بيانيه ها/آرشيو مطالب  پاسارگاد/آرشيوخبرها / مقالات /آرشيو هنر و ادبيات/ تاريخ زدايي/ديداري ـ شنيداري/ و بخش های ديگر 

بازگشت به صفحه اصلی

 

 

 امان از ما زنده كُشانِ ِ مرده پرست

                                                

 از:  آزاده ايران دوست (تهران)

خبر درگذشت دكتر پرويز ورجاوند كه به سختي در هياهوي بحث روز ميان راننده تاكسي و مسافرين از راديو به گوش مي رسيد،  آنقدر تلخ بود كه براي يك لحظه ، ترافيك سنگين مركز شهر ، و گرماي هواي آلوده تهران كه به اندازه كافي كلافه كننده است را از ياد بردم . بغضم را فرو خوردم ، چشمانم را بستم و او را ديدم.

سال 1313 در تهران متولد شد. شکل گيري شخصيتش را مديون جنگ جهاني مي دانست زيرا تحت تاثير جنگ جهاني دوم  مدام به اين فكر مي كرد كه چگونه کشور لگد کوب قدرت هاي جهاني مي شود؟ ما در طول تاريخ چه بوديم؟ چه موقعيتي داشتيم؟ پرداختن به تاريخ و فرهنگ ايران و شناخت هويت ملي و شناخت بيگانگاني که برخوردي سلطه گرانه داشتند دغدغه او شد.

15 ساله بود كه در کنار نيروهاي ملي فعاليت سياسي خود را آغاز نمود و  بيش از 16 سال نداشت كه براي نخستين بار مسئوليت روزنامه «دانش آموز» را در برابر «دانش آموزان» که از سوي حزب توده منتشر مي شد براي طيف ملي برعهده گرفت .28 مرداد او را كه از فعالين نهضت مقاومت ملي بود  نيز دستگير كرده و به زندان انداختند .

وي پس از گذراندن رشته عالي نقشه برداري در سازمان نقشه برداري مشغول به کار شده و با شركت درکنکور موفق به ادامه تحصيل در رشته باستان شناسي و همچنين اخذ مدرك فوق ليسانس علوم اجتماعي در ايران شد.

 در سال 1339 با گرفتن بورس تحصيلي به کشور فرانسه عزيمت نموده و  با گذراندن دوره" انستيتوي انسان شناسي "دانشگاه پاريس و مدرسه عالي لوور دکتراي باستان شناسي را با گرايش" معماري ايران در دوران تاريخي" از سوربن پاريس دريافت داشته و دوره اي هم با عنوان" نگرش در زمينه مرمت و بازپيرايي بناهاي تاريخي" در سوربن فرانسه گذراند . با وجود دوري از وطن همچنان به فعاليت هاي سياسي خود ادامه داده و جريان جبهه ملي را در اتحاديه دانشجويان ايراني در فرانسه مطرح  ساخته و سرانجام جبهه ملي اروپا را پايه گذاري نمود ه و روزنامه «ايران آزاد» را نيز به عنوان ارگان جبهه ملي در غربت انتشارمي داد. اما او كه همواره شيفته ميهن بود مجدد به ايران بازگشت .

 با وجود پذيرفته شدن در امتحان استاد ياري ، به دليل فعاليت هاي سياسي  با استخدام وي مخالفت شد. سپس با کمک دکتر سياسي رئيس دانشگاه تهران و دکتر صديقي صفا و سيحون در دانشگاه بي آنكه پولي دريافت كند مشغول به تدريس شده و در همان زمان در موسسه تحقيقات علوم اجتماعي دانشگاه تهران به عنوان رئيس بخش تحقيقات مردم شناسي و ايلات و عشاير شروع به کار نمود و بعد از 5 سال تلاش بي وقفه بالاخره با سمت دانشياري حکم خود را دريافت نمود.

همچنين وي براي اولين بار در ايران مرکز برنامه ريزي و خدمات آموزش و جهانگردي را پايه گذاري نموده و اولين مديران صنعت جهانگردي و راهنمايان منطقه اي را با استفاده از اساتيد مجرب آموزش داد.

 اولين سمت وي در زمينه ميراث فرهنگي، مشاور عالي سازمان ملي حفاظت از آثار باستاني به رياست مرحوم مهران بود. در آن سازمان دوره هاي تخصصي آثار باستاني را براي باستان شناسان، مهندسان معمار، تکنسين ها و استاد کارها حتي براي کاشي کارها برگزار نمود و  بدين ترتيب در زمينه باستان شناسي و مرمت و موزه داري و مسائل مربوط به ميراث فرهنگي افراد توانمندي تربيت شدند كه بعدها از آن ها  جهت همكاريهاي مداوم دعوت به عمل آمد. نشريه هاي مربوط به باستان شناسي و هنر و فرهنگ و معماري به صورت دوزبانه  از زمان آغاز فعاليت او در سازمان ملي حفاظت آثار باستاني  به چاپ رسيدند .

 در ضمن او به عنوان عضو هيات تحريريه در دو مجله" هنر و معماري" كه در آن با مهندس اشراق و پيرنيا همكاري مي كرد و نخستين مجله در ايران بود كه 800مشترك خارجي داشت  و" هنر و مردم " با مديريت خدابنده لو كه بسياري از صاحب نظران تاريخ و مردم شناسي ، از جمله سيمين دانشور، علي بلوکباشي، نفيسي و مرحوم ذکا در آن مطالبي مي نوشتند كه بيش از 160 شماره  از آن منتشر شد نيز مشغول به فعاليت شد .

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، مدتي ، در صدا سيما هم حضور يافت و دانش آموختگاني را تعليم داد تا در زمينه مسائل مربوط به فرهنگ مردم و فولکلور ايران صاحب نظر شوند.

 فعال ساختن بخش پژوهش هاي ميداني مردم شناسي و ايلات و عشاير و همچنين افزودن پژوهش هاي ميداني به برنامه هاي رشته باستان شناسي در سطح کارشناسي و کارشناسي ارشد براي کارآمد ساختن نيروهاي جوان، از ديگر فعاليت هاي او به شمار مي آيد.
انجام بررسي هاي باستان شناسي و مشارکت در کاوش هاي هفت تپه، بيشاپور، تخت سليمان و مسووليت کاوش هاي رصدخانه مراغه و مشاوره و بررسي درباره نحوه مرمت و بازپيرايي شمار فراواني از جايگاه هاي عمده باستاني و تاريخي کشور چون تخت جمشيد، بناهاي دوران صفوي اصفهان، آذربايجان، کاشان، شمال کشور و... فعاليت هاي مستمري بودند که تا سال 1357 ادامه داشت و بخشي از آنها در قالب چندصد مقاله در مجله هاي معتبر داخل و خارج و دايره المعارف هايي چون؛ ايرانيکا، دايره المعارف اسلامي، دايره المعارف تشيع، دانشنامه بزرگ فارسي، دانشنامه زنان ايران و... به چاپ رسيده است. افزون بر آن حدود بيست جلد کتاب در زمينه هاي انسان شناسي و ايلات و عشاير، جغرافياي تاريخي و آثار باستاني مناطق مختلفي از ايران، سبک شناسي معماري، باستان شناسي و هنر، شيوه مرمت بناهاي تاريخي، رابطه فرهنگ و توسعه و...
را منتشر ساخته است.

مي توان گفت که فعاليت هاي سياسي پس از بازگشت از اروپا در چارچوب تماس با همفکران جبهه ملي و نيروهاي ملي و تشکيل نشست هاي منظم با نيروهاي جوان همچنان ادامه داشت و به مناسبت در قالب مصاحبه ها يا مقاله ها در نشريات معروف بازتاب مي يافت.

سرانجام پس از انقلاب به دعوت مرحوم مهندس بازرگان براي مدتي مسئوليت وزارت فرهنگ و هنر برعهده گرفت و با وجودي كه  پاسداري و حفظ ميراث هاي فرهنگي کشور در آن جو آشفته ،کوششي خستگي ناپذير را مي طلبيد بسيار کوشش کرد تا از ميزان فشارهاي تخريبي کاسته شود . به عنوان مثال  يکي از بناهاي دوره صفويه در كاشان، تلگرافخانه يا مهمان سرا بود كه عده اي آن را با بلدوزر ويران كردند گروهي تلاش مي کردند تا مسائل فرهنگي ايران را در بن بست قرار دهند و حتي  نمي خواستند چنين نهادي وجود داشته باشد. تصميم بر آن بود كه اين وزارتخانه با واحدي مانند وزارت علوم ادغام شود. به همين دليل  وي دو بار استعفا داداما باز با اصرارمهندس بازرگان بازگشت. اين وزارتخانه توانست در كوتاه ترين مدت 285 نفر از بزرگترين چهره هاي فرهنگي ايران را در زمينه هاي مختلف کنار هم گرد آورد و کميته هاي مختلف راتشكيل دهدكه در مدت كوتاه توانستند سياست گذاري هاي کلان کشور را در زمينه فرهنگ ايران تدوين کنند. وي سعي کرد  عليرغم اين كه در آن زمان  موضع گيري زياد بود ، و حتي يكي از فرمانداري ها در دو مرحله سينماي يكي از شهرها را بسته و جلوي سينما شن و ماسه ريخته بود، سينماها را بازگشايي کند. در سال 1360 و به ويژه پس از فراخوان جبهه ملي در 25 خرداد آن سال ، به همراه تني چند از اعضاي دولت موقت که با جبهه ملي در پيوند بودند دستگيرشده و يک دوران سه ساله را در  زندان گذراندند که عوارض سنگيني بر سلامت او گذاشت كه تا پايان عمر او را آزار داد. در اوايل دهه 60 از آنجا كه وي در حوزه باستان شناسي  از اعتبار جهانی برخوردار بود به عنوان رییس کنفرانس هزاره سامانیان در تاجیکستان از سوی یونسکو برگزیده شد  اما نتوانست از ايران خارج شود.
پس از آزادي
، مجدد تلاش هاي وسيعي در زمينه ادامه کارهاي فرهنگي و انتشار کتاب ها و مقاله انجام شد و تاکنون در موارد گوناگون اوضاع سياسي و جامعه ايران صدها مصاحبه با رسانه ها انجام گرفته است . از جمله آثار ويمي توان به روش بررسي و شناخت علمي ايلات و عشاير، ميراث تمدن هاي ايراني در سرزمين هاي آسيايي اتحاد شوروي، آثار ايران در موزه هاي اتحاد جماهير شوروي ،سرزمين قزوين - بررسي آثار و بناهاي باستاني و تاريخي سرزمين قزوين، هنر معماري در سرزمين هاي اسلامي، سبک شناسي هنر معماري در سرزمين هاي اسلامي، خراسان و ماوراءالنهر (آسياي ميانه)،  کاوش رصدخانه مراغه - نگاهي به دانش ستاره شناسي ايران، پيشرفت و توسعه بر بنياد هويت فرهنگي، همه هستي ام نثار ايران ، يادنامه استاد دکتر غلامحسين صديقي ،سازمان حکومتي، نهادها و اوضاع اقتصادي ، سفرنامه جنوب- سير و سفري در کناره ها و جزاير خليج فارس و درياي عمان ، ايران و قفقاز- اران و شروان ، فهرست انتشارات دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي اشاره كرد.

 تلاش براي به ثبت رساندن مجموعه تخت جمشيد ميدان نقش جهان و چغازنبيل را نيزدر فهرست كارههاي او قرار داده اند زيرا پيش ازاقدامات او  حتي يک اثر از آثار معتبر ايران  در مجموعه آثار جهاني يونسكو ثبت نشده بود.وي  مسئوليت دنبال کردن پرونده  سه اثر مذكور  را به شهريار عدل سپرد زيرا مي دانست  او بدون نقص كارش را انجام مي دهد زيرا هم كارشناس بود و هم اعضاي يونسكو او را مي شناختند. خودش  هم از تهران  با 10 کشور تماس هايي را برقرار کرده و از نفوذ خود استفاده كرد

هدف او حفظ آثار باستاني در شرايط بحراني آن زمان بود زيرا گروهي متعصب در برابر آثاري که به گمانشان به طاغوت تعلق داشت به ميدان مي  آمدند. از کاخ گلستان شروع کردند. درگيري بين آنها و وزارت فرهنگ و هنر بسيار بود. اين گروه حتي آثاري را از خانه ها جمع آوري مي كردند ولي به دستور اين مرد بزرگ سعي شد اين آثار شناسنامه دار شده و بخش زياي از آنها در محل نمايشگاههاي بين المللي گرد آوري شود.

در زماني كه عده اي از كاركنان در تخت جمشيد تلاش کردند مخالفت كنند مرمت تخت جمشيد به دستور او  آغاز شد . در آخر هم با حكمي كه از آيت الله محلاتي در شيراز گرفت تخت جمشيد را از تخريب نجات داد گرچه  پس از استعفاي او سه يا چهار قطعه 50 تا 60 سانتي حجاري دزديده شد، زيرا همواره عده اي هم بودند كه  مي خواستند اين آثار ا را بيرون از کشور ببرند و حتي برخي آثار با قيمت هاي ناچيز فروختند شد.

در اداره کارگارهاي هنرهاي ملي آن زمان  استاد کارهايي كه  سن زيادي هم داشتند و کم در آمد بودند زري بافي مي کردند سازهاي قديمي مي ساختند و گليم مي بافتند . نخستين اقدام وي براي ساماندهي  اين اداره ، اضافه كردن حقوق هنرمندان تا 5 برابر بود وحتي  فرزندان يا شاگرد هاي قديمي آنها  نيز با حقوق معقول استخدام شدند و آن اداره کوچک در مدتي كوتاه به اداره معتبري تبديل شد. استاد فرشچيان آن زمان يکي از استادان اين اداره بود  كه مدتي بعد به رياست اين اداره منصوب شد.

مصاحبه اخير او پيرامون فيلم 300 را به ياد مي آورم كه چون هميشه دلسوزانه خواهان ارزش نهادن بر تاريخ و فرهنگ گذشته ايران از جانب مسئولان و مردم بود تا به اين ترتيب عظمت و شکوه تاريخي ايران زمين ، هرچه بيشتر به جهانيان  عرضه شود و روزي فيلمي درخور فرهنگ و تمدن ايران ارائه گردد.

جشن تيرگان سال 1383 را با خود مرور مي كنم ، مثل هميشه سراغاز مراسم سرود جاودان  ای ايران  بود و سپس چک و دوله، آب پاشی و موسيقی سنتی  به همراه  چامه های دلنشين وطن و بابک استاد بادکوبه اي دركنار سخنرانی دکتر فريدون جنيدی  پيرامون جشن های ايرانی و جشن تيرگان و نمايش آرش کمانگير و سخنراني دکتر پرويز ورجاوند پيرامون بابک خرم دين مراسم را به اوج خود رسانيد .

او هر سال در مراسم سالروز بزرگداشت مصدق حاضر شده و ضمن درود به مصدق به عنوان رهاننده ايران از دامن استبداد و شخصيتي  كه در برابرحكومت متكي به حمايت بيگانه به شدت موضع گرفته و  ملت ايران را زنده كرده و به آنها در عرصه بين المللي هويت بخشيد ه   از  دكتر حسين فاطمي، به عنوان شهيد راه مصدق ياد مي كرد.

وي با وجود بيماري ، بدون خستگي  و بدون هيچ پرده پوشي ، همواره از لزوم حفظ آثار باستاني و گنجينه هاي بشري، به خصوص پاسارگاد، سخن گفت  و در هر کجا که لازم شد شخصاً حضور يافت و تنها در راستاي دفاع از هرآنچه که داراي حقانيتي ملي، و  بشري است تلاش کرد لذا از سوي كميته بين المللي نجات پاسارگاد به عنوان بهترين متخصص و كارشناس سال 1385 در ارتباط با اثار و گنجينه هاي ملي و فرهنگي ايران زمين برگزيده شد.

در نيمه ارديبهشت و در مراسم روز جهاني آزادي مطبوعات در جلسه اهداي قلم طلايي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات سال 86 جهت تجليل از مهندس سحابي حضور يافت.

او بيش از همه در خصوص درياي خزر و تاخت و تازهاي کشورهاي همسايه براي استفاده از منابع دريايي ايران، نوشت و تذکر داد.

پرويز ورجاوند  نخستين فردي بود كه خطر آبگيري سد سيوند براي محوطه باستاني پاسارگاد و ضرورت تجديد نظر در خصوص آبگيري اين سد به جهت ارزش فراوان منطقه  را مطرح نمود . روزي كه در همايش «نگه داشت يادمان‌هاي باستاني، وظيفه ملي ما» با ابراز نگراني از آبگيري سد سيوند و آثار و تبعات آن از ارزش هويت فرهنگي اين سرزمين سخن گفت  را به خاطر مي آورم   وي در پايان سخنان خود گفت:" اگر بخواهند سد سيوند را آبگيري كنند، اولين كسي خواهم بود كه در تنگه بلاغي قرار خواهم گرفت تا زير سيلاب‌ها غرق شوم تا همه بدانند انسان‌هايي هستند كه از فرهنگ و تاريخ مملكت پاسداري مي‌كنند"

و همين طور هم شد . مدت زيادي از آغاز آبگيري سد سيوند نمي گذرد كه خبر تلخ در گذشت اين بزرگ مرد را مي شنويم . مرگ نابهنگام او گواهي است بر دغدغه هاي فراواني كه روز به روز  او را آزرده تر مي ساخت .

همين چند روز پيش بود ، با همان عصا و درحالي كه از درد پا و كمر كه محصول تصادف ساليان گذشته بود  رنج مي برد در شعبه سوم بازپرسي دادسراي کارکنان دولت حاضر شده بود تا به جرم «نشر اکاذيب به قصد تشويش اذهان عمومی» از خود دفاع كند.

قلب پر مهرش كه جز براي ايران نمي تپيد صبح روز شنبه 19 خرداد باز ايستاد و او كه از عاشقان اين آب و خاك بو د وجود خود را نثار ميهن خويش نمود و سرانجام خود بخشي از خاك ايران زمين گرديد.

او را مي بينم اولين باري است كه عصا به دست ندارد با قامتي راست  ، راحت و آرام خفته است ديگر درد پا و كمر او را آزار نمي دهد .از احضاريه هم خبري نيست . با خود فكر مي كنم لابد از همين الآن همه جا صحبت از اوست .تيتر روزنامه ها مي شود و سر خط اخبار.

جز اين هم نمي تواند باشد آخر مارا كه به جز مرده پرستي هنري نيست .