بازگشت به صفحه اصلي

 

 

از: استاد اديب برومند

بهارانه*

پيشکش به همه دوستداران فرهنگ و تاريخ ايران زمين

 

دگر باره از گردش روزگار / بهار آمد و بس گل آورد بار

جهان شد به کردار خرم بهشت / جوان گشت گيتي به فرّ بهار

به شاباش نوروز فيروز فر / مي از ساغر لاله زد ميگسار

به هر بزم گسترده شد هقت سين / به آيين ديرينه اين جشنوار

فراگرد بستان بنفشه دميد / به صد گونه الوان ، هزاران هزار

به هر سو که روي آوري ياس زرد / دهد عيدي از زّر کامل عيار

شکوفه شد انبوهه در باغ و راغ / بدان سان که يک دشت از کوکنار

بسي لاله از هر کران بشکفيد / چو تابنده مشعل به هر جويبار

برآورد سر « پامچال » از زمين / به دلکش ترين رنگ و زيبا نگار

شکوفه بر اندام گيلاس بُن / چو رختي ست سيمينه بر بَشنِ يار

نگر بيد را مست و آشفته گون / فرو ريخته گيسوان در کنار

درختانِ سرسبز پوشيده رخت / زديباي رومي ، زبر جد نثار

يکي سبز روشن ، يکي سبز سير / نوازنده چشم است و نوشاخسار

چنار و صنوبر رخ آراسته / به سربازي باغ ، فرمانگزار

ز تبريزي و کاج و افرا و بيد / بود بوستان خرم و کاميار

زهي سايه گستر درخت بلوط / که شد بادبيزن به هر مرغزار

به هر سوي گلشن يکي نارون / برافراشت چتري زمرد نگار

بن ارغوان بين که زيور فزود / به خيل درختان پر برگ و بار

درختي ست زرينه بر طرف باغ / که باليده با برگ زرد آشکار

برآرد سر از آستان شکوه / چنان چون ز پستي برآرد دمار

نپيچد سر از شاهراه خرد / نيافتد ز کژراهه در شاخسار

بکوبد به سر هر که بيدادگر / که ويران کند دادپرور ديار

ببالد به تاريخ اين مرز و بوم / ستايد نياکان فرخ تبار

نوا سر دهد بلبل از شاخ سرو / چنان چون قناري ز بيد و چنار

منم خود « اديبي » طبيعت گراي / که گل کرد طبعم ، به هر سبزه زار

اميد آن که امسال ايران زمين / ز پيروز بختي شود کامگار

همه مردمش بهره ياب از سرور / همه بهره اش رحمت کردگار

ز آزادي آرد به کف دسترنج

به آبادي افزون کند کشت و کار

 

*استاد اديب برومند شاعر ملي ، در آستانه سال نو و نوروز 1386 خورشيدي ، سروده اي را که پيش از اين سروده بودند با افزوده هايي نو به همه دوستداران فرهنگ و تاريخ ايران زمين پيشکش نمودند