بازگشت به صفحه اصلی

آيا شما هم نامه ي سرگشاده را امضا کرده ايد؟

سد سيوند آبگيري نشده است

دکتر فاضلي در گفت‌وگويي با راديو سراسري  آبگيري سد را تأييد كرده و به مردم  پيشنهاد مي‌دهد كه (حالا) به وضعيت ديگر سدها هم‌چون سد سيراف  بپردازند!!

 

عليرضا افشاري

دبير پايگاه اطلاع‌رساني براي نجات يادمان‌هاي باستاني

 

در همايشي كه سي‌ام دي‌ماه سال پيش براي پايان دادن به پژوهش‌هاي باستان‌شناسي تنگِ بُلاغي برگزار شد، پس از سخنراني غراي دكتر فاضلي درباره‌ي اهميت آب و فعاليت‌هاي عمراني، يكي از حاضران از وي پرسيد: «شما رييس پژوهشكده‌ي باستان‌شناسي هستيد يا نماينده‌ي وزارت نيرو؟». هر چه زمان به‌جلوتر مي‌رود اين پرسش، و پاسخ نداده‌شده به آن معناي بيشتري مي‌يابد.

چند روز پيش در پي خبرها و تصويرهاي عجولانه‌اي كه يكي از دوستداران ميراث فرهنگي براي ديگر پي‌گيران پرونده‌ي ملي سد سيوند فرستاد و پس از مدتي بر روي خروجي چند خبرگزاري داخلي و خارجي قرار گرفت اين شايعه قوت گرفت كه سد سيوند آبگيري شده است. پس از آن در حالي‌كه مدير سازمان ميراث فرهنگي استان فارس و مدير پايگاه پژوهشي پارسه – پاسارگاد و تني چند از اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي از آب‌گيري سد اظهار بي‌اطلاعي و در پي آن، چند تن از مديران بلندپايه‌ي آب‌منطقه‌اي استان فارس و مسؤولان ساخت سد سيوند خبر آبگيري را تكذيب مي‌كنند آقاي فاضلي در گفت‌وگويي با راديو سراسري (ديروز، يكشنبه) آبگيري سد را تأييد كرده و حتي آب پاكي را بر دستان مردم و مسؤولان ريخته كه پس از اين وزارت نيرو در ساخت سدها توجه بيشتري داشته باشد! اين در حالي است كه قائم‌مقام سازمان متبوعه‌ي ايشان (سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري) تنها يك روز قبل اعلام كرده بود كه سازمان، جمع‌بندي خود را آخر فروردين ارائه مي‌دهد و بر پايه‌ي توافق‌هاي پيشين، وزارت نيرو تا پيش از اعلام نظر نهايي سازمان ميراث فرهنگي نمي‌تواند اقدام به آبگيري سد نمايد.

جالب است دكتر فاضلي به كساني كه نگران آثار باستاني تنگ بلاغي و پاسارگاد هستند پيشنهاد مي‌دهد كه به وضعيت ديگر سدها هم‌چون سد سيراف هم بپردازند، گويا قرار است مردم، متولي وظايفي باشند كه بر عهده‌ي ايشان و سازمان‌شان است؛ و يا اين‌كه اگر تا امروز نگراني و دغدغه‌اي بوده به خاطر هشدارهاي داده‌نشده‌ي ايشان بوده كه اكنون دستور عدم نگراني را صادر مي‌كند. نمي‌دانم ايشان به‌چه دليل در اين مورد «كاتوليك‌تر از پاپ» شده‌اند و بيشتر از حتي مديران وزارت نيرو پي‌گير آب‌گيري سد سيوند هستند. راستي چه‌چيزي در دلِ اين تنگه‌ي تاريخي نهفته كه اين‌چنين رييس پژوهشكده‌ي باستان‌شناسي، بر پايان يافتن كار پژوهشكده پا مي‌فشارد و بر آبگيري سد اصرار دارد تا هرچه زودتر در زير آب نهان و نابود شود؟

و اما درباره‌ي آب‌گيري سد سيوند مي‌توان با اطمينان اظهار كرد كه بر پايه‌ي گفته‌هاي تني چند از ياران «پايگاه اطلاع‌رساني براي نجات يادمان‌هاي باستاني» كه پس از گردهم‌آيي باشكوه پنجم فروردين‌ماه در پاسارگاد، راهي ديدار از سد شده بودند، بر اثر ريزش فراوان باران كه خوش‌بختانه امسال بيش از ساليان قبل بوده است، گوديِ پشت سد مملو از آب شده بود ولي نشاني از بستن دريچه‌هاي سد وجود نداشته و همان‌طور كه پيش‌بيني مي‌شد و روز قبل توسط يكي از ياران محلي پايگاه گزارش داده شد، در پي توقف بارندگي در چند روز اخير، سطح آب يادشده نيز كاهش يافته است.

اما آنچه در اين ميان اهميت بالايي دارد در نظر داشتن اين نكته است كه:

همان‌طور كه پايگاه در سال پيش نيز - در پي اعلام‌هاي مكرر وزارت نيرو براي آبگيري سد – خاطرنشان كرد و به‌طوري كه خود شركت سهامي آب‌منطقه‌اي فارس در جوابيه‌اي كه به روزنامه‌ي اعتماد ملي (پنج‌شنبه سوم اسفند) داده بود يادآوري كرد و آب پاكي را بر روي سخنان پيشين مقام‌هايش ريخت، آبگيري اين سد يك‌سال، يعني تا آغاز زمستان به تأخير افتاده است.

پس، دوستداران يادگارهاي ارزشمند تنگ بلاغي و پاسارگاد بايد متوجه باشند تا تحت تأثير اعلام‌هايي كه از اين‌پس - تنها براي كاهش سطح حساسيت افكار عمومي در موعد راستين آبگيري - داده خواهد شد قرار نگيرند و تلاش‌شان تنها بر اين استوار باشد كه با آگاهي‌رساني، ديگران را در جريان واقيت‌ها و لزوم توجه به يادگارهاي فرهنگي قرار دهند. 

 

اكنون با اغتنام فرصت و با عنايت به بيانيه‌هايي كه پايگاه اطلاع‌رساني منتشر ساخته، مرور و نقدي بر دلايل موافقان آبگيري سد سيوند ارائه مي‌شود.

 

1) موافقان آبگيري سد سيوند مي‌گويند كه پژوهشكده‌ي باستان‌شناسي سازمان ميراث فرهنگي بر پايان يافتن كار در تنگ بلاغي تأكيد دارد.

- پايگاه بر اين باور است كه: آنچه از جزوه‌هاي منتشرشده‌ي بسيار چكيده‌ي «دستاوردهاي كاوش‌هاي باستان‌شناسي تنگ بلاغي» و سخنان باستان‌شناسان در همايش‌هاي برگزارشده برمي‌آيد جاي خالي پژوهش بر روي سازه‌هاي دوره‌هاي اسلامي و كفتري (ايلام قديم خوزستان) تنگ بلاغي به چشم مي‌خورد؛ از برخي دوره‌ها‌ فقط سفال گردآوري شده است و در برخي ديگر هيچ كاوشي صورت نگرفته است. براي نمونه از مساحت تحت اشغال دوره‌ي باكون در تنگ بلاغي كه تاكنون چهار محوطه‌ي آن – نزديك به 10 هكتار – شناسايي شده است، حتي يك هكتار هم كاوش نشده؛ يا از 4 محوطه‌ي شناخته‌شده‌ي دوره‌ي ساساني تنها يكي و آن‌هم از  16 هكتار تنها نيم هكتار – در سطح – كاوش شده؛ و يا از 5 گورستان منحصر به فرد خرسنگي كه آگاهي‌هاي بسياري را از دوران خود به ما خواهند داد تنها چند عدد، مورد كاوش قرار گرفته‌اند و ديگر گورها حتا باز هم نشده‌اند. هيچ اقدامي نيز براي خارج كردن حوضچه‌هاي كارگاه‌هاي شراب‌گيري – كه براي نخستين بار در تاريخ كاوش‌هاي باستان‌شناسي به دست آمده‌اند – صورت نگرفته و آنها در صورت آبگيري سد نابود خواهند شد.

هم‌چنين بررسي‌هاي اخير هيأت‌ ايراني- ژاپني در تنگ بلاغي و نواحي پيرامون آن، دستاوردها و يافته‌هاي بزرگي را در پي داشت: بقاياي سدي خاكي متعلق به دوره‌ي هخامنشي در نزديكي تپه‌ي رحمت‌آباد، آبراهه‌ي 36 كيلومتري ساخته‌شده از سنگ تا هدررفت آب به حداقل برسد و آبراهه‌هايي ديگر كه برخي از آنها هم‌چنان مورد استفاده‌ي كشاورزان است، 200 گور سنگ‌چين (احتمالا متعلق به دوران اشكاني)، راهي سه‌كيلومتري كه با ايجاد بستري سنگي و خاكي از ارتفاعي 5/1-1 متري برخوردار است و سرانجام ديواري 10 كيلومتري كه نشان از محصور بودن منطقه‌ي پاسارگاد داشته است. بقاياي پست‌هاي ديده‌باني نيز اين امر را تأييد مي‌كنند. هم‌چنين اين گروه كشف كرد كه سد سيوند بر روي بندي سنگي از دوره‌ي هخامنشي ساخته شده كه ارتفاع بند اشاره‌شده با در نظر گرفتن ديواره‌هاي آبرفتي تنگ بلاغي، تنها به همان ميزان كه كاربرد داشته‌اند – يعني 15 متر -  بوده و از نظر فني – با اندكي مرمت - هم‌چنان مي‌توانسته به كار آيد. آب‌هاي سرريز ناشي از سيلاب‌ها به‌وسيله‌ي آبراهه‌ها به‌سوي بندهايي بيرون از محوطه برده شده و در آنجا تحت فرآيند دقيق توزيع قرار مي‌گرفتند. از اين‌روست كه پايگاه اطلاع‌رساني باور دارد كل منطقه‌ي دشت پاسارگاد و تنگ بلاغي، موزه‌اي از شيوه‌ي زندگاني نياكان خردمند ماست.

از سوي ديگر، دنباله‌ي پژوهش‌هاي گروه‌ باستان‌شناسي ايراني- فرانسوي هم به نتايج درخشاني رسيده است: كشف ايوان شرقي كوشك داريوش به همراه پايه‌ستون‌هايي سالم. نمونه‌اي از امضاي سنگ‌تراش يكي از اين پايه‌ستون‌ها در تخت‌جمشيد هم وجود دارد. بنابراين مي‌توان دريافت كه اين استادكار در تخت‌جمشيد (پارسه) هم كار كرده است. تمام سطوح ديوارهاي دروني و بيروني ايوان پوشيده از اندودي سبزرنگ به ضخامت سه ميلي‌متر است. اين اندود پيشتر در تخت‌جمشيد، بَرزن جنوبي آن و نقش رستم شناخته شده بود ولي از آن‌جايي كه بسيار حساس و سست بوده، نابود شده و اكنون گردشگران آن را فقط مي‌توانند در محوطه‌ي 34 تنگ بلاغي – يعني كوشك داريوش – ببينند. پس از كوشك‌هاي پاسارگاد، اين، سومين كوشكي است كه از دوره‌ي هخامنشي شناسايي مي‌شود اما تفاوت‌هاي بارزي با آن سازه‌ها دارد: اندود كف آن، و نقشه‌ي آن كه داراي فضاهايي اتاق‌مانند و بدون ستون است در حالي‌كه كوشك‌هايA  وB  پاسارگاد داراي تالاري ستون‌دار هستند. از زاويه‌ي باستان‌شناسي، حفظ اين بنا و در نتيجه‌، حريم منظر آن اهميت بسيار دارد.

آبگيري سد سيوند، پيامدهاي ناگوار ديگري هم براي ميراث فرهنگي و كاوش‌هاي باستان‌شناسي در پي دارد كه از جمله‌ي آنها در معرض خطر قرار گرفتن اكثر تپه‌هاي تاريخي و بعضا كاوش‌نشده‌ي منطقه‌ي ارسنجان به خاطر گسترش شبكه‌ي آبياري به سمت سعادت‌شهر و ارسنجان خواهد بود. تپه‌ي تاريخي تلِ تيموران كه تنها سند ورود آريايي‌ها به فارس است، از جمله‌ي اين تپه‌هاست. فراموش نشود كه چنين اتفاقي در شبكه‌ي آبياري سد درودزن رخ داد و در اثر آن، بسياري از تپه‌هاي باستاني دشت‌هاي بيضا، مرودشت و رامجرد به‌خاطر توسعه‌ي فعاليت‌هاي كشاورزي، تسطيح شدند (بررسي‌هاي اخير يك دانشجوي دكتراي آمريكايي - توبي هارت‌نل - درباره‌ي دوره‌ي هخامنشي در مرودشت نشان داد كه بيش از نيمي از محوطه‌هاي دوره‌ي هخامنشي از دهه‌ي هفتاد ميلادي - هنگامي‌كه سام‌نر دشت مرودشت را بررسي نمود - تا امروز، تسطيح شده‌اند و اين به‌معني از دست دادن بخش بزرگي از آگاهي‌هاي ما پيرامون معنوي‌ترين تمدن جهان است). به باور كارشناسان، اين وضعيت - در صورت وقوع - در ارسنجان، شدت بيشتري خواهد داشت.

 

2) حال اگر – به فرض - دليل يادشده‌ي موافقان آبگيري سد سيوند را درست بپنداريم آيا توجيهي بر پايان كار سازمان ميراث فرهنگي به‌شمار مي‌رود؟

- پايگاه بر اين باور است كه: غير از اهميت باستان‌شناسي تنگ بلاغي آسيب‌هاي ديگري هم از آبگيري سد سيوند ناشي مي‌شود كه در رابطه‌ي مستقيم با وظايف سازمان ميراث فرهنگي است، وظايفي كه به شدت نسبت به آن‌ها بي‌توجهي مي‌شود. به واسطه‌ي آبرفتى و سست بودن خاك منطقه با بالا آمدن ميزان آب زیرزمینی، زمينه براى آسيب‌رسانى به پى سازه‌هاى دشت پاسارگاد (اعم از كاخ بارعام، كاخ دروازه، كاخ اختصاصى، گور كمبوجيه، تل تخت و به ويژه آرامگاه كوروش كه نزديك‌ترين اثر به سد است) آماده خواهد شد. از سوي ديگر، افزايش رطوبت پس از آبگيرى سد و تشكيل درياچه‌ي پشت آن در درازمدت باعث تغيير اقليم و آب و هوا (اكوسيستم) شده و آثار سنگى پاسارگاد را - كه از جنس سنگ‌هاى آهكى و جذب‌كننده‌ي رطوبت هستند- از بين خواهد برد. رطوبت، اثر مستقيمى بر اين آثار داشته و مسائلى چون رويش گياهان در لابه‌لاى سنگ‌ها را به دنبال دارد. آثار پاسارگاد فرسوده‌تر از تخت‌جمشيد هستند و ارتفاعى نسبت به دشت ندارند و به همين دليل آسيب‌پذيرى آن‌ها بسيار بالا است. اكثر باستان‌شناسان و كارشناسان مرمت ضرر ناشى از رطوبت بر روى سازه‌هاى پاسارگاد در درازمدت را قطعى مي‌دانند. فراموش نشود تقريبا در تمام طول سال، جريان باد شديدى از سمت دره و كوهستان بلاغى به سمت پاسارگاد می‌وزد كه در صورت ایجاد درياچه‌اى در آن‌جا اين باد، رطوبت دره و درياچه را به پاسارگاد منتقل خواهد كرد. با افزايش رطوبت «رو زمینی» و «زیر زمینی» بر ميزان رشد گلسنگ‌ها كه يكى از عوامل فرسايشى سازه‌هاى سنگى است، افزوده خواهد شد.

هم‌چنين درياچه‌ي ايجادشده به عنوان يك مكان تفريحى محسوب خواهد شد و رفت‌وآمد ماشين‌ها و افراد سبب آلودگى مى‌شود. كوهستانى بودن منطقه و بارش باران، آلودگى‌ها را به بسيارى از مناطق ديگر منتقل مى‌كند كه اين پديده از عوامل تخريب آثار به حساب مى‌آيد (بلايي كه بر سر سنگ‌نگاره‌ي بيستون آمد و در عرض چند دهه به اندازه‌ي چند هزاره آسيب ديد).

البته دكتر موسوي، معاون پژوهشي سازمان در مناظره‌ي خود در روز دوشنبه سي‌ام بهمن كه از راديو سراسري پخش شد به كارشناساني اشاره كرد كه بر روي مسأله‌ي رطوبت در منطقه كار مي‌كنند كه اميد است گزارش كار آنها هر چه زودتر منتشر شود و به سرانجام متن كامل كاوش‌هاي باستان‌شناسي - كه بر خلاف قول مديران سازمان هنوز منتشر نشده‌اند - دچار نشود.

 

3) درباره‌ي موضوع رطوبت، موافقان آبگيري به اين دلايل هم استناد مي‌كنند:

الف) پاسارگاد در گذشته‌هاي دور مملو از درخت و بسيار سرسبز بوده و در نتيجه از هوايي مرطوب برخوردار بوده است و اين نشان‌دهنده‌ي عدم اثر تخريبي رطوبت بر سازه‌هاي يادشده است.

- اين سخن درست است ولي به اين نكته بايد توجه داشت كه آن سرسبزي، يك‌باره از ميان نرفت و در طي گذشت زمان و به آرامي محو شد و اين دگرگوني آرام باعث شد تا سازه‌ها خودشان را با شرايط تطبيق دهند. امروزه هم اگر آبگيري سد در طي زماني مثلا 100 ساله صورت گيرد به‌طوري‌كه شاهد تغيير يكباره‌ي اكوسيستم منطقه نباشيم، شايد تأثير رطوبت بر آثار سنگ‌آهكي پاسارگاد به كمترين حد برسد.

ب) نخست بايد آبگيري صورت گيرد و بعد با دستگاه‌هاي رطوبت‌سنج ميزان آن را اندازه گرفت و سپس نسبت به تعديل آن اقدام كرد.

- اين سخن سراسر مغالطه است چرا كه بالا رفتن رطوبت محيط و تأثيرگذاري آن قطعي است و از سوي ديگر چگونگي پايين آوردن ميزان رطوبت – پس از آبگيري – جاي ترديد بسيار دارد. تازه در آن‌صورت امكان تخليه‌ي سد از آب و متوقف كردن فعاليت آن چيزي در حد صفر است، كما اين‌كه ممكن است تعريف نمايندگان - به‌ويژه سازمان‌هاي دولتي - از ميزان جدي بودن خطر براي آثار، بسيار متفاوت از آنچه متخصصان غيردولتي مي‌انديشند باشد. علاوه بر اين‌ها به باور پايگاه اطلاع‌رساني نمي‌توان با اثري به مهمي پاسارگاد با آزمون و خطا برخورد كرد.

 

پ) پيش از اين دكتر طالبيان، رياست بنياد پژوهشى پارسه و پاسارگاد و به‌تازگي كميسيون فرهنگي مجلس عنوان كرده‌اند كه: «با پايين آوردن ميزان آبگيرى، مي‌توانيم ميزان رطوبت را كاهش دهيم»، در حالي‌كه كارشناسان محيط زيست اين راهكار را مفيد نمى‌دانند و معتقدند كاهش ميزان آب، تأثيرى در اندازه‌ي سطح آب و در نتيجه در ميزان تبخير آن ندارد.

 

4) حال اگر باز فرض ‌كنيم پژوهشكده‌ي مرمت و حفاظت نيز هم‌چون پژوهشكده‌ي باستان‌شناسي با گذري سطحي از اين فاجعه‌ي بزرگ، آبگيري را بي‌مانع عنوان كرد (يعني مرمت و حفاظت آثار به‌دست آمده و غيرقابل جابه‌جايي در تنگه – هم‌چون كوشك داريوش‌شاه - را فاقد ارزش عنوان كرد و تأثير رطوبت بر آثار دشت پاسارگاد را به هيچ گرفت) و رياست آن، هم‌چون رياست پژوهشكده‌ي باستان‌شناسي از هواداران آبگيري سد سيوند بود و حتي پژوهشكده‌ي تاريخ آن سازمان هم ارزش تاريخي تنگه‌ي بلاغي را كه در آثار همه‌ي جغرافي‌نويسان كهن و ايران‌گردان خارجي چند سده‌ي اخير بااهميت تلقي شده، بسيار كم دانست، آيا در آن صورت آب‌گيري بي‌مانع خواهد بود؟

پايگاه به دلايل زير اين امر را نادرست مي‌داند:

- بر اساس نظر گياه‌شناسان به علت بكر بودن تنگ بلاغى، گياهانى در اين منطقه وجود دارد كه علاوه بر این که یک گنجینه‌ي ژنتیکی غنی هستند در صورت انجام مطالعات كامل بر روى آن‌ها مى‌توان به نوع گل‌ها، درختان و پوشش گياهى كه در باغ‌هاى پاسارگاد وجود داشته، پی برد ولی با آبگیری سد سیوند این پوشش گیاهی نادر به زیر آب خواهد رفت.

- بر پایه‌ي نظر کارشناسی دكتر پيمان يوسفي آذري، مديركل دفتر جنگل‌هاي خارج از شمال سازمان جنگل‌ها و مراتع، با آبگيري سد سيوند حداقل 8 هزار اصله درخت 500 ساله و هزاران هكتار مرتع و زمين مرغوب كشاورزي نابود مي‌شود. این درختان به دليل واقع‌ شدن در ناحيه‌ي رويش ايراني‌- توراني از نظر تنوع و ذخيره‌گاه ژنتيكي، منحصر به‌فرد و داراي اهميت ويژه‌اي هستند و تخريب این جنگل‌ها به معناي فنا و نابودي كامل طبیعت منطقه است و حتي با صرف ميلياردها دلار هم امكان احياي این جنگل‌ها وجود ندارد، چرا كه خاك منطقه آن قدر فقير و خشك است كه رويشگاه توان بازسازي خود را ندارد، زيرا شكل‌گيري جنگل در حوزه‌هاي خشك ايران بر اثر يك فرايند تكامل‌يافته چندین هزارساله است و از آن‌جا كه پديده‌ي آلودگي هوا اقليم‌هاي خشك را خشك‌تر مي‌كند براي جايگزينی اين درخت‌ها چند صد سال زمان نياز است - با اين شرط كه اقليم تغيير نكند. بر اين اساس حفظ و ارزش جنگل‌هاي ايراني ـ توراني این منطقه به‌همان درجه و حتي شايد مهم‌تر از جنگل‌هاي شمال باشداما آن چه بيش از هر چيزي مايه‌ي نگراني است آن‌كه مسئولان استان فارس تلاش مي‌كنند تا موافقت سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخيزداري كشور را براي قطع 8 هزار اصله درخت موجود در محدوده‌ي آبگيري سد سیوند جلب نمايند؛ موافقتي كه مي‌تواند سنگ بناي مخربي در كشور گذارده شود كه حتي تصورش براي دل‌سوزان محيط‌زيست و منابع طبيعي غيرممكن است. بدعت ناگوار و مخربي كه روند رو به تخريب منابع طبيعي را سرعت خواهد بخشيد، چرا كه از اين پس هر سازمان يا نهادي با استناد به چنين عمل‌كردي، براي اجراي پروژه‌هاي خود درخواست مجوز قطع درخت خواهد كرد و ديگر هيچ سازماني نمي‌تواند مانع از اين روند تخريب شود. حداقل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري قدرت مقابله با آن را نخواهد داشت.

- بر بنیان نظرات کارشناسی و بر خلاف نظر مجریان سد، آبگیری سد سیوند بر کشاورزی منطقه نیز اثرات مخربی دارد و هزاران هكتار مرتع و زمين مرغوب زراعتي و خاك زير آب دفن مي‌شود، در حالي كه توليد علوفه فقط يك‌چهارم ارزش مراتع است و سه‌چهارم ارزش آن مربوط به حفاظت خاك و جلوگيري از فرسايش و ميزان نفوذ‌پذيري آب است.

- هم‌چنين تنگ بلاغی به دليل عبور عشاير منطقه و مسير تاریخی عبور كاروان از اهميت به سزايى برخوردار است. بسته شدن مسير كوچ عشاير و به زير آب رفتن يكي از استقرارگاه‌هاي كوچ‌نشينان در منطقه، از ديگر نتايج آبگيري سد سیوند است. با آبگیری سد سیوند مراتع عشاير كه يكي از جاذبه‌هاي گردشگري ايران به شمار مي‌رود نيز نابود مي‌شود. مهندس‌ مختار نجفي كشكولي، مدير كل امور عشاير استان فارس با تأييد اين مطلب و ضمن تقسيم عشاير به دو دسته مرتعدار و كوچنشين مي‌افزايد: اين سد براي مرتعداران كه از طايفه‌ي باصري هستند خطر بيشتري دارد چرا كه مراتع و چراگاه‌هاي آنها زير آب مي‌رود.

 

5) موافقان آبگيري سد سيوند به نظري گنگ و تعريف‌نشده هم دست مي‌يازند كه مگر مي‌شود جلو توسعه را گرفت و مانع سدسازي شد؟

- پايگاه بر اين باور است كه: توسعه امري است لازم و مورد تأييد همه‌ي ايرانيان – به‌ويژه ايران‌دوستان - ، اما همان‌گونه كه كارشناسان امر اذعان دارند هر توسعه‌اي الزاما به پيشرفت منتهي نمي‌شود (مانند طرح‌هاي عمراني چندي كه با وجود آسيب زدن به محيط زيست و ميراث فرهنگي، پس از مدتي متوقف شده و هيچگاه فايده‌اي از آنها نصيب مردم نشده است)، بلكه توسعه بايد پايدار باشد. جالب است كساني كه به اين ريسمان مي‌آويزند از ياد برده‌اند كه خود براي سخنان رژيم پيشين ايران كه بر توسعه‌ پا مي‌فشرد چه پاسخ‌هايي داشته‌اند.

اكنون در ساخت سد سيوند، آيا آنچه به‌دست مي‌آوريم به‌نسبت آنچه از دست مي‌دهيم اگر ارزنده‌تر نباشد، دست‌كم يكسان است؟ پس با توجه به ايرادهايي كه از آبگيري سد گرفتيم، نگاهي هم به خود سد مي‌اندازيم:

عنوان شده است كه، گزارش توجيهي سد سيوند كه در اوايل دهه‌ي هفتاد براي گرفتن رديف بودجه به مجلس شوراي اسلامي ارايه شده است از آن زير نام سد تأخيري نام برده شده كه بودجه‌اي 8 ميلياردي را در بر مي‌گرفته است. حال كه پرونده‌ي ساخت اين سد به پرونده‌اي ملي بدل شده، لازم است كه اين سوابق از بايگاني‌ها بيرون آورده و به اين پرسش پاسخ داده شود كه در صورت درستي اين موضوع، چگونه است كه اين سد به سدي مخزني تبديل شده و هزينه‌اي نزديك به ده برابر را به بيت‌المال تحميل كرده است؟ موضوع ديگر، عنوان شدن گاه به‌گاه اين نكته از سوي مديران درگير در ساخت سد سيوند است كه طرح ساخت اين سد متعلق به پيش از انقلاب است. هرچند ما بر اين باوريم كه ريشه داشتن چنين طرحي در رژيم پيشين به خودي‌خود دليلي بر درست بودن آن نيست ولي تا آنجا كه ما پژوهيديم در آن زمان مطالعاتي جهت ساخت سدي در منطقه‌ي دشت بال سيوند انجام گرفته بود كه هيچ‌گونه مشكل و تحديدي براي آثار باستاني منطقه‌ي پاسارگاد وجود نداشته است. حتي در آن هنگام با توجه به اين‌كه احتمال آب‌گرفتگي روستاي سيوند وجود داشته به اهالي اين منطقه اعلام شده بود كه روستا را تخليه كنند و برخي از آنها به شيراز و مرودشت كوچ كردند كه با توجه به پيروزي انقلاب اين طرح ناتمام ماند. غرض از طرح اين موضوعات، تأكيد بر اين موضوع است كه با توجه به بُعد ملي پرونده‌ي سد سيوند لازم است كه وزارت محترم نيرو اطلاعات خود در اين‌باره را در اختيار كارشناسان مستقل بگذارد و توضيح دهد ‌كه چرا ساخت چنين سدي اين مقدار زمان و هزينه برده است و اين‌كه گفته مي‌شود مشكل آبرفتي بودن منطقه‌اي كه سد در آن زده شده و قرار است درياچه‌ي پشت سد در آنجا تشكيل شود هنوز رفع نشده و توافق كميسيون فرهنگي مجلس و وزارت نيرو براي كاهش ميزان آبگيري به اين موضوع برمي‌گردد، تا چه حد صحيح است؟

 

6) موافقان آبگيري سد به نياز كشاورزان اشاره مي‌كنند.

- پايگاه بر اين باور است كه: در بخش‌هايي از سرزمين ايران - همانند منطقه‌ي احداث سد سيوند - كه به‌خاطر وضعيت اقليمي، ميزان تبخير و هدررفت آب بسيار بالاست، ساختن سد بايد آخرين راه‌حل باشد. به گفته‌ي كارشناسان كشاورزي منطقه، راهكارهاي مختلفي براي تأمين و ذخيره‌ي آب وجود دارد از جمله طرح‌هاي آبخوانداري و آبخيزداري كه موجب نفوذ بيشتر آب و تغذيه‌ي سفره آب‌هاي زيرزميني مي‌شود و به‌جاي ساخت سد مي‌شد از طرح‌هاي مذكور استفاده نمود. از سوي ديگر مقرر است 4500 هكتار از زمين‌هاي شهرستان پاسارگاد و بخشي از منطقه‌ي خفرك از آب سيوند استفاده نمايند و در صورت مازاد بودن آب، - در صورتي كه مشكل اختلاف سطح ميان جايي كه سد زده شده و زمين‌هاي ارسنجان كه در سطح بالاتري قرار دارند با صرف هزينه‌ي هنگفت ديگري رفع شود - منطقه‌ي ارسنجان نيز بهره‌مند گردد، از اين‌رو قاعدتاً كشاورزان منطقه نبايد چندان اميدي به اين آب داشته باشند، كما اين‌كه از نظر تاريخي هم منطقه‌ي ارسنجان فاقد حق‌آبه از اين آب بوده‌ است. از سويي ديگر نبايد فراموش شود كه توسعه‌ي كشاورزي - كه في‌نفسه امري است مقدس - اگر بي‌رويه‌ باشد باعث نابودي منابع آب - كه در سرزميني چون ايران بسيار مهم است - مي‌شود. آيا منطقه‌اي كه نام آن «شوراب» است مي‌تواند جايي مناسب براي كشاورزي تلقي شود؟ يا اين‌كه بهتر است متوليان امر براي توسعه‌، مزيت‌ نسبي آن منطقه را در نظر بگيرند. علاوه بر اين‌، بايد يادآور شد كه تأثير منفي آبگيري سد سيوند بر روي رود كُر و درياچه‌هاي طشك و بختگان به ضرر مردم همان مناطق تمام خواهد شد.

پايگاه اطلاع‌رساني – چونان گذشته - قويا اعلام مي‌دارد كه نه‌تنها خواهان رفع هرچه سريع‌تر كمبودهاي اين گروه از هم‌ميهنان است بلكه از برخي مسؤولان امر به خاطر تأخير در پاسخ‌دهي به نياز آنان گلايه‌مند است اما، آيا به مجرد صدور دستور براي آبگيري سد، مشكل كم‌آبي كشاورزان ارجمند حل خواهد شد؟ يا همان‌طور كه پيش از اين اعلام كرديم – در بهترين حالت و در صورت سلامت سد و عدم برخورد با هيچ مانعي – دست‌كم دو سال طول مي‌كشد تا آب به دست آنان برسد؟

پس بايسته است وزارت نيرو هر چه سريع‌تر براي رفع مشكلات باشندگان مناطق يادشده كه سال‌هاست با معضل كم‌آبي مواجه هستند دست به اقدامات مقتضي بزند.

پايگاه اطلاع‌رساني مانند آقاي كريم متقي، كارشناس مرمت و حفاظت از آثار تاريخي، بر اين باور است كه منطقه‌ي پاسارگاد – و تنگ بلاغي - مانند دره‌اي است كه پر از آثار تاريخي است و مي‌تواند به موزه‌اي روباز تبديل شود. سازمان ميراث فرهنگي به ياري كمك‌هاي مالي وزارت نيرو و با طرحي حساب‌شده مي‌تواند اين مسير بي‌مانند تاريخي را براي بازديد گردشگران آماده سازد به‌طوري‌كه بتوان چند برابر ارزش اقتصادي سدي كه در حال ساخت است، از آن بهره برد. با توجه به معروفيت بي‌همانندي كه تنگ بلاغي در اين چند سال كسب كرده است (موردي كه درباره‌ي هيچ‌كدام از محوطه‌هاي تاريخي ايران – حتي معتبرترين‌هايشان - صدق نمي‌كند)، اين امر بعيد نيست و مي‌توان آنجا را به يكي از قطب‌هاي برجسته‌ي گردشگري تبديل كرد. كما اين‌كه توقف چنين پروژه‌اي خود نقطه‌ي مثبتي در كارنامه‌ي مسؤولان خواهد بود و علاوه بر داشتن جاذبه‌ي گردشگري، مي‌تواند - بر خلاف تبليغات بيگانگان - نشان‌دهنده‌ي اهميتي باشد كه نظام براي تاريخ و فرهنگ ايران قايل است. آن‌گاه مي‌توان علاوه بر ايجاد اشتغال براي اهالي، درصدي از درآمد را هم براي رفع محروميت‌هاي مردمان شريف ارسنجان به‌كار برد. فراموش نشود همان‌طور كه گاز و نفت را از طريق لوله‌هايي جابه‌جا مي‌كنند، اين كار را مي‌توان توسط لوله‌هاي بزرگ درباره‌ي آب نيز انجام داد. اميد است با راهكارهاي ارائه‌شده و گسترش كشت ديم گندم، شاهد رفع هرچه سريع‌تر محروميت از اين منطقه باشيم.

 

7) آخرين و ضعيف‌ترين استدلال موافقان آبگيري سد سيوند ميزان هزينه‌اي است كه براي ساخت سد شده است كه به گمان ما عذر بدتر از گناه است. حتي اگر از اين موضوع كه اكثر هزينه‌هاي ساخت سد در طي مدتي كه نسبت به ساخت آن اعتراض شد صورت گرفت (و به درستي بايد معترضِ سازمان ميراث فرهنگي شد كه چرا بر پايه‌ي بخش‌نامه‌ي دولت كه فعاليت‌هاي عمراني را منوط به مجوز آن سازمان مي‌دانست مانع ادامه‌ي كار ساخت سد در اين 2 سال نشده است)،‌ بگذريم در هيچ جاي جهان ديده نشده و در هيچ منطقي پذيرفته نيست كه طرحي با اين‌همه ويرانگري، به اين دليل كه هزينه‌اي براي آن رفته به سرانجام برسد و خسارت‌هايي بيش از هزينه‌ها براي مملكت داشته باشد. كما اين‌كه در نقطه‌ي مقابل - يعني عدم بهره‌برداري از آن - فوايد بسياري نهفته است كه به‌گمان ما برجسته‌ترين اثر آن، ارج‌گذاري هيأت دولت است به سالي كه «اتحاد ملي و انسجام اسلامي» نام گرفته است و چه نمادي براي اين سال برازنده‌تر از كورش بزرگ، انسان وارسته‌اي كه به كوشش او قوم‌هاي ايراني نخستين گام‌ها را براي شكل دادن كشور ايران و ملت ايران برداشتند و در كتاب ديني ما هم از وي زير تام ذوالقرنين به بزرگي ياد شده است.