بيانيه ها/آرشيو مطالب  پاسارگاد/آرشيوخبرها / مقالات /آرشيو هنر و ادبيات/ تاريخ زدايي/ديداري ـ شنيداري/ و بخش های ديگر 

بازگشت به صفحه اصلی

 

 

آثار تاريخ باستانی ايران پس از سال ها پنهان ماندن دوباره به نمايش درآمدند

 

درفش شهداد، الواح زرين و سيمين داريوش در كاخ آپادانا و همدان، سرديس سنگي قم، كوزه كتيبه دار شهداد، پيكره بي سر بانوي آب‌ها، حلقه طلايي قدرت كيتين هوتران و ....

به گزارش ميراث خبر  اين نام ها و 150 نام ديگركه هر كدام به تنهايي بخشي مهم از تاريخ كهن ايران را روايت مي كنند، اين روزها طبقه دوم موزه ملي همان جايي كه بعد از ساخت موزه دوران اسلامي خالي از اشياي تاريخي براي برگزاري نمايشگاه هاي دوره‌اي موزه در نظر گرفته شده است؛ را در تسخير خود دارند.

موزه ملي ايران در روزهاي نخست  خرداد 1386 درست زماني كه بسياري منتظر بودند تا بازسازي موزه ايران باستان آغاز شود، بيش از 150 قطعه شي تاريخي از نخبه ترين آثار گنجينه ملي را در معرض ديد گذاشته است.

«برگزاري نمايشگاه چه در بعد داخلي چه در بعد خارجي يکي از مهمترين فعاليت هاي موزه ها است. بخصوص موزه ملي به عنوان موزه مادر کشور اين وظيفه را بر عهده دارد.»

اين ها را سيامك سرلك مسئول بخش پيش از تاريخ موزه ملي و مسئول برگزاري اين نمايشگاه مي گويد كه براي ديدن نمايشگاه  با او همراه شده ايم. سرلك اين نمايشگاه را  پديده جديدي نمي‌داند اما در مورد برگزاري آن مي گويد:« يکي از سياست هاي موزه ملي بر اين محور مي‌گردد که نمايشگاه هايي داخلي و خارجي برگزار كند. از يک نظري نمايشگاه داخلي يک الويتي نسبت به ديگران دارد.فلسفه ايجاد نمايشگاه حول اين محور بود که مجموعه اي از اشيايي که تاکنون به نمايش نگذاشته ايم، يا در معرض ديد قرار نگرفته يا افراد کمي آن ها را ديده‌اند در قالب يک مجموعه به نمايش بگذاريم. »

براساس تعريفي كه موزه ملي ايران در اين مورد ارائه كرده است، اشياي اين موزه آثار نخبه مخزن ملي يا به قول سرلك گنجينه مركزي كشور هستند:« گنجينه مرکزي همزمان با تاسيس موزه ملي به اين دليل راه اندازي شد  که اشياي حاصل از کاووش ها باستان شناسي به موزه ملي منتقل و اين اشيا بعد از مدتي بررسي و مطالعه به سمت بخش خودش براي مطالعه بيشتر برود. بعد از آن بخشي از اين اشيا كه داراي ويژگي‌هاي منحصر به فردي هستند داخل موزه باقي بمانند. به دلايلي بخصوص کمبود فضاي نمايشگاهي که مشکل موزه ملي است، غناي فرهنگي و تاريخي ايران و تعداد زياد اين اشيا باعث شده است بخش زيادي از اشيا به نمايش گذاشته نشود. ما به مناسيت هاي مختلف بخشي از اين اشيا را به نمايش مي گذاريم. اين اشيا از نخبه ترين آثاري هستند که به دست آمده اند. البته از نظر باستان شناسي تقسيم بندي اشيا کار مشکلي است. از منظر مختلف مي توان به اشيا نگاه کرد. گاهي يک تکه سفال از نظر باستان شناسي اهميت زيادي دارد. اين خيلي مهم است. اما مي توانيم بگوييم اين اشيا از نخبه ترين اشياي مخزن ملي  به شمار مي‌روند . »

درفش شهداد يادگار پنج هزار ساله از دشت مركزي

يكي از اشيايي كه در بدو ورود به نمايشگاه ده هزار سال فرهنگ و تمدن به چشم مي آيد، درفش فلزيي است،  از جنس مفرغ و داراي صفحه اي با طول و عرض 4/23×4/23 سانتي متر است. اين صفحه با دو بست به يك ميله فلزي به ارتفاع 128 سانتي متر اتصال يافته و بر بالاي آن مجسمه عقابي با بال هاي گسترده قرار گرفته است:« درفش شهداد»

از سيامك سرلك درباره اين شي مي پرسم؛ مي‌گويد:«  تاريخ اين درفش به هزاره سوم پيش از ميلاد درمنطقه شهداد كرمان مي رسد. شهداد يک گورستان بسيار بزرگ است که در کاووش ها علاوه بر گورستان بخش هاي صنعتي هم به دست آمده است.»

كاووش‌هايي كه توسط  مرحوم مهندس حاکمي آغاز شده است و  تا امروز به سرپرستي دكتر ميرعابدين کابلي در جريان است. اين درفش مفرغي را كابلي حدود سال 1355 در يكي از گورهاي اين منطقه به دست آمد.  به خاطر فرم و نقوشي که برروي آن قرار دارد بسيار مورد توجه است. بسياري از باستان‌شناسان معتقدند اين اثر قديمي ترين پرچمي است كه از كاووش‌هاي باستان‌شناسي جهان به دست آمده است. مسئول بخش پيش از تاريخ موزه ملي نيز اين موضوع را تاييد مي‌كند. اما معتقد است:« در ميان اشياي باستان‌شناسي به دست آمده يا عنوان درفش يا پرچم در اين ابعاد به جز اين شي نداريم. البته نقش درفش بر روي برخي از اشياي به دست آمده مانند سفال هابه ويژه سفال‌هاي منطقه شهداد ديده مي‌شود . خود من چندي پيش در موزه كرمان يك ظرف سفالي ديدم كه از جيرفت به دست آمده بود و روي آن تصوير يك انسان كه پرچم به دست دارد نقش بسته است. درفشي كه از نظر شكل ظاهري شباهت زيادي به درفش شهداد دارد. اما به صورت ملموس پرچم شهداد در نوع خود منحصر به فرد است. »

او در پاسخ به اين سئوال كه اين قديمي‌ترين پرچم تاريخي دنيا است؛ با ترديد پاسخ مي دهد:«اين سئوال سختي است چون بايد اشراف كاملي نسبت به باستان‌شناسي جهان داشته باشيم. اما در باستان شناسي ايران تا الان قديمي ترين درفشي است كه به دست آمده همين  است. البته ايران سرزميني با غناي زياد به حساب مي‌آيد. تعداد محوطه هايي كه يك كلنگ باستان شناسي در آن نخورده بالغ بر چهارصد تا پانصد محوطه است. شايد در آينده كاووش هايي در سطح جهان صورت بگيرد و آثار بهتري به دست بيايد. »

 اين اثر، از قطعه مربعي تشكيل شده كه بر حول محور ميله اي مي گشته است. هر چند كه به دليل زنگ زدگي در حال حاضر از محل خود تكان نمي خورد و دور ميله نمي گردد. برروي آن تصاويري حك شده كه   از نظر تصويرشناسي هر كدام از نقش ها را مي توان به عنوان يكي از نمادها و نشانه هاي بي آبي در اين منطقه تفسير كرد.

سرلك با تاييد اين موضوع توضيح مي دهد:«اصولا منطقه شهداد منطقه خشكي است و برروي آثاري كه از اين منطقه به دست آمده است،‌ نقوشي به دست آمده است  كه مرتبط به آب بوده است. برروي برخي از مهر‌هايي كه در اين منطقه به دست آمده است امواجي به صورت نمادين به نمايش در آمده است. روي اين پرچم هم نشانه‌هايي مي بينيم كه با آب مرتبط است. الهه مركزي در صحنه روي صندلي نشسته است. آدم‌هايي  كه در اطراف در حمل جام هاي آب هستند، نماد آب را به سمت الهه اصلي مي برند. اين مستطيل شبكه بندي شده كه احتمالا نماد زمين كشاورزي است ودرخت نخل هم نماد باروري . »

ظرف اندازه گيري با ظرفيت 60 كا آب

در چند متري پرچم شهداد يك ظرف سفالي قهوه‌اي رنگ به چشم مي خورد كه به اعتقاد سيامك سرلك يكي ديگر از آثار منحصر به فرد تاريخي است:«اهميت اين شي تاريخي به دليل است كه برروي لبه داخلي اين  خمره سفالي است به خط تصويري يك كتيبه موجود است. اين خطي هم افق و همزمان با خطوط معروف به پروتو عيلامي كه  خط آغاز دوره عيلام اول است و  در لايه هفدهم باستاني شوش به دست آمده است. »

برروي پلاك كنار شي ترجمه اين خط را نوشته است:«  شصت كا آب باران . »

سرلك توضيح مي‌دهد:«كا واحد حجم و ليتر بوده است. ما حدس مي زنيم اين ظرف مانند اشياي مربوط به شهداد در ارتباط به آب است. احتمالا اين ظرف اندازه گيري بوده است.»

او با اشاره به اين موضوع كه اين شي در ميان گوري ديگر از شهداد به دست آمده است،‌ مي‌گويد:« ممكن است كسي كه همراه با اين ظرف دفن شده ، به نوعي تقسيم كننده آب بوده يا وظيفه آبياري داشته است. در دوره باستان يكي از سنت هاي تدفيني دفن اشيا با اشيا بود كه براساس نوع اشيا كيفيت و كميت اشيا به دست آمده است. ساختار اجتماعي اقتصادي جامعه را براساس اين آثار تحليل مي كنند. در واقع مواد قبور مي تواند در مورد جنسيت و وضعيت اجتماعي متوفي اطلاعات زيادي به باستان شناس بدهد. »

از سرلك كه خود از باستان‌شناساني است كه در منطقه كوير مركزي ايران كاووش كرده است؛ درباره نقش بز برروي سفال‌هاي به دست آمده از كاووش هاي باستان‌شناسي مي‌پرسم. او با تاكيد بر اين مطلب كه تصوير بز را روي سفال‌هاي اكثر مناطق ايران داريم،‌توضيح مي‌دهد:« خيلي قطعي نمي توان گفت اين نقش متعلق به منطقه ايران است. بز يكي از حيوانات بومي فلات ايران است كه نقش آن در اقتصاد جوامع دوره روستايي داشته است. يكي از حيواناتي است كه خيلي راحت اهلي مي شود. شايد به تعبيري ايراني ها براي اولين بار توانسته اند بز را اهلي كنند. برمبناي مدارك كاووش بز نقش مهمي در اقتصاد و معيشت داشته و به همين دليل هر چه در اين موضوع اهميت داشته باشد جنبه قدسي مي گيرد. نقش بز را روي سفال ها مي بينيم. » او از تاثير بز در ادبيات دوره‌هاي بعدي به ويژه در منظومه درخت آسوريك را ادامه همين تفكر دوره قديمي مي داند.

الواح زرين و سيمين زرينه‌هايي كه داريوش براي آيندگان گذاشت

در آغاز كاووش‌هاي باستان‌شناسي كه در تخت جمشيد چندين لوح زرين و سيمين از پايه‌هاي ستون‌هاي كاخ آپادانا به دست آمد كه پس از بررسي ها مشخص شد داريوش در آن ها هدف از ساخت كاخ را به سه زبان مختلف نوشته است. چند سال بعد در  سال 1307، در محله سر‌قلعه همدان، يكي از نقاط تپه هگمتانه، هنگامي كه عده‌اي داشتند زمين را مي‌كندند تا پي خانه‌شان را بنا كنند، به 2 لوح از زر و سيم به يك اندازه، درست مشابه 4 لوح زرين و سيمين كه از تخت جمشيد برخوردند. گمشدن دو لوح از اين شش لوح چندين سال پيش توجه همه مردم را به سوي اين دو لوح برد.  

حالا سه تا از اين الواح يعني لوح زرين آپادانا و لوح زرين و سيمين همدان در نمايشگاه ده هزار سال فرهنگ و تمدن ايران به نمايش در آمده اند و هر بازديد كننده اي را به سمت خود مي‌كشانند. هرچند كه به قول سرلك اين لوح ها چند بار به نمايش در آمده اما از اشياي نخبه موزه ملي هستند.

برروي آن ها نوشته شده:« داريوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه دهيوها (کشورها)، پسر ويشتاسب هخامنشي. داريوش شاه مي گويد: «اين شاهي که من دارم از سکاها، آن سوي سغد {و} از آن جا تا به اسپارت. آن را اورمزد به من ارزاني فرمود که بزرگ تر بغان {است}. اورمزد مرا و خانواده شاهي مرا بپاياد.»

كيتين هوتران حاكمي با حلقه طلاي قدرت

شي طلايي در سمت راست سالن نمايش اشيا نگاه ها را به خود دعوت مي‌كند. سرلك اين شي را حلقه قدرت ارجان مي‌داند: « ارجان منطقه‌اي در شمال بهبهان است.  در يك عمليات ايجاد سد مارون براثر اتفاق به يك مقبره برخوردند. در اين تابوت بقاياي اسكلت با اشياي برنزي و طلايي و پارچه يك تابوت برنزي به دست آمد.»

وي با اشاره به اين كه خوشبختانه اشياي مقبره كتيبه دار بود، درباره صاحب آن توضيح داد:« مقبره مربوط به فردي به نام كيتين هوتران است كه برمبناي مطالعات يك حاكم محلي دوره عيلام جديد بوده كه منطقه حكمرانيش منطقه بهبهان بوده است. جمجمه اين فرد در موزه پزشكي بود. اين حلقه طلايي يكي از اشياي مربوط به آن گور است كه به سال 750 ميلادي تعلق دارد . »

به گفته سرلك:« اين حلقه براساس كتيبه اي كه دارد  منتسب به حلقه قدرت است كه عموما يك پادشاه براي تفويض اختياراتش در قالبي نمادين به حاكم پايين‌تر مي دهد. »

از او درباره نمونه‌هاي ديگري از اين اشيا مي‌پرسم مي‌گويد:«اخيرا در اطرف رامهرمز اشياي شبيه اين حلقه قدرت پيدا شده كه  به اين زيبايي نيست. »

در كنار اين حلقه اشياي ديگري با همين قدمت هست كه متعلق به ارجان است. از جمله پايه يك آتشدان مفرغي با مجسمه‌هاي گاو و شير و انسان در كنار هم. سه نماد مشهور ميترا خداي كشاورزي دنياي كهن كه در دوره‌هاي بعدي تاثير بر تمدن اروپا دارد.

پيكره‌هايي شبيه همه پيكره‌هاي تاريخي تمدن بين‌النهرين

براي سيامك سرلك انتخاب يك يا چند شي از ميان همه اشيايي كه در اين نمايشگاه قرار دارد خيلي مشكل است. مي گويد همه اين آثار به نوعي در تعريف خودشان ويژه هستند. او به سه پيكره شهداد اشاره مي كند و مي‌گويد به طور مثل اين آثار يكي از منحصرترين آثار باستان‌شناسي حوزه تمدني شرق است كه عيلام يكي از اجزاي آن است:«اين پيكره‌ها در گورهايي كنار اسكلت افراد به دست آمده است به دست آمده اند. هرچند  بازسازي فرهنگ معنوي خيلي سخت است، اما اگر بر مبني آثار مادي اين ها را تفكرات و انديشه ها اين احتمال وجود دارد كه ساكنان اين مناطق به نوعي به حلول و تناسخ روح اعتقاد  داشتند. مانند آن چه در مصر تحت عنوان كا و حلول كا معتقد بودند پيكره اي را شبيه متوفي را مي‌ساختند و در گور مي گذاشتند. »

اين پيكره‌ها من را به ياد تصاوير پيكره‌هاي گلي مي اندازد كه در زمان مطالعه تاريخ ملل قديم شرق با آن‌ها رو به رو شده بودم. پيكره‌هايي كه در منطقه حيات تمدن‌هاي سومر و بابل بخصوص تصاويري كه از دوران حمورابي به دست آمده است . اين را به سرلك مي‌گويم. با تصديق اين شباهت مي‌گويد:«اين شباهت بسيار درست است. چون آن مجسمه هايي كه به آن اشاره مي‌كنيد متعلق به دوره‌اي است كه از نظر باستان‌شناسي به بين دوره اروك معروف است و اتفاقا با گورستان شهداد همزمان و مرتبط هستند. در اين دوره  هم تشابه در آثار مادي و هم  از نظر انديشه شباهت‌هايي وجود دارد.  اين كه كدام يك از ديگري اين تاثير  را گرفته اند مهم نيست. مهم تشابهي است كه به دليل هم افق بودن و نزديكي به وجود مي‌آيد. »

همه آن‌هايي كه آمده‌اند و آن‌هايي كه نيامدند

در هر گوشه اين نمايشگاه يك شي تاريخي چشم را مي نوازد. گل ميخ‌هاي لعاب‌دار، ظرف مدور يا تصويرهاي درهم، چرخ سفالگري متعلق به هزاره پنجم، نقاشي‌هاي ديواري از دوره اشكاني و ساساني،‌ مجسمه و بدون سر مشهور آناهيتا مادر آب‌ها با آن لباس كامل، پارچه‌هايي از شهر سوخته، شي تزئيني متعلق به سينه اسب با تصوير انسان مهار كننده حيوان، بشقاب سيمين مشهور شاپور دوم با تصوير شاه پيروز، سكه‌هايي از دريك و زريك داريوش تا پنج مناتي احمد شاهي،‌ ظروف مينايي متعلق به قرون سوم و چهارم و ....

اشيايي كه نوشتن درباره تك تك آن‌ها زمان زيادي مي‌برد. با اين همه اين ها همچنان كه مسئول نمايشگاه و مدير موزه ملي مي‌گويند:« اين ها تنها بخش كوچكي از مجموعه اشياي منحصر به فرد مخزن ملي هستند.» جاي آثاري چون ريتون هخامنشي،‌جام مارليك، تصوير متحرك شهر سوخته، جام شوش و ... كه يا جايي براي نمايش آن‌ها نبوده يا در نمايشگاه‌هاي خارجي هستند خالي است.

اما با اين همه موزه ملي اين روزها چشمان را ميهمان اشيايي مي كند كه شاهدان صبور و ساكت تمدني بزرگ هستند كه بيش از ده هزار سال قدمت دارد .

فرزانه ابراهيم زاده

http://www.chn.ir/news/?section=2&id=39442