مختلف آن كه هنوز به درستي تثبيت نشده، هر روز فرو ميريزد. نقش سه سوار ساساني ساخته شده از خشت بر ديواري در نزديكي اطاق گالري، نمونه اي از اين دست است.»
ميگويند اگر باران ميباريد ديگر قلعه اشكاني كوهخواجه هم نبود. اين بيآبي و خشكسالي؛ عجب به داد كوه خواجه رسيده است.
نه تنها ظواهر كه شواهد موجود روي كوه خواجه نشان از بيتوجهي از حد گذشته سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور دارد. گويا اصلا سيستان وبلوچستان در تصميمهاي كشوري و فرهنگي جايي ندارد.
بخش اصلي قلعه در شيب جنوب شرقي با سه ديواره دفاعي تركيب و تقارني از معماري مركزي و فضاهاي منفرد جنبي با عملكرد توامان زيستي و دفاعي و عبادي است.
اين بخش در بردارنده زيباترين گچبريهاي دوران اشكاني و نقاشيهاي متنوع و تنها نقش برجستههاي گلي شناخته شده و نيز بنيادهاي اوليه معماري دو ايوانه و چهارايوانه، طاقها و گنبدهاي اوليه است.
بناهاي كك كهزاد، كوشك چهل دختران، زيارت پير گندم بريان، و مزار خواجه و قبور اسلامي از بناهاي مهم سطح كوه است.
امروز از اينهمه شكوه كه صحبت آن به ميان ميآيد تنها خرابهاي به جاي مانده كه از سر بيتوجهي رو به نابودي كامل است.
پا به اطاق گالري قلعه اشكاني كه ميگذاريم، خسروي ميخكوب مي شود!: حفاران غيرمجاز براي يافتن شياي باستاني يكي از ديوارهاي اطاق گالري را تخريب كردهاند.
مگر از اين قلعه چقدر باقي مانده كه آن را نيز بايد حفاران غيرمجاز تخريب كنند. با ديدن اين صحنه خسروي به سازمان ميراث فرهنگي و من به خبرگزاري ميراث فرهنگي زنگ ميزنم. تنها ميتوان اندوه خورد.
اندوه آنچه از سر بيتوجهي نيست و نابود ميشود.
به طور يقين ميتوان گفت كوه خواجه و قلعه اشكاني آن به دست فراموشي سپرده شده است. نه از مرمتگر خبري هست و نه از پاسداري كه شب را در آن بماند.
قلعه به حال خود رها شده و تنها روزها چند نگهبان از آن پاسداري ميكنند.
مگر چند قلعه همچون تخت جمشيد خشت و گل كوه خواجه ميتوان ديد.
به گفته خسروي اين قلعه كه هنوز وسعت بسيار زياد آن را ميتوان ديد و فهميد و در كوچهها و اطاقهايش قدم زد ،در ايران بينظير است و نمونه آن تا كنون ديده نشده . سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري تا چه زماني به غفلت خود در مورد اين قلعه باستاني ادامه ميدهد؟ اين شايد سئوالي باشد كه خود مسئولان سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري كشور هم در پاسخ به آن نا توان باشند.
سيستان و بلوچستان _ خبرگزاري ميراث فرهنگي