بازگشت به صفحه اصلي

آرامگاه کورش بزرگ در پاسارگاد

تقديم به کميته نجات آثار باستاني دشت پاسارگاد به پاس يکسال کوشش خستگي‌ناپذير

 

رضا مرادي غياث آبادي

www.ghiasabadi.com

شهريورماه 1385

هنگامي که در 75 کيلومتري تخت‌جمشيد، راه اصلي اصفهان به شيراز را به سوي پاسارگاد ترک مي‌کنيم و از ميان درختان بلند و سرسبزي که بر اين راه خاطره‌انگيز سايه افکنده‌اند، پيش مي‌رويم؛ به نظر مي‌آيد که در اعماق تاريخ دور و دراز و پر فراز و نشيب و رنگارنگ اين سرزمين کهن فرو مي‌رويم. انگار کودکان خونگرم و پرنشاطي که در روستاهاي کنار راه، با خوشرويي و با مهر راه پاسارگاد را به شما نشان مي‌دهند، و آن دخترکان زيبايي که با جامه‌هاي چين‌دار و بلند و رنگارنگ، گل‌هاي بنفشه و بابونه صحرايي دشت پاسارگاد را مي‌چينند تا داروي دردهاي مادرانشان کنند؛ يادگارهايي گرانبها از هزاران سال پيش و از پاسارگاد خاموش و خفته در تاريخ و آن مردان بزرگ هستند. هنوز هم دستان گرم و پرتوان مردان و بوي خوش نان و تنور خانگي زنان پاسارگاد نشان مي‌دهد که اجاق ايرانيان همچنان روشن و همچنان گرم است.

ديرينگي پاسارگاد     منطقه‌اي كه امروزه با نام «دشت مرغاب» مي‌شناسيم و پاسارگاد هم در آن قرار دارد، از اوايل هزاره چهارم پيش از ميلاد تا اوايل هزاره دوم داراي سکونتگاه‌ها و جمعيت فراواني بوده و آثار آن در محوطه‌هاي پيش از تاريخي «تل نخودي»، «تل سه‌آسياب» و تپه «دو تولون» و بتازگي در محوطه بسيار غني و مهم «تنگه بلاغي» بدست آمده است. همچنين پس از يك دوره ركود چند صد ساله (كه در همه جاي ايران ديده مي‌شود) در اوايل هزاره نخست پيش از ميلاد نيز شواهد زيستي پراكنده‌اي در آن ديده شده است.

اما در زمينه جزئيات ديرينگي محوطه هخامنشي پاسارگاد، تفاوت نظرهايي وجود دارد و هر كدام از نظرها را نيز دلايل قابل قبولي پشتيباني‌ مي‌کند. كهن‌ترين اثر پاسارگاد، «تل تخت» يا همان تخت مادر سليمان است كه يكي از كاخ‌هايي است كه بر بلندي ساخته شده و هنوز هم عليرغم پژوهش‌هاي فراوان، برخي تصور ميكنند كه قلعه بوده است. رومن گيرشمن بر اين اعتقاد بود كه اين بنا در زمان كمبوجيه اول، پدر كورش بزرگ ساخته شده، اما فرضيه بيشتر پذيرفته‌ شده كه ديويد استروناخ آنرا بيان كرد، زمان ساخت آنرا در مابين سالهاي 546 تا 530 پيش از ميلاد يعني در شانزده سال پاياني پادشاهي كورش بزرگ مي‌دانند.

بخش‌هاي ديگر پاسارگاد، بجز بناي آرامگاه که ظاهراّ در زمان پادشاهي کورش به پايان رسيده، از بناهايي هستند كه ساخت آنها در زمان كورش آغاز و در زمان پادشاهان بعدي هخامنشي، از جمله داريوش يكم به پايان رسيده‌اند.

نام پاسارگاد     در باره نام پاسارگاد، اختلاف‌ها فراوان‌تر است. اين نام را نخستين بار سر رابرت كرپورتر (R. Ker Porter) در آغاز سده نوزدهم ميلادي و با اقتباس از نظريه جيمز موريه (J. P. Morier)  بكار برد و در آن زمان بيشتر پژوهشگران اين نامگذاري را نپذيرفتند و هنوز هم شايد برخي بر اين گمان هستند؛ اما اسناد نويافته جاي ترديدي در درستي محل پاسارگاد باقي نمي‌گذارد.

نام پاسارگاد شكل يوناني شدة واژه هخامنشي «باتراكاتاش» است كه بارها در الواح عيلامي تخت‌جمشيد بکار رفته است؛ اما از گونه فارسي باستان آن آگاهي درستي در دست نيست. از سوي ديگر هرودوت واژه پاسارگاد را نه براي يك مكان، بلكه براي قبيله‌اي به همين نام بكار برده است.

رونالد كنت بر اين باور است كه گونه فارسي باستان نام پاسارگاد، «پَـئيشي‌يا اووادا» بوده كه معني «جايگاه نوشته/ نوشتارخانه» را مي‌دهد و در کتيبه داريوش در بيستون هم بکار رفته است. (Ronald G. Kent, Old Persian, Sec. edition, New Haven, 1953, p 194)

ويژگي‌هاي پاسارگاد     برخلاف تخت‌جمشيد که همه بناها بر روي يک سکوي از پيش آماده‌شده متمرکز شده‌اند، در اينجا بناها در محوطه وسيع 6 کيلومتر مربعي جاي گرفته‌اند و در گذشته شاخابه‌اي از رود پلوار از ميان آن مي‌گذشته است.

پاسارگاد، نشستنگاه و جايگاه گردهمايي‌هاي همگاني و محل تقويم آفتابي رسمي کشور (بناي زندان سليمان)، آرامگاه کورش و به احتمالي ضعيف پايتخت همو و پسرش کمبوجيه دوم بوده است. با توجه به نظر رونالد كنت، کاملاّ ممکن است که منظور از «گنج‌نبشت/ کتابخانه استخر» و سوزانده شدن آن بدست اسکندر که به فراواني در تاريخ‌نامه‌هاي سده‌هاي ميانه ديده مي‌شود، همان پاسارگاد بوده باشد و به اين ترتيب ممکن است که پاسارگاد، يك فرهنگستان يا همان كتابخانه بزرگ استخر بوده باشد.

به موجب گزارش‌هاي تاريخ‌نگاران گذشته و نيز برخي شواهد بدست آمده، همه بناهاي پاسارگاد در ميان باغي زيبا و سرسبز و سرشار از آب روان واقع بوده‌اند و امروزه هم در فصل بهار گونه‌هاي متعدد و متنوعي از گل‌ها و گياهان صحرايي در اين منطقه مي‌رويد. اين باغ‌ها نمونه «پرديس» هايي است که در ايران رونق و رواج چشمگيري داشته و واژه‌هاي «فردوس» و «پارک» از همان واژه ايراني «پرديس» برگرفته شده‌اند.

آرامگاه کورش     نخستين كسي كه نظريه آرامگاه كورش براي اين بنا را بيان كرد، جيمز موريه در سال‌هاي نخستين سده نوزدهم ميلادي بود. او در حالي از اين نظريه‌اش پشيمان شد که بزودي دانشمندان ديگر (همچو گروتفند، کورزون، هرتسفلد) آنرا پذيرفتند.

آرامگاه کورش، فرازنده‌ترين و در عين‌حال سالم‌ترين بناي پاسارگاد است. اين سازه باشکوه طرحي بسيار باوقار، گيرا، متوازن و متناسب را عرضه مي‌دارد. طرح اين گونه آرامگاه برخلاف نظر برخي محققان، در ايران ناشناخته نبوده است. اينکه گفته مي‌شود چنين بام‌هاي شيب‌دار در ايران رايج نبوده و از نواحي شمال باختري به ايران رسيده است، ناشي از نبود آگاهي‌هاي پيشين در زمينه نمونه‌هاي ديگر چنين بام‌هايي در سراسر ايران است که حتي در گورخانه‌هاي پيش از تاريخي نيز بدست آمده است.

نمونه‌اي از اينگونه معماري، بناي معروف به «گور دختر» در جنوب خاوري کازرون و در نزديکي «سرمشهد» است و نمونه ديگري از چنين گورخانه‌هايي توسط آقاي خسرو پور بخشنده در کاوش‌هاي سال 1382 در تپه صرم در نزديکي کهک قم بدست آمد. متأسفانه اين سازه در همان زمان پيدايش توسط شخص يا اشخاصي ناشناس نابود شد. (براي گزارش مقدماتي اين کاوش و همچنين عکسي از گور يادشده بنگريد به: سيامک سرلک، عوامل مؤثر در شکل‌گيري انواع معماري قبور و شيوه‌هاي تدفين در گورستان عصر آهن تپه صرم، در: گزارش‌هاي باستان‌شناسي، جلد 3، ص 129 تا 163).

ويژگي‌هاي ظاهري آرامگاه     آرامگاه کورش تنها از نوعي سنگ ماسه‌اي که به مرمر سفيد شباهت دارد، ساخته شده و در ساخت آن از هيچگونه مواد و مصالح ديگري استفاده نشده است. سنگ‌ها که از معدني در شمال خاوري سيوند بدست آمده، در قطعات بسيار بزرگ که گاه وزن هر کدام آنها به ده‌ها تن مي‌رسد، به شيوه خشکه‌چين بر روي هم چيده و بنا گرديده است و گاه براي اتصال محکم‌تر آنها از قطعات آهني دم چلچله‌اي استفاده شده است. اين قطعات آهني در طول زمان از چشم سارقان پنهان نمانده است. با اينهمه و عليرغم گذشت بيش از 2500 سال از عمر ساختمان و پشت سر گذاردن زمين‌لرزه‌ها و حادثه‌هاي ديگر طبيعي و انساني، بناي آرامگاه کورش همچنان سالم و پايدار و استوار بر جاي مانده و نشانه‌اي است از توانمندي‌ها و شايستگي‌هاي معماران، دانشمندان و صنعتگران ايراني.

اتاق آرامگاه بر روي شش سکوي مطبق سنگي ساخته شده و طبقه هفتم آنرا تشکيل مي‌دهد. نخستين و پايين‌ترين طبقه، قريب 12 متر عرض و 13 متر طول و 170 سانتيمتر بلندي دارد. در نتيجه سطح زيربناي ساختمان به حدود 160 متر مربع مي‌رسد. اين اندازه‌‌ها در طبقات ديگر به ترتيب کاهش مي‌يابد بطوري که بلندي صفه ششم از 55 سانتيمتر تجاوز نمي‌کند. به اين ترتيب ارتفاع شش صفه پله‌مانند بنا حدود 5/5 متر و با احتساب حدود 6 متر بلندي اتاق آرامگاه و بام آن، بلنداي کل بنا بالغ بر 11 متر مي‌شود. اين تاق بصورت شيرواني و شيب‌دار بام بنا را مي‌پوشاند.

ديوارهاي اتاق بسيار ضخيم ساخته شده‌اند. بطوري که پس از ورود به اتاق در مي‌يابيم که اندازه‌هاي داخلي آن کمي بيشتر از 2 متر در 3 متر است. جاي پاشنه درها نشان مي‌دهد که اين اتاق با دو در سنگي بزرگ که بر روي همديگر قرار مي‌گرفته‌اند، بسته مي‌شده است. چنين درهايي که به سختي باز و بسته مي شوند، معمولاّ براي بناهايي بکار مي‌رفته است که قرار نبوده رفت ‌و آمدهاي زيادي به درون آن انجام پذيرد.   

اين درها نزديک 3/1 متر بلندي داشته و ورود به اتاق با خم شدن امکان پذير مي‌شده است. داخل اتاق بسيار ساده و کف و سقف آن هر کدام از دو قطعه سنگ بزرگ و ضخيم پوشيده شده است. در نتيجه وجود اين سقف مسطح بر بالاي اتاق و در زير شيرواني، در مي‌يابيم که مي‌بايست اتاق ديگري در ميان اين دو سقف وجود داشته باشد. اين اتاق فوقاني کوچک هيچ راهي به بيرون ندارد و پيدايي آن در سال 1338 خورشيدي با کوشش شادروان استاد علي سامي ( رئيس مؤسسه باستان‌شناسي تخت‌جمشيد که پژوهش‌هاي تخت‌جمشيد و پاسارگاد، دين زيادي به ايشان دارد و هرگز کسي نتوانست جاي خالي او را پر کند) انجام پذيرفت. به نظر ايشان، اين اتاق سنگي جايگاه اصلي دو تابوت سنگي است که در کنار يکديگر قرار گرفته‌اند. يکي از اين تابوت‌ها چند سانتيمتر کوچکتر از ديگري است. (علي سامي، پاسارگاد، شيراز، 1350) در هيچکدام از اين دو تابوت چيزي يافت نشده است.

هر چند که به نظر مي‌رسد کنده‌کاري‌هاي تابوت‌مانندي که در درون تخته‌سنگ‌هاي بام زيرين و داخلي بنا انجام شده است، شيوه‌اي براي سبک کردن آن بوده باشد؛ اما بعيد نيست که با توجه به اندازه‌هاي آنان که برابر با قد و هيکل آدمي است، آنگونه که استاد سامي بيان داشته‌اند، تابوت‌هاي کورش و «کاساندان» بانوي او بوده باشند.

در اطراف و درون آرامگاه هيچگونه آذين و نگاره‌اي وجود ندارد و تنها در نماي سردر سه‌گوش زير شيرواني و بالاي در ورودي، نقش بسيار کمرنگي از نگاره يک گل دوازده‌ گلبرگي متداول هخامنشيان نگاشته شده است. علاوه بر اين هيچگونه کتيبه و نبشته‌اي نيز در آرامگاه يافت نشده است. اما آريان مورخ يوناني گزارش کرده که در آرامگاه کورش کتيبه‌اي «به خط ايراني» به اين مضمون ديده شده است: «اي مرد! من کورش هستم، پسر کمبوجيه، من شاهنشاهي پارسيان را بنياد گذاشتم. من بر آسيا فرمان راندم، اينک بر من رشک مبر». آريان و همچنين استرابو، مورخ ديگر يوناني به نقل از آريستوبولوس وضعيت داخل مقبره را نيز به اختصار توصيف کرده‌اند. بر پايه گفتار آنان در اتاق آرامگاه يک تخت زرين با تابوتي زرين و ميز و ساغرهايي وجود داشته است.     

البته در درون آرامگاه و بر سنگ‌هايي در پيرامون آن، کتيبه‌هايي مذهبي و نيز طرحي از يک محراب تراشيده شده که به دوره حکومت اتابکان فارس مربوط مي‌شود. در آن زمان از اين مکان بعنوان مسجد استفاده مي‌شده است. در دوره‌اي نيز که تا همين اواخر ادامه داشته است، اين بنا را به عنوان «قبر مادر سليمان» مي‌شناخته‌اند که زيارتگاهي ويژه زنان بوده و مردان حق داخل شدن به آنرا نداشته‌اند.

امروزه در پاسارگاد تنها يک کتيبه کامل که در چند جاي مختلف بر ديوار کاخ‌ها نوشته شده است، ديده مي‌شود. اين کتيبه‌ها در دو سطر به زبان و خط فارسي باستان، يک سطر ترجمه عيلامي و يک سطر ترجمه اکدي (بابلي نو) نگاشته شده‌اند: «اَدَم کوروشَـ(ـه)، خشايَـثي‌يَـه، هخامنيشي‌يَـه» من کورش، شاه، هخامنشي». از اين کتيبه نسخه ديگري بر بالاي سنگ‌نگاره مرد بالدار بوده است که در فاصله سال‌هاي 1240 تا 1253 خورشيدي ناپديد شده است. امروزه بحث‌هاي فراواني در زمينه زمان نگارش اين کتيبه‌ها در حال انجام است.

                                                             بنای آرامگاه و همه بازماندهای کورش هخامنشی، نه تنها یادمان او، بلکه یادگار پر ارج دانش، فن‌آوری و اندیشه ایرانی است.