International Committee to Save the Archeological Sites of Pasargad |
|
يبانيه ها | آرشيو مطالب پاسارگاد | آرشيوخبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيوتاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | و آرشيو هاي ديگر بازگشت به صفحه اصلی
سیوند نام روستای
بزرگ و خوش آب و هوائی در هشتاد کیلومتری شمال شیراز، پانزده کیلومتری شمال تخت
جمشید و برسر راه اصفهان به شیراز است. رود کوچکی در درهی سیوند جریان دارد که
سیلابهای آن به رود کر میپیوندد و به دریاچهی بختگان در شمال شرقی شیراز و جنوب
غربی تخت جمشید میریزد. آب در یاچهی بختگان شیرین نیست، اما در مجاورت آن چاه
میزنند و از آب آن چاهها که قابل تحمل تر است برای کشاورزی استفاده میکنند. این
دریاچه در روزگاری به دریاچهی تشک در شمال بختگان و جنوب ابرقو( جنوب غربی مروست و
هرات) و جنوب شرقی ارسنجان راه داشته، اما به علت کم آبی ، استفادهی بیشتر از آب
رودکر و انتقال مقداری از آن به شهر شیراز، این پیوستگی از میان رفته و دریاچهی
تشک هم مانند بختگان در خطر خشکی است. در سالهائی، مثلا 1382هر دو دریاچه خشک شد،
اما از وضعیت کنونی آنها آگاهی ندارم
در یاچههای شور هنگامی که خشک شوند برای ساکنان اطرافشان بیماریهای خطرناک به بار
میآورند. دست کم تجربهی دریاچهی آرال در این زمینه، پیش چشم ما است که هنوز بخش
بزرگی از آن آب دارد. اینک با ساخت سد سیوند، بخش کوچک دیگری از آبی که به
دریاچههای تشک و بختگان میریخت، از میان خواهد رفت و این دریاچه را با خطر خشکی
بیشتر مواجه خواهد ساخت. آب رود سیوند راه فرار به خارج از ایران یا جای نامناسبی
ندارد. در واقع این سد، آبی را که در دریاچهی بختگان گرد میآمد و در کشاورزی به
کار میرفت، به پشت سد سیوند منقل خواهد کرد و به کشاورزان یا مردم دیگری خواهد
داد. این کار چه معنی دارد؟ گذشته از این که با گرفتن نمک از دریاچهی بختگان هم
مقداری نمک به دست میآمد که حالا روی زمین خواهد ماند و برای مردم مزاحمت و بیماری
خواهد آورد.
سد سازی و زدن چاه عمیق بویژه در کشور زلزله خیز ما و پس از ویران کردن قناتها،
جنگلها و آبخیزها، آسان ترین و برای مجریان مفید ترین راه تامین آب است، زیرا
برای ساخت هر سد مخارج هنگفتی صورت میگیرد که بی گمان منافع آن به مردم بومی
نمیرسد. عده ای از بومیان تنها مدت کوتاهی به زیان محیط زیست، به آب دسترسی
مییابند.سدی که در زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی بر روی رود سرباز در بلوچستان
زده شد، ظاهرا گم شده و به یابندهی آن میتوان جایزه داد. در همان زمان سدهای
کوچک دیگری هم در جاهای دیگری زده شد که یک سد خاکی آن در نزدیکی بیجار تاتاریخی که
من خبر دارم(1379) آب پیدا نکرد. ایشان کلنگ بسیار بزرگ و سنگین سد دیگری را هم در
جنوب اردبیل برزمین زدند که من به همراه یکی دو تن از مسئولان امر در استان هر چه
کوشیدیم به زیارت جای کلنگ خوردگی نائل نشدیم تا چه رسد خود سد. برای آن کلنگ تنها،
چندین ملیون تومان خرج شده بود و دست کم یک هواپیما ایشان و همراهانشان را از تهران
به اردبیل آورده بود. نمونههائی را میتوان یادآور شد که نشان از زیانمندی سدها
دارد. برای مثال در زلزلهی رودبار سد سفید رود آسیب دید، گرچه به این دلیل خطر
ویرانی ندارد، اما اگر زلزله تکرار شود،
معلوم نیست که بر سر گیلان چه بیاید.
اینک سد سیوند در جائی ساخته
میشود که گذشته از بیفایدگیش، چنان که میگویند به چندین بنا و منطقهی مهم
باستانی ایران صدمه خواهد زد و بخشی از آنها را به زیر آب خواهد برد، گذشته از این
که آن هم خطرات سدهای دیگر را به همراه خواهدداشت. مسئول پیشین سازمان میراث
فرهنگی حکیمانه گفته است که آیندهی ایران مهم تر از گذشتهی آن است. گوئی در این
سد سازیها غیر ازجیبهای ویژه ای، برای آیندهی ایران هم فکر میشود. مجموع سودی
که از این سد به دست خواهد آمد، با در آمدی که از راه فروش بلیط برای دیدار از این
مناطق میتوان به دست آورد، برابری نمیکند. از سود آن سد باید زیان بیماریهائی را
که مردم اطراف بختگان و تشک را به خطر خواهد انداخت ،کم کرد.
مهم تر این که بخشهای مهمی از
آثار باستانی که به زیر آب خواهد رفت، تاکنون حفاری و شناسائی نشده است و با
از میان رفتن آنها بخشی از تاریخ و فرهنگ ما – که امکان بررسیش وجود دارد، محو
خواهد شد و اگر در میان آنها اشیاء آسیب پذیر(فلز، استخوان و عاج، چوب ، بافته و
مخصوصاً رنگ) وجود داشته باشد، بکلی از میان خواهد رفت. باید دید که اگر در میان
این آثار یک مسجد قدیمی هم وجود داشت، آیا رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی، جرئت
داشت که آیندهی ایران را مهم تر از گذشته اش بداند؟ گرچه که بسیاری از مسئولان
کنونی کارها در کشور اساسا به این چیزها توجه ندارند و نمونهی آن میدان نقش جهان
در اصفهان است.
آیا در میان حکومتگران ایران کسی نیست که
به این مسائل ساده و پیش پا افتاده فکر و از این کارها جلوگیری کند ؟ من مطمئن هستم
که اگر آبخیزهای منطقه زنده و ترمیم شود، آب بیشتری در منطقه خواهد ماند و به صورت
سیلاب روان نخواهد شد. این کار اگر در همهی کشورما صورت گیرد که کاری است ناگزیر و
خردمندترانی شاید روزگاری دیگر به آن خواهند پرداخت، منافع آن به مراتب بیش از
سدسازی در ایران خواهد بود که با زلزلههای پی در پی از میان خواهند رفت.با تشویق
آبخیز داری برای عده ای از جوانان کشورما کارهای مفید پیدا خواهد شد.
گاهی در ایران زلزلهها پشت سرهم تکرار میشوند. به دنبال زلزلهی بم و در طی
تقریباً یک سال برابر یادداشتهائی که من از اخبار برداشته ام، بیش از صدو پنجاه
زلزلهی کوچک در ایران رخ داد. اینها محال است که روی ساخت و سازها اثر نکند.
خردی را که لازمهی حفظ میهنمان از گزند روزگار است هرچه زودتر بیابیم. دلسوزی برای
مردم به معنی دلسوزی برای محیط زیست آنها هم هست.
سعدی از دست دوستان فریاد
پس از نوشتن این یادداشت نامه ای از دوست جوانی که در آب منطقهی سیوند کار و پژوهش
کرده به دستم رسید که در آن خبر میدهد که متاسفانه تحصیل کردهها و استادان ایران
در کمک به این گونه طرحها پیشقدم هستند. البته من این گونه کارها را در طرحهای
دیگری دیده ام. وقتی دانشگاهها هم به تاسی از سازمانهای دیگر شرکت تشکیل بدهند و
دستی در غارت کشور داشته باشند، تکلیف تحصیل کردگان هم روشن است. بی گمان وقتی
بدبختی دامن خودشان را هم بگیرد، آنگاه باز هم از ملت مظلوم ایران گله خواهند کرد و
از ایشان طلبکار خواهند شد، چنان که هم اکنون هم در واقع مشغول پس گرفتن طلب خود از
مردم ایران هستند.
چهارشنبه
۹ شهريور ۱۳۸۴