بيانيه ها/آرشيو مطالب  پاسارگاد/آرشيوخبرها / مقالات /آرشيو هنر و ادبيات/ تاريخ زدايي/ديداري ـ شنيداري/ و بخش هاي ديگر 

بازگشت به صفحه اصلي

 

يادي از دکتر پرويز ورجاوند سخنگوي راستين ملت ايران

 

از: دکتر شاهين سپنتا

 

دکتر پرويز ورجاوند ، صبح روز شنبه 19 خورداد ماه  1386 خورشيدي به علت ايست قلبي درگذشت.  دکتر پرويز ورجاوند در سال 1313 خورشيدي در تهران ديده به گيتي گشود . در نوجواني و در دوران تحصيل در اثر تجربه رويداد هاي تلخ جنگ چهانگير دوم با مشاهده نقش ويرانگر نيرو هاي بيگانه ، حس ميهن دوستي و دشمن ستيزي در نهاد او پاگرفت .از اين روي در حالي که 15 سال بيشتر سن نداشت به روزنامه نگاري روي آورد و انديشه هاي ميهن خواهانه خود و ديگر نوجوانان هم انديش را در يک روزنامه دانش آموزي منتشر نمود.

ورجاوند پس از رويداد هاي ۲۸ امرداد به « نهضت مقاومت ملى» پيوست . او در كنار مبارزه ملي ، تحصيلش را ادامه داد و موفق به دريافت ديپلم نقشه بردارى شد . سپس وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1337خورشيدي مدرک کارشناسي باستان شناسي خود را از اين دانشگاه دريافت نمود. او دو سال بعد در سال 1339 خورشيدي به درجه کارشناسي ارشد علوم اجتماعي از همان دانشگاه نائل شد. پرويز ورجاوند سپس براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت و در آنجا ضمن دريافت ديپلم انستيتو انسان شناسي فرانسه و ديپلم باستان شناسي شرق و دوران اسلامي از مدرسه عالي « لوور » ، در سال 1342 خورشيدي موفق به دريافت درجه دکتراي باستان شناسي و هنر از دانشگاه سوربون فرانسه شد . عنوان پايان نامه دوره دکتراي او « معماري هخامنشي و ارزش هاي ويژه آن در مقايسه با معماري يونان و مصر » بود . دکتر ورجاوند ضمن تحصيل در فرانسه ، با اين که از ميهن دور بود آتش مهر ورجاوند خود به مام ميهن را نيز پيوسته فروزان نگاه داشت و در اين راستا با گروهي از ياران دانشجو ، « سازمان جبهه ملى » را در اروپا ساماندهى نمود و خود مسؤوليت هيأت اجرايى و انتشار روزنامه ارگان آن با نام « ايران آزاد » را بر عهده  گرفت. دکتر ورجاوند پس از پايان تحصيلات در پاريس به آغوش مام ميهن بازگشت. اما ساواک با آغوش باز از او پذيرايي نمود و مدتي از صدور حكم استاديارى اش جلوگيري شد . در اين مدت او به مؤسسه تحقيقات اجتماعى دانشگاه تهران پيوست و مسؤوليت گروه انسان شناسى و ايلات و عشاير آن جا را بر عهده گرفت. او همزمان به انتشار نشريات معتبري همچون « باستان شناسى و هنر ايران » و « فرهنگ و معمارى ايران » پرداخت . همچنين به عضويت شوراي نويسندگان نشريه هاى معتبري چون « هنر و مردم »   و « هنر و معمارى » در آمد. دکتر ورجاوند از سال 1344 خورشيدي به عنوان استاديار دانشگاه تهران ، از سال ۱۳۴8 خورشيدي به عنوان دانشيار دانشگاه تهران و  از سال ۱۳52 خورشيدي به عنوان استاد دانشگاه تهران به تدريس و پژوهش هاي گسترده  دانشگاهي در زمينه هاي انسان شناسي ، باستان شناسي ، هنر و معماري ايراني پرداخت . از اين استاد ممتاز دانشگاه تهران و پژوهش گر برجسته بيش از 20 عنوان کتاب و  نزديک به پانصد مقاله علمي و هزاران مصاحبه و سخراني در رسانه هاي گروهي در سطح جهان منتشر شده است. از ميان کتاب هاي زنده ياد دکتر ورجاوند مي توان از « روش بررسي و شناخت علمي ايلات و عشاير  » ، « پيشرفت و توسعه بر بنياد هويت فرهنگى » ، « ايران و قفقاز ، اران و شروان » ، « سبک شناسى هنر معمارى در سرزمين هاى اسلامى » ، « خراسان و ماوراءالنهر » ، « سيماى تاريخ و فرهنگ ايران در موزه هاى اتحاد شوروى » ،  « سيماى تاريخ و فرهنگ قزوين » نام برد . در سال 1344 خورشيدي دکتر ورجاوند همچنين رياست « مركز برنامه ريزى و آموزش خدمات جهانگردى ايران » را نيز برعهده گرفت و کوشيد تا شمارى راهنماى کارآزموده و آگاه براى راهنمايي گردشگران آموزش دهد .

دکتر ورجاوند پيش از انقلاب همچنين به عنوان مشاور عالى « سازمان حفاظت آثار باستانى » كه بعدها به سازمان ميراث فرهنگى تغيير نام داد ، مشغول به کار بود و دوره هايي را براى مهندسان معمار، باستان شناسان ، معماران سنتى و افرادي که در زمينه تزيينات معمارى بناهاى تاريخى ايران فعاليت داشتند، برگزار نمود . دکتر ورجاوند در سال ۱۳۵۶ خورشيدي ، در جبهه ملى که با عنوان « اتحاد نيروهاى ملى » در صحنه سياسي ايران فعاليت مي کرد به تلاش هاي ميهن دوستانه خود ادامه داد و پس از انقلاب 1357 در دولت موقت « مهندس بازرگان » مسؤوليت وزارت فرهنگ و هنر را بر عهده گرفت . او خود درباره مسئوليتش در آن دوران به محمد شمخانى خبرنگار روزنامه ايران در اسفند ماه 1383 ، گفت :  « مسؤوليتى كه در آن شرايط بسيار حساس و بحرانى بار سنگينى بود. چون شرايط چنان بود كه مسائل مربوط به حفظ ميراث فرهنگى و تداوم فعاليتهاى هنرى به شدت از سوى گروهى صاحب قدرت در ساختار حاكميت زير سؤال قرار داشت و مشكلات فراوانى به وجود آورده بود. از جمله اين مشكلات تلاش هايى بود كه براى تخريب تخت جمشيد و شمار زيادى از بناهاى ديگر و همچنين تجاوز به موزه ها و آثار آن ها به عنوان يك اقدام انقلابى به صورت يك فعاليت گسترده مطرح بود. نكته بسيارمهم ديگر بهره گيرى گروههاى بسيارى از اوضاع آشفته مملكت بود تا بتوانند دست به كاوش هاى غيرقانونى و قاچاق بزنند. در اين مورد اخير از جمله مى توان به منطقه رودبار گيلان اشاره كرد كه در آنجا گروه چندصد نفره اى به تلاش پراختند تا آثار بسيار ارزشمندى را از دل خاک بيرون بياورند و به فروش برسانند. من براى اين كه بتوانم در برابر اين ماجرا موضع گيرى قاطع نشان بدهم، به گونه اى غيرمنتظره خودم را به منطقه رساندم و در ميان اين گروه پرشمار به صحبت پرداختم و اين گونه شرايطى پيش آورديم كه بخش زيادى از اين آثار را از گروه هاى قاچاقچى گرفته و به موزه ايران باستان برگردانيم. در زمينه مسائلى مثل سينما و بازگشايى آن به دنبال چند ماه تعطيلى، من باز با مشكلات فراوانى درگير بودم، كه با سرسختى كار بازگشايى سينماها به سامان رسيد. همچنين براى اولين بار توفيق آن را به دست آورديم كه تمام سالن هايى را كه در تهران مى توانست مورد استفاده قرار بگيرد براى رونق كار تئاتر - با همكارى صميمانه شمار زيادى از هنرمندان - مورد استفاده قرار بدهيم. پديده موسيقى هم كه به شدت در برابرش موضع گيرى وجودداشت ساماندهى شد و از ۱۴ واحد مختلف كه در وزارت فرهنگ و هنر پيش از انقلاب فعال بودند، چهار سازمان توانا براى بالا بردن سطح دانش موسيقى و توان بخشيدن به موسيقى ملى كشور سازماندهى شد. يكى ديگر از اقداماتى كه در آن شرايط حساس توفيق پرداختن به آن را پيدا كردم، منحل كردن اداره نگارش وزارت فرهنگ و هنر بود كه مسؤوليت آن سانسور و نظارت شديد بر انتشارات كشور و به ويژه كتاب ها بود. براى اين كار و در برابر اعتراض هاى صاحبان قدرت گفتم: وظيفه وزارت فرهنگ و هنر ايجاد بستر مناسب براى رشد فعاليت هاى هنرى و فرهنگى است و بنابراين ما حق نداريم تا از بيان آزاد انديشه جلوگيرى كنيم و قالب هايى را در اختيار هنرآفرينان و فرهنگ سازان قرار بدهيم كه در آن چارچوب خود را محصور ببينند.»

از ديگر تلاش هاي ارزنده و فراموش نشدني دکتر ورجاوند در دوران کوتاه وزارت فرهنگ و هنر او ، ثبت ميراث جهانى چند مجموعه مهم و تاريخى ايران يعني تخت جمشيد، چغازنبيل و ميدان نقش جهان اصفهان بود كه در تاريخ يونسكو ثبت همزمان اين تعداد اثر از يک کشور سابقه نداشت. دکتر ورجاوند در سال هاي آخر عمر ، تلاش فراواني را براي تعديل برج جهان نما در اصفهان و پاسداشت حريم ميدان تاريخي نقش جهان و همچنين گذر مترو اصفهان از خيابان شمس آبادي به جاي گذر از محور تاريخي چهارباغ انجام داد . از دغدغه هاي مهم او در آخرين روز هاي زندگي پربارش نگارش کتابچه راهنمايي درمورد تاثيرات سد سيوند و رطوبت ناشي از آن بر آثار باستاني تنگ بلاغي و دشت پاسارگاد ، به همراه گروهي از يارانش بود که ناتمام ماند . دکتر ورجاوند نخستين باستان شناسي بود که با صراحت و آشکارا به ارائه مستندات و دلايل انکار ناپذير در مورد آسيب هاي ناشي از سد سيوند بر ميراث فرهنگي پرداخت و افزون بر پشتيباني از برنامه هاي « کميته بين المللي نجات آثار باستاني دشت پاسارگاد » ، ده ها مصاحبه با رسانه هاي گروهي درون مرز و برون مرز انجام داد و در بسياري از دانشگاه ها و مراکز پژوهشي کشور حاضر شد و با ارائه تصاوير و نقشه هاي دقيق علمي و دست اول ، ديدگاه هاي کارشناسي خود را در اختيار همگان قرار داد . دکتر ورجاوند در آخرين روز هاي عمر با وجود بيماري براي تشويق و پشتيباني دوستداران ميراث فرهنگي در نمايشگاه آثار نقاشي که براي نجات پاسارگاد برپاشده بود ، شرکت کرد . دکتر ورجاوند افزون بر اين که کارشناس برجسته باستان شناسي و ميراث فرهنگي بود در مسائل سياسي ايران و خاورميانه نيز فردي آگاه   و صاحب نظر بود و رسانه هاي گروهي و پايگاه هاي خبر رساني در زمينه هاي گوناگون سياسي و اجتماعي خود را از ديدگاه هاي ارزشمند او بي نياز نمي ديدند و از اين رو هر روز چند گفت و گو از سوي رسانه اي گروهي در سطح جهان با وي انجام مي شد و با اين که وي پيوسته به خاطر انجام اين گفت و گو ها مورد سوال و گاه اتهام نهاد هاي رسمي قرار مي گرفت ، اما باز با شجاعت به مثابه سخنگوي راستين ملت ايران به وظيفه آگاهي رساني و همکاري خود با رسانه ها ادامه مي داد و به تشريح خواسته ها ، مسائل و مشکلات مردم ايران در سطح جهاني مي پرداخت . دکتر ورجاوند  از سال 1358 وارد شوراي مرکزي جبهه ملي ايران شد و به خاطرديدگاه هاي ملي و ميهني از سال 1360 تا 1363 به زندان افتاد . وي از سال 1379 خورشيدي تا پايان عمر به عنوان عضو هيات رهبري و سخنگوي جبهه ملي ايران کوشا بود.