نام های خزرها جملگی به معنی پرستندۀ آتش برافروخته بوده اند
از: جواد مفرد کهلان
پژوهشگر استوره های ایرانی
نامهای مختلف خزران یعنی کوزر، خزر، گاسانی، گاسری به صور کوز-اَر، خز-اَر، قیز-ان و قیز-ار در خود زبان ترکی به معنی صاحبان آتش ذغال بر افروخته (جوال و کوشاکو سنسکریت) هستند:
طبق ابن فضلان «پادشاه خزر خاقان نام دارد فقط هر چهار ماه یکبار بیرون می آید. نام او خاقان بزرگ خوانده میشود و جانشین (خلیفه) او را «خاقان به» نامند، این شخص فرماندهی سپاهیان و امور ایشان را به عهده دارد و امور کشور را اداره می کند و ظاهر میشود و به جنگ میرود. پادشاهانی که در نزدیکی او هستند از وی اطاعت می کنند. او هر روز با فروتنی نزد خاقان بزرگ میرود و اظهار تواضع و آرامش میکند و فقط با پای برهنه، در حالی که یک تکه هیزم در دست دارد، نزد او حاضر میشود. وقتی به او سلام میکند آن هیزم را در برابرش روشن می سازد«...
به نظر میرسد مؤبد سرودهای آتش مقدس خزرها-بیاتها، ده ده گورکوت (پدر آتش مقدس) خوانده میشده است که نام کتاب اساطیری ایشان می باشد که در قفقاز برجای مانده است. لذا واژۀ ایشکوز (اسکیث) در معنی صاحب و پرستندۀ ذغال بر افروخته با خزر مترادف و معادل به نظر می رسد.
سنت پرستش آتش، اجاق خانوادگی، و دفن خاقان خزر شبیه سنت اسکیتان هندوایرانی کهن بوده است. به احتمال قریب به یقین خزر ها رعایای آلتایی اسکیتان بوده اند و بعد از مهاجرت اسکیتان (اسلاف سکایی اسلوونها) و سرمتها (اسلاف سئوروماتی صربوکرواتها) به غرب به قدرت رسیده اند و ایشان سنتهای اسکیتی (سکایی) خود را حفظ کرده بودند: بقراط راجع به اسکیتان گوید " که اینها جز به خودشان به مردمی شباهت ندارند، رنگ پوستشان زرد و تنشان سنگین است، چون ریش ندارند مردانشان شبیه زنان اند". چنانکه پیداست اینها مشخصات رعایای زرد پوست اسکیتان یعنی نیاکان خزران در سمت مصب رود ولگا و شمال قفقاز است. هرودوت نیز از اقلیتی زرد پوست در بین اسکیتان به نام انارها (غیر نرها) یاد می کند که به باور مردم سمت شام و فلسطین به سبب دستبرد به معبد آفرودیت در عسقلون در فلسطین به مرض زنانه (بی ریشی) گرفتار شده اند:
هرودوت در شرح حکومت فرائورت و کیاخسار پادشاهان معروف ماد می آورد: "... آنگاه اسکیتان [تحت فرمانروایی مادیای اسکیتی= افراسیاب] به طرف مصر تاخت و تاز کردند؛ ولی در فلسطین فرعون مصر، پسامتیخ اول (609- قبل از میلاد) با تمهید و وسایل و خواهش جلو آنها را گرفت و مانع از پیشروی بیشتر آنان گردید. آنان از شهر عسقلون در فلسطین عقب نشینی کردند و آن عده از اسکیتان که به معبد آفرودیت آسمانی در عسقلون دستبرد زده بودند، به بیماری معینی که مرض زنانه نام دارد، گرفتار شدند که هنوز (سده پنجم پیش از میلاد) سبب رنج و بدبختی آنهاست. همۀ کسانی که به سرزمین اسکیتان می آیند می توانند وضعیت این مردم را در کنار اسکیتان ببینند. اسکیتان کسانی را که به این مرض دچار شوند، اناری (مردی باخته) می نامند".
موسی کلانکاتی ارانی نیز در مورد خزرها می نویسد: "که صورتهای پهن داشتند و همانند زنان بودند". مسعودی خاستگاه خزرها همان حوالی کوهستان قفقاز می داند.
استخری در مورد زبان خزرها می گوید: این زبان مانند زبان ترک است و هیچ قوم دیگری آن زبان را ندارد. یاقوت حموی در مورد زبان آذری (اوتی، ارانی) گفتار مشابهی دارد و آن اینکه "زبان آذری (ارانی) را جز خودشان ندانند". کلمه می خوانم در زبان خزرها را اوخکوروم آورده اند که نظیر اوخوروم آذری است.
کتاب پهلوی شهرستانهای آذربایجان در مورد ولایت اران (سرزمین آتش) می گوید که در سمت ولایت آتورپاتکان (آذربایجان) شهرستان آتورپاتکان (محل پرستش الهه آتش اسکیتی تابیتی) اران گشنسب سپهبد آذربایجان ساخت. نامهای دیگر اران یعنی آلوانی و آگوان نیز در زبانهای سکایی-ایرانی به معنی سرزمین الهه آتش بوده اند. کسروی نام باگوان باکو را به مناسبت پرستش این الهه/ایزد اران یعنی تابیتی (تابنده) می داند که در اساطیر ایرانی در مرگ فرود سیاوش (فرائورت) در گنجه اران (کنگ دژ سیاوش) تحت نام سودابه (سوتاپه، نور تابنده) و آزمایش آتش وی ظاهر شده است.
مردم اران که ترکیبی از سکاها و مادها و کادوسیان و ترکان اوتی (ارانی) بوده اند با تسلط خزرها بر اران زبانشان ارانی گردید و این زبان با گرگریان در عهد روادیان به آذربایجان وارد شد و به تدریج جایگزین زبانهای پهلوی معرب آذربایجان و زبان دری شد. مسعودی از سه زبان پهلوی و دری و آذری در آذربایجان سخن می راند و مطابق یاقوت حموی زبان آذری نسبت به زبانهای دیگر آنجا (پهلوی معرب و دری) بیگانه است.
مطابقت نامهای اسکلاو و آریا، اسکلاوهایی (سکاهایی) که بر خزران فرمان می رانده اند:
واژهٔ آریا در اوستایی و سنسکریت به معنی نجیب و شایسته است و کلمه سچو-اله-و هم در اوستایی و سنسکریت به معنی بسیار شایسته است. لذا اگر واژهٔ اسکلاو یعنی نام پادشاه اساطیری اسکیتان را با این واژه مرتبط بدانیم در این صورت ایرج و اسکلاو (اسکولاو) نامهای مترادف پادشاه اساطیری مشترک ایرانیان و سکاها خواهد شد. نام اسکلاو از سکاها (اسکیتان) به اسلاوها (صقالبه) و اسلوون ها و اسلاواک ها رفته است. گفتنی است در غرب نام اسلاواک ها را به معنی اشراف و نجبا گرفته اند و در شرق نام ترکی مترادف اینها به صورت اویغور (شریف، نجیب، متمدن) بر ترکان آمیخته با سکاها اطلاق گردیده است. خزرها هم ترکان آمیخته با سکاهای آریایی و تحت تسلط سیاسی و فرهنگی آنان بوده اند که در سواحل شمالی و غربی دریای مازندران سکنی داشته اند. هرودوت می گوید که "سکائیان شمال دریای سیاه تسلط خویش بر آسیای مقدم را به یاد داشته اند"، و حمله سکاها از قفقاز تحت فرمانروایی آریاییان اسکیتی ایشپاکای (اسپارگاپیس) و پسرش پارتاتوا (لیکوس) و نواده اش مادیای اسکیتی (گنوروس، افراسیاب) از جانب ایشان صورت میگرفته و نیاکان اسکیتی و آلتایی خزران شمال دریای خزر هم در این حملات ایشان را همراهی می نموده اند.
خزرها (از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد):
خاقانات خزرها از 56 م. تا 58 م. در اوج قدرت
خزرها کنفدراسیونی از اقوام کوچنشین ترکزبان و از جداشدگان از خاقانات غربی ترک بودند که در اواخر سده ششم میلادی در شمال دریای کاسپین و شمال قفقاز یکی از موفقترین دولتهای اروپای شرقی در قرون وسطی را پایه گذاردند.[1] خزرها مردمانی وابسته به اقوام ترکی بودند که از سده ششم تا دهم میلادی در سرزمین از پایین دست رود ولگا، تا کرانه شرقی دریای سیاه و شمال قفقاز حکمرانی میکردند.[2]
هرچند منشاء نام خزر و سرآغاز تاریخ آنان به خوبی دانسته نیست اما با قطعیت میتوان گفت که خزرها در اصل ساکن شمال قفقاز و بخشی از خاقانات ترکی غرب بودند. آنها در سده ششم میلادی با ایرانیان تماس داشته و در جریان لشکرکشی هراکلیوس امپراتور بیزانس علیه ایران ساسانی وی را یاری رساندند. خزرها در ابتدای سده هفتم از امپراتوری ترکان در شرق خود مستقل شدند اما در میانههای همین قرن اعراب مسلمان تا شمال قفقاز پیشروی کرده و از آن پس تا میانههای قرن هشتم سلسلهای از جنگها میان این دو قدرت رخ داد. عربها ابتدا خزرها را در سال 661 وادار به تسلیم دربند کردند، اما در سال خزرها با یورش مجدد تا جنوب قفقاز پیش رفتند. پس از جنگهای متعدد در دهه 720 در ارمنستان ناچار به عقبنشینی به شمال قفقاز شدند. با این حال پیروزیهای اولیه آنها اهمیت بسیاری در جلوگیری از گسترش مرزهای شمالی حکومت اعراب به سوی اروپای شرقی داشت. با عقبنشینی خزرها به سمت شمال پایتخت خزرستان از سال 737 شهر آتیل در نزدیکی دلتای ولگا شد و آنها کوههای قفقاز را به عنوان مرز جنوبی خود پذیرفتند.[3] آنها همسایهٔ خلافت عباسی و پادشاهی روم شرقی بودند. اینها مردمی بودند که به صحراگردی و تاخت و تاز در ممالک همجوار اشتغال داشتند و غالباً به طرف وادی رود کورا میآمدند. بنای استحکامات بزرگی چون شهر دربند (یا بابالابواب) در شمال قفقاز در عهد ساسانیان که برای جلوگیری از حملات خزران ساخته شدهبود، هنوز پا برجاست. خزرستان یک قلمروی چندقومی بود و جمعیت آن بیشتر از آمیزهای از ترکتباران، اورالیها، اسلاوها و مردمان قدیم قفقازی (نیاکان گرجیها و چچنها و ...) تشکیل شده بود.[4] در سده دهم میلادی میان سالهای 965 و 969 این کشور بدست اسلاوهای شرقی (روسهای کیف) به نابودی گرایید.
کمیته بین المللی پاسارگاد