ياريم کن! |
||
فريدون آرش |
||
خدايا ـ ياريم كن ـ تا به پا خيزم كه تيغ دشمنم تيزاست كه بس بي رحم و خونريز است،
لباس دوست بر تن دارد و خنجر به زهر كينه آلوده.
به من بشناس دشمن را و شوری تيز تر از حربه دشمن به دستم ده و نيرو ده كه خاموشش كنم، يا رب
بر اين خاكي كه اين دشمن به ويرانش كمر بسته به قدر ذره هاي خاك، خونِ مرد پاشيده و نا مردم اگر من لحظه اي آرام بنشينم كه دشمن رو به روي آرزويم پيش كورش سد بنا سازد و كاخ ظلم بر پا دارد و نقش جهانم را فرو ريزد و در هر گوشه اي از خاك پاكم فتنه انگيزد. مرا ياري كن، اي ياور! |