مشکل سنت ایرانشناسی رایج کنونی در مورد اوستا و کیانیان
از: جواد مفرد کهلان
پژوهشگر استوره های ایرانی
اگر چه در فرگرد اول وندیداد، از نواحی شرقی ایرانویج (اطراف کوه سهند)، رغه (ری)، اوروه (آریااوره، تپه گیان نهاوند) و سرزمین چهار گوشۀ وَرِنه (عیلام، خوزستان) اسم برده شده و به قول استاد ابراهیم پورداود در اوستا حتی در رابطه با اژی دهاک نام شهرهای بابل و کرند به هیئت بوری و کویرنت به میان آمده است؛ ولی بیشتر سرزمین های صرفاً آفریدۀ اهورامزدا در وندیداد با نام نواحی شرقی است و این دستاویزی شده است که مکان کیانیان را بر خلاف مندرجات اوستا شرق فلات ایران بپندارند در حالی که نام کیقباد با کوه البرز، کیکاوس با کوههای البرز، کرکس (ارزیفیه) و مازندران و سیاوش با گنجه اران (کنگ دژ)، کیخسرو با دریاچه ارومیه (چیچست)، و زریر (زریادر) با رغه (بین دروازه کاسپی تا دروازه تانائیس) پیوسته است.
ایرانشناسانی چون هرتل و هرتسفلد در تطابق نام کیانیان و نوذریان با مادها و هخامنشیان تلاش هایی کرده اند و بعد از ایشان سنت تبعید تاریخ و جغرافیای اوستا صرفاً به شرق فلات ایران رایج شده است چنانکه تنها شرق فلات ایران را ایران باستان قبل از مادها می دانند، در حالی که جغرافیای اوستا با پنج گوشۀ خوزستان و آذربایجان و سغد و بلخ و رخج مشخص است. دیگر این که اگر نامی از پارس برده نشده است، می تواند به سبب این باشد که تحت سایۀ خوزستان (ورنه) زادگاه فریدون (کوروش) قرار نگیرد.
در آذربایجان و ری هم نامهای اکدی قومی ماد (مادو) و لولوبی که هر دو مترادف با نامهای ایرانی ساگارتی و مغ به معنی مردم انجمنی می باشند، گمان غیر ایرانی بودن مردم باستانی آذربایجان را پدید آورده است. مورد دیگر فرض عمومیت دادن زبانهای ایرانی بدون حرف "ل" (پارسی باستان و اوستایی) به کل آریائیان منطقه است در حالی که آثار سنسکریت زبانان دارای حرف "ل" حتی در غرب این منطقه در فرهنگ میتانی ها و نزد کاسیان قابل مشاهده است.
به نظر می رسد در اوستا سبب نامیده شدن عیلام (انشان و خوزستان و حوالی آن) در مقام زادگاه فریدون (کوروش) به عنوان سرزمین چهارگوشه وَرِنه (یعنی دارای معبد مربعی) زیگورات چغازنبیل آن بوده است: زیر بنای چغازنبیل (یعنی چهار پهلو) یک مربع 20/105/ 105۱۰۵ متر است، یعنی دو برابر یک زمین فوتبال.
کمیته بین المللی پاسارگاد