زايش ميترا |
||
ژيلا مساعد با شادباش نوروزی،اين شعر هديه من به صفحه ادبی پاسارگاد است |
||
برهنه بودم و با تاجی نه از خار که از عشقه به سوی تو می آمدم
از اندرون معطر نیلوفر زاده شدم از صخره از صدف از اقلیم هشتم و روشنایی نامم بود
روان خویش بر دوش عریان به سوی ماه می رفتم برای تسلیم برای تسلیم و جسم کهنه ام در اولین دروازه های جهان به جای مانده بود
برهنه به سوی تو می آمدم از رستاخیز جسم خویش و نامم دیگر انسان نبود انسان نبود انسان نبود.
از کتاب «پری زدگان»
|