نامة سرگشاده                                    بازگشت به صفحه اول                             گفتگو درباره رصد خورشيد    

 

اعلام خطر براي چارتاقي نياسر كاشان

 

رضا مرادي غياث‌آبادي

 

      

 

چارتاقيِ نياسر كاشان، بناي علميِ ايران باستان و يكي از معدود تقويم‌هاي آفتابيِ سالم باقي‌مانده در ايران و جهان، و كهن‌ترين بناي باستانيِ منطقه، بر اثر بي‌توجهي‌، در معرض نابوديِ قرار دارد.

 

دوازده سال از آغاز پژوهش‌هايم در بارة چارتاقي نياسر، و چهار سال از انتشار كتابي در بارة آن مي‌گذرد. در اين مدت، ده‌ها بار براي مطالعات ميداني، به تنهايي و يا با همراهي دوستداران باستان‌ستاره‌شناسيِ ايران، به نياسر رفته‌ام. در هر سفر، آشكارا تبديل شدنِ روستاي دور افتاده و ناشناختة نياسر به شهري نسبتاً بزرگ را مي‌ديدم و رونق و ترقي نياسر، آشكارا به چشم مي‌آمد. در اين مدت، روستايي كه بندرت گذر كسي بدان مي‌افتاد؛ به شهري بدل مي‌شود با انبوه گردشگراني كه از دور و نزديك براي ديدار از آن، ديدار از چشمة باستانيِ پاك و دوست‌داشتنيِ آن، ديدار از نيايشگاه و چنار كهنسال آن، ديدار از باغ تالار، آبشار و باغ‌هاي گل گلاب، و به ويژه براي بازديد از چارتاقي، خود را به آنجا مي‌رساندند. اما در ميان اينهمه رونق و ساخت‌وساز، بناي چارتاقي كه با كاربرد ويژه‌اش در ايران و جهان منحصر بفرد است، به فراموشيِ كامل سپرده شد. به ديدة هيچكس نيامد، تنها ماند و در انتظار فروپاشيِ هميشگي روزگار بسر برد. در هر سفر، رونق روزافزون نياسر را مي‌ديدم و تباهي تداوم يافتة چارتاقي را. هر بار زخمي تازه و آسيبي جدي‌تر بر پيكرة پير و فرتوت آن. آسيب براي بنايي كه ده‌ها سال است در فهرست آثار ملي ثبت شده است.

در اينجا به بخشي از مهمترين آسيب‌هاي وارد شده، و تهديدهايي كه بنا با آن مواجه شده است، مي‌پردازم و از همة دست اندركاران، از همة مردم و به ويژه دوستداران فرهنگ و تمدن ايراني، از همة مطبوعات و تشكل‌هاي غير دولتي جوانان كه به افتخارهاي ملي مي‌انديشند؛ براي ياري در جلوگيري از نابودي آخرين چارتاقي ايران، استمداد مي‌جويم: 

1- از اين بنا هيچگونه حفاظتي به عمل نمي‌آيد. چارتاقي در دامنة كوه و به حال خود رها شده و نه تنها كمترين رسيدگي به بنا و وضعيت اسفبار محوطة آن نمي‌شود؛ بلكه در ميان جمعيت فراوان گردشگراني كه به نزديك آن مي‌روند، هيچ نگهباني از بنا مراقبت نمي‌كند. كنده‌كاري بر روي ديوارهاي بنا و كلنگ‌زني‌هاي گنج‌يابان در پيرامون آن، عملي بسيار عادي و روزمره شده است. آگهي‌هاي خريد و فروش و اجارة گنج‌ياب در اطراف چارتاقي و در همه ‌جاي نياسر به فراواني به چشم مي‌خورد. متأسفانه اين بي‌توجهي شامل چشمه و چنار كهنسال نياسر نيز مي‌شود. اين چنار عظيم، در حاليكه از درون دچار پوسيدگي و ضعف استقامت شده است؛ اما همچنان بدون هيچگونه ديوار حائل و اقدامات حفاظتي در ميانة راهي پر عبور و مرور جاي گرفته است. به اين ترتيب بعيد نيست كه بزودي به سرنوشت تلخ چنار تجريش و چنارهاي بسيار بزرگ پونك دچار شوند.

2- بخش‌هاي وسيعي از پايه‌هاي بنا و شاخص‌هاي اندازه‌گيريِ پرتوهاي خورشيد، به منظور مرمت و كف‌سازي، در دل خروارها سنگ و بتون دفن شده و ديوارهاي بنا با اندودي سخت پوشانده و پنهان شده است. اين عمل نه تنها موجب نابود شدنِ بخش‌هايي از بنا، بلكه به دليل يخ‌زدگي‌هاي زمستاني، موجب آغاز تخريبِ تمامي  بنيانِ پايه‌هاي بنا شده است. اگر اين اعمال با نظر و مشورت متخصصان انجام شده، آنان چه كساني بوده‌اند و با چه نگرشي چنين طرح‌هاي تخريبي را پيشنهاد داده‌اند؛ و اگر اجراي اين طرح بدون نظر و مشورت اهل خبره و صرفاً با تصميم عده‌اي بي‌اطلاع و نا‌آگاه بوده است، چگونه بدون نظر كارشناسان، چنين طرح مخربي تصويب و اجرا شده است؟ اين عمل در مغايرت كامل و ناقض بند الف مادة 6  قانون حفظ آثار ملي (مصوب 12 آبان 1309) و آيين‌نامه اصلاحي آن (مصوب 28 آبان 1311) است كه به موجب آنها منهدم كردن يا خرابي وارد آوردن به آثار ملي و مستور ساختن آنها به اندود، ممنوع و جرم جزايي شناخته شده است. افسوس كه پس از گذشت 73 سال از تصويب و اجراي اين قانون، هنوز مي‌بايد نگران نقض آن باشيم.

3- در نزديكي محل تقسيم آبِ چشمة نياسر و در نزديكيِ چارتاقي، ساعتي آفتابي و كهن و ساخته شده از سنگ قرار داشت كه متأسفانه در نهايت بي‌توجهي و به منظور ساخت بنايي چند طبقه، براي هميشه منهدم و نابود شد. اين ساعت را مردمان نياسر به نام «سنگ نيمه رو» مي‌شناختند و با بناي چارتاقي به عنوان يك تقويم آفتابي، يك مجموعة كامل را تشكيل مي‌دادند.

4- در ميانة بنا، بدون هيچگونه شواهد يا اثر قبلي، محلي به عنوان آتشدان ساخته شده و موجب گمراهي و فريب بازديدكنندگان در كاركرد واقعي بنا شده است. علاوه بر اين، وجود چنين آتشدان مجعول و قلابي، موجب تجمع افراد بازيگوش و بي‌اطلاع و آتش‌‌بازي در داخل بنا شده است كه بقاياي آتش و دوده‌ها، سلامت بنا را تهديد مي‌كند. «تغيير صورت بنا» نيز در مغايرت با بند ب قانون ياد شدة بالا است و به موجب آن ممنوع بوده و جرم شناخته شده است.

5- در محل چارتاقي، يك تابلوي اطلاع‌رساني توسط شهرداري نياسر نصب شده است كه ضمن اشاره به ثبت بنا در فهرست آثار ملي!، آنرا به نقل از آندره گدار و با جعل گفتارهاي او، آتشكده‌اي ساختة اردشير بابكان دانسته‌اند. در حاليكه گدار، ضمن استفاده از اين نام، به صراحت گفته است كه اين بنا يك آتشكده نيست و در جاي ديگري اينها را رواياتي بي‌ارزش قلمداد مي‌كند كه با آزمايش‌هاي ساختمان تأييد نشده است. تبليغ اين واژة ساختگي موجب شده است تا امروزه برخلاف مردمان كهنسال نياسر، از واژة آتشكده به جاي چارتاقي استفاده شود و با تابلوهاي راهنماي ديگري كه اخيراً در نياسر نصب شده‌ است؛ به رواج اين پندار اشتباه دامن زده شود.

6- در فاصلة حدود 200 متري غرب بنا، عمليات استخراج سنگ‌هاي ساختماني از معدن سنگ اجرا مي‌شود كه به گفتة مردم محلي، گاه با انفجارهاي مهيب براي متلاشي كردن سنگ‌ها همراه است. اجراي چنين انفجارهايي در فاصله‌اي چنين اندك، بي‌گمان آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري به استحكام بنا وارد مي‌كند و بي‌ترديد ادامة اين روند، آنرا متلاشي خواهد كرد. اين عمليات نيز در صورت صحت، ناقض بند ب قانون ياد شدة بالا است كه به موجب آن عملياتي در مجاورت آثار ملي كه سبب تزلزل بنا شود، ممنوع بوده و جرم شناخته مي‌شود.

7- بتازگي چندين خانة روستايي در فاصلة حدود 150 متريِ شرق چارتاقي، خريداري و به قصد احداث هتل يا بنايي بلند در آن محل، تخريب شده‌اند. اين محوطه، دقيقاً در شرق بنا و در  امتداد تابش پرتوهاي بامدادي خورشيد به شاخص‌هاي خورشيديِ چارتاقي است. چنانچه چنين فاجعه‌اي اتفاق افتد، كارآيي علميِ دوهزار سالة اين بنا از دست مي‌رود و ديگر هرگز نمي‌توان به رصد و محاسبة پرتوهاي خورشيد در درون اين رصدگاه باستاني دست يازيد. اين آخرين چارتاقي ايران است كه هنوز هم پس از گذشت بيست سده، چنين قابليت علمي را دارا است. سكوت شهرداري نياسر و ديگر ارگان‌هاي مسئول، و نيز سكوت ادارة ميراث فرهنگي نياسر و كاشان در اين باره، آسيب جبران‌ناپذيري به تاريخ علم ايران وارد خواهد ساخت. به ياد داشته باشيم كه اين آخرين چارتاقي است. آنرا از دست ندهيم كه ديگر هيچ شاهدي بر ادعاهاي علمي خود نسبت به نياكان اين سرزمين نخواهيم داشت. علاوه بر  اين، چنين ساخت و سازي ناقض بند 2 آيين‌نامة اصلاحي قانون حفظ آثار عتيقه (مصوب 28 آبان 1311) است كه در آن به ممنوعيت اجراي عملياتي در مجاورت ابنية ثبت شده در فهرست آثار ملي اشاره شده كه به صورت آنها صدمه وارد آورد.

8- حريم قانونيِ چارتاقي نياسر، بارها و بارها با ماشين‌آلات سنگين، حفاري و زير و رو شده است و همچنان مي‌شود. متأسفانه در اين خاكبرداري‌ها، بازماندة بناهايي باستاني كه در پيوند با چارتاقي بوده است، بطور كامل و براي هميشه تخريب و نابود شد و امكان ادامة تحقيقات در بارة آنان براي هميشه از دست رفت. براي نگارنده دانسته نيست كه چه مرجعي اجازة چنين تخريب‌هايي را صادر مي‌كند و با چه اهدافي چنين اجازه‌هايي داده مي‌شود. و اگر تخريب‌ها بدون مجوز صورت گرفته است، چگونه مسئولان محلي از خاكبرداري‌هاي چندين بارة ماشين‌آلات سنگين بي‌اطلاع بوده‌اند؟

9- اما غم‌انگيز‌ترين رويداد اينكه در سفر اخير به نياسر (خرداد 1384) و در حاليكه اخيراً ادارة ميراث فرهنگي نياسر نيز راه‌اندازي شده است؛ با كمال تأسف و حيرت فراوان ديده شد كه بخش‌هاي بسيار وسيعي از پايه‌هاي اصيل و باستاني بنا و شاخص‌هاي تقويميِ آنرا به بهانة نصب نورافكن و يا دلايل ناشناختة ديگر، بطور كامل تخريب كرده‌اند. براي نصب نورافكني كوچك، كل پاية ديوارهاي بنا تا انتها معدوم و متلاشي شده است. سنگ‌هايي كه با دقت فراوان و با محاسبات دقيق نجومي در دوهزار سال پيش ساخته شده بود، در زير ضربه‌هاي جهل خرد و نابود شد. چه غم‌انگيز است، ارزشي كه ما براي يادمان‌هاي پيشينيان خود قائل هستيم و چه لحظة شومي بود، آن زمان كه كلنگ‌هاي افراد ناآگاه، بخواست افرادي ناشناس، بر پيكره اين آخرين چارتاقي فرود مي‌آمد. مي‌پرسيم: چه كسي دستور چنين تخريب خلاف قانوني را صادر كرد و مسببان اين تخريب‌ها كِي و در كدام دادگاه محاكمه خوهند شد؟ روان دانشمندان سازندة بنا در آن لحظه‌‌هاي تلخ چه رنجي مي‌كشيدند و نسبت به فرزندان خود چه مي‌‌انديشيدند و چه مي‌گفتند؟ دريغ و درد بر ما، اين فرزندان ناخلف آنان!

 

در حاليكه از يك سو، در دامنة كوه‌هاي شماليِ چارتاقي، گروهي از دانشمندان و دوستداران تمدن ايران، با اشتياق فراوان و با امكاناتي بسيار ناچيز، بناي رصدخانه‌اي به نام بزرگمرد نجوم كاشان و ايران، يعني غياث‌الدين جمشيد كاشاني را بنياد مي‌گذارند؛ در سويي ديگر، همة امكانات براي نابودي چارتاقي يا رصدخانه‌اي باستاني فراهم شده است. سرنوشت تلخ آن دانشمند كاشي (مرگ ناجوانمردانه در 40 سالگي و در اوج فعاليت‌هاي علمي) امروزه در سرنوشت تلخ دستاوردهاي دانشمندان باستان تكرار مي‌شود.

اين سخناني بود از دلي دردمند و براي آيندگان. بي گمان تلخيِ اين سخنان، بيش از تلخيِ نابودي يك اثر منحصر بفرد و يگانة ايران، نيست. اين كمترينِ خواسته‌هاي ماست: چارتاقي، اميد پژوهشگران تاريخ علم ايران است. چارتاقي نياسر را ويران نكنيد!

تيـرمـاه 1384

 

بازگشت به صفحه اول                             گفتگو درباره رصد خورشيد