مطابقت اقوام عاد و ثمود با ژرمنها و تراکیائیها و طسم و جدیس با ایرانیان و تورانیان
از: جواد مفرد کهلان
پژوهشگر استوره های ایرانی
مطابقت عاد و ثمود قرآن با ژرمنها و تراکیائیها
نامهای اقوام عاد و ثمود را که از بومیان باستانی معدوم عربستان تصور شده اند، می توان اسامی دو قوم در اروپای کهن در نظر گرفت. چون نظر به معنی دور قوم عاد که در خود سورۀ هود قرآن بدان اشاره شده و معنی فتراکِ قوم ثمود (سموت) که پیامرانشان هود و صالح معرفی شده اند اینان قابل قیاس با ژرمنهای پرستنده اودن (خشمگین= هوتر/هودر) تراکیان (مردم سرزمین تسمه) پرستندۀ سالموکسیس (فرمانروای سرزمین چرم و تسمه) هستند:
نام تراکیه در زبانهای لاتینی به معنی تسمه و طناب و چرم است و این بی شک نشانگر کیفیت خوب تاریخی طناب و تسمه های کهن این دیار بوده است. هرودوت در هنگام لشکرکشی داریوش به سرزمین سکائیان اروپایی از راه تراکیه از بند چرمی اساطیری صحبت میدارد که داریوش به عامل خود در کنار تنگه بسفور دستور داده بود که هر روزی که از سفر داریوش به سرزمین سکائیان اروپایی (اسکیتان) بگذرد گرهی بدان زند. نام سکایی تراکیه که در منابع کهن یونانی ذکر شده یعنی فراکیه در زبان خویشاوندان ایرانی سکاها به صورت فتراک باقی مانده است به معنی تسمه و طناب است. سالموکسیس به قول هرودوت مدتها با پنهان از چشم برای خلسه و کسب نیروی خرد به زیر زمینی به خلوت میرود و بعد از کسب نیروی خارق العاده دانایی برای رهبری و ارشاد گتها و دیگر مردمان تراکیه به میان مردمان خود باز میگردد. این موضوع را به نحوی دیگر در باب اودن شاهد هستیم که آن نیرو خرد را در چشمه میمر (محل کسب دانایی با زمزمه در حالت خلسه) کسب می نماید. نام دیگر سالموکسیس به شکل گبلیزیس (ایزد جهان زیرین) ذکر شده که به ظاهر یاد آور جمل صالح است و صورت دیگر نامهای اودن (خشمناک) یعنی اود و هودر(هود) است. مطابق روایات قوم عاد دارای قامتهایی بلند و اندامی قوی و پرقدرت بودند و به همین دلیل جنگ آورانی زبده محسوب میشدند. نام گِتهای تراکیه و گوتهای ژرمن را در سنسکریت می توان به معنی اسب گرفت. به نظر می رسد نام عاد (دور دست) به سبب وجود ژرمنهای هیپربوریه (ماوراء شمال، نروژ) به ژرمنها داده شده است.
مطابقت طسم و جدیس با ایرانیان و تورانیان
جنگ های ایرانیان مادی و پارسی با سکائیان شمال قفقاز و آسیای میانی که در اوستا و شاهنامه به صورت جنگ حماسی بزرگ ایرانیان با تورانیان یاد شده در نزد اعراب همسایه به صورت جنگ طسم (قوم معدوم مغان واقعه ماگوفونی داریوش) با جدیس (قوم بزان کوهی، سکاها، تورانیان) انعکاس یافته است. نام قوم جدیس (بزکوهی) نام تور اساطیر ایرانی (سکا/شکه) مطابقت می نماید.
نام پیامبر قوم عاد یعنی هود که باد سرد بر ایشان می گمارد از سوی دیگر مطابق با هودها (ایزد رعد و باران و برف) در نزد آریائیان کاسی است و نام قوم ثمود از سوی دیگر به شکل سموت/صموت مترادف با عجم به معنی دارندگان سرودهای گنگ و صامت است و نام و نشان پیامبر ملکوتی ایشان یعنی صالح زرین شتر یاد آور نام زرتوشترا (زرتشت) است که در عهد ساسانی به معنی دارندۀ شتر زرین درک می شده است. چنانکه اشاره شد نامهای قرآنی دو قوم مخاصم جدیس (متعلقین به بزکوهی) و طسم (نابود شدگان واقعۀ مغ کشی داریوش) به علت دور بودن مکان عاد و ثمود در مواردی روایات منسوب با آنها با هم تداخل کرده و یکی گرفته شده اند.
سکائیان/کیمریان، نقش ظرفی از پونتی اواسط قرن ششم پ.م.
اسطورۀ معروف قرآنی جدیس و طسم همان اسطوره اساسی اوستا و شاهنامه یعنی شکست تورانیان (سکاها) از ایرانیان (مادها و پارسها) است:
تصور میکنم که جدیس (بزکوهی پرست) مربوط به کیمریها و سکاهای سمت کردستان و لرستان بوده اند که مطابق هرودوت سکاهای شمال دریای سیاه بر معبد وی که خنجری پارسی بر فراز تل چوبها بود، اسیرانی را قربانی می نمودند. این سنت قربانی انسان برای خدای رعد تا آمدن مسیحیت به کیف در آن نواحی بر قرار بود. کاسیان (نیاکان لُران) ایزد رعد و برق را هودها می نامیده اند و سکاهای کردستان از نواحی سردسیر شمال قفقاز و دریای سیاه آمده بودند. در واقع نامهای توراتی اشکناز (سکا، گرامی دارنده بزکوهی) و ریفات (قوم شراب دارویی مقدس) و توگرمه (ارامنه نیرومند) در اساطیر کُردی به صورت کُرمائیل (منسوبین به بزکوهی، کُردان)، دورمائیل (منسوبین به شراب دارویی، کاسیان/لُران) و ارمائیل (منسوبین به ایزد ماه، ارامنه) حفظ و باز گویی شده است. نام قوم طسم/ثمود (سمود، در معنی خوانندگان سرودهای دینی یا صامتها= عجم) و جدیس (گرامی دارنده بزکوهی) نیز یادآور قوم مغ (ماد) و سکاهای دارندۀ توتم بزکوهی هستند. این گفته قرآنی هم که باد سرد یا باد سموم پر از شن (اشاره به لفظ طسم/ثمود/ تسم/سمود) قوم عاد ( در معنی قوم شکار و بزکوهی) را از میان برد، اشاره به شکست سکاهای مناطق سردسیری آن سوی کوه البروز قفقاز (دارای بلندی رسا، احقاف= احق- قاف قوم عاد قرآن) از مادها و پارسها است. به ویژه داستان طسم و جدیس هم روایت دیگری از همان اقوام ایرانیان و تورانیان است و یادآور شکست فرائورت/سیاوش از مادیای اسکیتی است و شکست مادیای اسکیتی (قراخان، افراسیاب) از کیخسرو/کیاخسار در میهمانی (در واقع در شبیخون) است:
جشن سکائیه ایرانیان به مناسبت پیروزی ایرانیان تحت رهبری کیاخسار (کیخسرو)، سپیتمه (هوم عابد، دستگیر کننده افراسیاب) و آریارمنه هخامنشی (گستهم نوذری، شکست دهندۀ سکاها) بر سکاهای شمال قفقاز، تحت رهبری مادیای اسکیتی (افراسیاب) بوده است که پیشتر در سر راهش از شمال قفقاز به جنوب فرائورت (فرود سیاوش) را در شهر گنجه (کنگ دژ سیاوش) به قتل رسانده بود و بعد از گذشت ۲۸ سال خود در شبیخون ایرانیان دستگیر و اعدام شده است. در شاهنامه و اوستا در دو قسمت جداگانه دستگیری افراسیاب در کنار دریاچه ارومیه توسط هوم عابد و شبیخون گستهم نوذری بر تورانیان بازگویی شده است که بخش دوم به اجمال از این قرار است: طبق اوستا پیروزی گستهم نوذری (آریارمن هخامنشی) برادر توس نوذری (کوروش برادر آریارمن) بر تورانیان لشکر افراسیاب در کنار دریاچه ارومیه با فدیه آوردن بر الهۀ آبها آناهیتا صورت گرفته است. جشن سکاییه به مناسبت این پیروزی بزرگ بر گزار میشده است. در هنگام وقوع حادثۀ آن دشمنان غارتگر سکایی به غفلت مشغول جشن و سرور بوده اند. هرودوت به سهو می گوید که کیاخسار این جشن را ترتیب داده و مادها به رهبری مادیای اسکیتی (افراسیاب) را بدان دعوت کرده بود. جشن سکاییه به صورت جشن تولدان (موسم انتقام) نزد کُردان باقی مانده و منسوب به پیروزی خشثر نبی (هوخشثره، کیاخسار) است. ویندیشمن به درستی زمان وقوع واقعۀ آن را به عهد پیش از کوروش بزرگ (زمان مادها) می رساند. به قول شاهنامه این فتح به صورت یک شبیخون غافلگیرانه انجام گرفته است:
بدان نامداران افراسیاب---------------------رسیدیم ناگه به هنگام خواب
ازایشان سواری طلایه نبود------------------کسی را ز اندیشه مایه نبود
چو بیدار گشتند زیشان سران----------------کشیدیم شمشیر و گرز گران
چو شب روز شد جز قراخان نماند-----------ز مردان ایشان فراوان نماند
همه دشت زیشان سُرون و سرست-----زمین بستر و خاکشان چادر است
از قراخان (کاراخان، یعنی خان بزرگ) در اساس خود همان مادیای اسکیتی (افراسیاب= پر آسیب، گنوروس) منظور است که توسط سپیتمه یرواند (هوم عابد سرور در اوستا) در کنار دریاچه ارومیه و آتشکدۀ آذرگشنسب دستگیر و توسط کیاخسار (کیخسرو) اعدام شده است.
مطابق ویکی فقه "گروهی از بزرگان جدیس با بر پایی یک مهمانی و دعوت طسم به آن، سران طسم را غافلگیر کردند و همۀ آنان را کشتند.
فقط یک تن از طسم، یعنی رباح (یا ریاح) بن مره از طسم گریخت و از حسّانبن تُبَّع (یا ذوجَیشان) بن تبع، حاکم حِمْیری یمن، که برای جنگ با کیخسرو پادشاه ایران به نجران آمده بود، درخواست کمک کرد.
حسان از این موقعیت استفاده نمود و به بهانۀ خون خواهی طلسم به یمامه حمله کرد و تمام جدیس را از بین برد و این گونه طسم و جدیس از بین رفتند [44] [45] [46] [47] [48].
حمزۀ اصفهانی، [49] انقراض طسم و جدیس را قبل از پادشاهی اسکندر مقدونی (ﺣﮑ: 336ـ323 پیش از میلاد) و بعضی مستشرقان [50] حدود سال 250 میلادی دانستهاند."
به نظر می رسد در این رابطه نام ماد به معنی ایرانی آن شراب و نام سکا/ساخو به صورت شاکو به معنی اکدی آن و نام طسم/تسمّ به معنی عربی آن یعنی سمّی کردن گرفته شده اند و از ثمود/سموط هم در معنی به نظم کشیده شده ها (اشَوَنها، مردم منظم انجمنی) همان مادها/مغان (مردم انجمنی) منظور شده اند.
صالح زرین شتر یا مرد صالح دارای شتر مقدس در قرآن که قومش به سبب پی کردن شتر وی (یا بر اثر کشته شدن خود وی) به صیحۀ بلند آسمانی (به یونانی مِگا فونی) کشته میشوند، همان گائوماته زرتشت (بنا به برداشت مؤبدان عهد ساسانی یعنی سرود دان زرین شتر) است که قبیلۀ وی مغان در آن روز توسط داریوش و همراهانش به واقعه مغکشی (به یونانی یعنی ماگوفونی) گرفتار می گردند. نام قرآنی قبیلۀ وی ثمود (خوانندگان سرودهای دینی، معدومین) هم به وضوح اشاره به همین ماگوفونی (مغکُشی) است که در قرآن به مِگافونی یعنی کشتار با صیحۀ بلند آسمانی تعبیر و تفسیر شده است. ثمود/ثموت/صموت در معنی خاموش بودن یاد آور واژۀ عربی عجم است.
در کتاب اِستر تورات (ایشتار= آتوسا همسر گائوماته) نام گائوماته زرتشت به صورت هامان اجاجی (زمزمه کنندۀ بلندقامت) از خانواده همداتای (مجری قانون) معرفی گردیده است: در باب مورد غضب آسمانی و زمینی قرارگرفتن قبیلۀ مغان در تورات باید بگوییم، چنان که هرودوت خاطرنشان میکند در روز قتل گائوماته (پاتی زیت) قتل عام بزرگی از مغان به راه افتاد. این واقعه در تورات به صورت اسطورۀ قتل هامان (نیک اندیش یا زمزمه کننده یا پسرهوم، گائوماته زرتشت) به دسیسۀ استر(آتوسا) و مردوخای (شاهکُش) و جشن دشمن کشی یهود یعنی پوریم (به معنی لفظی بخت و قرعه= بلخ/ باختریا) متجّلی شده است: هرودوت نیز ازقرعه کشی داریوش و شش تن همدستان وی سر پادشاهی ایران سخن می راند که بعد از قتل گئوماتای مغ و مغ کشان صورت گرفته است.
معنی نام سکا (شکه) و تور (دشمن، بزکوهی) که معادل عاد (عدو، دشمن) گرفته شده است.
برخی محققان غربی نام سکاها (شکه ها، تورانیان) را با شاخ و بزکوهی و گوزن سنجیده اند. نظر به اینکه نام معادل سکا در نزد ایرانیان یعنی تور در قفقاز نام نوعی بزکوهی تنومند اهلی شده است و کلمۀ شُکا را در لغت نامه دهخدا به معنی نوعی گوزن کوچک آورده اند و در فرهنگ معین آنرا به معنی بزکوهی گرفته و با کلمۀ شکار (آوردن و صید کردن شکا) مربوط می دانند، لذا در مجموع کلمۀ شکه (سکا) را می توان به معنی بزکوهی گرفت. صورت اسکولو نام سکاها هم در بلوچی و کُردی به معنی آهو آمده است. سکا (شکه) به معنی بزکوهی در سنسکریت هم نظایری دارد (z=sh, c=ch):
शक m. zaka kind of animal.
शश m. zaza antelope.
छाग m. chAga goat.
واژۀ نخجیر به معنی شکار (آوردن بزکوهی) می تواند به معنی سهم حرکت سریع بوده باشد:
नख m. nakha portion, जीर m. jIra quick movement.
کمیته بین المللی پاسارگاد