بازگشت به صفحه اصلی

 

 

واژه های کلیدی نجات ایران

 

 

شهباز نخعی

ده سال پیش، هنگام سفر به مکزیک، به پرس و جو در باره آثار تاریخی بجا مانده از تمدن های مایا (MAYAS)، اولمک (OLMECS) و تولتک (TOLTECS)، که پیش از امپراتوری آزتک (AZTEC) که در قرن شانزدهم توسط اسپانیایی های مهاجم منقرض شد، وجود داشتند، پرداختم و نشانی محلی را در فاصله دو ساعت از مکزیکوسیتی، در یک جاده فرعی و خاکی، بدست آوردم.

هنگامی که خود را به آن محل رساندم، دیدم که صدها توریست، از جمله با دهها اتوبوس مخصوص تورهای با راهنما، سرگرم بازدید هستند. آنچه در محل دیدم عبارت بود از یک محوطه دویست، سیصدمتری پایین تر از سطح زمین که به پی های گِلی یک خانه معمولی شباهت داشت و راهنماها با آب و تاب برای بازدیدکنندگان توضیح می دادند که اینجا آشپزخانه، اینجا محل زندگی و اینجا محل خواب خانواده بوده است!

چندین دهه است که بیشتر کشورهای دنیا از پیشرفته و ثروتمند گرفته تا توسعه نیافته یا در حال توسعه، با نظام های حکومتی گوناگون –از مردم سالار گرفته تا خودکامه- به اهمیت گردشگری و نقش آن در توسعه فرهنگی و اقتصادی پی برده اند.

بسیاری از این کشورها، با برنامه ریزی سنجیده و دورنگر به سرمایه گذاری برای ایجاد زیر بناهای لازم جهت جلب هرچه بیشتر گردشگران از سراسر دنیا پرداختند. برخی از این کشورها، تنها در طول چند دهه توفیق یافتند که گردشگری را به بزرگترین منبع کسب درآمد ملی، رونق اقتصادی و بدست آوردن ارز خارجی تبدیل کنند. به عنوان نمونه می توان به ترکیه، یونان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و مصر اشاره کرد. اینها کشورهایی هستند که بطور طبیعی از زمینه های لازم برای جلب گردشگر یعنی آثار تاریخی و باستانی برخوردارند. اما کشورهای بی بهره از آثار تاریخی و باستانی نیز از پای ننشستند و به هر طریق ممکن کوشیدند از این نمد کلاهی برای خود بسازند.

جزیره کوبا، که در چند دهه اخیر بر اثر تحریم های آمریکا در شرایط بسیار ناگوار اقتصادی بسر می برد، با آنکه از داشتن آثار تاریخی و باستانی بی بهره است، با استفاده از امتیاز وضعیت آب و هوا و سواحل زیبای خود، به جلب گردشگر پرداخته و به وضعیت اقتصادی ناگوار خود سروسامان بخشیده است. حتی کشور دورافتاده ای مانند جمهوری مغولستان –از جمهوری های جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی سابق- که 565/1 هزار کیلومتر مربع –اندکی کمتر از ایران- وسعت و تنها دو میلیون و هفتصد هزار نفر- حدود 5/1 نفر در هر کیلومتر مربع- جمعیت دارد و فاقد هرگونه زیربنای جلب گردشگر است، به دستاویز اینکه هشتصد سال پیش خاستگاه چنگیزخان بوده، که بخش های بزرگی از آسیای مرکزی، میانه و اروپا را تصرف نمود، با تحریک کنجکاوی گردشگران و استفاده از روش های مدرن جلب گردشگر، می کوشد به اقتصاد ضعیف خود سامان بخشد.

لقمه جلب گردشگر چنان چرب و نرم است و اشتهای برخی سودجویان را تحریک می کند که به جعل و شبیه سازی دست می زنند. در لاس وگاس آمریکا –در صحرای بی آب و علف نوادا- با صرف میلیاردها دلار، مجتمع هایی ساخته شده که در آنها آبراهه های ونیز، برج ایفل و کاخ ورسای پاریس جعل و شبیه سازی شده اند و با این جاذبه های جعلی و ساختگی هر سال بیش از 35 میلیون نفر را به آنجا می کشند و دهها میلیارد دلار پول های جیبشان را در پای میزهای قمار خالی می کنند!

راه دیگر جلب گردشگر، برای کشورهائی که از آثار باستانی و تاریخی و جاذبه های توریستی واقعی بی بهره اند، سازماندهی و برگزاری انواع فستیوال ها و رویدادهای فرهنگی و هنری است.

همین شهر مونترال همه ساله، در ماه های می تا اکتبر، با برگزاری انواع فستیوال های پی در پی، چند میلیون گردشگر را به خود جلب می کند و گفته می شود که بیش از 000/150 شغل وابسته به وجود این گردشگران است.

تنها در کشور بلازده و آلوده به ویروس مهلک خشک مغزی ما ایران است، که با وجود آنکه دارای یکی از بزرگترین و غنی ترین زمینه ها و زیربناهای لازم برای شکوفایی گردشگری است، نه تنها هیچ برنامه ریزی مفید و عملی برای بهره برداری از این سرمایه های بزرگ انجام نشده و نمی شود، بلکه ندانم کاری، سوءنیت و تنگ نظری حاکمان موجب شده که بخش بزرگی از آثار ارزشمند تاریخی چند هزار ساله و بویژه پاسارگاد –آرامگاه کورش بزرگ- در معرض خطر غرق شدن در زیر آب و یا نابودی تدریجی قرار گیرد!

***

در سال 1371 خورشیدی –سومین سال دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی- کلنگ ساختمان سدی خاکی در منطقه تنگه بلاغی و سیوند در استان فارس به زمین زده شد. سیوند سدی خاکی به ارتفاع 57 متر است که برای ساختن آن از خاکبرداری محلی استفاده شده است. تنها خدا و مجریان طرح ساختن سد می دانند که در این خاکبرداری ها چه مقدار از آثار باستانی و تاریخی مدفون در زیر خاک یافته و به کشورهای دیگر انتقال داده شده اند و بزودی سر از موزه های اروپا و آمریکا در خواهند آورد. بررسی هایی که گروهی از کارشناسان بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد و کارشناسان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در محوطه ای که پس از آبگیری دریاچه سد سیوند خواهد بود انجام داده اند، به شناسایی 129 اثر و محوطه باستانی منجر شده است.

به عبارت دیگر، بر هر کجا که کارشناسان دست گذاشته و به کاوش پرداخته اند، به آثاری از جمله کوره های ذوب فلز، غارها و سکونت گاه های پیش از میلاد، کوره های سنگی مربوط به دوره فرمانروایان فارس، قبرستان های دسته جمعی مربوط به دوران اشکانی و... دست یافته اند. پرسشی که به ذهن می آید، این است که چگونه ممکن است که مجریان ساخت سد، در طول 13 سال خاکبرداری در محوطه ای وسیع و عمیق، به چنین آثاری برنخورده باشند؟!

پاسارگاد تنها یک اثر تاریخی و باستانی ملی نیست. به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی «پنجمین محوطه میراث جهانی ایران است که یونسکو (سازمان فرهنگی ملل متحد) در جلسه ای که یکسال و نیم پیش در چین برگزار شد، به علت داشتن شاخصه های فراوان به اتفاق آراء آنرا در فهرست میراث تاریخی و فرهنگی جهان به ثبت رساند».

روزنامه نیمه دولتی شرق، چاپ تهران، در این مورد می نویسد:

«سازه جدید وزارت نیرو بر شانه های یکی از مراکز مهم تمدن هخامنشی و دوران پیش از آن ایستاده، روی مراکز نظامی و حکومتی و سیاسی، کارگاه های ذوب فلز، باغ و بستان ها، بقایای انواع سدها و آب بندها و پل های کوچکی که به تازگی روی رودخانه شناسایی شده اند (قرار دارد)، پشت سد سیوند به سمت پاسارگاد، یکی از زیباترین نقاط طبیعی دنیاست که کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند اگر هیچ اثر تاریخی هم در منطقه وجود نداشت، باز هم حیف بود که تنگه بلاغی تبدیل به یک دریاچه شده و عبور و مرور در آن ناممکن شود».

معاون برنامه ریزی سازمان آب منطقه ای فارس و مجری طرح سیوند می گوید: «هیچ خطری پاسارگاد را تهدید نمی کند. مگر با آمدن توفان نوح»! کارشناسان محلی معتقدند که باد دشت های پایین دست وقتی به تنگه بلاغی می رسد، آب را تبخیر کرده و بخارها را با خود به بالا دست می برد که اولین سازه در معرض آسیب آنجا، آرامگاه کورش است».

یکی از کارشناسان سازمان اجرا کننده طرح می گوید: «در سال 1371، هنگامی که قصد داشتیم احداث سد را آغاز کنیم، از سازمان میراث فرهنگی فارس استعلام کردیم و خواستار بررسی منطقه از نظر فرهنگی شدیم، اما هیج اقدامی از سوی این سازمان صورت نگرفت، بنابر این ما کار احداث سد را آغاز کردیم».

در پاسخ این کارشناس، کارشناس محلی دیگری می گوید: «آن موقع وضعیت دیگری بر کشور حاکم بود، حتی عده ای می خواستند تخت جمشید را صاف کنند. تصمیمی که در مورد سیوند گرفته شد هم در همین راستا بود»!

شرح همه جزییات این ماجرای ضد و نقیض، غم انگیز و در عین حال خنده دار، در گنجایش این نوشتار نیست. کسانی که مایل به کسب آگاهی های بیشتر در این مورد باشند، می توانند تارنمای اینترنتی

www.savepasargad.com را ببینند.

***

چندی پیش، وزارت نیرو اعلام کرد که دریاچه پشت سد سیوند روز دوازدهم بهمن ماه 1384 –سالگرد ورود آیت الله خمینی به ایران و آغاز دهه به اصطلاح فجر- آبگیری می شود.

پس از اعلام این خبر، دو تن از براستی گل های سر سبد جامعه روشنفکری ایران، که سالهاست در تبعید بدون هرگونه ادعا و هیاهو، با تمام توان خود در راه روشنگری و دادن آگاهی به هم میهنان تلاش هایی ارزنده می کنند: بانو شکوه میرزادگی و آقای دکتر اسماعیل نوری علاء، با تشکیل «کمیته بین المللی برای نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد» کارزار تبلیغاتی – فرهنگی جانانه ای را سامان دادند که تاکنون اثرات مفید و مثبت چندجانبه ای داشته است. در چارچوب این کارزار، کمیته ضمن کوشش فراگیر برای جمع آوری امضاء جهت اعتراض به آبگیری سد سیوند، روزهای اول تا سوم آذرماه را نیز به بسیج ایرانیان – و دیگر علاقمندان به تاریخ و فرهنگ ایران- برای تماس با سازمان یونسکو اختصاص داد و از همگان خواست تا با تلفن و فکس و ایمیل های خود این سازمان را وادارند که در این مورد اقدامی جدی و عملی بنماید تا از تکرار فاجعه ای بزرگتر از منفجر کردن مجسمه های بودا در بامیان افغانستان توسط حکومت طالبان جلوگیری شود.

در هنگام نگارش این سطور، خوشبختانه این تلاش و کوشش های ارزنده به بار نشسته و بسیاری از هم میهنان که شوربختانه به ویروس مهلک بی مسئولیتی و بی تفاوتی آلوده شده بودند، سر از خواب گران برداشته و با ذوق و شوق به این کارزار پیوسته اند.

دستاورد مثبتی که تاکنون بدست آمده شگفت انگیز و از حد انتظار فراتر است.

کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی اعلام کرده است که «آبگیری سد سیوند تا اطلاع ثانوی به تاخیر خواهد افتاد». سازمان میراث فرهنگی نیز تقاضای یک سال تاخیر در آبگیری سد سیوند راکرده و آخرین خبر –که از برنامه اخبار صدا و سیمای جمهوری اسلامی، که برای ایرانیان خارج از کشور پخش می شود- در شامگاه سه شنبه، 28 نوامبر 2005 پخش شد، این است که رسول زرگر، معاون وزارت نیرو اعلام نمود که: «تا حصول اطمینان از محفوظ بودن آثار تاریخی، در مورد آبگیری سد سیوند اقدام نخواهد شد».

اما دستاوردها به همین پیروزی های چشمگیر و واداشتن نظام حاکم بر کشورمان به عقب نشینی محدود نمی شود. بزرگترین دستاورد کارزار «کمیته بین المللی برای نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد» ذوق و شوقی است که در بسیاری از هم میهنان برانگیخته و آنان را از لاک رخوت و بی تفاوتی درآورده است. این دستاورد، درس بزرگی برای همه کسانی است که نجات ایران از وضعیت اندوهبار کنونی را در اتحادی ناممکن با رهبری فلان شاهزاده یا بهمان سرکرده فرقه و یا از همه بدتر «جامعه مدنی»ی جعلی و شبیه سازی شده آقای سید محمد خاتمی می دانند. این درس به همه ما می آموزد که واژه های کلیدی نجات ایران «آگاهی و همدلی» هستند.

بانیان «کمیته بین المللی برای نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد» به این نکته بسیار مهم آگاهی دارند، زیرا در اطلاعیه شماره 2 کمیته با عنوان: «پیروزی ما، در همصدایی است» نوشته اند: «در این مدت دیده ایم و ثابت کرده ایم که پیروزی در هم صدایی است و با تمام وجود دریافته ایم که در خاک پاسارگاد و تربت پاک کورش بزرگ، به عنوان پدر حقوق بشر، کیمیای وحدت و همدلی ما خفته است، پس لازم است که کوشش های خود را ادامه داده و سد سیوند را، که می خواهد هویت و غرور ملی ما را نابود کند، از میانمان برداریم».

«کیمیای وحدت» ی که از آن سخن رفته، واقعی و حقیقی است و نجات ایران با نجات پاسارگاد گره خورده است!