بازگشت به صفحه اصلی |
|
بمناسبت بنیاد سد سیوند و خطر صدمات
عظیم آن برای آثار باستانی دشت پازارگاد
درصورت آبگیری نهایی سد.
... استوانه ی کورش
پور وطن! خیــز! روز فـدیه ی جان است
عرصه ی میهــن کنام دیــو و ددان است
دختــر ایران! نمانده جــای خموشـــی
خاک نیاکــان به کــام سیـل دمــان است
خوابگه کوروش است و مسند جمشید
اینــکه لـگدمال ناکسان جــــهان است
بیشه ی شیران و آشیانه ی سیمـرغ
جای شغالان و روبهان زمـــان است
****
بارگهـــی یــادگـــار ِ آشتــــی و داد
کز گهـــر فاخــــر ِ گذشته نشان است
دشتش گلگشت هر توانگر و درویش
خشتــش آرامگاه شاه و شبــان است
گنج گرانمایه ای که در آن خورشید
جاودانه " در عمل معـدن و کان است١"
از ستم رهزنــان مشهد مرغــــــــــاب
چون دل ما قلب سنگ در ضربان است
مدرک آزادی! استــوانه ی کـورش
جفـت دماونـــد استــوار و کــلان است
این نه مگر جاودانه "گنبـــد گیتـی" است
آن نه مگر پلکــان قلــه ی جان است
مسند داراب غرقه در بــن تــالاب؟
مرگ امیـــد است و ننگ پیر و جوان است
رفت مدائــــــن اگر به غارت دشمـــن
غارت ایدر به حکم تعزیه خــوان است
روضه و لالا یی است قصه ی عمران
تا پس سد بنگری که چند دکــان است
دیده مبادا که برگشایی و بینی
قبلــه ی ایران به قعر آب نهان است
جام جهان بین مگر به سنگ عدم خورد
یــا که مگر آخــر زمان و مکان است؟
همـــت بهـــزادان٢ و غـیرت بــابک
هان ! که نه یک قصه و خیال و گمان است
هست هنوز این خاک مقدم خورشید
حافظ ایران هنــوز شیر ژیــان است
در وطن سوشیــانت٣ محتشم تـــوس
خون سیاوش هنوز در غلیــان است
تا شود آگـــه جهان ز بعد تبـــاهی
چاره ی آزادگان خروش و فغان است
مردم فرهیخته ز هر سوی گیــتی
موطن سیبویـه٤ را ز دل نگران است
وآنکه نه تاریخ می شناسد و فرهنگ
سیل در آن افکنـد! که او حیــوان است
"... ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ ..." ست آ یت ایشان
"... زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ ... " خود شروع همان است٥
باد بکارنــــد و بدرونـــدا٭ طوفــان
و این طوفان را نه نوح کشتیبان است
بند گران است سهم مام وطــن تا
تکیه گه ماردوش نفــت گران است
زنــده ندارد امــان ز فتنــه ی اینان
بهر رفتگان کجا امیــد امان است؟
نام «امام» است نقش گنبد زرین !
نام « کسی» نیز هست و ورد زبان است!
ز. اروند؛ سپتامبر ٢٠٠٥
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
١) حافظ، درغزل: گوهر مخزن اسرار همان است که بود / حقه ی مهر بدان مهر و نشان است که بود
٢)"بهزادان" : نام ایرانی ابومسلم خراسانی
٣) سیبویه، ابو بشر عمرو بن عثمان بن قنبر (٧٩٦ــ ٧٦٥ میلادی)، متولد بیضاء فارس و مدفون
در شیراز، که ده سال پیش مصادف با سیزدهمین سده ی درگذشت او بود، دانشمند بزرگ ایرانی در علم دستور زبان است که " اعلم مردم در نحو عرب " دانسته شده و پیشوای حوزه ی نحویان بصره بشمار رفته؛ تدوین اولین دستور زبان منظم زبان عربی موسوم به الکتاب کار بزرگ اوست. (فرهنگ فارسی دکتر محمد معین؛ اعلام)؛ دایره المعارف مصاحب
٤) سوشیانت ها عبارتند از " موعودان دین زردشتی"؛ بطور اخص « سه پسرآینده ی» زردشت « که هریک به فاصله ی هزار سال از یکدیگرپای به دایره ی وجود گذارند»(فرهنگ فارسی دکتر محمد معین؛ اعلام)
5) اشاره به آیه ی شریفه ی « وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ (8) » از سوره ی « ا ذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا (1) وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا (2) ... » تا « فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ (7) وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ (8) »