فهرست صفحات ادبيات و هنر پاسارگاد
|
||
طنز از: ف. م. سخن |
||
همه اش تقصير اين رسانه هاي خارجي است؛ بچه ي
مردم را گمراه مي کنند. مي گويند پاسارگارد زير آب مي رود؛ مقبره ي کورش زير آب
مي رود؛ تُنگ و کاسه کوزه ي پدران مان زير آب مي رود. اي لعنت بر هر چه مقبره و
کاسه و کوزه و آثار باستاني است. آقاجان، کوزه ي شکسته را ول کن، کوزه ي پر از
آب را بچسب! من اعتراف مي کنم که روزنامه گاردين مرا گمراه کرد. آرش سيگارچي
مرا گمراه کرد. بيژن صف سري مرا گمراه کرد. اگر وزارت اطلاعات هم بخواهد از اين
ها بگذرد و مهرورزي اش را دريغ کند، من يکي که نخواهم گذشت. برادران؛
خواهران ولي... هر چه چرتکه مي اندازم حساب هايم با حساب هاي آقاي مجري سد جور نمي شود. اول اين که برادران سد ساز درست است که دائم با خط کش محاسبه و جدول هاي عجيب غريب رياضي سر و کار دارند اما نمي دانم چرا هميشه نتيجه ي کارشان يک جور ديگر از کار در مي آيد. مثلا همين سد لار خودمان. آن هم لابد يک مجري مثل آقا جلال عزيز ما داشته است که او هم رياضيات و محاسبات اش خوب بوده است ولي وقتي سدي را که ساخته بود آب بستند ديدند اِ...! آب از زيرش در مي رود. هي ماده ي رنگي تزريق کردند و هي از ايتاليا و اروپا آدم آوردند آخرش گفتند بابا وللش! در مي ره که در مي ره. مگه اين همه آب از توي لوله هاي زير خيابان هاي شهر در مي ره چي مي شه؟ اينم روش. گفتند اصلا طراحي اين سد کار ِ خارجي ها بود و به ما چه. بعد آمدند يک تونل 12 کيلومتري کشيدند تا سوهانک که موقع کم آبي جلوي در رفتن آب را بگيرند. بابا دانش! بابا محاسبه! براي همين چيزهاست که ما زياد به حرف هاي مجريان سد نمي توانيم اعتماد کنيم. مهندسان ِ نورچشمي به خاطر کار زياد، بعضي وقت ها کيلو را تُن مي بينند و به جاي کيلو، همان تُن را در دلارهاي دريافتي ضرب مي کنند و کار دستمان مي دهند. مثل پل هويزه که روز اول افتتاح خراب شد و اولين و آخرين راننده به جاي آن که به آن سوي رودخانه برسد، از توي رودخانه سر در آورد. گفتم رودخانه ياد طفلک مهندس ناظر همين سد سيوند افتادم که سال پيش همين طوري بيخودي پايش سُر خورد و توي آب سيوند غرق شد. آن هم معلوم نشد که چي چي را بد محاسبه کرده بود که پايش آنطوري سُر خورد و به لقاالله پيوست. حالا اين آقا جلال جامعي هي مي گويد رودخانه از بغل پاسارگارد از همان زمان کورش کبير رد مي شده و هنوز هم رد مي شود و اگر مقبره رطوبت کشيده به ما چه. راست مي گويد؛ به اين بنده ي خدا چه. مگر ايشان شير سماور دارد که... ببخشيد نمي دانم چرا بيخودي ياد آسپيران غياث آبادي افتادم... مگر ايشان رطوبت ياب دارد که بداند چرا مقبره ي کورش نمناک شده. خلاصه من عذر مي خواهم. من بر اساس اطلاعات غلط و اخبار منفي رسانه هاي "خارجي" مثل خبرگزاري ميراث فرهنگي و ايران ما و غيره گمراه شدم و به ضلالت افتادم. اميدوارم 45 متر ِ محاسبه شده توسط آقا جلال اشتباهي 45 سانتي متر نبوده باشد. اگر هم بوده باشد خيالي نيست. وقتي واکنشي از طرف اهل فرهنگ به همين اخبار غلط نشان داده نشد، مقبره و يک مشت استخوان پوسيده زير آب برود يا نرود؛ چه فرقي مي کند؟ آقا جلال شما آب را راحت به منطقه ببند که ملت خواب است. برگرفته از: http://news.gooya.com/politics/archives/035321.php |