International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

             يبانيه ها | آرشيو مطالب  پاسارگاد | آرشيوخبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيوتاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | و آرشيو هاي ديگر      بازگشت به صفحه اصلی

 

جمع آوری امضا مقابل موزه

 

 

 

به خاطر پاسارگاد قلب ها با ما هستند

 

از: مرد آويح زياری

فکر کردم حالا که سالروز تاسيس کميته است به عنوان يکی از مسئولين کميته در لندن شرح کوتاهی از کارهای کميته، و به خصوص در رابطه با روزهای جمع آوری امضا،  را برای شما بنويسم

 

ما برای امضا جمع کردن جلوی موزه بزرگ بريتانيا را انتخاب کرديم چون اصولأ اشخاصی به موزه می روند که مي توان گفت از طبقه روشنفکر آن جامعه هستند و ما فکر کرديم اگر آن ها را از فاجعه ای که در ايران با آب گيری سد سيوند در جريان است مطلع کنيم آن ها هم می توانند اين مساله را با ساير گروه های مردم در ميان بگذارند و صدای ما به گوش مردم برسد. در عين حال کسانی که به ديدار موزه بريتانيا می آيند فقط انگليسی نيستند و از سراسر جهان به آن جا می آيند.

بايد بگويم ما هميشه با استقبال از  سوی اين مردمی که از گوشه و کنار جهان می آيند روبرو می شويم. نام کوروش و نام پاسارگاد سبب می شود که مردم با قلب شان با ما همراهی کنند چون تقريبا اکثر آن ها علاوه بر امضا قول می دهند که ديگران را نيز از طريق اينترنت در جريان اين ماجرا بگذارند.

 

ما از ابتدای کار کميته گاهگاهی برای جمع کردن امضا به مقابل موزه می رفتيم اما يک بار که من گزارشی  را در سايت خودمان در کميته نجات خواندم تصميم گرفتم که هر هفته و به طور مرتب اين کار را انجام دهيم. اين گزارش از خانم مينو صابری بود که از اعتراض مردم تهران در جلوی مجلس نوشته بودند و ما فکر کرديم وقتی ياران کميته در ايران خطر را قبول می کنند ما بايد در کارمان مصمم تر باشيم و همه تصميم گرفتيم که هر هفته يک شنبه ها تا روزی که از ادامه ابگيری جلوگيری شود به کار خودمان ادامه دهيم.  

در اين امضا جمع کردن ها سه يار هميشگی کميته کدبان آرش توتونچی و کدبان بهمن افشار همچنين دخترم دينا زياری که هر زمان توانسته به کمک ما آمده هميشه همراه من بوده اند و من همين جا از آن ها سپاسگزاری می کنم. چونکه آنها با دل و جان و با آغوش باز اين کار را ميکنند و هميشه هم مي گويند ما اين کار را برای ميهن مان مي کنيم و احتياج به سپاسگزاری نيست  همچنين لازمست از ديگر هم ميهنانی که هر هفته به کمک ما مي آيند در همين جا از يکايک آنها سپاسگزاری کنم.

اما در روزهای امضا جمع کردن علاوه بر تشويق های مردمی که امضا می کنند و سبب دلگرمی ونيروی بيشتر ما می شود، اتفاقات جالبی هم برای ما می افتد. و ما خاطرات خوب زياد داريم  ولی الان فقط می خواهم دو اتفاق را برايتان بازگو کنم. اين دو اتفاق هيچوقت از ياد من نخواهد رفت. يکی در ارتباط با خانمی بود که مقابل اسمش به جای امضا چند قلب کشيد و گفت: من دوست دارم به مسئولينی که ميتوانند جلوی اين کار را بگيرند پيام قلبم را بدهم  وبگويم که ما با اين کار موافق نيستيم و خواهش داريم جلوی اين کار را بگيرند چون که پاسارگاد فقط متعلق به مردم ايران نيست و به همه مردم گيتی تعلق دارد. من آن تکه از امضای اين بانو را از صفحه امضاء ها جدا کرده و ضميمه کرده ام.

 

خاطره ديگر که از يادم نخواهد رفت آن روزيست که باران تندی ما را غافلگير کرد چونکه معمولأ روزها يکشنبه ای که بارندگی باشد ما جلوی موزه نمي رويم ولی آن روز غافلگير شديم و من داشتم با دوربين از ياران در زير باران فيلم برداری ميکردم که کدبان آرش نام کورش بزرگ را به صدای بلند فرياد کرد درست مثل اين که او را صدا کند. و ناگهان صدای رعد همه جا پيچد. اين تصادف خيلی جالب بود به خصوص که فيلمبرداری هم از اين لحظه شده است.

 

در پايان لازم ميدانم از هم ميهنان خواهش کنم که به ما بپيوندد و همين کار را در شهر های ديگر گيتی هم انجام دهند و نگويند از دست من يک نفر کاری ساخته نيست بلکه ما با هم مي توانيم آثار باستانی  خود را از ويرانی نجات دهيم  

مسئله اين نيست که کی کار را انجام ميدهد بلکه مهم اين است که چنين کارهايي انجام شود. من به تجربه دريافته ام که خيلی ها، حتی خيلی از ايرانی ها از اين مسايل مطلع نيستند و اگر ما به اين نوع کارها ادامه دهيم ياران و همراهان زيادی با خود خواهيم داشت.

 

مرداويج زياری

شهريور 2566 (1386) اوت 2007 ترسائی