4 SHANBEH SORI VA NOROOZ چهارشنبه سوری و نوروز |
||
دنا زياری
|
||
You, fiery red, living life, You are mine Me, sick and pale, forgetting life, I am yours
Remind me of the sun Remind me of your fire Give me a night of your brightness Bring me to goodness in light Walk me into the spring as my friend, as me as we exchange our colour as I go over you, become you; become me
Tonight I renew my friendship with the fiery red I stand before its light that burns until dawn to protect the night from the dark To remind the dark of the day to come
Never let me forget
The new day is here NOROOZ IS HERE AS STRONG AS IT EVER WAS, FOREVER
19 Feb. 2006
|
||
ای سرخ آتشين، ای زندگی زنده! تو از آن منی
و من، بيمار و رنگ پريده، زندگی را فراموش کرده از آن تو ام
خورشيد را بخاطرم آور آتش خويش را يادآورم شو شبی از درخشش خود را به من ببخش نيکی منتشر در نور را برايم بياور مرا گام زنان به بهار برسان، همچون دوست من همچون خود من همانگاه که رنگ های خود را با هم تاخت می زنيم همانگاه که من بر فراز تو می پرم، تو می شوم و تو من می شوی
من امشب، در برابر آتشی که تا صبحدمان می سوزد تا شب را از چنگال تاريکی حفظ کند دوستی ام را با سرخ آتشين، نو می کنم و می ايستم تا به تاريکی نشان دهم که روز در راه است.
هرگز مگذار که فراموش کنم روز نو اينجاست نوروز، نيرومندتر از هميشه، برای هميشه، اينجاست.
19 فوريه 2006 |