بازگشت به

صفحه اصلی

بازگشت به

فهرست

هميشه به نوروزماني، اي وطنم!

دكترتورج پارسي

 

       دشت و دمن خود را مي آرايد، زمين از زير بار گران زمستاني رهايي يافته نفس تازه مي كند . بوي بهار از در و ديوار به مشام مي رسد . از رنگ هاي گوناگون هم آهنگي ويژه اي به وجود مي آيد كه پرندگان را به ترنم بيشتر وامي دارد.

جنوب ايران زودتر در آرايش خود پيشگام مي شود؛ آنچنان كه گويي سنگ ها هم سبز مي شوند و دل سنگشان آبستن همرنگي و همگامي مي گردد و به گفته فرخي سيستاني : نه عجب باشد اگر سبزه دمد از آهن.

     انسان اين مرز و بوم  دل سبز مي شود و اين سبزي و زيبايي رنگين را به شعر و ادب خود مي كشاند، به طوريكه از هر برگ ادب اين سرزمين مي توان بوي باران، بوي سبزه، نواي ملايم ريزش آبشاران و نغمه ي بلبل عاشقش را، ببويي ، ببيني و بشنوي :

 

      فرخي گويد :

هر كجا در نگري ، سبزه بود پيش دو چشم

هر كـــــجا در گذري ، گل سپري زير دو پا

      يا رند شيراز گويد:

نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد

عالم پير دگرباره جوان خواهد شد

     يا به رخ نماي مولانا بنگريم :

چاك شدست آسمان، غلغله ايست در جهان

عنبر و مشك مي دمد، سنجق يار مي رسد

باغ سلام مي كند ، سرو قيام مي كند

سبزه پياده مي رود، غنچه سوار مي رسد

      و در چنين حال و هوايي است كه  منوچهري دامغاني پيشنهاد مي كند:

                                      مي خوشبو فراز آور و بربط نواز .

 

         در چنين حال هوايى است كه مردمان از ماه اسپند به تدارك جشن پرداخته به پيشواز مي روند آنچنانكه ايل قره پاپاق اسفند را ماه عيد  مي نامد( ، خريد نوروزي، تهيه آجيل و نقل ، درست كردن شيريني خانگي ، پختن نان شيرين در استان فارس ، سبز كردن گندم و جو و ماش و عدس روي كوزه و بشقاب ، تخم مرغ رنگ كردن ، صداي چوب به دستان فرش تكان ، نواي فروشدگان ماهي سرخ و تنگ آب ، حنا بندان دست و پا و ... همه از جمله ي اين تداركات است. خواستگاري و عروسي هاي، همزمان با نوروز، از دور دست تاريخ گزارش شده است .

        ايران و ايراني، همگام و هم زمان با طبيعت ، خانه آب و جارو كرده ، رخت نو در برمي كند  .خياط ها و زنان دست دوز همه در تلاشند تا رخت نوروزي مشتريان را به هنگام آماده  كنند . اين نو جويي و نوخواهي هم دروني و هم روني است، چنانچه در گزارش يا تفصيل روز اول ماه، كه هرمزد روز است، در شايست و نا شايست كه برآيندي از روزها و كارهاي كردني و نكردني در سنت زرتشتيان است چنين يادآورشده است:

 

كند رامشني و  غم دور دارد

نيت  بر موبد  و  دستور  دارد

بپوشد جامه ی نو اندرين روز

بودهرگونه دردل شادي اندوز

 

        همچنين دستي به در و ديوار خانه كشيده مي شود ، فرش و گليم را از گرد زمانه فراغتي مي دهند ، اسباب و اثاث خانه سامان تازه اي مي يابند . درگذشته كه ظرف هاي مسين  بيابرويي داشتند درگاه نوروز بوسيله رويگران زنگار زمان از چهرشان زدوده مي شد يا اينكه جاي به نو مي دادند .

        كوزه ها ي كهنه رامي شكستندتا كوزه تازه و از راه رسيده نوروزي ، همدم اهل خانه شود . اين اصل چه در روستا و چه در شهر مورد توجه همگان بود .طبيعت نو مي سرايد ، روز نو مي شود و انسان كهنگي را دور افكنده و نو مي گردد.

 

        مولانا گويد:

چيست  نشاني  آنك ،  هست  جهاني  دگر

 نو  شدن حال ها ، رفتن  اين كهنــه  هاست

روز   نو   و    شام نو     باغ نو    و   دام  نو

هر نفس انديشه نو ، نو خوشي و نو غناست

نو  ز  كجا  مي  رسد ،  كهنه  كجا  مي  رود

 گرنه   وراي   نظر ،  عالم بــــي انتـــها ست

 

        ا . ح .آرايانپور نيز به اين اصل مي رسد:

 

كهنه  و  نو   در ستيز بي  درنگ

قلب هر چيزست يك ميدان جنگ

نو   فرو   كوبد   رقيب   كهنه  را

زو   بپالايــد  حـــــريم  خانــه  را

بودنــي  در  پــويش  جاويد  خود

مي فزايد ، مي فرازد خود به خود

 

         در فرهنگ كوچه، باور بر آنست كه برخي از پرندگان هم در گاه نوروز رخت نو مي پوشند. .ابراهيم شكورزاده در كتاب «عقايد مردم خراسان» ، رويه ۵۷۵ مي نويسد: «مرغ كوچكي شبيه گنجشك كه در اواخر اسفند و اوايل بهار بر درختان مي نشيند و با صدايي شبيه به دوك نخ ريسي آواز مي خواند؛ به عقيده عوام اين پرنده از چهل روز پيش از نوروز چرخ دستي خود را بر شاخه درختان نهاده و براي جوجه هايش لباس عيد مي دوزد و هم آهنگ با صداي چرخ دستي خود مي گويد : چرخ ريسك .. چرخ ريسك 

   باور چنين است كه در برگزاري جشن زايش هستي و نيايش بر دهش اهورايي، فروهر درگذشتگان به ديدار خانه و كاشانه باز مي گردند تا در شادي و آيين بر پايي جشن همراه شده و براي خاندان نيك روزي آورند. به همين انگيزه نياكان ما در سي سد و شستمين روز سال جشني به مدت ده روز بر پا مي كردند كه  «فروردگان»  ناميده مي شددر نخستين روز، به هنگام پسين، بر بام يا درون سرا آتش مي افروختند تا هم خوش آمدي به فرورهاي دودمان باشد و هم مقدمه اي گردد بر جشن هاي نوروزي.

   كهن ترين سند جشن فروردگان، كرده سيزدهم از فروردين يشت است :

   ... فروهرهاي نيك و تواناي پاك پارسايان را مي ستاييم كه به هنگام «همسپهمديم» Hamas-pah-me-dim)) از آرامگاه هاي خود بيرون شتابند و ده شب پياپي براي آگاهي يافتن در جهان خاكي بسر برند ... چه كس مارا با دست بخشندگي خويش با شير و پوشاك و پيشكش هايي كه از بخشش آنها به راستي  توان رسيد ، خواهد پذيرفت؟ نام كداميك از مارا خواهد ستود؟ روان كداميك از مارا ستايش خواهد كرد؟ اين پيشكشي ها را به كداميك از ما ارزاني خواهد كرد تا خورش نيستي ناپذير جاودانه براي او فراهم آيد؟(2)

       ابو ريحان بيروني در کتاب «التفهيم» خويش درباره» دست بخشندگي و پيشكشي ها» مي نويسد: » گبركان خورش و شراب نهند مردگان را و همه گويند كه جان مرده بيايد و از آن غذا بر گيرد.» (3)

   ثعالبي در رويه 169 تاريخ خود مي نويسد: » زرتشت چنين مي پنداشت كه روان مردگان در روزهاي فروردگان به جايگاه خود باز مي گردند، دستور داد كه خانه ها را پاکيزه كنند و گستردني هاي پاك بگسترند و خوردني هاي پاك بگسترند و خوردني هاي اشتهاآور در آن بنهند، پس آنها را بخورند تا روان مردگان به بوي خوش غذا و نيروي آنها نيرو گيرند

      اين باور امروزه در ميان ايرانيان مسلمان  به شكل فاتحه ي اهل قبور در چهار شنبه يا پنجشنبه آخر سال باقي مانده است كه به «عيد مردگان» مشهوراست. مردم در چنين روزی بر روي آرامگا ه  عزيزان خود گلاب پاشيده و چراغ يا شمع روشن مي كنند . و معمولا خرما يا حلوا و شيريني ميان ناداران پخش مي كنند

 

       در حالي كه تپش دلم با صداي سبز نوروزی ـ حتا در سرزمين سردي كه در آن باشنده هستم - هم آوا مى گردد , با شادماني آرزو مي كنم :

 

هميشه به نوروزماني، اي وطنم!

 

 

 

 

 

سرچشمه ها       

۱ــ ايرانشهر، جلد اول، بخش هفتم، به نقل از گاه شماري جشن هاي ايران باستان، رويه   ۱۵۷

۲ـ اوستا، نامه مينوي زرتشت، گزارس جليل دوستخواه

۳ــ به تصحيح استاد همايي رويه ۲۵۶