بازگشت به صفحه اصلی

آيا شما هم نامه ي سرگشاده را امضا کرده ايد؟ 

آيا اگر بارگاه مقدس حضرت (احمدبن موسی) شاه چراغ نيز در همين شرايط ناگوار در معرض خرابی يا نابودی قرای می گرفت باز مسئولين حکومت از کنار آن به همين سادگی می گذشتند؟!

 

بنام خداوند جان وخرد

تاريخ: 23/11/85

نامه سرگشاده سرهنگ بازنشسته نصراله توكلي نيشابوري

درباره: آبگيري سد سيوند  و فاجعه نابودي آرامگاه  كورش كبير

 

 

 

 

 

 

هموطنان گرامي:

آثار باستاني و بناهاي موجود در شوش، همدان، بيستون، تخت جمشيد، دشت مرغاب و پاسارگاد و نقش رستم، از سه هزار سال قبل تاكنون، بعنوان بزرگترين سمبول و نماد ملي، نقش بزرگي در شكل‌دادن ايران بزرگ و ادامه يكپارچگي و هم بستگي اقوام گوناگون ايراني در كنار يكديگر داشته و در واقع بارزترين نمودار هويت ملي و كهن‌ترين و معتبرترين مهر تأييديه‌اي است كه در فضاي بين‌المللي، بر شناسنامه ايران و ايرانيان خورده است.

بناها، سنگ‌نگاره‌ها و سنگ نبشته‌هاي باستاني دوران هخامنشي و ساساني، درواقع نشان‌دهنده فرهنگ والا، وسعت قلمرو حكومتي، و فر و شكوه ملتي است كه 2600 سال پيش، اولين امپراطوري بزرگ جهاني را بر پايه يكتاپرستي، خداشناسي و اخلاق والاي انساني، پايه‌ گذاري و تأسيس كرد. امپراطوري بزرگي كه موجب نفوذ و نشر تمدن و فرهنگ انسان‌ساز ايراني در قسمت بزرگي از جهان آنروز گرديد.

به هر كجا كه نيزه و پيكان ارتش‌هاي هخامنشي رفت، همراه و همزمان ، فرهنگ و ا خلاق و مكارم انساني اقوام ايراني نيز وارد شده و گسترش يافت.

پارسي نماد و نمودند از پارسي، جهانباني، جهان‌داري، آفريدگاري، پروردگاري، انسانيت با سازندگي‌ها.

در بيشتر سنگ نوشتهاي شاهنشاهان هخامنشي كه غالباً با نام خداوند آغاز و پايان مي‌پذيرند، آنگاه كه از پيروزي‌ها و سازندگي‌ها ياد مي‌كنند، اشاره گرديده كه: «آنچه كردم بخواست اهورا مزدا كردم»

در سنگ نبشته داريوش يكم در شوش چنين نگاشته شده است: « خداي بزرگ است اهورامزدا كه اين بوم داد كه آن آسمان داد كه مرد داد كه شادي داد مرد را. كه داريوش را شاه كرد، يكي را شاه بسياري يكي را فرمدار بسياري ...»

در بند ششم همين سنگ‌نبشته داريوش شاه مي‌گويد:  «من اهورا مزدا را پرستش كردم، اهورا مزدا مرا ياري كرد. ... آنچه من كردم همه را بخواست اهورا مزدا كردم ... »

مردم ايران برخلاف بسياري از پيروان مذاهب و فرقه‌هاي ديگر دين اسلام، با برجستگي گورها از سطح خاك موافقند، و طي سده‌هاي گذشته دور و نزديك، مزارها و پرستشگاه‌هاي بسيار زيادي از جمله هزاران بقعه و بارگاه امامزاده های بزرگ و كوچك مانند آستانه مباركه حضرت شاه‌چراغ (ع) شيراز و يا حضرت معصومه (ع) قم و يا امامزاده صالح و امامزاده داود تهران و ... و بسياري دانشمندان و بزرگان مذهبي ديگر مانند حضرت عبدالعظيم در شهر ري، فضل ابن شاذان در نيشابور و اباصلت در طوس ... در پهنه سرزمين پهناور ما بنا و برپا گرديده است.

از نظر توجه به معتقدات و محترمات ملي ، تاريخي ، مذهبي، بايد يادآور شد كه نام كورش بزرگ علاوه بر كتب عهد عتيق و تورات، در قرآن مجيدنيز بنام ذوالقرنين جزء نام فرستادگان خداوند ذكر شده است، و بهمین دلیل این  بزرگمرد تاريخ  ، مورد احترام و تكريم پيروان كليه اديان ابراهيمي منطقه و  جهان نيز ميباشد. و شايد بر پايه همين اعتبار جهاني است كه گوشه‌اي از فرمان اين شاهنشاه بزرگ، درمورد ضرورت رعايت حقوق بشر و احترام به تمام انسانها و اديان گوناگون، زينت‌بخش سردرب سازمان ملل متحد، شده است.

در اينجا براي توجيه ديدگاه‌هاي خود و تأثير گذاري عرايضم در جهت جلوگيري از آبگيري سد سيوند، ناچار به اعتبار قول معروف "در مثل مناقشه نيست" بعنوان نمونه به مقايسه يكي از اماكن مذهبي و مقدس موجود در چند فرسنگي پاسارگاد، در همين استان فارس با آثار تاريخي هخامنشي و بويژه آرامگاه كورش بزرگ مي‌پردازم ... و سؤال ميكنم اگر بارگاه مقدس حضرت (احمدبن موسي) شاه چراغ نيز در همين شرايط ناگوار در معرض  خرابي و يا نابودي قرار میگرفت، آيا باز هم مسئولين حكومت، از كنارآن به همين سادگي مي‌گذشتند...!؟ و آيا در چنين صورتي اين بي اعتنائي، به منزله توهين و پشت‌كردن به معتقدات و محترمات ملي و مردمي اكثريت بزرگي از شهروندان كشور ما نمي‌بود....!؟

عمق فاجعه و ميزان خسارات و لطماتي را كه آب اندازي سدسيوند به آثار باستاني تخت جمشيد و نقش رستم و بويژه به مزار مقدس كورش كبير ميزند، هرگز نبايد با لطماتي كه ايجاد چند ساختمان بلند به منظر زيباي ميدان چهارباغ و نقش جهان و ساير آثار و ابنيه تاريخي 400 سال قبل اصفهان وارد ميآورد، در عرض يكديگر مقايسه كرد.

در آينده دور و يا نزديك چنانچه حاكميت فعلي و يا حاكميت ملي بعدي، از ايجاد برج‌ها و ساختمان‌هاي بلندي كه اخيراً در مجاورت آثار و ابنيه تاريخي اصفهان برپا گرديده است پشيمان گردند و تصميم بگيرند كه آنها را به حالت قبلي خود در‌آورند، مي‌توان تدبيري انديشيد، و مثلاً با حذف برج و بناهاي جديد، فضا رابه وضع گذشته باز گرداند. ولي در صورت تخريب و يا لطمه به دوام عمر آثار دوران هخامنشي، ديگر چنين خود كرده را تدبير نخواهد بود.

آب اندازي سد سيوند و بكارگيري توربين‌هاي برق، و كانال‌هاي انتقال آب و ساير تأسيسات متعدد ديگري كه بمنظور  انتقال آب و برق (مانند نيروگاهها و ايستگاههاي فرعي و کابل ها و دکل های برق و قرارگاههاي  كنترل و توزيع آب و برق...) ساخته خواهد شد، اگر هم بفرض محال از نظر فيزيكي و دوام عمر، مخاطرات عمده ای را براي آثار باستاني ايجاد نكنند (كه اين غيرممكن است) ولي در واقع با ايجاد تغييرات نا مأنوس در عوارض جغرافيائي ناحيه، آنچنان از زيبايي طبيعي اين گذرگاه اقوام ايراني و غيرايراني دوران باستان كاسته خواهد شد كه به احتمال زياد به فضاي سحرآميزي كه معمولاً روح اعصار و قرون را به ذهن تماشاگر تداعي و القاء نموده و بازدید کننده امروزي احساس میکند صداي پاي سپاهيان آزادي بخش هخامنشي و طنين چكاچاك و برخورد سلاح‌ها و ارابه‌هاي داس‌دار و شيهه اسبان نجيب ايراني را در كنار غرش طبل‌هاي نبرد، بگوش جان مي‌شنود، لطمه خواهد زد.

 

آقايان نمايندگان مجلس شورا، آقايان مسئولين محترم حكومتي:

دورنماي قابل پيش‌بيني نشان مي‌د هد كه در صورت پايان‌يافتن منابع نفتي كشور در آينده نه چندان دور، هيچگونه منابع و صنايع توليدي و حتي كشاورزي قابل توجه ديگري كه بتواند جانشين درآمدهاي حاصله از نفت شود، وجود ندارد، بنابراين بمنظور ادامه زندگي معقول و قابل قبول كشوري كه پيش‌بيني مي‌شود تا يك دهه ديگر افزون بر يكصد ميليون نفر جمعيت خواهد داشت، بايد راه‌كارها و منابع ديگري را كه در زمان كوتاهي قابل بهره‌برداري باشد، جستجو كنيم.

توسعه صنعت توريزم و جهانگردي، عملي‌ترين و مناسب‌ترين راه كار بمنظور كسب درآمد و تأمين بخش بزرگي از نيازهاي مالي كشور خواهد بود. و بزرگترين جاذبه‌اي كه مي‌تواند با تبليغات وسيع، و گسترده، جهانگردان سرتاسر جهان را به سمت ايران جلب نمايد، همانا آثار باستاني كم‌نظير، در كنار ميهمان‌نوازي و احترام به كرامت انساني و ساير آداب و رسوم مهر‌آميزي است كه از مشخصات ويژه فرهنگ ملي و باستاني مردم ما بوده و شوربختانه در دهه‌هاي اخير بي حرمتي‌ها، بي‌اخلاقي‌ها و سودجوئي‌ و خشونت، جاي آنها را گرفته است.

 

هموطنان گرامي، نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي:

در گذشته‌هاي پرفراز و نشيب اين كشور، هيچيك از اقوام مهاجم و فاتحين بزرگ خارجي هم بجز گجستك اسكندر، به خود چنين اجازه‌اي را نداده‌اند كه به اماكن تاريخي و مقدس ما، لطمه‌اي در اين مقياس وارد كنند.

اسكندر در  حالت مستي، بدكاره‌اي بنام تائيس را در آغوش گرفته و برشانه‌هاي خود بلند كرد، و تائيس بر شانه‌‌هاي اسكندر  با مشعلي كه در دست داشت، ابتدا پرده‌هاي زربفت كاخ آپادانا را به شعله‌هاي آتش كشيد، و سپس باتفاق ساير بدكاره‌ها و سربازان يوناني، قسمت‌هاي ديگر كاخ را نيز آتش زده و ويران كردند .......... و اسكندر به نفرين ابدي تاريخ دچار شد.

از آن زمان به بعد ملت ايران بجاي نام اسكندر كلمه " گُجُستَك» بمعناي "معلون" را بكار برد.

 

آقاي رئيس‌جمهور، مسئولين محترم حكومتي:

شما كه اجازه فرموده‌ايد فيلم كوتاه و نماهنگی  بنام تائيس بدكاره راتهيه و از تلويزيون دولتي به دفعات پخش نمايند و باتأسف بايد عرض كنم كه در اين نمايشنامه و نماهنگ، مجسمه آزادي واقع در نيويورك مقر سازمان ملل متحد كه از طرف ملت فرانسه به پاس تلاش ها و كمك‌هاي آمريكا در راه آزادي فرانسه، به مردم آمريكا هديه شده است(اين مجسمه بعنوان نماد آزادي مشعلي را در دست دارد) شبيه به آن زن شيطان صفت نشان داده میشود، لااقل در مورد حفظ مزار كورش به افكار عمومي مردم  جهان احترام بگذاريد و بنا به خواست قاطع ملت ايران اجازه ندهيد كه باقيمانده آثار باستاني هخامنشي که تاكنون از چنگ اسكندر و  تائيس جان نيمه سالم بدر برده، امروز بدست دشمنان حسود و بي خردان تائيس صفت ، نابود و منهدم گردد.

 

ملت بزرگوار ايران:

صداي تاريخ و صداي شماتت نسل‌هاي آينده جهان و بويژه فرزندان ايران‌زمين را، از هم اكنون بشنويم، و آثار باستاني دوران هخامنشي و از همه بالاتر، مزار كورش را دريابيم.

صداي كورش را از اعماق تاريخ و از درون خاك و دخمه‌اي كه در آن آرميده‌ است بشنويم و  چند لحظه‌ متن سنگ‌نوشتي را كه بنا به خواست خود آن بزرگمرد در بالاي گور ساده او بر پيشاني درب ورودي آرامگاه نصب گرديده به یاد آوریم.

آموزگار بزرگ انسانيت و منادي آزادي و آزادگي، شاهنشاه بزرگ، كورش كبير كه بشريت در تماميت خود به او مفتخر و سرافراز است، با تواضع و فروتني بسيار در جمله‌اي كوتاه مي‌گويد:

 

"اي انسان، هر كه باشي و از  هرجا كه بيائي، زيرا مي‌دانم خواهي آمد، من كورش هستم كه براي پارسي‌ها اين شاهنشاهي پهناور را بنياد كرده‌ام، بدين مشتي خاك كه مرا پوشانده رشك مبر"

 

پاينده ايران

سرهنگ بازنشسته- نصراله توكلي نيشابوري