معنی نامهای اَفغان و پَشتون
از: جواد مفرد کهلان
پژوهشگر استوره های ایرانی
نامهای اَوَگانه، اَوَکانه، اَپَکانه، افغان و پشتون را در زبانهای هندوایرانی به طور ساده می توان مترادف هم به معنی منطقۀ کناری و مردم کناری گرفت. چون هرودوت در سمت آراخوزی (منطقۀ پُر رود، رَخج) از مردمی به نام آپاریت (به لغت سنسکریت و اوستایی یعنی مردم ناحیۀ پشتی) یاد کرده است که مطابق پشتونها هستند. پیشوندهای اَوَ و اَپَ در اوستا و سنسکریت به معنی کناری و پشتی و کانه/گانه به معنی منسوب به مکان است و کلمات پَشت (در پشتون) و پُشت بر گرفته از پَرشتی (پُشت) اوستایی و سنسکریت هستند که علی القاعده حرف صامت "ر" در آن به حرف صامت بعدی "ش" ادغام شده است:
पृष्ठ n. pRSTha back [of the body].
مطابق لغت نامۀ دهخدا افغان همان اوغان است و وجه اشتقاق مقنع برای آن نیافته اند (از دائرة المعارف اسلام از فرهنگ فارسی).
آقای علی اکبر جعفری، محقق ایرانی، از لحاظ زبان شناسی به درستی ریشهء کلمه افغان را در زبان های سانسکریت و اوستا می داند و بدین معنی نزدیک می شود. وی می نویسد:
"خـوشــبـختانه در واژه نـامـه هاى سـانسـكـريـت چـنيـن واژهاى داريـم و اوگـنـه (Avagana) به معنى «جدا گرديده از قبيله و قوم» آمده است. (دانش نامۀ افغان)".
در اینجا برای آشنایی با نظریات پیشینیان (صرف نظر از قوت و ضعف دیدگاههای به کار رفته در آن) در بارۀ نام و نشان قبایل دیرین افغان و افغانستان مطلب اکادمیسین سیستانی را به اختصار می نمائیم:
باری اگر به تاریخ قبل از اسلام افغانستان تألیف مرحوم کهزاد که در نوع خود کم نظیر است نظر بیندازیم، به نظر میرسد که افغانها (پشتونها) ازقدیمی ترین قبایل مهاجرآریائی اند که پس از مهاجرت از مناطق علیای سیر دریا و شمال جیحون (آمو) ابتدا به باختر یا بلخ و سپس درجنوب هندوکش به وادی رود کابل و وادی رود ارغتداب و هیرمند و وادی رودخانه گومل وکُرم تا سند متوطن شده اند و قرنها و سده های متمادی در این وادی های به شغل گله داری و زراعت مشغول بوده اند.
مرحوم کهزاد، به شهادت سرودهای ویدی (که به 1400 قبل از میلاد متعلق اند - تاریخ مختصر افغانستان، ص8-)، از قبیلۀ بزرگ «بهاراته» یادآور میشود و مینویسد: « بهارت» یا «بهاراته» یکی ازقبایل خیلی مهم کتله آریائی باختری است که بعد از فرودآمدن درجنوب هندوکش بعضی عشایرآن از راه وادی ارغنداب و برخی از راه های درۀ «کوبها»(کابل) و«کرومو» (کرم) و«گوماتی» (گومل) به پنجاب انتشار یافتند.» (کهزاد ،تاریخ افغانستان ، ج 1، ص 82، 158 چاپ 2002).
کهزاد براساس تحقیقات دانشمندان هندی و منابع سانسکریت مخصوصاً «مهاباراته» از جنگ میان ده قبیله آریائی در مناطق جنوب هندوکش نام میبرد که برخی از آنها تاهنوز نام خود را حفظ کرده اند:
1- الینا ها Alinas(نورستانی ها - ریشۀ نام این قبیله در نامهای الینگار و الیشنگ باقی مانده است.)
2- پکتها Pakthas(پکتویس، پختون ، پختانه)
3- بهالاناها Bhalanas(اهالی موجوده درۀ بولان)
4- شیواها Chivas
5- ویشانن ها Vishanins
6- انوها Anus
7- دریوهوها Druhyus
8- تورواشاها Turvasa
9- یادوها Yadus
10- پوروها Purus(ساکنین اندوس علیا و باشندگان حواشی گندهارا).
مرحوم کهزاد در مورد پکتها متذکر میشود که «پکتها» مانند قبیله معروف «بهارت»، یکی از قبایل معروف «ویدی» باختری است که پیش از عصر مهاجرت درجامعه آریائی در باختر میزیست. در حوالی 1900 تا 2000 قبل از میلاد که آغاز مهاجرت آریاها از باختر محسوب میشود، قبیله پکتها دو حصه شده، شاخه ئی با قبایل وعشایر دیگر که معروفترین آنها در جزء پنکه جانا (یعنی قبایل پنجگانه) و اتحادیه «ده قبیله» اسم برده شده اند، به جنوب هندوکش فرود آمده و بالاخره در دامنۀ کهسار و مناطق دشوار گذار جنوب شرقی آریانا مسکن گرفتند و آنجا را بنام «مسکن پکتها» (در واقع به معنی محل سازندگان ظروف آب پخته و بلورین، محل بلورها/کافری ها/کاسپاتیریان کهن) معروف ساختند. حصه ایکه مهاجرت نکردند، مانند بسا قبایل دیگر در باختر به زندگی ادامه داده و در همانجا ماندند. (کهزاد، همان، ص 89-90).
کهزاد از اینهم جلوتر گام میگذارد و در بارۀ پکتها میگوید: آن شاخۀ قبیلۀ پکتها که از بخدی (بلخ) به جنوب هندوکش فرود آمدند، در عصر ویدی در دره ها و دامنه های دو طرف سپینغر مستقر و مقیم شدند. سرودهای ریگوید درجنگ ده قبیله و جا های دیگر از ایشان نام می برد و در بعضی موارد ازشاهان آنها هم اسم برده است. نام و نشان این قبیله باستانی کشور در مرور زمانه همیشه زنده ونمایان بوده و مورخین بزرگ هرکدام آزآنها اسم برده اند. هرودوت پدر مورخین درقرنها قبل ازمیلاد (425-486ق.م) از قوم «پکتی» یا «پکتیس» یا «پکتویس» و از محل سکونت آنها «پکتیکا» یا «پکتیا» از هر دو ذکرکرده است. بطلیموس جغرافیا نگار مصری یک قرن قبل از میلاد از آنها به صورت ضمنی یاد کرده و خاک آنها را« پکتین» بطرف جنوب پاروپامیزاد قرار میدهد. هرودوت در مورد پکتیس ها میگوید: لباس و اسلحۀ آنها از پوست و تیر و کمان آنها بشکل و نمونه محلی خودشان بود. رئیس ایشان «ارتینتArtynte » نام داشت.( همان، ص 91).
بنا بر روایت هرودوت مورخ یونانی چهار قبیله معروف در«پکتیکا» (در اصل متن در آراخوزی) زندگانی داشتند: گندهاری ها Gandhari، اپاریت (مردمان کناری) Aparitae، ستاگیدی ها و دادیکی ها (تاجیکان؟).
1- گندهاری ها: بنابر پژوهش های مرحوم کهزاد، باشندگان گندهارا، در سر زمینی که از کابل تا درۀ سند را احتوا میکرد، زندگی میکردند. گندهاری ها بارها ازحوزه شرقی رود کابل به نقاط دیگرمهاجرت کرده اند. از آنجمله به حوزۀ رود «سراسواتی» یا «هرااواتی» (رود ارغنداب) یعنی در وادی قندهار مهاجرت کردند. گندهاری ها در آخرین مهاجرت خود به حوزۀ ارغنداب، دراثر ورود کوشانی ها به حصص جنوبی آریانا، کاسۀ آب «فـوFo » از یادگارهای مهم بودا را با خود از اندوس علیا (پشاور) به وادی ارغنداب بردند.( همان ،ص 97)
وشاید همین کاسه ای باشد که امروز درخرقۀ شریف قندهار موجود است و مردم درآن پول خیرات و نذور خود را می اندازند و بصورت دیگ بزرگی از سنگ سیاه است که گنجایش یک گاو را دارد و در سطح بیرونی دیگ خطوط عربی حک شده است تا به آن صبغۀ تقدس داده باشند. ظاهراً نام قندهار شکل متحول و معرب کلمۀ «گندهارا» تواند بود، مگرمرحوم کهزاد بر آن است که: اسم موجودۀ «قندهار» از نام «گندوفار» پادشاه دودمان مستقل پهلوا (نیمه اول قرن اول میلادی) به میان آمده است، زیرا مشارالیه به اسم خود شهری در حوزه ارعنداب به نام «گندوفار» یا چیزی شبیه آن ساخته بود. (همان ، ص98)
2- ستاگید: به قول مرحوم کهزاد، یکی از کهن ترین اقوام کشورما {افغانستان} است که «هرودوت» و بطلیموس هردو از آن نام برده اند. هرودوت آنها را با گندهاری ها مربوط و جزء یک ولایت میشمارد و می گوید که ستاگیدی ها با اهالی اراخوزی (قندهار) هم تماس داشتند. قرار نظر «آندره برتلو» ایشان در کوه های پاروپامیزس و حوزه علیای هیرمند و نقطه ایکه حالا غزنی درآن آباد است، بود و باش داشتند.» "بیلو" در کلمۀ «ستک» نام «ختک» را سراغ میدهد. بهرحال معلوم میشود که ستاگیدی ها مردمان مالدار بودند و لباس شان شباهت به گندهار داشت. حصه بالای بدن و رانهای خود را اکثراً برهنه میگذاشتند. شمشیرکوتاه و راست استعمال میکردند و بند آن را به شانه چپ خویش وصل میکردند.
3- اپاریت: قومی بوده که در دامنه های جنوبی سپینغرمی زیستند. «بیلو» درکتاب نژادهای افغانستان، ایشان را به استناد تذکار هرودت درعلاقۀ پکتیا قرار میدهد واین علاقه ایست که قسمت جنوبی و شرقی افغانستان را تا سواحل رود سند در برمیگیرد. بیلو درکتاب فوق الذکر خود «اپاریتی» ها را عبارت از همین «اپریدی»ها میداند و «افریدی ها» امروز یکی از قبایل بزرگ و معروف پشتون است که در دو طرف دره خیبر زنگی دارند. (همان، ص100).
4- دادیکی ها: هرودت محل اقامت ایشان را در پکتیکا قرار میدهد و ازاین معلوم میشود که یکی از شعب پکتی ها (پختونها؟) بودند و با گندهار تماس و پیوستگی داشتند. کهزاد این دادیک ها را عبارت از تاجیکها میداند (همان، ص100)، اما دانشمند معاصرافغان کاندیدای اکادمیسین انورنومیالی که در مورد نژادهای افغانستان تحقیقات وسیعی دارد، برای من توضیح داد که هنوز هم یک قبیله از پشتونها بنام «دادیک» در میان کاکرستان واقع درجنوب قندهار و شرق کویته بلوچستان زندگی دارند. آقای نومیالی افزود که تعبیر نام «دادیک» به تاجیک تعبیر درستی نیست و بیلو این نظر را قبول ندارد. او متذکر شد که اطلاعات مرحوم کهزاد و مرحوم حبیبی در مورد «دادیک» ها که آنها را به تاجیک ها نسبت داده اند، کافی نبوده است و این قبیله به همان نام ونشان تاریخی خود امروز در منطقۀ کاکرستان زندگی دارند.
اقتدارحسین صدیقی دانشمند و محقق هندی، می نویسد که:« افغانها از اعقاب آریایی و سایر مهاجرانی هستند که درابتدای ورود درقسمتهای مختلف شمال غرب هند از1500 قبل از میلاد به این طرف ساکن شدند.» (افغانستان، جنگ وسیاست، ص243،ح15، دایرةالمعارف اسلامی، ج 1، ص224) آمدن سرودهای ویدی در 1500 قبل از میلاد بنابر دایرة المعارف اسلامی حساب کنیم.
کمیته بین المللی پاسارگاد