بازگشت به صفحه اصلی |
|
این گزارش به کمیته نجات پاسارگاد تقدیم شده است
هنر ساسانیان
مهستی شاهرخی http://chachmanbidar.blogspot.com/
دیروز رفتم به طاق بستان. طاق بستان خیال نبود بلکه دیداری بود با طاق بستان در موزه سرنوچی در قلب پاریس. موزه سرنوچی، موزه ای کوچک و زیباست که تازه ترمیم و بازگشایی شده است و در کنار پارک زیبای مونسو قرار دارد. این موزه معمولاً آثار هنری خاور دور را در معرض دید عموم می گذارد و زیر پوشش شهرداری پاریس قرار دارد. موزه سرنوچی مانند موزه های دیگر در کنار مجموعه دائمی خود، نمایشگاه های موقتی هم دارد. نمایشگاه "پارس ساسانیان، یک امپراطوری فراموش شده" با دویست اثر هنری - تاریخی منحصر به فرد از دوره ساسانیان، گنجینه ای زیبا و تحسین برانگیز است که از همکاری مشترک موزه ایران باستان با هیجده موزه مهم اروپایی و آمریکایی تشکیل شده است. این نمایشگاه چهار ماه ادامه دارد. در کنار نمایشگاه، نشست یک روزه ای از سوی باستان شناسان بین المللی در لوور برگزار شد که بسیار مفید بود و بسیاری از ابهامات را به روشنی حل کرد. البته بر خلاف عنوان نمایشگاه، ساسانیان امپراطوری فراموش شده ای نیست. ساسانیان امپراطوری گسترده ایست که قسمت عظیمی از آسیا و آسیای صغیر را در برمی گیرد و یکی از بزرگترین قدرت های زمانه ی خویش است. از افغانستان و پاکستان و گرجستان و قفقازستان و ارمنستان و عراق و سوریه تا دریای مدیترانه زیر سایه ی قدرت ساسانیان است. اردشیر، شاهزاده ای از استان فارس در جنوب شرقی ایران، آرتابان سرکرده امپراطوری پارت ها را شکست می دهد و به تخت می نشیند و به یاد یکی از نیاکانش "ساسان"، سلسله ساسانیان را بنیان گذاری می کند. طی چهار قرن، هشت خاندان ساسانی بر روی کار آمدند و بر پارس باستان حکومت کردند. ساسانیان پس از هخامنشیان آخرین و بزرگترین امپراطوری ایرانیان تا پیش از حمله اعراب و سلطه اسلام بر ایران است. اشیاء داخل نمایشگاه را در نهاوند و ساری و رشت و گیلان و مازندران و دیلمان و شوش و تخت سلیمان یافته اند و بسیاری را هم در قفقاز و گرجستان و سیبری و افغانستان. در دویست اثر نفیسی که به نمایش گذاشته شده، بر خلاف گزارش بی بی سی، ظروف و جامها و تنگها عموماً از نقره اند و در آنجا به جز یک ظرف، دیگر هیچ ظرف و یا جامی از طلا دیده نمی شد. این نشانگر این است که بر خلاف هخامنشایان که بسیار طلادوست بودند ساسانیان از نقره بیشتر برای ظروف و اشیاء نفیس استفاده می کرده اند. ساسانیان جام ها و تنگ ها و ظرف های نقره و یا نقره با نقش برجسته ای از طلا می ساخته اند و در عکس ها می بیند که نقره و طلا را با هم آمیخته اند. نقوشی بسیار ظریف و ماهرانه کار شده، گاه در درون ظرف و بیشتر اوقات دور بدنه بیرونی ظرفها دیده می شود. جامها و تنگها، قامتی کشیده دارند ولی شکمی پهن و همچنین غالباً دهانه ای تنگ. نقوش ظروف دربار ساسانیان، در دو قرن اولیه بسیار تحت تأثیر هنر یونانیان است و تاکها و خمره ها و سنت شراب خواری دیونوزوسی و جشن باکوس بر بدنه ظروف نقش بسته است. در تصاویر نقش بسته بر روی ظروفی از نقره، پرندگان و حیوانات و شکار و شهریار را در حال شکار و شادخواری را می بینیم. گاهی شهریار در حال شکار گوزن است و گاه در جدال با شیر و گاه با گراز. شهریار نماد یکپارگی ملت است و تسلط او بر شکار نمایانگر قدرت و چیرگی او بر سرزمین خویش. مثلاً بر نقوش طاق بستان، که استراحتگاهی بوده است برای شاه و شکارچیانش، شاه و سواران را می بینیم که دسته جمعی به شکار می روند و در نقش برجسته ای دیگری که از طاق بستان قالب گیری شده و در درگاه نمایشگاه بازآفرینی شده است شاه در حال شکار است. در جایی دیگری شاه و سوارانش به تفرج نشسته اند. نقش جشن ها و خاندان بزرگ و شکار، تصاویری است که اغلب بر روی جامهای گرانبهای دوره ساسانی می بینیم. نوازنده گانی را می بینیم که یکی عود می نوازد. دور تنگ شرابی، چهار زن رقصنده را می بینیم که با شاخه هایی مانند تاک به رقصیدن مشغول اند و در گوشه و کنار هم تا دلت بخواهد پرندگان و خوشه های پر برکت انگور. جامها یا بسیار کشیده اند با دهانی تنگ و از نقره و یا پایه دار و پهن و البته منقوش. هنر این دوره نمایانگر رفاه دربار و تجمل زندگی درباریان و ستایش نعمت های زندگی زمینی است. می دانیم که در دوره ساسانیان، پارس باستان، هم یهودی و هم مسیحی و هم مزدایی دارد ولی تصاویر همیشه ایرانی است. اندیشه ایرانی و مزدایی به خوبی در تصویر مهر ها و طلسم های این دوره هویداست. نبرد نیکی با اهریمن به صورت نبرد فریدون با دیو و یا جنگ انسان با موجودی پلید (نیمه انسان و نیمه حیوان) که منشاء بیماری و مرگ است در این نقش ها دیده می شود. بعدها خواهیم دید که در دوران سلطه اعراب، نقش تفرجگاه شاه و جشن پس از شکار و شادی و شادخواری شهریار، تبدیل به نقش باغ جنت می شود و پرندگان و شکاران و نعمت های این دنیا همه به ملائک و وعده هایی در دنیای آنسوی مرگ تبدیل خواهد شد. در نقوش قرن اول و دوم پس از سلطه اعراب، نقش شاه به کل ناپدید شده است و فقط گه گاه شیر خشمگینی را در حال غرش می بینیم. در قرون اولیه سلطه اعراب، هنر ساسانیان باز ویژگی های خود را حفظ می کند و سپس به مرور زمان است که این هنر استحاله پیدا می کند و متحول می شود. در تصاویر دوران عباسیان و آل بویه و... به مرور زمان و به آهستگی انگار سیمرغ است که جایگزین شاه خواهد شد. مگر شهریار نماد یکپارگی ملت و سرزمین نبود؟ و آیا سیمرغ یعنی سی مرغ نماد یک همایش ملی نیست؟ ظروف درون نمایشگاه بیشتر از فلزهای گرانبها و عموماً از نقره اند و گاه طلا را بر نقره افزوده اند. تنها ظرف طلا، جام سلیمان و یا جام خسرو است که در واقع جام نیست بلکه ظرف و یا دیس کوچک و یا بشقاب بزرگی از طلاست که نگین های درشت سرخ و سبز و آبی و بلورین دارد. البته چند نگین از آن در خلال سالیان دراز گم شده است ولی... از بلور حرف زدیم، این را از یاد نبریم که هنر شیشه گری ساسانیان بسیار پیشرفته و مرغوب بوده و جام ها و تنگهای بلور بازمانده، نمایانگر این است که ساسانیان به تولید شیشه و به خصوص بلور شفاف دست یافته بودند ولی بیشتر جام های بازمانده از آن دوران، بلورهای لیمویی رنگ و یا سبز رنگ، سبز زیتونی یا سبز سدری است. در ویترینی جامی به شکل گلابی دیده می شود. در جای دیگری جامی با نقش لانه زنبوری. طرح لانه زنبوری بر بدنه جام بسیار رایج است. به نظر می رسد که تولیدات شیشه گری و بلورسازی ایرانیان دوره ساسانی کالایی مرغوب بوده که از طریق جاده ابریشم به چین و ماچین صادر می شده و ثروتمندان چینی و ژاپنی در جامهای بلور ایرانی می نوشیده اند. در آثار منقوش نیمه دوم امپراطوری ساسانیان، تصاویر، ایرانی تر می شود و نقش ها از تأثیر هنر یونانی کمی فاصله می گیرد. چتر طاووس و سر سگ و یا چنگالهای شیر نمادهای ایرانی بسیار رایج اند و در اشیاء این دوره این نمادها زیاد دیده می شوند. البته گاهی هم نقوش هندسی و یا ذوزنقه را بر جامها یا دیس ها می بینیم و یا بر حاشیه دوزی لباسها. ایرانیان پارچه های مرغوب پشمی و کشمیر تهیه می کرده اند و پارچه های ایرانی به روم و چین صادر می شده است. در عوض پارچه های ابریشمی را از چین می آورده اند و برای تزیین لباس و دور یقه و سر آستین و پایین لباس حاشیه هایی گلدوزی شده و پر نقش می دوخته اند. لباس هایی متعلق به دوره ساسانی در گورهایی در مصر پیدا شده است. این لباسها شامل نه مانتوی پشمی سالم است که ما را با بالاپوش ساسانیان آشنا می سازد. کلاً در این گورها بیست دست لباس آن دوره را یافته اند. البته مانند ظروف و بلورها این لباسها هم متعلق به دربار ساسانیان است. مانتوها بلند اند و با آستین های بلند و گاه بسیار بلند ولی در قسمت مچ، آستین تنگ می شود. دور دامن لباس و دور یقه و سر آستین ها حاشیه دوزی شده است. نقش حاشیه دوزی ها، شکل هندسی دارد و بسیار ریز و ظریف است و گلدوزی شده و غالباً تکرار نقش پرنده بالدار و عجیبی ایست که امروز آن را سیمرغ می نامیم. سکه ها از نقره اند و از طلا و منقوش به نقش سر پادشاه تاجدار. هر پادشاهی تاج و تصویر خود را دارد و از این رو می شود سکه ضرب شده در دوران اردشیر را از سکه های دوران شاپور و یا کیخسرو تشخیص داد. مهرها در قطع کوچک ساخته شده اند تا شخص بتواند به راحتی آن را با خود حمل کند و یا بر گردن بیاویزد. نقش مهرهای جادویی نیز برای مقابله با بدی ها و بیماری ها و به دور ماندن از چشم زخم دشمنان است و عموماً جدال نیکی با بدی را نشان می دهد. مدال ها مخصوص شکار بود. مدال ها از طلا بودند و مزین به نقش طاووس و یا پرنده ای. سلاح های درباری یعنی شمشیر و خنجر پادشاه مزین به غلاف و یا نیامی از طلا بود با نقوشی کار شده بر بدنه بیرونی غلاف. نقش برجسته گچی از نیمه تنه شاه در نمایشگاه دیده می شد و قطعاتی از موزاییک. موزاییک را متأثر از هنر یونانیان برای معماری داخلی ساختمان استفاده می کرده اند. در نمایشگاهی که چند سال پیش در شهر گاند بلژیک دیدم، "هنر هفت هزار ساله ایرانیان" نیم تنه شکسته و نیمه برهنه و طلایی رنگی از زنی در دوره ساسانی بود که به "ونوس پارس" مشهور است و جایش در این نمایشگاه خالی بود. در قرن بیست و یکم هستیم ولی هنوز تکه پاره های تاریخ ایران برای ملت ایران دست نیافتنی است و گویا همه چیز دست به دست هم داده اند تا این تاریخ فراموش شود در حالی که هنرمند ایرانی بایست از تحولات مجسمه سازی کشور خود آگاه باشد و بر سرگذشت هنر خود مسلط باشد تا بتواند به سوی آینده برود. وقتی مجموعه ای از هنر ایرانیان در طی قرون حذف و سانسور شود وقتی آن "ونوس پارس" را مجسمه ساز ایرانی ندیده باشد و یا وقتی هنرمند ایرانی تصوری از حضور آن رقاصه ها بر روی جامهای ساسانی نداشته باشد چگونه خواهد توانست روزگار خود را بر صحیفه ی جهان ثبت کند؟ با کوری و نابینایی و یا با چشمان بسته نمی شود خطوط این روزگار را نقش پردازی کرد. آیا می شود تاریخ را با پاک کن و قیچی از اوراق زمانه زدود؟ به پایان نمایشگاه رسیده ام. به عقب برمی گردم تا یک بار دیگر نقش طاق بستان را ببینم. سعی می کنم چیزی را به یاد بیاورم. نقشی گنگ روی طاقی سنگی در وسط بیابان! طاقی در میان درختانی سر به فلک کشیده! از آن بالا چشمه ای جاری بود! و یک جرعه آب خنک در گرمای تابستان! نقش طاق هنوز برایم گنگ است. طاق بستان واقعی هم از من خیلی دور است! به دوری کیلومترها و سالیان بسیار! به دوری تابستانی در پنج سالگی ام
|
|