بازگشت به صفحه اصلی |
|
یکم و شانزدهم مهرماه
جشن میتراکانا، جشن مهرگان
«ما خواهانیم که پشتیبان کشور تو باشیم
ما نمیخواهیم که از کشور تو جدا شویم
نمیخواهیم از خـانـه خـود جـدا شویم
مبـاد جـز ایـن ای مـهــر نیـرومنـد!
(اوستا، مهر یشت، بند 75)
دکتر رضا مرادی غیاث آبادی
ستاره باستانشناس و پژوهشگر تاريخ
پیشگفتار
اين جستار به درخواست جواناني نگاشته شد كه با بنيادگذاريِ انجمنهاي مردمي و غيردولتي، براي بازپرداختن و تازهداشتنِ آيينهاي كهن ميكوشند. در ديدارها و گفتگوهايي كه با آنان دست داد؛ همواره كنجكاويِ آنان براي دانستن زمان و شيوة درستِ برگزاري جشنهای ملی ایران باستان و به ويژه جشن «مهرگان» را درمييافتم. اين گزارش پاسخي براي پرسشهاي فراوان آنان بود كه گزیدهای از آن، پيش از اين در چند نشرية آن انجمنها و همچنين در ماهنامة «وهومن»، روزنامة «شرق» و هفتهنامه «نیمروز» چاپ لندن، منتشر شده است.
نگارنده در اين نوشتار كوشش كرده است تا به كوتاهي و تا آنجا كه منابع مكتوب و اندک سنتهاي همچنان پايدارماندة مردمي در نواحيِ دورافتاده، اجازه ميدهد؛ به گزارش تاريخچه، آيينها و زمان درستِ برگزاري اين جشن بپردازد. هر چند كه با كمبود شديد منابع و تناقضهاي فراوان در آنها، احتياج به پژوهشهاي پُردامنه در متون تاريخي و به ويژه در ميان مردماني از سرزمينهاي گوناگون، وجود دارد.
با اینکه این جشن به باورمندان دین و آیین کهن «میترا/ مهر» تعلق دارد و با جشنهای کشاورزی در میان روستانشینان و کشاورزان ایرانی پیوند فروانی داشته و دارد، اما جای خرسندي است كه در ساليان اخير، بسیاری از ایرانیان و از جمله زرتشتيان كوشش ميكنند تا مراسمی به یاد اين جشن باستانی که جزئیات آن فراموش شده است را برگزار كنند.
نگارنده بر اين باور است كه يكي از مهمترين لازمههاي پاسداشت آيينهاي كهن، همانا خودداري از دگرگوني و واژگونهنماييهاي شخصي و دلبخواهي است. كوشش در انتساب آن به ادیان دیگر و از جمله دین زرتشتی، برهمزدنِ شيوة برگزاري مراسم و زمان اجراي آن به دلخواه هر كس، و همچنين افزودن برخي عناصر ساختگي و بدون پيشينة تاريخي، تحريفِ فرهنگ و بزرگترين عامل آسيب به آيينهاي كهن است. باشد تا با برگزاري جشنهاي مليِ باستاني با پاسداشت شيوة اصلي و كهن آن، آيين نياكان را گرامي بداريم و از پيشگاه «مهـر ايزد» پايندگي آنرا آرزو كنيم.
خاستگاه باور به میترا
پیش از این و در نوشتار «میترا و پیوند آن با ستاره قطبی باستانی» به این فرضیه پرداختیم که سرچشمة باور به «ميترا/ مهر» و «گردونة مهر» در ميان ايرانيان و هندوان باستان و سرايندگان مهر يشتِ اوسـتا و سـرودهاي ريگودا، عبارت بوده است از ستارة قطبي و دو صورت فلكيِ پيرا قطبيِ «خرس بزرگ» و «خرس كوچك» (دبّ اكبر و دبّ اصغر). اين صورتهاي فلكي در متنهاي پهلوي و ادبیات فارسي با نام «هفتورنگ مِـهين و كِـهين» (بزرگ و كوچك) نيز نامبردار شده است.
در حدود 4800 سال پیش، ستاره «ذَيـخ/ ثُـعبان» قطب آسمانيِ زمين بوده و مانند ستاره قطبيِ امروزي در جاي خود ثابت و بيحركت ايستاده و در همه شبهاي سال ديده ميشده و هيچگاه طلوع و غروب نميكرده است. اين ستاره در ميانة دو صورت فلكيِ پيرا قطبيِ «خرس بزرگ» و «خرس كوچك» واقع شده است و این دو صورت فلكي در هر شبانروز يك بار به دور آن ميگرديدهاند. اين گردش، همراه با گردش صورت فلكي «ثُـعبان»، نگارة باستاني «چليپا» يا «صليب» شكسته را در آسمان رسم ميكردهاند كه به گمان نگارنده، همان «گردونة مهر» است (براي آگاهي بيشتر بنگرید به: اوستاي كهن و فرضيههايي پيرامون نجومشناسيِ بخشهاي كهن اوستا، 1382، از همين نگارنده).
به همين دليل كه مهر، نقطة ثقل آسمان و ستارگان بوده است و از ديد ناظر زميني، همه ستارگان و صورتهاي فلكي بر گرد او ميچرخيدهاند؛ مهر را ساماندهندة هستي و برقراركننده و پاسبانِ قانون و هنجار كيهاني و نظام حاكم بر نظم جهان، و بعدها او را ايزد روشنايي و راستي و پيمان و حتي محبت دانستند:
«باشد كه ما از محبت مقدس او برخوردار شويم و از مهربانيِ محبتآميز و فراوان او بهرهمند باشيم.» (ریگودا، ماندالای سوم، سرود 60، بند 5).
حلقه مهر
اما پس از 4800 سال پيش و هنگامي كه ستارة «ذَيخ/ ثُـعبان» از قطب آسماني فاصله ميگيرد؛ اين فاصله منجر به گردش اين ستاره به دور نقطة قطب آسماني و ترسيم دايره يا حلقة كوچكي در آسمان ميشود كه به گمان نگارنده، سرچشمة پيدايش باوري به نام «حلقة مهر» يا «حلقة پيمان» است كه هنوز هم به شكل حلقة پيمانِ ازدواج در ميان مردمان روايي دارد.
جالب است که واژه «ماندالا» در ریگودا و دیگر متنهای سانسکریت هندوان (که بخشی از آن در بالا گفته آمد) به معنای «حلقه/ دایره/ گوی» است.
میترا یا مهر در اوستا
مهر يا ميترا (در اوستا و پارسي باستان «ميـثْـرَه»، در سانسكريت «ميـتْـرَه»)، ايزد نامآورِ روشنايي، پيمان، دوستي و محبت، و ایزد بزرگ دين و آيين مهري است.
بخش مهم و بزرگی از اوستا به نام «مهر یَـشت» در بزرگداشت و ستایش این ایزد بزرگ و کهن ایرانی سروده شده است. مهر یشت، دهمین یشت اوستا و از لحاظ مضمون همراه با فروردین یشت، کهنترین بخش آن بشمار میرود. مهر یشت از نگاه اشارههای نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است و کهنترین سند در باره آگاهی ایرانیان از کروی بودن کره زمین از بند 95 همین یشت فرا دست آمده است. از مهر یشت تا به امروز 69 بند کهن و 77 بند افزوده در عصر ساسانی، بازمانده است.
مهر یشت در متن اصلی به نظم سروده شده و از کهنترین شعرهای به دست آمده ایرانی دانسته میشود. این یشت دلکش، سرشار از نیروی شاعرانه و سرچشمه سرودهای ایرانی در وصف دو ویژگی ارزشمند و اصیل ایرانیان یعنی راستی و پهلوانی دانسته میشود:
«میستاییم مهرِ دارنده دشتهای پهناور را؛ او که آگاه به گفتار راستین است، آن انجمنآرایی که دارای هزار گوش است، آن خوشاندامی که دارای هزار چشم است، آن بلندبالای برومندی که در فرازنای آسمان ایستاده و نگاهبانی نیرومند و بخواب نرونده است..» (اوستای کهن، همان، صص 35 تا 56).
با اينكه در گردونة مهر، هزاران جنگافزار جاي دارد؛ اما اينها همه براي مبارزه با دشمنان راستي و پيمانشكنان بكار گرفته ميشود و در رويارويي با مردمان او مهربانترين است:
«… او كه به همه سرزمينهاي ايراني، خانماني پُر از آشتي، پُر از آرامي و پُر از شادي ميبخشد.» (اوستای کهن، همان، بند 4، ص 35).
نام «میثْـرَه» یک بار هم در «گاتها»ی زرتشت آمده است که در آنجا به معنای «خویشکاری دینی» بکار رفته است (اوستا، گزارش استاد جلیل دوستخواه، جلد دوم، ص 1057)
به اعتقاد يوستي در «نامنامه ايراني»، «ميثْـرَه» در اصل به معناي «روشناييِ هميشگي» است (Justi, Ferdinand; Iranisches Namenbuch, Hildesheim, 1963) و اين معنا با روشناييِ هميشگيِ ستاره قطبي ارتباطي كامل دارد. اما بعدها و بر اثر جابجايي ستاره قطبي، مفهوم «روشنايي هميشگي» به خورشيد و پرتوهاي آن داده شد و در ادبيات فارسي «مهر» نام ديگري براي خورشيد دانسته شد.
در بند 113 مهریشت، میترا و اهورا با یکدیگر ادغام شده و به گونه «میترا- اهورا» آمده است.
نگارههای میترا
در نگارههاي باستاني، نقش ميترا/ مهر را معمولاً به شكل مردي كه پرتوهاي نوراني بر گرد سرش ديده ميشود، نشان ميدادهاند. اين سنت نگارگري در عصر ساسانی، به گونة افزودن پرتو يا هالهاي نوراني بر گرد سرِ پادشاهان و پس از آن بر سر پيامبران و شخصيتهاي ديني ادامه پيدا كرد.
همچنین نگاره معروف گاوکشی میترا، تنها در کشورهای اروپایی دیده شده و نمونهای از آن در ایران به دست نیامده است. این نگارهها در اصل از باورهای کیهانی ایرانیان و از صورتهای فلکی گاو، کژدم و سگ اقتباس شده است.
آقای دکتر محمد حیدری ملایری، اختر فیزیکدان رصدخانه پاریس، نوشتار جالبی به نام The History of Marianne Cap در باره کلاه میترا و تأثیر آن در فرهنگهای دیگر نگاشتهاند که میتوانید آنرا در این نشانی بیابید:
http://wwwusr2.obspm.fr/~heydari/divers/marianne-eng.html
گسترش آیین میترا در اروپا
پرستش مهر در نخستين سدة پيش از ميلاد و در دورة پادشاهيِ اشكانيان و به ويژه در زمان تيرداد يكم، پادشاه اشكانيِ ارمنستان، به غربِ آسياي كوچك (آناتولي) و روم راه يافت. اين آيين كه نه با جنگ و ستيز، بلكه با كوششهاي فرهنگي در آن سرزمينها روايي پيدا كرده بود؛ توسط لژيونهاي رومياني كه با فرهنگ ايراني آشنا شده بودند، در سرتاسر سرزمينهاي غربي و اروپا منتشر شد و بعدها آيينها و مراسم آن در دين تازة مسيحيت نفوذ كرد.
هر چند واژة «ميترائيسم» برگردان «آيين ميترا/ مهر» است و در واژهنامهها و فرهنگنامهها اين دو را به يكديگر ارجاع ميدهند؛ اما كيش «ميترائيسم» گونة اروپايي شده و تغيير يافتة «آيين ميترا/ مهر» بشمار ميرود كه عليرغم شباهتهاي فراوان، تفاوتهاي بيشماري نيز با يكديگر دارا هستند. از همين روي نميتوان اين دو را مترادف كامل يكديگر در نظر گرفت و ترجمة «ميترائيسم» به «آيين/ كيش مهري» يا «مهرپرستي» درست به نظر نميرسد. براي نمونه رواج «گاوكُشي/ تاوركتوني» در ميترائيسم غربي و نگارههاي موجودِ آن، هيچ ارتباطي با آيين مهر ايراني ندارد. اين مراسم همچنان به گونة نمايشي تفريحي و ورزشي در برخي از نقاط اروپا و از جمله اسپانیا برگزار ميشود. در اين مراسم، در ميان شادي و هلهلة هزاران تماشاگر، گاوهاي نگونبختي را با فرو كردن دهها نيزة بر بدنش، زجركش ميكنند.
بسیاری از آیینها و باورهای دین مسیحیت و از جمله بنیاد نظام گاهشماری میلادی آن، ریشه در آیینهای مهری دارد که در فرصت دیگری به آنها پرداخته خواهد شد.
جشن مهرگان
جشن مهرگان يكي از كهنترين جشنها و گردهماييهاي ايرانيان و هندوان است كه در ستايش و نيايش مهر يا ميترا برگزار ميشود.
جشن مهرگان قدمتي به اندازه ايزد منسوب به خود دارد. تا آنجا كه منابع مكتوبِ موجود نشان ميدهد، ديرينگيِ اين جشن دستكم تا دوران فريدون باز ميگردد. شاهنامه فردوسي به صراحت به اين جشن كهن و پيدايش آن در عصر فريدون اشاره كرده است:
به روز خجسته سرِ
مهر ماه
به سر بر نهاد آن كـياني كلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوريها بپرداختند
به آیين يكي جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادكام
گرفتند هر يك ز ياقوت جام
ميِ روشن و چهره ی شاه نو
جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستيدن مهرگان دين اوست
تنآساني و خوردن آيين اوست
اگر يادگارست ازو ماه و مهر
بكوش و به رنج ايچ منماي چهر
(شاهنامه فردوسی، تصحیح استاد جلال خالقی مطلق، جلد یکم، داستان فریدون. از بانو نوشین شاهرخی برای دستیابی نگارنده به دیدگاه استاد خالقی مطلق سپاسگزارم.)
جشن مهرگان در آغاز مهرماه
همانگونه كه در گزارش فردوسی ديده ميشود، زمان برگزاري جشن مهرگان در آغاز ماه مهر و فصل پاييز بوده است و اين شيوه دستكم تا پايان دوره هخامنشي و احتمالاً تا اواخر دوره اشكاني نيز دوام داشته است. اما از این زمان و شاید در دوره ساسانی، جشن مهرگان به مهر روز از مهر ماه یا شانزدهم ماه مهر منتقل ميشود.
منسوب دانستن جشن مهرگان به نخستین روز ماه مهر در آثار دیگر ادبیات فارسی نیز دیده شده است. برای نمونه این بیت از ناصرخسرو که هر دو جشن نوروز و مهرگان را به هنگام اعتدالین میداند:
نــوروز بــه از مــهــرگــان، گــرچــه
هـــر دو زمـــانــنــد، اعــتــدالــــی
دليل برگزاري جشن مهرگان در آغاز مهرماه و اصولاً نامگذاري نخستين ماه فصل پاييز به نام مهر، در اين است كه در دورههايي از دوران باستان و از جمله در عصر هخامنشی، آغاز پاييز، آغاز سال نو بوده است و از همين روي نخستين ماه سال را به نام مهر منسوب كردهاند.
تثبيتِ آغاز سال نو در هنگام اعتدال پاييزي با نظام زندگيِ مبتني بر كشاورزيِ ايرانيان بستگيِ كامل دارد. ميدانيم كه سال زراعي از اول پاييز آغاز و در پايان تابستان ديگر خاتمه ميپذيرد. قاعدهاي كه هنوز هم در ميان كشاورزان متداول است و در بسیاری از نواحی ایران جشنهای فراوان و گوناگونی به مناسبت فرارسیدن مهرگان و پایان فصل زراعی برگزار میشود. در این جشنها گاه ترانههایی نیز خوانده میشود که در آنها به مهر و مهرگان اشاره میرود. شايد بتوان شيوة سال تحصيليِ امروزي را باقيماندة گاهشماري كهن ميترايي/ مهري دانست.
امروزه نيز سنت كهن آغاز سال نو از ابتداي پاييز با نام «سالِ وِرز» در تقويم محلي كردان مُـكريِ مهاباد و طايفههاي كردان شكري باقي مانده است. همچنين در تقويم محلي پامير در تاجيكستان (به ويژه در دو ناحية «وَنج» و «خوف») از نخستين روز پاييز با نام «نوروز پاييزي/ نوروز تيرَماه» ياد ميكنند. در ادبيات فارسي (از جمله شاهنامة فردوسي) و امروزه در ميان مردمان آسياي ميانه و شمال افغانستان، فصل پاييز را «تيرَماه» مينامند.
گاهشماري هخامنشي نيز مبتني بر آغاز سال از ابتداي پاييز بوده است، همانگونه که در کتاب «رصدخانة نقشرستم» (چاپ سال 1378؛ و چاپ دوم آن در كتاب: بناهاي تقويمي و نجومي ايران، 1383، از همين نگارنده) گفته شد؛ سازوكار ويژهاي براي تشخيص هفته به هفته و سپس روز به روزِ آغاز سال نو هخامنشي در تقويم آفتابي نقشرستم (کعبه زرتشت) طراحي و تعبيه شده است.
جشن هخامنشی میتراکانا
شواهد موجود نشان ميدهد كه جشن مهرگان در عصر هخامنشي در آغاز سال نو، يعني در نخستين روز از ماه مهر برگزار ميشده است. در گزارشهاي مورخان يوناني و رومي از اين جشن با نام «ميثْـرَكَـنَـه/ ميتراكانا» ياد شده است. نام ماه مهر در كتيبة ميخيِ داريوش در بيستون به گونة «باگَـيادَئيش» (= باگَـيادي/ بَـغَـيادي) به معناي احتمالی «ياد خدا» آمده است.
كتسياس، پزشك اردشير دوم پادشاه هخامنشي، نقل كرده است كه در اين جشن ايرانيان با پوشيدن رداي ارغواني رنگ و همراه با دستههاي نوازندگان و خنياگران به رقصهاي دستهجمعي و پايكوبي و نوشيدن ميپرداختهاند.
به گمان نگارنده نقش گلهاي دايرهاي شكل با دوازده و هشت گلبرگ در تختجمشيد، ميتواند نشانهاي از مهر باشد. چرا كه در پيرامون ستاره قطبي (چه ستاره قطبيِ امروزي و چه باستاني) دوازده صورت فلكيِ تشكيل دهندة برجهاي دوازدهگانه، و نيز هشت صورت فلكيِ پيرا قطبي، در گردشي هميشگياند.
فيثاغورث در سفرنامة منسوب به او، شرح ميدهد كه پرستندگانِ ستارهاي درخشان كه آنرا ميترا ميناميدند، در غاري تاريك كه چشمة آبي در آنجا جريان داشت و نقش صورتهاي فلكي بر آنجا نصب شده بود، حاضر ميشدند و پس از انجام مراسم گوناگون (كه نقل نكرده)، ناني ميخوردند و جامي ميآشاميدند.
آنگونه كه از گفتار ثعالبي در «غُرَر اخبار ملوك فُرس و سيرِهم» دريافته ميشود، گمان میرود که در زمان اشكانيان نيز جشن مهرگان با ويژگيهاي عصر هخامنشي برگزار ميشده است.
زمان جشن مهرگان
همانگونه که گفته شد، زمان برگزاری جشن مهرگان در دوره هخامنشی و به احتمالی قدیمتر از آن، در نخستین روز ماه مهر بوده و اکنون حدود دو هزار سال است که این جشن به شانزدهمین روز این ماه یا مهرروز از مهرماه در گاهشماری ایرانی منسوب است. اما این زمان در میان اقوام گوناگونی که از تقویمهای محلی نیز بهره میبرند، متفاوت است. برای نمونه زمان این جشن در گاهشماری طبری/ تبری و نیز در گاهشماری سنتی زرتشتیان، فعلاً برابر با حدود نیمه بهمنماه، و در گاهشماری دیلمی برابر با سیام بهمنماه است.
در اينجا لازم ميدانم كه اين نكته را هم يادآوري كنم كه برخي زرتشتيان روزِ برگزاريِ جشن مهرگان را با گاهشماريِ بدون كبيسه يا «پَـرسي» محاسبه ميكنند كه در نتيجه زمانِ مراسم، هر ساله جابجا ميشود. و برخي ديگر با تقويمي نوظهور و ساختگی به نام «سالنمای دینی زرتشتیان» اين روز را معين ميكنند كه مصادف با دهم مهرماه (آبان روز) ميشود. چنین شیوههایی که امروزه رایج شده است و هر کس بخود اجازه میدهد تا به میل شخصی خود، یک تقویم یا مبدأ سالشماری بسازد و نامهای میهنی و مجعول را بر آن بگذارد، آشکارا دستکاری و تحریف و تباهی در نظام دقیق و قاعدهمند گاهشماری ایرانی و آشوب در تاریخ و فرهنگ ملی دانسته میشود.
در متون ايراني از مهرگان ديگري به نام مهرگان بزرگ در بيست و يكمين روز مهرماه نام برده شده است كه احتمالاً تاثير تقويم خوارزمي باستان بوده است. از آنجا كه در تقويم خوارزمي، آغاز سال نو از ششم فروردينماه محاسبه ميشده است؛ زمان برگزاري همة مراسم سال، پنج روز ديرتر بوده و در نتيجه جشن مهرگان بجاي شانزدهم مهر در بيست و يكم مهر (رام روز) برگزار ميشده است.
موسیقی مهرگانی
از آنجا كه در «برهان قاطع» نام مهرگان براي يكي از مقامها و لحنهاي موسيقي سنتي ايران آمده است؛ و همچنين در ميان دوازده مقام نامبرده شده در كتاب «موسيقي كبيرِ» ابونصر فارابي نيز مقام يازدهم با نام مهرگان ثبت شده است؛ و نيز نظامي گنجوي در منظومه «خسرو و شيرين» نام بيست و يكمين لحن از سي لحن نامبردار شده را «مهرگاني» نوشته است؛ گمان ميرود كه در دوران گذشته در جشن مهرگان موسيقي ويژهاي اجرا ميشده است كه ما از جزئيات آن بياطلاعيم.
نام مهر و مهرگان در کاربردهای دیگر
در باره گستردگي مراسم مربوط به مهر و جشن مهرگان، بيش از اين نيز نشانههايي در دست است كه به سبب اختصار اين گفتار فرصت پرداختن به همه آنها در اينجا نيست. اما شايد ذكر دو نكته ديگر مفيد باشد. يكي اينكه امروزه نيز زرتشتيان، آتشكدههاي خود را با نام «درِ مهر» ميشناسند و ديگر اينكه در بسیاری از كشورهاي عربزبان،از جشنها و فستيوالها با نام عمومي «مهرجان» و «مهرجانات» نام ميبرند.
آیینهای جشن مهرگان
در مجموع و بطور خلاصه، جشن مهرگان، جشن نيايش به پيشگاه «مهر ايزد» ايزد روشنايي و پيمان و درستي و محبت، ايزد بزرگ و كهن ايرانيان و همه مردمانِ سرزمينهايي از هند تا اروپا، به هنگام اعتدال پاييزي در نخستين روز مهرماه و در حدود دو هزار سال اخير در مهر روز از مهرماه، برابر با شانزدهم مهرماهِ تقويم شهرياريِ ايراني (هجري خورشيدي فعلي) برگزار ميشود.
آنگونه كه از مجموع منابع موجود، همچون نگارهها و متون باستاني و نوشتههاي مورخان و دانشمندان قديم ايراني و غير ايراني (مانند فردوسي، بيروني، ثعالبي، جهانگيري، اسديِ توسي، هرودوت، كتسياس، فيثاغورث، . . .) و نيز آثار شاعران و اديبان (مانند جاحظ، رودكي، فرخي، منوچهري، سعدسلمان، . . .) دريافته ميشود؛ مردمان در اين روز تا حد امكان با جامههاي ارغواني (يا دستكم با آرايههاي ارغواني) بر گرد هم ميآمدهاند؛ در حالي كه هر يك، چند «نبشته شادباش» يا به قول امروزي، كارت تبريك براي هديه به همراه داشتهاند. اين شادباشها را معمولاً با بويي خوش همراه ميساخته و در لفافهاي زيبا ميپيچيدهاند.
در ميان خوان يا سفره مهرگاني كه از پارچهاي ارغواني رنگ تشكيل شده بود؛ گل «هميشه شكفته» مينهادند و پيرامون آنرا با گلهاي ديگر آذين ميكردند. امروزه نميدانيم كه آيا گل هميشه شكفته، نام گلي بخصوص بوده است يا نام عموميِ گلهايي كه براي مدت طولاني و گاه تا چندين ماه شكوفا ميمانند.
در پيرامون اين گلها، چند شاخه درخت گز، هوم يا مورد نيز مينهادند و گونههايي از ميوههاي پاييزي كه ترجيحاً به رنگ سرخ باشد به اين سفره اضافه ميشد. ميوههايي مانند: سنجد، انگور، انار، سيب، به، ترنج (بالنگ)، انجير، بادام، پسته، فندق، گردو، كُـنار، زالزالك، ازگيل، خرما، خرمالو و چندي از بودادهها همچون تخمه و نخودچي.
ديگر خوراكيهاي خوان مهرگاني عبارت بود از آشاميدني و ناني مخصوص. نوشيدني از عصاره گياه هوم كه با آب يا شير رقيق شده بود، فراهم ميشد و همه باشندگان جشن، به نشانه پيمان از آن مينوشيدند. نانِ مخصوص مهرگان از آميختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهيه ميگرديد. غلهها و حبوباتي مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. ديگر لازمههاي سفرة مهرگان عبارت بود از: جام آتش يا نوكچه (شمع)، شكر، شيريني، خوردنيهاي محلي و بويهاي خوش مانند گلاب.
آنان پس از خوردن نان و نوشيدني، به موسيقي و پايكوبيهاي گروهي ميپرداختهاند. سرودهايي از مهريشت را با آواز ميخوانده و اَرْغُـشت ميرفتهاند (ميرقصيدهاند). شعلههاي آتشداني برافروخته پذيراي خوشبوييها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) ميشد و نيز گياهاني چون هوم كه موجب خروشان شدن آتش ميشوند. از آنجا كه نشانههاي بسياري، همچون تنديسها، سنگنگارهها و كتيبهها (از جمله پیماننامه صلح میتانی)، از رواج آيين مهر در آسياي كوچك (آناتولي) حكايت ميكند؛ بعيد نيست كه «سماع»هاي عارفانة پيروان طريقة «مولويه» در شهر قونية امروزي، ادامة ديگرگون شدة همان ارغشتهای ميترايي باشد.
در پايان مراسم، شعلههاي فروزان آتش، نظارهگر دستاني بود كه بطور دستهجمعي و براي تجديد پايبندي خود بر پيمانهاي گذشته، در هم فشرده ميشدند.
برگرفته از کتاب «جشنهای مهرگان و سده»، 1384، از همین نگارنده، با بازنگری و افزودهها