|
آيا شما هم نامه ي سرگشاده را امضا کرده ايد؟
از «شر» آبگيری سد سيوند بگذريد
شکوه ميرزادگی در گفتگويي با روز
از: شيرين کريمی
شکوه میرزادگی، از جمله جهره های فعال فرهنگی است که در سال های اخیر، نیروی زیادی صرف مبارزه با از بین رفتن آثار باستانی ایران کرده است. با نزدیک شدن آبگیری سد سیوند و غرق پاسارگاد، او بر تلاش خویش افزوده؛ در این ارتباط با وی سخن گفته ایم.
*
نامه اخیر کمیته نجات پاسارگاد نشان می دهد خطر نزدیک است. اینطور نیست؟*
بله در يک ماهه اخير چند تن از مسئولينی که در اين مورد تصميم گيرنده هستند خبر از نزديک شدن اين فاجعه داده اند. از سويي آقای رحيم مشايي رييس سازمان ميراث فرهنگی در يک مصاحبه مطبوعاتی و در مقابل حيرت خبرنگاران گفته است هيچ چيز در تنگه بلاغی نيست که مانع آبگيری شود، و از سويي ديگر وزارت نيرو که در انتظار تصميم سازمان ميراث فرهنگی است، اعلام کرده که تا آخر سال 85 آبگيری انجام خواهد شد. واکنش های موسسات حقوقی و پژوهشی و مطبوعات، چه در ايران و چه در بيرون از ايران، سبب شد که ميراث فرهنگی تصميم درباره آبگيری را برعهده باستانشناسان بگذارد. اين تصميم گيری در سی ام دی ماه انجام خواهد شد. به اين ترتيب به نظر می آيد که اين آخرين مرحله کار است و اگر باستانشناسان نظر دهند که آبگيری می تواند انجام شود ما در فاصله دو ماه آينده، که فصل سيلابی منطقه است، شاهد شروع به زير آب رفتن آثار باستانی تنگه بلاغی، دشت پاسارگاد و بالاخره به خطر افتادن وضعيت آرامگاه کوروش بزرگ خواهيم بود.
* پروژه زیر آب بردن پاسارگاد کی شروع شد وتاکنون چه مراحلی را طی کرده است؟*
پروژه ساختن سد سيوند پانزده سال پيش، در زمان آقای رفسنجانی شروع شد. در آن زمان، وزارت برق به سازمان ميراث فرهنگی نامه می نويسد و از آن ها می خواهد بگويند آيا می شود در منطقه تنگه بلاغی، سدی ساخته بشود و آيا چنين سدی مشکلی از نظر آثار باستانی بوجود نخواهد آورد؟ آنگونه که مسئولين وزارت برق در يک سال و نيم پيش گفته اند، سازمان ميراث فرهنگی جوابی به آنها نمی دهد و آن ها سکوت را علامت رضا می گيرند و عمليات سد سازی را شروع می کنند. اين عمليات بی سر و صدا انجام می شود و برای مدت ها کسی نمی داند که در تنگه بلاغی چه خبر ست، در حالی که بعدها [يعنی در دو ساله اخير] که باستانشناسان در تنگه بلاغی حفاری و تحقيق می کنند معلوم می شود بخش هايي از آثار باستانی زير چرخ های بولدوزرها از بين رفته اند که يکی از آن ها کاخ داريوش بوده است. پس از اينکه آرامگاه کورش و آثار اطراف آن در دشت پاسارگاد به ثبت يونسکو رسيد و بعنوان يک اثر فرهنگی جهانی شناخته شد، موضوع از پرده بيرون می افتد و با فشار يونسکو باستانشناسان مختلف در چند هيات برای تخمين اينکه در تنگه بلاغی چه چيزی وحود دارد به کار مشغول می شوند. به اين ترتيب، حدود دو سال پيش ناگهان داستان وجود آثار باستانی در تنگه بلاغی مطرح می شود. وزارت نيرو و سازمان ميراث فرهنگی که ابتدا منکر وجود آثار باستانی در آنجا می شوند بر اثر واکنش افکار عمومی ايران و جهان تسليم شده و ادامه کار باستانشناسان را ممکن می کنند. و در همين زمان است که "رومی برشالا"، باستانشناس فرانسوی، از طريق انجام ژئوگرافی متوجه می شود که در زير تنگه بلاغی و بخش های عمده ای که زير آب خواهد رفت گنجينه های زيادی وجود دارد. از آن تاريخ به بعد پشت سر هم محوطه های جديدی کشف شده اند و ظرف چند ماهی پس از زمانی که مسئولين وزارت برق و ميراث فرهنگی گفته بودند در آنجا هيچ چيز وجود ندارد مشخصات 172 محوطه تاريخی ثبت شده است
*
کمیته نجات از چه زمانی بوجود آمد و تا کنون چه اقداماتی انجام داده است؟*
کميته بين المللی نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد، به عنوان يک کميته غير سياسی و
غير مذهبی، در آگوست 2005 شروع به کار کرد و بلافاصله با فرستادن نامه سرگشاده ای
به سازمان ملل، سازمان يونسکو، و سازمان های حقوق بشر و به مردمان جهان از همه
خواست تا برای حفظ گنجيه های ملی و بشری پاسارگاد و آرامگاه کوروش، به عنوان اولين
اعلام کننده حقوق بشر، اقدام کنند. در واقع وقتی ما شروع به کار کرديم مسئولين
ميراث فرهنگی در ايران عمل ما را عملی سياسی خواندند و مدعی شدند که نه تنها آثار
باستانی در تنگه بلاغی وجود ندارد بلکه اين حرف که آرامگاه کوروش در خطر است نيز
حرفی کاملا پرت و بی ربط است. اما کشف آثار پياپی در تنگه بلاغی و اعلام نظر
کارشناسان و باستانشناسانی که در آنجا شروع به کار کرده بودند روز به روز ادعاهای
کميته را مبنی بر وجود آثار باستانی ارزشمند در آن منطقه از يک سو و خطرهای مختلف
برای آرامگاه کوروش، از بالا رفتن رطوبت هوا گرفته تا سرريز کردن سد و امکان شکسته
شدن سد در اين منطقه زلزله خيز و ايجاد تخريب های غير قابل تصور از سويي ديگر ثابت
کرد. همراهی و شرکت اکثر رسانه ها و مردمان از سراسر جهان، بخصوص از ايران، سبب شد
که کميته فعاليت های خود را در مورد حفظ آثار تاريخی گسترش دهد. ما بخش تاريخ زدايي
را در سايت گشوديم و خبرهای رسمی و تاييد شده در مورد تاريخ زدايي در سراسر ايران
را آرشيو کرديم. اکنون آرشيو کميته فقط در ظرف مدت 17 ماه گذشته بيش از 600 مورد
ويرانی های عمدی و يا ناشی از عدم مراقبت مسئولين ميراث فرهنگی را در خود دارد. در
عين حال کميته در اين مدت با گذاشتن برنامه های مختلف تاريخی، و انجام مراسم در
روزهای عيد و روزهای ملی، مردم جهان را با آثار باستانی ايران آشنا کرده و از آن ها
برای نجات دشت پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ کمک و ياری خواسته است.
*
همايشی که شنبه آينده تشکيل می شود و نامه شما خطاب به اعضای آن است چه وظیفه ای بر
عهده دارد؟*
شرکت کنندگان در اين همايش، آنگونه که از نام آن برمی آيد، کسانی هستند که در اين
مدت نزديک به دو سال در تنگه بلاغی به کار کاوش مشغول بوده اند. آنها کسانی هستند
که بارها و بارها در نشريات رسمی دولتی خبر کشف هاشان منتشر شده و هم آنها بوده اند
که وجود 172 سايت باستانی [و يا به قول سازمان ميراث فرهنگی 133 سايت] را اعلام
کرده اند. آنچه که آنها تاکنون زير عنوان "طرح نجات بخشی" انجام داده اند، جز در
موارد معدودی که چند شيئی قابل حمل و نقل را به موزه پاسارگاد برده اند [موزه ای که
خود ميراث فرهنگی می گويد ساختمانش هنوز تمام نشده] بيشتر جمع آوری اطلاعات بر روی
کاغذ بوده است. يعنی در صورت آبگيری سد ما اطلاعاتی در مورد آنچه که در درياچه سد
غرق می شود در دست خواهيم داشت اما کل آثار همانجا باقی مانده و از بين می روند. به
عقيده کميته نجات، وظيفه حرفه ای، اخلاقی و انسانی اين افراد قابل احترام و زحمتکش
آن است که اهميت و ارزش اين آثار را به مسئولين ميراث فرهنگی و وزارت نيرو توضيح
داده و از آن ها بخواهند که از آبگيری سد سيوند صرفنظر کنند. ببينيد، اکنون به
تصديق مقالاتی که در نشريات مختلف دولتی و غير دولتی در خود ايران به چاپ رسيده
است، اين سد برخلاف ادعای وزارت نيرو نه تنها هيچ اثر مثبتی بر زندگانی کشاورزان
منطقه ندارد بلکه محيط زيست منطقه را نيز از بين خواهد برد. مثلاً، وزارت نيرو
همزمان با آبگيری ناچار است هزاران هزار درخت کهن اين منطقه را از ريشه قطع کند.
آنگونه که مسئولين محيط زيست می گويند زدن اين درخت ها به معنی آلوده کردن محيط
زيست کل آن منطقه و مناطق اطراف آن است. اگر آقای رحيم مشايي که اين همه مدعی توسعه
گردشگری در ايران هستند به جای حمايت از آبگيری سد سيوند، آن منطقه را برای
گردشگران آماده کنند، وضعيت اقتصادی آنجا آنقدر بهبود پيدا می کند که اثرش بر زندگی
کشاورزان آن منطقه قابل مقايسه با اين سدی خاکی نيست.
* چه باید کردتا مانع زیر آب رفتن پاسارگاد شد؟*
کار خيلی ساده ای ست. بايد از خير، يا بهتر است بگويم، شر آبگيری اين سد بيهوده گذشت، بايد مردمان در هر کجای دنيا که هستند تلاش کنند تا مسئولين را راضی کنند که از آبگيری اين سد بگذرند. ما می دانيم که برای ساختن اين سد ميليون ها ميليون خرج شده است، می دانيم که اين پول از جيب ملت ايران رفته است و بیرحمانه است اگر نسبت به يک ريال آن هم بی توجه باشيم. اما ما در همان ماه های اول تاسيس کميته که سد هنوز به مراحل اجرایی نرسيده بود راه حلی را پيشنهاد کرديم که می توانست اين پول را برگرداند. نوشتيم اگر سد را همچنان نيمه کاره بگذارند و بر پيشانی آن به زبان های مختلف دنيا بنويسند که: "ما اين سد را نيمه تمام رها کرديم تا ميراث و گنجينه های ملی و بشری خودمان را حفظ کنيم" و برای بازديد از آن بليت ورودی بگذارند ظرف مدت کوتاهی اين سد خالی به مرور خودش جزيي از آثار ديدنی می شود و درآمدی چندين و چند برابر پولی که برای سد پرداخت شده خواهد آورد. و تازه، تا ايران هست و دشت پاسارگاد هست، می توانند همچنان از توريست ها برای ديدار اين سد پول بگيرند و خرج سدهای ديگری کنند. اين پيشنهاد می تواند همچنان کارساز باشد اگر گوش شنوايي در ميراث فرهنگی وجود داشته باشد.
http://www.roozonline.com/archives/2007/01/001716.php