بنیاد تاریخی و اساطیری هفتخوان رستم شاهنامه

 

از: جواد مفرد کهلان

پژوهشگر استوره های ایرانی

در هفت خان رستم داده های اساطیری و تاریخی و اعتقادی از سه منشأ عیلامی-بابلی، آشوری و بومی مازندرانی به هم رسیده اند:

 

1- رد پای عیلامی و بابلی و آشوری در هفتخوان رستم:

رستم همراهی از دیوان به نام اولاد دارد که نامش را به صورت ائوره داتَ بازسازی کرده اند که یاد آور اروره دات (آفریده الهه اروره) است که لقب انکیدو (پادشاه سرزمین خوب) همراه گیلگامش (پیرمرد هنوز جوان= سام ) در کشتن دیو خومبابا (آفریدۀ خدای آسمان) است که دارای هفت نوع نیروی درخشان ایزدی (یعنی دیو سفید و درخشان) است. اولاد که نامش به صورت کولاد (کی اولاد) و پولاد غندی هم آمده توسط رستم به پادشاهی دیوان مازندران رسید. نام فولاد غندی (پور-داد "ایزد خندان"= آشور) مطابق می باشد با نام آشوربانیپال (خدای خندان [آشور] فرزندی داده است). پولاد در واقع در اینجا علی القاعده به جای پور داد (فرزند داد) است. پس در نام های اولاد غندی و پولاد غندی در مقام فرمانروای مازندران (سرزمین دیوان مازنی، آشور) دو نام اساطیری و تاریخی انکیدو و آشوربانیپال مستتر است. خود نام دیو سفید بیش آنکه مطابق شاناباشو رئیس رئیسان آشوری باشد که توسط آشوربانیپال برای فتح شهر آمل و تسلیم خشثریتی (کیکاوس) فرستاده شد، مطابق خومبابای عیلامی نگهبان جنگل ایزد آسمان و دارای هفت نوع فر درخشنده (کیتن) است. تعداد هفت خوان رستم (هفت درخشندگی رستم) در مازندران هم وجه اشتراکی با هفت بخش نیروی آسمانی درخشان خومبابا دارد.


2- رد پای اعتقادی و تاریخی مازندرانی و آشوری هفتخوان رستم:

حماسهً نخستین پیروزی بزرگ و کاری ایرانیان مادی (مردمان انجمنی= مغان) و آماردی ( آدمکشان) بر آشوریان (دیوان مازندران) که در پای حصار شهر آمل مازندران اتفاق افتاده و دستاوردش تشکیل نخستین دولت سرتاسری در ایران و فلات ایران شده است. در شاهنامه به صورت هفتخوان رستم در آمده است. در اوستا در این باب صرفاً به صورت پیروزی بزرگ گرشاسپ (رستم) بر دشمنان بزرگ ایرانیان در کنار دریای فراخکرت (دریای بزرگ، در اینجا منظور دریای مازندران) ذکر شده و زیبایی و گیرایی حماسه هفتخوان رستم "شاهنامه (در واقع اوستای کامل و مدرن)" را ندارد. نگارنده سند تاریخی را در این باب سه دهه پیش در تاریخ ماد، تألیف دیاکونوف دید که نه وی و نه پراشِک محقق چک که کتیبه مربوط به شکست لشکرکشی آشوریان به رهبری شانابوشو، رئیس رئیسان آشوری در عهد آغاز حکومت آشوربانیپال به به مقصد شهر آمل را بررسی کرده است؛ مطلب را به اساس و درستی در نیافته اند. دیاکونوف که همانند پراشک به سبب عدم اطلاع از کنه حماسه بزرگ ملی هفتخوان رستم قادر به بررسی درست واقعه نبوده موضوع را پیگیری نکرده و صرفاً در پایان نبرد خشثریتی (=شهریار نیرومند) با اسرحدون و پسر و جانشین وی آشوربانیپال ضمن بررسی کلی نبرد مادها به رهبری خشثریتی و همدستانش با آشوریان میگوید گرچه کارکاشی (کاشان) و سیلخازی (تپه سیالک) مراکز منطقه حکمرانی خشثریتی یعنی پارتوکا (سرزمین چشمه ساران) توسط اسرحدون ویران شدند، ولی مطابق گفته خود اسرحدون، "خشثریتی پیشتر آنجا را تخلیه کرده و به دوردستها متواری شده بود." ولی وی چگونه پیروز نبردهای ماد و آشور شده است؟ مطلب روشن است این شهر دور از دسترس آشوریان همان شهر آمل بوده است که سرانجام آشوربانیپال، شانابوشوسردار خود را در رأس سپاهیانی برای مذاکره بر سر تسلیم خشثریتی بدان سوی گسیل داشته بود. این که آشوریان بقیه ماجرای شکست بزرگ خود را کتمان کرده اند، همانطوریکه دیاکونوف میگوید مادها در مقابل آشوریان به پیروزی رسیده و برای نخستین بار در تاریخ شان مستقل شدند. گرچه وی و دیگر مستشرقین از کم و کیف چگونگی این ماجرای پیروزی و استقلال رسیدن ماد بی خبر مانده اند. در واقع رستم یا همان گرشاسپ قهرمان اصلی نبرد پای حصار شهر آمل مازندران است که این هر دو عنوان وی به معنی در هم شکننده ستمگران بوده و القاب آترادات پیشوای آماردان (تپوریها) هستند که در روایات شاهنامه این القاب تبدیل به رستم و اسامی چهار تن اجداد وی شده اند. مطابق خبر کتسیاس پارسها، کورش سوم را برای وجاهت و ترفیع مقام هر چه بیشتر پسر همین آترادات پیشوای آماردان به شمار می آوردند. اینکه رستم و گرشاسپ را اهل سگستان (زرنگ، سیستان یعنی سرزمین "سکائیان= بزکوهی پرستان" در قرون بعد) به شمار آورده اند از آنجاست که بنا به خبر استرابون کاسپیان (سگپرستان) مازندران همانطوریکه از نامشان هم پیداست سگپرست (سگساران) یعنی اهل سگستان کهن مازندران بوده اند.

 

معنی نام دیوان مازنی و مازندران در رابطه با جام مارلیک

اگر نام کاتوزی (کادوسی) را به صورت کا-تئو-اَژی به معنی پرستنده اژدهای نیرومند بگیریم آن با تصویر جام معروف مارلیک گیلان پیوند می یابد. چه الهه عجیب و غریبی در جام زرین مکشوفه از تپه مارلیک در بین مازندران و گیلان دیده میشود که با دو سر پلنگ، تنی زنانه؛ بالها و چنگالهای عقاب (سیمرغ) و دُم-پاهای اژدها نقش بسته است. اگر این الهۀ عجیب و غریب را اژی دهاک (اژدهاوش) محبوس در سمت البرز به شمار بیاوریم در این صورت این الهه و ایزد معادل آن همان خدای بومی بزرگ مازندران و غرب فلات ایران از جمله اصفهان و سرزمین کاسیان باستان (لرستان) بوده است. به نظر می رسد نام معروف ایرانی این الهه ماروتاش نزد کاسیان باستان است که به سادگی معنی دارای تن ماروش را میدهد. اگر تصور کنیم از مزنی دئوَ اوستا نیز همین الهۀ ترسناک منظور بوده است می توان نام مزنی دئوَ را ترکیب مَز-زن-ی دئو گرفت یعنی الهۀ بزرگ. نام مازندران بر این اساس به معنی مز-زنی-دئو-ران یعنی محل الهه بزرگ را خواهد داد. در رابطه با نام کاتوزی (کا-تئو-ژی) گفتنی است، نام اوستایی تئوژیه (منسوبین به مار نیرومند) به کُردان سکایی تبار سمت ترکیه نیز اطلاق شده است یعنی همانان که موسی خورنی مورخ عهد ساسانی ایشان را ویشاپازوننر (اژدها نژادان) آورده است. واسیلی نیکیتین در کتاب خود کُرد و کُردستان در مورد کُردانی به نام توژیک (=تئوژیه یعنی منسوبین به مار نیرومند) میگوید که گاهی ایشان را قزلباش نامند. در کوههای درسیم ایشان تا سالهای پنجاهم قرن نوزدهم مستقل بودند و می توانستند30 تا 40 هزار مرد جنگی را مسلح کنند. مطابق هردوت سکاهای شمال دریای سیاه نیز خود را فرزند الهه ای نیمه زن-نیمه اژدها و هراکلس (پهلوان معروف= تور) می دانسته اند.

جام زرین با نقش اژدهای دو سر از آثار کشف شده از گورستان های تپه مارلیک گیلان،

forum.parsipeople.net محل نگهداری: موزه لوور فرانسه،

به نظر می رسد در واقع ویژگیهای همین الهه بومی شمالی بوده باشد که به عنوان مخاصم پنج خوان از هفتخوان رستم را پر کرده باشد: شیر بیشه خوان اول، اژدهای خوان سوم، زن جادوگر خوان چهارم، ارژنگ دیوِ (دیو سفید رنگ) خوان پنجم و دیو سفید خوان هفتم جملگی ویژگیهای همین الهه بومی مازندران و گیلان عهد باستان را نشان میدهند. تنها میش وحشی مقدس خان دوم و اولاد مرزبانِ خوان پنجم بدین الهه مربوط نمیشوند. حتی نام گندرو زرین پاشنه و عظیم جثه که گرشاسپ وی را در کنار دریای فراخکرت (مازندران) میکشد در معنی زن درنده بدین الهه مربوط میگردد. گندرو (رئیس با شکوه) از جانب دیگر و وجه تاریخی آن مربوط به شانابوشو سردار آشوری میشود که عنوان رئیس رئیسان را داشته است؛ چه اساس تاریخی خود حماسه شاهنامه ای هفتخوان رستم در مازندران و نبرد گرشاسب اوستا با مخاصمین تنومند به واقعه لشکرکشی شانابوشو رئیس رئیسان آشوری در آغاز عهد آشوربانیپال بر میگردد که برای مذاکره صلح و تسلیم خشثریتی (کیکاوس) به مقصد شهر آمل مازندران رهسپار شده بود و در آنجا به دست سردار محلی که در عهد هخامنشیان تحت نام آترادات (مخلوق آتش) پیشوای آماردان و داتامَ (مخلوق نیرومند) نامیده میشد نابود شده و ماد برای نخستین بار در تاریخ مستقل شده است. نام پولاد غندی هفتخوان رستم هم در معنی فرزندِ دادۀ ایزد خندان متعلق به خود آشوربانیپال است که رئیس رئیسان خود شانابوشو را برای مذاکره و تسلیم خشثریتی (کیکاوس) به شهر آمول فرستاده بود. در آذربرزین نامه نام این قهرمان شمالی آذربرزین (= آترادات عالی مقام) درست برجای مانده است. تصور من این است که کرساسپ و روتستهم در واقع عناوین همین سردار قهرمان بینانگذار ایران مستقل در اساس به معنی درهم شکننده اشرار و ریشه کن کننده ستمگران بوده اند. مطابق کتسیاس محبوبیت آترادات پیشوای مردان (آماردان) در عهد هخامنشیان در آن حد بوده که او را پدر معنوی و سلف کوروش می دانسته اند.

------------------

 

منابع عمده: تاریخ ماد دیاکونوف، شاهنامه فردوسی، فرهنگ نامه ی شاهنامه از منصور رستگار فسایی، فرهنگ لغات اوستایی احسان بهرامی، فرهنگ سنسکریت به فارسی جلالی نائینی، گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران از جواد مفرد کهلان