پيوند به خانه

 

مهرگان، و وفاداری شاهان ایلامی و پارسی به خدای خورشید

 

   

        جواد مفرد کهلان

مطابقت محتمل مهرگان پارسیان در پیش عیلامیان مطابق جشن خدای عیلامی معادل ایزد مهر یعنی ناهونته

از آنجاییکه تمدن ناحیۀ پارس باستان تحت تأثیر عمیق تمدن عیلام بوده است، لذا احتمال زیاد دارد مهرگان (منسوب به ایزد خورشید و عهد و پیمان پارسیان) معادل عیلامی منسوب به خدای خورشید و قانون عیلامی داشته است: خدای خورشید در میان عیلامیان ناهونته‏ که کلمه بومی برای خورشید است، و در آغاز نانهونده‏ بوده که به معنی آفرینده روز است.

در عهدنامه 2280 پیش از میلاد، خدای خورشید جای پنجم را بالای اینشوشیناک داراست، و در آن کلمات زیر تکرار می‌شود: پادشاه نوکر باوفای ناهونته است؛ پادشاه تابع اینشوشیناک است. این امر اهمیت دوگانهٔ خدایان را که مظهر قانون بودند، مورد تأکید قرار می‌دهد: تا زمانی که بشر، حتی پادشاهان، در روشنایی زمین راه می‌روند، باید نسبت به خدای خورشید وفادار بمانند. اما هنگامی که به قلمرو تاریکی رسیدند، تابع اینشوشیناک قاضی مردگان می‌شوند

فردوسی در شاهنامه به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون زادۀ ورنه (عیلام-پارس) اشاره کرده‌است:

فریدون چو شد بر جهان کامکار

 ندانست جز خویشتن شهریار

 

به رسم کیان تاج و تخت مهی

بیاراست با کاخ شاهنشهی

 

به روز خجسته سر مهر ماه

به سر برنهاد آن کیانی کلاه

 

زمانه بی اندوه گشت از بدی

 گرفتند هر کس ره بخردی

 

دل از داوری‌ها بپرداختند

به آیین، یکی، جشن نو ساختند

 

نشستند فرزانگان، شادکام 

گرفتند هر یک ز یاقوت، جام

 

می روشن و چهرهٔ شاه نـَو

جهان نو ز داد از سرِ ماه نـَو

 

بفرمود تا آتش افروختند

همه عنبر و زعفران سوختند

 

پرستیدن مهرگان دین اوست

تن‌آسانی و خوردن آیین اوست

 

کنون یادگارست از و ماه مهر

به کوش و به رنج ایچ منمای چهر

 

اطلاق نام واحد سرزمین ورنه (سرزمین خوشی) به عیلام (سرزمین چهارگوشه ورنه) و پارس (ورنه به عنوان سرزمین زادگاهی فریدون/کوروش هخامنشی) به جهت اشتراک معنی نام شوش و  مرودشت (مرهشی باستان) در معنی جایگاه خوشی بوده است:

معنی محتمل شوش و شوشتر

در فرهنگ نامهای کتاب مقدس نام شوشان (شوش) به معانی زنبق، گل سرخ و شادی گرفته شده است. اگر جزء تر در نام شوشتر را علامت صفت تفضیلی فارسی بگیریم از این میان معنی صفات شاد و شادتر برای شوش و شوشتر مناسب می افتد. مندرجات فرهنگ نامه های فارسی نیز که معنی خوب و مطبوع و دلپسند را برای شوش آورده اند، در تأیید درستی این مفاهیم می باشند. به نظر می رسد در آغاز فرگرد اول وندیداد به تأثر از همین معانی شوش و شوشتر است که در مورد ایرانویج می گوید: " اهورا مزدا به سپیتمان زرتشت گفت: ای سپیتمان زرتشت هر آنجایی را هم که رامش دهنده نیست، من آنجا را شادمانی بخش آفریدم؛ زیرا که اگر من آن جای رامش ندهنده شادمانی بخش هم نمی آفریدم، هر آینه همۀ مردمان جهان به ایرانویج روی می آوردند."

सुस्थ  adj.  sustha  happy.

در فرهنگ لغات اوستایی احسان بهرامی نام اوستایی خوزستان یعنی وَرَنه (وَرِننگهه) هم به معنی سرزمین خوشگذرانی آمده است. افزون بر این نام کهن مردم آنجا یعنی اوخسیان (وخشیان= خوشبختها) هم یاد آور نام مردم بختیاری است.

 

مطابقت شهر و دیار مَرهشی باستان و وَرِنۀ اوستا با مَرودشت

نام مرودشت در نقشه های بطلمیوسی به صورت مرّهاسیوم ذکر شده است که علی الاصول آن صورت یونانی همان نام شهر و دیار مَرهَشی (مرهشیوم) عهد باستان است که سر تعیین مکانش بحثهایی (بدون توافق در نتیجه گیری) شده است.

بنابراین منطقۀ پارس (فارس) در عهد دیرین به نام مَرهشی (پناهگاه شادی) خوانده می شده است. از این روی است که در اوستا به عنوان زادگاه  فریدون (کوروش) پارس و عیلام تحت نام واحد وَرِنه (محل نشاط و شادی) آمده است:

आवार m. AvAra (vara) shelter          

हास m. hAsa mirth, laugh

بر این پایه خود نام مَرودشت در اساس مُروا (فال نیک، خبر خوش) -دش (دِژ) بوده است. نام اووادی چایا در کتیبۀ بیستون نیز به صورت هَوَئیتی- چایا (پناهگاه شادی و خوشی) متعلق به مرودشت به نظر می رسد:

शेव  n.  seva (hava) happiness, hava-iti: happiness-method, छाय n. chAya shelter.

مسلّم به نظر می رسد اطلاق نام وَرِنه (سرزمین خوشی) به گیلان از نام اوستایی مَئِذَنه (خوشی و شادی) بر خاسته است  که معادل مَزَنه (مازندران) گرفته شده است .

سپتامبر 2020 - مهر1399

 

بنیاد میراث پاسارگاد

www.savepasargad.com