بازگشت به صفحه اصلی

 

انسداد وب نوشت نجات پاسارگاد، به کدام گناه؟

http://www.ghiasabadi.com/Rouz.html

 

دکتر رضا مرادی غياث آبادی

 

 

آدینه، 8 اردیبهشت 1385

روز گذشته، وب نوشت کمیته بین المللی نجات پاسارگاد، در ایران مسدود و راه دستیابی به آن برای کاربران اینترنت بسته شد. از زمانی که گروهی از دوستداران و دلسوزان آثار باستانی و یادمان های کهن ایران با بنیادگذاری این کمیته و انتشار اخبار، آگاهی ها و بیانیه های گوناگون، کوششی چشمگیر و ستودنی برای پاسداشت فرهنگ و یادمان های دیرین نیاکان را آغاز کردند؛ حدود هشت ماه می گذرد. در این مدت، کم و بیش از فعالیت های آنان و به ویژه کوشش های جانفرسا و شبانروزی خانم شکوه میرزادگی آگاهی داشته ام و می دانم که این گروه علیرغم اینکه ممکن است هر کدام گرایش های فکری خاصی داشته باشند، اما برای پاسداشت پاسارگاد، تمامی تعلقات دیگر خود را به کناری نهاده بودند. چرا که نگاهبانی از آثار و یادمان های باستانی پیش فرض همه اندیشه های انسانی و مکاتب بشری است و کسی اختلاف نظری بر سر این اصل بنیادین ندارد. حتی قوانین و مقررات موضوعه امروزی کشور ایران نیز میراث فرهنگی را متعلق به همه ایرانیان می داند و کوشش برای نگاهبانی از آنرا وظیفه و «حـــق» همگان می داند.

برای این نگارنده و برای همگان براستی جای پرسش است که چرا «نجات پاسارگاد» مسدود شد؟ وب سایتی که هیچگاه به مسائل سیاسی و موضع گیری های روزمره احزاب و گروه های گوناگون نپرداخت. هیچگاه در تأیید یا رد حرکت های سیاسی سخنی بازگو نکرد. چرا که بدرستی وظیفه ای ملی را بر گردن گرفته بودند که دیگران می باید به یاری و حمایت آنان می شتابیدند.

در این چند ماه، «نجات پاسارگاد» نشان داد که با بی طرفی کامل، تنها به آرمان انسانی خود می اندیشد و حتی سخنان و اظهار نظرهای مقامات دولتی ایران را نیز بدون هیچ تغییر و دستکاری منتشر می کند. در این مدت بسیاری از فرصت طلبان کوشیدند تا مسئله آسیب پاسارگاد را ابزار و بهانه ای برای منافع شخصی یا حزبی خود قرار دهند. بسیاری از تشکل ها و گروه ها، بدون اینکه درک و دریافت درست و کاملی از پدیده زیان رسانی به پاسارگاد داشته باشند، آنرا وسیله ای برای اهداف خاص خود قرار دادند و دیدیم هنگامی که دیگر فایده ای از آن پیگیری ها بهم نمی رسید، چه زود از آن دست کشیدند و به دنبال سوژه دیگری رفتند.

اما بسیاری از دوستداران راستین آثار ایرانی و از جمله «نجات پاسارگاد» هیچگاه خسته و نومید نشدند چرا که اندیشه و آرمانی جز پاسداشت پاسارگاد در سر نداشتند. نجات پاسارگاد، هیچگاه تریبون تبلیغات چیان و فرصت طلبان نشد. هیچگاه این فرصت را فراهم نیاورد تا صفحه های بسیار پر خواننده اش، وسیله ای در دست دیگران باشد. هیچگاه آگهی تبلیغاتی بر پیشانی اش نیامد، مباد که گمان هایی را ایجاد کند. هیچگاه به هیچ شخص یا مقامی تهمت نزد؛ واژه های ناپسند و تحقیرآمیز بکار نبرد و حتی انتقادهای بسیار عادی روزگار را نیز منتشر نکرد.     

ای کاش آنان که «نجات پاسارگاد» را مسدود کردند به این می اندیشیدند که چه عاملی موجب اینهمه خواننده و این اندازه توجه به آن شد. چه عاملی موجب شد که مردمان درون و بیرون مرزهای ایران علیرغم انبوهی از مشکلات و دشواری ها تا این اندازه به یک نشریه اینترنتی روی آورند که نه صفحات زیبایی دارد، نه عکس ها و مطالب عامه پسند، نه خبرهای جنجالی و نه هیچ دردی را از مشکلات روزمره آنان می گشاید.

ای کاش آنان که این قیچی های مبارک را در دست دارند، می دانستند که به روزگاری نیستیم که بتوان به همین سادگی «سـدی» بر سر راه مبادله آزاد اخبار و اطلاعات ایجاد کرد. ای کاش دستکم می گفتند که گناه «نجات پاسارگاد» چه بود؟