دخمه های قیزقاپان و کل داو (دکان داود) مربوط به کیاخسار (کیخسرو) و آستیاگ (اژدهاک) هستند
از: جواد مفرد کهلان
پژوهشگر استوره های ایرانی
قرار داشتن دخمه های کیاخسارو آستیاگ در نزد قومشان ساگارتیان سمت کوهستان زاگروس (اسلاف گورانها) طبیعی است. ساگارتیانی که بعد از غلبه بر آشور تا سمت اربیل گسترش یافته بودند. چون در کتیبه بیستون چیتران تخمه ساگارتی که توسط داریوش در اربیل اعدام شده از نسل هوخشتره (کیاخسار) و نام مادهای حکومتی در کتیبه های آشوری به صورت ساگارتیان نیرومند (زاکروتی مادهای نیرومند) یاد گردیده است. نامهای اکدی ماد (مادو) و لولوبی و نامهای ایرانی ساگارتی و مغ و گوران در معنی مردم انجمنی به هم می رسند. در نقشه های بطلمیوسی کوهستان زاگروس در منطقه ساگارتیها ترسیم شده است.
مطابق ویکیپدیا «مقابر صخرهای دکان داوود در جادهٔ اکباتان به بابل موسوم به قیزقاپان (گاس-گپان= جای بزرگان) و کورخکیچ (اتاق منسوب به کِی= کیخسرو) در درّهٔ شهر زور کنار دهکدهٔ سورداش (دژ نیرومند) نزدیک سلیمانیه است». هر دو مقبره مسلماً متعلق به شاهان ماد است ولی هر دو در سرزمین سابق آشور قرار دارند و بالنتیجه نباید پیش از سال 612 پ.م. ساخته شده باشند. حدس زده میشود که قیزقاپان قبر هوخشتره (کیاخسار) و دکان داوود قبر ایشتوویگو باشد.
قیزقاپان مانند مقبرهٔ صحنه، تقلیدی است از یک خانه با سقف بزرگ پیش آمده. ستونها به جرزهای ستوننما تبدیل یافته و سقف تقلید از پوششی است که از تنهٔ درختان تعبیه شده باشد. در فاصلهٔ ستونها نقوش برجستهٔ مظاهر خدایان دیده میشود. بدین قرار:
صفحهٔ مدوری با هیکلی چهار بال، و صفحهٔ مدور دیگری که هیکل آدمی بر آن منقوش است و هلالی زیر آن دیده میشود و صفحهٔ مدور دیگری که ستارهای بر آن نقش است. مظهر اخیر در شرق باستان علیالرسم خاص ایشتار میباشد ولی اینها شاید مظهر آناهیتا باشد. دوتای دیگر به معنی خورشید و ماه یا به عقیدهٔ هرتسفلد «اهوارامزدا» و «میترا» می باشند.
بالای سر تصویر برجسته صحنهای از نیایش در مقابل آتشگاه است. کاهن سمت چپ ایستاده و لباس مخصوص مغان را به تن دارد. روی ملبوس معمولی ماد شرقی جُبّه مانندی که آستینهای خالیاش آویزان است، پوشیدهاست. باشلق مانند بر سر و پارچه یا نواری بر صورت دارد. لباس شاه که سمت راست ایستاده مانند لباس مغ واضح نیست. او هم صورت را بسته است. هر دو نفر کمان که مظهر پیروزی است بدست دارند.
دکان داوود گور دخمهای تاریخی است که در سه کیلومتری جنوب شرقی سرپل ذهاب در جاده انزل و در فاصله حدود 100 متری از جاده اصلی کرمانشاه به سرپل ذهاب واقع شده و در میان اهالی محل به کل داوود (کل داو) و دکان داوود شهرت یافتهاست و به دوران مادها یا هخامنشیان تعلق دارد. دخمه در دل صخره ستبری کنده شدهاست و از زمین ارتفاع دارد و دسترسی به داخل آن امکان ندارد. در زیر این صخره یک قبرستان معاصر قرار دارد، یعنی از بیش از دو هزار سال پیش در این مکان اجساد مردگان با روشهای مختلف دفن میشدند. درون مقبره پنج تاقچه جهت گذاشتن نذورات و یک گور بیضی شکل قراردارد. سقف دخمه تاق مانند است. این مکان نزد اهل حق متبرک بوده و در بعضی از اوقات سال برای انجام مراسم مذهبی در آنجا اجتماع میکنند
این مقبره همانند گوردخمه بزرگ دربند صحنه، دارای ایوانی در جلو می باشد که طول آن 9.60 متر و در قسمت عقب 7.32 متر میباشد. عرض آن 1.95 متر و ارتفاع آن نیز 2.60 متر است. اطراف ایوان به وسیله قابهایی تزئین شدهاست. در دو طرف ورودی مقبره بقایای دو ستون دیده میشود که بدنه ستونها به مرور زمان از بین رفته و تنها پایهها و سرستونها باقیماندهاست. پایه ستونها مربع شکل میباشند. در دیوار عقبی این ایوان ورودی به عرض 1 متر و ارتفاع 5.1 متر وجود دارد که به اتاقی به طول 83.2 متر، عرض 31.2 متر و ارتفاع 18.2 متر منتهی میشود. در بدنه دیوارهای این اتاق 5 تاقچه جهت قرار دادن نذورات کنده شدهاست. همچنین در نیمه سمت چپ کف اتاق، قبری بیضی شکل به عمق 70 سانتیمتر کنده شدهاست. سقف این اتاق دارای تاقی هلالی است ولی سقف ایوان جلو اتاق، مسطح میباشد.
در دیوار عقبی این ایوان ورودی به عرض 1 متر و ارتفاع 1.5 متر وجود دارد که به اتاقی به طول 83. 2 متر، عرض 2.31 متر و ارتفاع 2.18 متر منتهی میشود. در بدنۀ دیوارهای این اتاق 5 تاقچه جهت قرار دادن نذورات کنده شده است. همچنین در نیمۀ سمت چپ کف اتاق، قبری بیضی شکل به عمق 70 سانتیمتر کنده شده است. سقف این اتاق دارای تاقی هلالی است ولی سقف ایوان جلو اتاق، مسطح میباشد.
در فاصله 8متری زیر این گوردخمه، قاب مستطیل شکلی بر روی یک قابی قدیمی تر تراشیده شدهاست. در داخل قاب جدید شخصیتی به حالت تمام قد با صورتی نیم رخ حجاری شدهاست. این شخص لباس بلندی بر تن و کلاه لبه داری بر سر گذاشته که قسمت پشت گردن و گوشهای او را پوشاندهاست. همچنین در یک دست او برسمی دیده میشود و دست دیگر را به حالت نیایش به طرف بالا نگه داشتهاست.
تصور میشد که این گوردخمه و نقش برجسته حجاری شده در زیر آن متعلق به دوره ماد باشد و دکان داوود مقبره ایشتوویگو باشد برخی نیز این ادعا را رد کرده و عنوان میکنند احتمالاً مربوط به دوره هخامنشی میباشد این مکان در بین مردمان اهل حق بسیار مقدس میباشد تا جایی که با پای برهنه روی سنگهای دامنه کوه قدم مینهند و نذورات خود را نیز در بعضی مواقع آنجا در بین مردم منطقه توزیع میکنند.
خسرو شهر زور شاهنامه فردوسی اشاره به کیاخسار (کیخسرو) است
فردوسی از زبان روشنک همسر اسکندر در ردیف رقیبان نامی معاصر و اسبق بر اسکندر از خسرو نامور شهر زور یاد کرده است:
"همان خسرو و اشک و فریان و فور همان نامور خسرو شهرزور"
مطابق شاهنامه کیخسرو در منطقه پر برف ناپدید میشود. متقابلاً دخمه کیاخسار (هوخشتره) در منطقه شهرزور قرار دارد که در عهد باستان زاموآ یعنی سرزمین زمستانی نام داشته است. یعنی جایی در شاهنامه که از خسرو (کیخسرو) تحت نام خسرو شهرزور یاد شده است، منظور خسرو دخمه قیزقاپان شهرزور (کیاخسار) است: فردوسی بر اساس وجود دخمه کیاخسار خبر داشته که شهر زور خسرو معروفی داشته است که آن را در ردیف ناموران اسبق بر اسکندر آورده است. در تاریخ لشکرکشی اسکندر در شمار دشمنان واقعی اسکندر در سمت شهر زور پادشاهی کشته نشده است. ولی آن منطقه در عهد باستان با نام پادشاه اساطیری اش خسرو (کیاخسار) معروف بوده است. شاهنامه تاریخ صرف نیست، خسروی که نقشش در شهر زور معروف بوده است همان طور که دیاکونوف و دیگران گفته اند کیاخسار بوده است که نقشش در دخمه اش در دره شهر زور مشهور بوده است و شاعر با آوردن نام وی نشان میدهد در عهد وی نام خسرو شهر زور زنده و معروف به خسرو نامور شهر زور بوده است و در هیچ جای دیگری توضیحی در باره خسرو معروف شهر زور که معاصر اسکندر عنوان شده باشد، نیامده است.
نامهای باستانی آخسار (اخسر آسی یعنی نیرومند، مستتر در نام کیاخسار) و آخسری (بسیار نیرومند، نام پادشاه ماننایی) و خسرو (مستتر در نام کیخسرو) را در زبانهای ایرانی می توان از ریشۀ خشثره (نیرومند، شهریار، مستتر در نام هوخشتره= کیاخسار) گرفت.
در اوستا در رابطه با غلبه کیخسرو بر ائوروَ ساره (ساراک پادشاه آشور) از سپید
رزوره (منطقه جنگل سفید) یاد شده است که همان شهر زور (حلبچه، به زبان اکدی و کُردی
یعنی جایگاه جنگلی سفید و درخشان) است. خود نام شهر زور هم به صورت شَیه-رَزوره به
اوستایی به معنی منطقۀ جنگلی شایان است. در اوستا کیخسرو در جنگل آریائیان (منظور
حلوان، از ریشۀ اکدی هَلبو= جنگل) و مخاصمش ائوروَ-سارَ (ساراک) در جنگل سفید
(حَلَبچه، از کلمۀ آرامی حَلَب= سفید، شهر زور) مقابل هم نیاز به ایزد هوا (وایو،
انلیل) می آورند که در جنگ مقابل یکدیگر پیروز گردند.
دلایل لغوی مبنی بر این که دکان داود دخمه ای بوده که برای آستیاگ ساخته شده بوده است
در نام کل داو (دکان داود) کَل به معنی بزرگ و داوَ به معنی سنسکریتی آن خداوند و دارنده و ثروتمند است. داود (داو) به معنی خدا در اصطلاح خداحافظی لُری "کِرِ داوود وَ دَورتان (هالۀ حمایت خداوند جنگاور [ایزد مهر] همراه و کنارتان)" به خوبی بر جای مانده است و در اصل منظور از آن داود پادشاه اسرائیل نیست بلکه ایزد یاوری یعنی مهر است. از آنجاییکه نام آستیاگ (ایشتی ویگو= ثروتمند) داریوس مادی (پادشاه مادی ثروتمند) هم ذکر شده است که پیش از کوروش حکومت کرده است. لذا می توان تصور کرد که این دخمه برای آستیاگ پیر در زمان حیات وی در سمت دخمه پدرش کیاخسار ساخته شده بوده است. احتمال اینکه جسد وی به اینجا منتقل شده باشد زیاد است: گر چه در مقایسه با دخمه قیزقاپان مغ و آتشدان ترسیم نشده اند و کتسیاس می گوید که کوروش (فریدون)، آستیاگ (آژدهاک خبر موسی خورنی) به سمت ورکانه یعنی گرگان یا منطقه ای دیگر با این نام، فرستاد و او در آن سمت در گذشت. در صورت اول احتمال این هم وجود دارد که ملکه آمیتیس دختر آستیاگ همسرش کوروش را متقاعد به ارسال جسد آستیاگ به این دخمه شده و یا دستور ساخت آن را داده باشد. در صورت دوم که احتمال آن بیشتر است منظور از ورکانه در اینجا در معنی محل پل نگهدارنده (=وَرَنه سنسکریت) خود همان ناحیۀ این دخمه یعنی سر پل زهاب منظور بوده است. در رابطه با نام کل داو (صاحب و سرور بزرگ) استاد پورداود در یادداشتهای گاثاها کلمات ایشتی و اژدیایی که مصدر نامهای ایشتُویگو و آژدهاک هستند به معنی دارا و ثروتمند بودن آورده است
धव m. dhava possessor
کمیته بین المللی پاسارگاد