بازگشت به

صفحه اصلی

بازگشت به

فهرست

رقصی چنين...

شکوه ميرزادگی

 
می‌خواهم با تو برقصم
در ميهمانی آهو،
در سرزمين مادر آب‌ها.
 
 می‌خواهم با تو برقصم
 با پيراهنی از مهر و
                            کفشی از ستاره،
 بر متن اطلسی  يک تانگو.
 
می‌خواهم با تو برقصم
بر برگ برگِِ ِ يک گل ِ نيلوفر آبی،
و با هر چرخش نسيم‌وار نُتی 
بچرخم و….
             … سر بر سينه نور بگذارم
 
می خواهم با تو برقصم
با کوبش قلب سپيد يک  سُل 
در فرود و فراز هر آرشه 
                          و در امواج هر کليد
و تا ميانه‌ی درياهای صبح  بروم.
 
می‌خواهم با تو برقصم
از کرانه‌های پاتارا
                       تا دشت‌های پاسارگاد؛
و خانه‌های گم شده در خاک را
                       با نفس‌های تو  بيدار کنم.
می‌خواهم با تو برقصم!

                                                    دنور – سپتامبر 2005