Pasargad Home

آبگيری سد سيوند يک فاجعه ی ملی است

شکوه میرزادگی ـ اسماعیل نوری علا

          در نامه ای به تاريخ 31 اگوست به شما اطلاع دادیم که آثار باستانی دشت پاسارگاد در خطر ويران شدن اند.  اکنون، پس از ده روز از انتشار نامه سرگشاده به مردم جهان و سازمان های بین المللی، و پس از اعلام تشکیل کمیته بین المللی برای نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد، لازم می بینیم تا از چند و چون اين ماجرا گزارش مبسوط تری به شما بدهيم.

          در 14 سال گذشته سدی بسته اند بر تلاقی گاه  دو رودخانه در دهی به نام «سیوند» که بر کناره ی «تنگه بلاغی» در استان فارس (صد کیلومتری شیراز) قرار دارد. تنگه ها معمولا در جايی قرار می گیرند که دو رشته کوه ابتدا بهم نزدیک شده و سپس از هم دور می شوند. از این دور و نزدیک شدن چیزی بوجود می آید مثل ساعت شنی. در قسمت های بالا و پائین اش دو دره وسیع قرار می گیرند که «دشت» خوانده می شوند و کمرگاه ساعت شنی همانی است که «تنگه» نام دارد. در استان فارس و در دل رشته کوه های زاگرس هم چنين وضعيتی وجود دارد. در شمال تنگه بلاغی، دشت مرغاب را داریم که پاسارگاد (شامل قبر کورش کبیر و تخت رستم که مقبره شاهان هخامنشی از داریوش کبیر ببعد است) در آن قرار دارد؛ و در جنوب این تنگه و رشته کوه هم «مرودشت» قرار دارد که تخت جمشید را در برگرفته و تا شیراز گسترده است. جاده ای که پاسارگاد را به تخت جمشید وصل می کند 50 کیلومتر طول دارد و از دهکده «سیوند» می گذرد. بدینسان، مقبره کورش در 12 کیلومتری سد جدید قرار دارد و  تخت جمشید در 38 کیلومتری آن. دریاچه ای که قرار است پشت سد سیوند بوجود آید رو به دشت پاسارگاد داشته و، با توجه به میزان آب فعلی دو رودخانه، تا 8 کیلومتر شعاع دارد. معنای این سخن آن است که دریاچه ی این سد دایره ای به وسعت 200 کیلومتر را به زیر آب می برد و در بهترین وضعیت در حوالی 4 کیلومتری مقبره کورش متوقف می شود.

          مقامات سد سازی، با استناد به این نوع ارقام، اعلام می دارند که سد صدمه ای به مقبره کورش نمی زند. اما متخصصان معتقدند که خاک دشت مرغاب، که ما دوست داریم آن را دشت پاسارگاد بخوانیم، بسیار سست و جذب کننده ی آب است  و آب دریاچه به سرعت از زیرزمین این چهار کیلومتر را طی کرده و به مقبره کورش رسیده و آن را از بنیاد ویران می کند. این متخصصین از این هم پیش تر رفته و اعلام می کنند که آب های دریاچه، در سوی ديگر سد هم، که رو به مرودشت دارد، به سرعت بسوی تخت جمشید رفته و ارکان آن را به خطر خواهند افکند. علاوه بر این، وجود دریاچه ای به وسعت 200 کیلومتر، آب و هوا و میزان رطوبت کل منطقه را تغییر داده و آثاری را که بعلت خشکی خاص این منطقه از گزند زمان ایمن مانده اند در خطر خواهند افکند.

          حال بگیریم که، بقول دو باستانشناس ايرانی مقِم کالِفرنیا، این آب هرگز به مقبره کورش و تخت جمشید نرسد و از رطوبت هوا هم کاری بر نیاید؛ اما آن 200 کیلومتری که واقعاً به زیر آب می رود (و مقامات سد سازی و سازمان حفظ میراث فرهنگی هم این مطلب را قبول دارند) خود مهمترین منطقه باستانشناسی برای شناخت عهد هخامنشی محسوب می شود. منطقه سیوند و تنگه بلاغی مقر شهرک های هخامنشی و صنایع تولیدی عهد آنان بوده است که هنوز کاوش کافی در آن بعمل نیامده. باستانشناسان کشورهای مختلفی که در چند سال اخیر از این منطقه دیدن کرده اند تا کنون حداقل 125 محوطه باستانشناسی را تعیین و ثبت کرده اند که هر محوطه شامل اجزاء بسیار گوناگونی است. تاکنون برخی از کوره های فلز ریزی عهد داریوش کبیر را بدست آورده اند. همچنین، از آنجا که عمده حقوق جنسی کارکنان دربار هخامنشی را جو و شراب تشکیل می داده است، کارگاه های شراب گیری متعددی در تنگه بلاغی بدست آمده اند. نیز قبرستان های وسیعی در این دشت وجود دارند که قرار است به زیر آب روند.

          در واقع، برخلاف مناطقی همچون بین النهرین که سالیان درازی است خاک برداری از مناطق مسکونی عهد باستان در آنها انجام شده و، از آن طریق، اطلاعات وسیعی درباره نوع معماری، تقسیم فضاهای خانه ها، کارکرد قسمت های مختلف خانه ها همچون آبریزگاه و آشپزخانه، و نوع زیرساخت هايی همچون شالوده ها و نیز شبکه فاضل آب (که در نوع خود در دنیا بی نظیر است) در این مناطق بعمل آمده ، مرو دشت و دشت پاسارگاد این گنجینه های اطلاعاتی را تا زمان ما در سینه خود حفظ کرده اند، اما اکنون، پیش از آنکه این گنجینه ها را بازیابی کنیم قرار است آنها را برای همیشه بدست سیلاب های خروشان رودخانه ها و آب ويران کننده ی دریاچه یک سد بسپاریم و برای همیشه از دستشان بدهیم.

          پرسيده می شود که آیا ممکن است پیش از آغاز آبگیری این سد محوطه های باستانشناسی را کاوید و اشیاء بدست آمده را بجای مطمئنی منتقل کرد؟ کارشناسان تخمین می زنند که فقط گردآوری و انتقال هرآنچه تاکنون بدست آمده نیازمند به چهار پنج سال کار است. اما سازندگان سد تصمیم گرفته اند که عملیات آبگیری را در بهاری که می آید و سیلاب های موسمی را براه می اندازد آغاز کنند. 

          کل این داستان خبر از اهمال، سهل انگاری و بی قابلیتی مقاماتی می دهد که کار حفظ آثار ملی را بدست آنان سپرده اند. وزارتخانه ای که کار سدسازی را بعهده دارد به ما می گوید که ساختن این سد را کابینه آقای رفسنجانی در 14 سال پیش تصویب کرده و، پس از ابلاغ مصوبه به این وزارتخانه، مسئولان آن نامه ای به سازمان حفظ میراث فرهنگی نوشته و از آنها پرسیده اند که آیا این سد مخاطراتی را برای آثار باستانی منطقه تنگه بلاغی بهمراه دارد یانه؟ سازمان حفظ میراث فرهنگی پاسخی به این نامه نداده است و وزارتخانه مربوطه هم سکوت را حمل بر رضا نموده و کار ساختن سد را آغاز کرده است و در تمام دوران ریاست جمهوری آقایان رفسنجانی و خاتمی این عملیات ادامه داشته است؛ تا اینکه برخی از کارکنان دل سوز سازمان حفظ میراث فرهنگی متوجه خطرات ناشی از ساختن این سد شده  و خبر را به بیرون از سازمان درز می دهند. خبر نخست در روزنامه ها و رادیوهای فرنگی منعکس می شود و در این دو ساله اخیر انظار سازمان های بین المللی و موسسات باستانشناسی را بخود جلب می کند. جالب اینکه دو سال پیش، بی خبر از آنچه در تنگه بلاغی می گذرد، سازمان فرهنگی «یونسکو» پاسارگاد را بعنوان یکی از میراث های فرهنگی جهان به ثبت می رساند و همین امر امکان آن را پیش می آورد که صدا ها بیشتر و بیشتر به اعتراض برخیزد.

          عکس العمل مقامات سازمان حفظ میراث فرهنگی بصورت حیرت انگیزی نشان از بی اعتنايی آنها به این آثار دارد. آنها از یکسو می گویند که آنچه از دست می رود آنقدر مهم نیست که بخواهیم از ساختن سد جلوگیری کنیم و یا «ما نمی توانیم سد سازی را فدای حفظ آثار تاريخی کنیم» و، از سوی ديگر، همين سخن را اینگونه بیان می کنند که «آثار باستانی در حدی نيست كه مانع بهرهبرداری شود.» در مقابل، در اواخر سال گذشته، سازمان یونسکو طی نامه ای نسبت به سرنوشت آثار باستانی این دو دشت کهن اظهار نگرانی کرده است اما مقامات ایرانی هنوز به این نامه پاسخی نداده اند.

          در روز 31 اگوست 2005 نامه ی سرگشاده ی ما نخست در پایگاه های اینترنتی «ایران امروز» و «ايرانیان» سپس در بسیاری از سایت ها و مطبوعات و رادیو و تلویزیون ها منعکس شد و استقبال مردم از آن چنان گسترده بود که هیچکس انتظار آن را نداشت، اگرچه آرزوی دیدن چنین استقبالی در دل تک تک ما وجود داشته است. این استقبال چنان بود که طومار مربوط به پاسارگاد برای چندین روز بعنوان فعال ترین طومار اینترنتی جهان شناخته شد. ازسوی دیگر، سیل نامه ها و فکس ها و ای ـ میل ها، بخصوص از جانب اهل فن، بسوی ما دراز شد و تقاضاهای واصله برای عضویت در کمیته بین المللی نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد هر دم فزونی گرفت.

           در همان روز طه هاشمي، معاون پارلماني سازمان ميراث فرهنگي نيز گفت: «در حال حاضر باستان‌‏شناسان خارجي و داخلي در حال بررسي در منطقه سيوند هستند و زماني كه مطالعات و كاووش‌‏ها به اتمام رسيد، سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري رسماً نظر خود را در اين باره اعلام خواهد كرد... و در صورتي كه مطمئن شويم از ابتداي كار احداث سد، مجريان طرح سد سيوند از سازمان ميراث فرهنگي استعلام كرده‌‏اند، كليه مسوولان گذشته سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري بايد پاسخگو باشند... از اين پس سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری قبل از شروع هر پروژه‌‏اي حساسيت‌‏هاي لازم را به كار خواهد گرفت و تلاش خواهد كرد نظر كارشناسی خود را با توجه به جوانب مساله اعلام كند... بعد از اتمام مطالعات و كاووش‌‏ها هم، در صورتي كه نظر كارشناسان بر اين باشد كه در صورت آبگيري سد به آثار تاريخی لطمه جدی وارد خواهد شد، از آنجا كه وظيفه ما حفاظت از ميراث فرهنگی است، ضمن اين كه همه مسوولان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري بايد پاسخگو باشند، از كليه ظرفيت و توان خود استفاده خواهيم كرد كه آبگيری سد را متوقف كنيم... ميراث فرهنگي كشور، نماد هويت ملی و سابقه فرهنگی و تمدن ايران است و اگر ميلياردها دلار هزينه شود، هرگز اثري مانند پاسارگاد و مقبره كوروش نخواهيم داشت؛ بنابراين با توقف آبگيري سد نه تنها دولت متضرر نخواهد شد، بلكه از نابود شدن سرمايه‌‏اي عظيم جلوگيری كرده است.»

            این سخنان دلگرم کننده ای است که می توان به آنها امیودار بود. اما پیش از آنکه بیش از اندازه آسوده خاطر شویم لازم است به نکات زیر نيز توجه دقیق کنیم:

           1. مقامات جديد سازمان میراث فرهنگی اعلام می دارند که آنها منتظر پایان مطالعات کارشناسان هستند تا آنگاه «نظر كارشناسي خود را با توجه به جوانب مساله اعلام كنند.» يعنی، هیچ یک از اظهارات این آقایان هنوز چیزی را روشن نمی کند و در عین حال معلوم نیست آن مطالعات چگونه و بوسیله چه کسانی انجام شده و مسئله بی طرفی مطالعه کنندگان چگونه تضمین می شود.

          2. اين مقامات اظهار می دارند که اگر « نظر كارشناسان بر اين باشد كه در صورت آبگيري سد به آثار تاريخي لطمه جدی وارد خواهد شد از كليه ظرفيت و توان خود استفاده خواهيم كرد كه آبگيری سد را متوقف كنيم.» در اینجا باید پرسید که آیا «لطمه جدی» چه تعریفی دارد و آقایان تا چه حد از لطمه را تحمل خواهند کرد؟ در عین حال «کلیه ظرفیت و توان» آنها برای جلوگیری از آبگيری سد چیست؟ آیا قانونی، مقرره ای، مصوبه ای، چیزی وجود دارد که به این دو نفر آقایان آن قدرت را عطا کند که بتوانند جلوی آبگیری سد را بگیرند؟ یا آنکه پس از استفاده از آن «ظرفیت ها و توان ها» به این نتیجه خواهند رسید که کاری از دستشات ساخته نیست و، در برابر به زیر آب رفتن تنگه بلاغی و دشت پاسارگاد و سست شدن ارکان مقبره کورش و تخت جمشید، چند کارمند بیچاره ی سازمان را دراز خواهند کرد و به سلابه خواهند کشید؟

          3. در واقع مسئله این است که در برابر این فاجعه ملی آیا اطمینان هايی که از جانب روسای سازمان میراث فرهنگی داده می شود دارای ضمانت اجرا هم هست؟

          باری، ما دیده ایم که در این حکومت هیچکس حرف آخر را نمی زند و در این خانخانی مزمن جز عنایت به مسئله بعنوان امری ملی نمی توان به قول و قراری اعتماد کرد. در نتیجه، به گمان ما، اگر مسئله انرژی اتمی از جانب این حکومت «پروژه ای ملی» خوانده می شود، مسئله جلوگیری از تخریب آثار باستانی کشورمان نیز به همان میزان «پروژه ای ملی» است و باید اطمینان ها از جانب بالاترین مسئولان مملکت و بخصوص شخص رهبر نظام داده شود. در غیر این صورت همانگونه که آقای مرعشی با یک حکم ساده از ریاست سازمان میراث فرهنگی عزل شد، آقایان اسفنديار رحيم‌‏مشايی و طه هاشمی هم ممکن است با حکم دیگری روانه خانه هاشان شوند.

       در عین حال، همانگونه که حکومت ایران در مورد پرونده انرژی اتمی تحت فشار جهانی قرار دارد، باید این حکومت را در مورد پرونده «سد سیوند» نیز تحت فشار دائم قرار داد. تفاوت اینجاست که اگر جهان در پرونده اتمی جان خویش را در خطر می بیند، اما در مورد پرونده پاسارگاد این روح و فرهنگ و هویت و هستی ما ایرانیان است که در معرض تهدید قرار گرفته و، در نتیجه، این فشار را کسی جز خود ما نمی تواند بر حکومت وارد کند.

        از این قرار است که ما، یکبار دیگر، همگان را به امضاء نامه سرگشاده و، اگر مقدورشان باشد، به پیوستن به کمیته نجات دعوت می کنیم. اگر با 2500 امضاء توانستیم کوفی عنان را واداریم که در مورد جان اکبر گنجی اقدام کند، فکر کنید که وزن معنوی ده ها هزار امضاء شما چه نیرو و فشاری را بوجود خواهد آورد.

        پس، بخود  و سرنوشت ملی خود لطف کرده و با مراجعه به آدرس زیر، بعنوان یکی از امضاء کنندگان نامه سرگشاده، به صف آرزومندان و خواستاران نجات آثار باستانی کشورمان در آئید، و گشایش این پرونده ملی و نورافکنی بر زوایای تاریک آن را مطالبه کنید:

http://www.petitiononline.com/Pasargad/petition.html

ما هر چند روز يک بار ليست امضاها را به دفتر آقای کوفی عنان و يونسکو و مراجع ديگر بين المللی خواهيم فرستاد.

       ضمنا اگر علاقمند به داشتن اطلاعات بیشتری در این زمینه هستید می توانید با مراجعه به آدرس زیر به گنجینه ای از اطلاعات، مقالات و اظهارنظرهای موافق و مخالف دست بیابید:

http://www.puyeshgaraan.com/Pasargad/Pasargad_Main.htm