بازگشت به

صفحه اصلی

بازگشت به

فهرست

زايش ميترا

ژيلا مساعد

با شادباش نوروزی،اين شعر هديه من به صفحه ادبی پاسارگاد است

 

برهنه بودم

و با تاجی نه از خار

که از عشقه

به سوی تو می آمدم

 

از اندرون معطر نیلوفر

زاده شدم

از صخره     از صدف

از اقلیم هشتم

و روشنایی نامم بود

 

روان خویش بر دوش

عریان به سوی ماه می رفتم

برای تسلیم

برای تسلیم

و جسم کهنه ام

در اولین دروازه های جهان

به جای مانده بود

 

برهنه به سوی تو می آمدم

از رستاخیز جسم خویش

و نامم دیگر

انسان نبود

انسان نبود

انسان نبود.

 

از کتاب «پری زدگان»